0

تغيير از خطاب به غیبت و از غیبت به خطاب در قرآن

 
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

تغيير از خطاب به غیبت و از غیبت به خطاب در قرآن

 

تغيير از خطاب به غیبت و از غیبت به خطاب در قرآن

 
 
تغيير از خطاب به غیبت و از غیبت به خطاب در قرآن
التفات یکی از مباحث علوم قرآنی محسوب می¬شود و ارتباط تنگاتنگی با این کتاب آسمانی دارد. بسم الله الرحمن الرحیم تغییر از خطاب به غیبت و بالعکس عبدالحسین شورچه و سمیرا حیاتی چکیده التفات یکی از مباحث علوم قرآنی محسوب می¬شود و ارتباط تنگاتنگی با این کتاب آسما

                                                                                                     

ادامه دارد 

 

بیان این دیدگاه­ها از سوی قرآن­پژوهان و محقّقان غربی نشان از عدم آشنایی و ناآگاهی آنها از بلاغت و فصاحت کلام دارد.       

در مقابل این گروه قرآن­پژوهانی دیگر علیرغم آگاهی از زیبایی و استحکام کلام الهی، به زعم خود ایراداتی را به ساختار قرآن وارد ساخته­اند. تئودور نولدکه دگرگونیهای ناشی از کاربرد التفات در آیات قرآن را نامتعارف و فاقد زیبایی دانسته است. (ر.ک: علی الصغیر، خاورشناسان و پژوهشهای قرآنی، ص 37) جان وانزبرو در بخشی از کتاب خود (مطالعات قرآنی) التفات را در نمایه واژه­های فنی نیاورده و از مشخّصه­های سبکی قرآن ندانسته است. (سلمانی­زاده، تاریخ ترجمه قرآن در جهان، ص 44)                                                                 

کارل بروکلمان در کتاب «تاریخ الشعوب الإسلامیّه»، آیات قرآن را سرشار از مطالب زیبا و لحن خطابی آیات را برانگیزاننده احساسات شمرده است. (زمانی، مستشرقان و قرآن، ص 102)                                          

بلاشر در مورد سبک و سیّاق ادبی قرآن می­نویسد: «قرآن کلام الهی است، از نظر فصاحت و بلاغت واجد مرتبه­ای است که از حدّ کلام بشر بالاتر است و کمالی به وجود آورده است که در لغت بشری نظیر ندارد. و از نظر بیان انسانی، عالی­ترین مرحله­ قابل وصول است.... قرآن تنها به واسطه محتوا و تعالیم معجزه نیست، بلکه نیز یک شاهکار ادبی است، حتّی قبل از هر چیز تحفه و بدیعه­ای است که از هر اثر گرانبها که بشریّت آن را دریافت کرده و گرامی داشته، فراتر است.» (بلاشر، درآمدی بر قرآن، ص 15)                                        

دیدگاه­های فراوانی از سوی مستشرقین پیرامون بافت و صورت ظاهری قرآن کریم بیان شده که گاه تحسین محقّقان و گاه ایراد از کلام الهی خواسته شده است.                                                                         

دیدگاه­های برخی از مستشرقان درباره فصاحت و بلاغت قرآن

 

علمای بلاغت و مفسّران، فوائد التفات را به فایده­های عام و خاص تقسیم­بندی می­کنند و آنها چنین بیان کرده­اند: تفنن در گفتار؛ ایجاد نشاط در نوشنده و جلب بیشتر توجّه از فایده­های عام التفات به شمار می­آیند. امّا فایده­های خاص آن بی­شمار که از جمله آنها می­توان به تهدید و ترساندن، سرزنش، مبالغه، یادآوری، بزرگداشت، تشویق، تأکید، شگفتی، و ... اشاره کرد. (ر.ک: زمخشری، الکـشّاف عـن حقـائق غوامـض التنـزّيل، 1/14؛ زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، 3/314، 330 – 325)                                             

1-­التفات از تکلّم به خطاب؛ 2­-­ التفات از تکلّم به غیبت؛ 3-­ التفات از خطاب به تکلّم؛ 4-­ التفات از خطاب به غیبت؛ 5-­ التفات از غیبت به تکلّم. 6-­ التفات از غیبت به خطاب.

دانشمندان بلاغت و مفسّران انواع التفات را به شش دسته تقسیم می­کنند:

انواع التفات و فایده آن

 

التفات انتقال گوینده از مخاطب است به نفس خبر و بالعکس و مانند آن و بدیهی است که التفات اصطلاحی به معنای انتقال از معنایی به معنای دیگر است.(ابن معتزّ، البدیع، ص 58) التفات از افراد علم بدیع بوده کاربرد آن در جایی است که کلام در معرض ایراد و شبهه قرار گرفته باشد. (باقلانی، اعجاز القرآن، ص 99)

التفات در اصطلاح

 

زمخشری می­گوید: ریشه «لفت» به معنی انحراف از طریق اصلی است. (زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، 3/324)

«فیروزآبادی» می­گوید: «جمله لفته – یلفته» به معنای بازداشتن شخص است از اندیشه و فکر خود، و روشن است که واژه التفات از همان ریشه و توأم با تأکید است. (فیروزآبادی، القاموس المحیط، ماده لفت)

امر به ترک التفات شده تا پیامبر الهی عذاب سخت قومش را نظاره­گر نباشد.                                          

