اواسط ماه شوّال منسوب به شهداي اُحُد است. مخصوصاً حضرت حمزه (علیه السلام) كه در هفتم يا پانزدهم اين ماه به شهادت رسيد. به اختلاف نقل شده كه جنگ اُحُد در سال سوّم هجرت در نيمهي شوّال، يا هفتم شوّال، واقع شده است. در آن جنگ به پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
خيلي سخت گذشته است. به خاطر آن كه جمعي از مسلمانها نافرماني كردند.
ايشان به گروهي فرموده بود : چه غالب بشويم چه مغلوب، شما از جايتان حركت نكنيد.در سنگر بمانيد تا خودم به شما خبر دهم. ولي ابتداي كار كه مسلمانها فاتح شدند و دشمن فرار كرد، اينها براي جمعآوري غنايم سنگر را ترك كردند. مال دنيا عجب گرفتاري توليد مي كند. وقتي چشم آنها به غنايم افتاد، گفتند: ما هم برويم غنايم را جمع كنيم. چرا بمانيم؟جنگ كه تمام شد!
وقتي كه سنگر خالي شد، دشمن دوباره از پشت آن سنگر حمله كرد و شكستي فاحش براي مسلمانها پيش آمد. رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
در همان جنگ صدمه ديد و مجروح شد. مخصوصاً قلب مباركشان از شهادت حضرت حمزه (علیه السلام) سخت متأثّر شد. او علاوه بر اينكه عمويشان بود، برادر رضاعي شان هم بود.يعني از پستان يك زن شير خورده بودند. لذا خيلي مورد علاقهي پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
بود. وقتي كه ايشان به شهادت رسيد، رسول اكرم
(صلی الله علیه و آله و سلم) كنار جسدش آمدند و خيلي دگرگون شدند. فرمودند :ايستادن در هيچ موقفي مثل ايستادن در اين موقف بر من دشوار نبود.
در همين حال شنيد كه صفيّه، خواهر حضرت حمزه (علیه السلام) و عمّهي پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
مي خواهد بيايد بدن برادر را ببيند. به زبير فرمود: برو نگذار مادرت بيايد.او گفته بود اجازه بدهيد من بيايم. قول مي دهم كه جزع و بي تابي نكنم.فقط بيايم ببينم و برگردم.
پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
ديد كه بدن حمزه (علیه السلام) را مُثـْله كردهاند. لبها را بريدهاند، گوشها و بيني را بريدهاند. پهلو را شكافته و جگرش را بيرون كشيدهاند. ديد اگر خواهر بيايد و برادر را به اين كيفيّت ببيند،تحمّلش بسيار دشوار خواهد بود. لذا عبا را از دوش برداشت و روي بدن حمزه (علیه السلام) انداخت. عبا نارسا بود و تمام بدن را نپوشانيد. دستور داد از گياهان بيابان چيدند و روي پاها را پوشاندند كه بدن مستور باشد تا وقتي خواهر آمد، بدن را اينگونه نبيند.
مي گوييم يا رسول الله، كاش در كربلا بودي!يك عبا هم روي جسد حسين (علیه السلام) عزيزت مي انداختي، آن وقت كه خواهر آمد به قتلگاه، كنار بدن برادر.
صَلَّي الله عَلَيْكَ يا مَولايَ يا اَباعَبْدِالله الْحُسَيْنِ
والسّلام عليكم و رحمة الله و بركاته
برگرفته از تفسیر سوره انفال از تألیفات حضرت آیت الله سید محمد ضیاء آبادی صفحه 363 الی 364