پا نگذاشتن شهید باکری روی جنازه عراقی ها!
محال بود یک نفر از عراقیها برای بقیه خطرساز باشد و در تیر رس آقا مهدی باشد و نزندش. در عوض روی جنازههای آنها پا نمیگذاشت. گاهی پیش میآمد که توی کانال پر از جسد بود و ما باید از آنجا عبور میکردیم و آتش هم اجازه نمی داد از کانال بیاییم بیرون. یا باید از کانال می ریختیمشان بیرون، یا باید از رویشان رد میشدیم.مهدی هیچوقت راضی نشد پا روی جسدها بگذارد و رد شود. میگفت هر کدام از اینها عزیز یک خانوادهاند. خیلیها به آنها وابستهاند. خدا میداند که زن و بچههایشان یا پدر و مادرشان الان در چه حالیاند و چه حالی میشوند وقتی بفهمند ما داریم روی جنازه عزیزانشان راه میرویم. میگفت من نمیدانم این جوان سنی است یا شیعه، بصرهای است یا بغدادی، عرب است یا غیر عرب، فقط میدانم آدم است و حالا مرده و ما باید لااقل به مردهاش احترام بگذاریم!
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوستعاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوستبه غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبحتا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوستنه فلک راست مسلم نه ملک را حاصلآنچه در سر سویدای بنیآدم ازوستبه حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیستبه ارادت ببرم درد که درمان هم ازوستزخم خونینم اگر به نشود به باشدخنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوستغم و شادی بر عارف چه تفاوت داردساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوستپادشاهی و گدایی بر ما یکسانستکه برین در همه را پشت عبادت خم ازوستسعدیا گر بکند سیل فنا خانهی عمردل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست
از سعدی
چهار راه برای رسیدن به آرامش: 1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا 2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا 3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا 4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا
پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com
تالارهای تحت مدیریت :
مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه
پاسخ به:پا نگذاشتن شهید باکری روی جنازه عراقی ها!
.... ..