جوهری می­گوید: واژه لفت، اللّی = پیچاندن، و جمله «لَفَّتَ وَجهَهُ عَنّی» به معنای صرف و رویگردانی است و جمله «لَفَتَهُ عَن رَأیِهِ» یعنی او را از رأی و نظرش عدول داد. (الجوهری، الصحاح اللغة، فصل اللام، ص 125) در آیه: «قَالُواْ يَالُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُواْ إِلَيْكَ  فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ الَّيْلِ وَ لَا يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ  إِنَّهُ مُصِيبهَا مَا أَصَابهَمْ  إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ» (هود: 11/81) «گفتند: اى لوط، ما فرستادگان پروردگار توييم. آنان هرگز به تو دست نخواهند يافت. پس، پاسى از شب گذشته خانواده‏ات را حركت ده- و هيچ كس از شما نبايد واپس بنگرد- مگر زنت، كه آنچه به ايشان رسد به او [نيز] خواهد رسيد. بى‏گمان، وعده‏گاه آنان صبح است. مگر صبح نزديك نيست؟»                                                                       

واژه «اللفتُ» به معنای رویگردانی است و گفته شده است: «ما لَفَتَکَ عَن فلانٍ»؛ یعنی دید تو را نسبت به او عوض نکرد. (ابن منظور الإفریقی، لسان العرب، 12/103) خداوند می­فرماید: «قَالُواْ أَ جِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ ءَابَاءَنَا وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبرْيَاءُ فىِ الْأَرْضِ وَ مَا نحَنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ» (یونس: 10/78) «گفتند: آيا به سوى ما آمده‏اى تا ما را از شيوه‏اى كه پدرانمان را بر آن يافته‏ايم بازگردانى، و بزرگى در اين سرزمين براى شما دو تن باشد؟ ما به شما دو تن ايمان نداريم.»                                                                                          

التفات در لغت

 

ابن صنعت ادبی از گزند مخالفان و شبهه افکنان مخفی نمانده و اشکالاتی در این زمینه مطرح کرده اند و برخی آیات را که صنعت التفات در آن به کار رفته مورد شبهه قرار داده اند. از جمله در کتاب نقد قرآن سها به عنوان یک اشکال بر قرآن مطرح شده است که مقاله حاضر اساس کار را پاسخ گویی به این شبهات قرار داده است و از آنجا که این شبهات ریشه در تفکرات مستشرقان و پیشینیان دارد، نوع پاسخ شبهات هم نظر مستشرقان اشراب دارد.

قرآن به عنوان بزرگترین معجزه پیامبر اکرم «صلّی الله و علیه و آله و سلّم»، از دیرباز از جنبه­های مختلف مورد توجّه مسلمانان و حتّی غیرمسلمانان بوده است. توجّه به اسباب فهم سخن خداوند مستلزم یادگیری علومی است که ما را در این مهم یاری کند. یکی از آرایه­های ادبی که در فن فصاحت و بلاغت از آن یاد می­شود، صنعت «التفات» است. مقصود از «التفات» این است که متکلّم در یک سیاق واحد که سخن می­گوید، از حالت­های سه ضمیر، یعنی حالت ضمیر غایب یا خطاب یا تکلّم، از یکی به دیگری  التفات پیدا می­کند. مثلاً سیاق سخن سیاق غیبت است، ناگهان این سیاق به سیاق خطاب تغییر می­یابد، در صورتی که مطلب همان مطلب است و این امر مترتب بر علل و عواملی است که علم «معانی» پاسخگوی آن می­باشد.                                    

مقدّمه

 

التفات،  علم معانی، بلاغت قرآن.

کلیدواژه‌­ها:

                                                             

این مقاله سعی دارد کاربرد التفات را در تغییر جهت خطاب، در قرآن بررسی کند و با ذکر نمونه و اشاره به دیدگاه­های مفسّران قرآن، به توضیح بپردازد. از سوی دیگر شبهه افکنان این جنبه فصاحت و بلاغت ادبی قرآن را به عنوان نقطه ضعف بزرگنمایی کرده اند و با برداشت نادرست و استناد نابجا به برخی آیات که صنعت التفات در آنها به کار رفته است سعی در مخدوش کردن چهره قرآن به عنوان وحی الهی دارند. از جمله در کتاب نقد قرآن سها صفحه 836 دست آویز این تفکر گردیده است. که لازم است به صورت مستدل و علمی پاسخ داده شود.                                                                                                                                 

صنعت التفات با اهداف مختلفی در قرآن کریم به کار رفته است که این اهداف، نشان­دهنده فصاحت و بلاغت بی­نظیر قرآن کریم است. برخی از این اهداف عبارتند از: تفخیم و تعظیم، تهدید، توبیخ، نصیحت، موعظه، تحقیر و...

التفات یکی از مباحث علوم قرآنی محسوب می­شود و ارتباط تنگاتنگی با این کتاب آسمانی دارد. فایده التفات این است که وقتی گوینده، در سخن از اسلوبی به اسلوب دیگر منتقل می­شود، سخن او بیشتر به دلها می­نشیند، که با یادگیری آن به فهم عمیق­تر اعجاز بلاغی قرآن و ساختار کلامش و درک صحیح آیات الهی نایل می­شویم.

چکیده

 

تغییر از خطاب به غیبت و بالعکس

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پنج شنبه 16 دی 1395  10:23 PM
تشکرات از این پست
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:تغيير از خطاب به غیبت و از غیبت به خطاب در قرآن

 

بررسی صنعت التفات در آیه 22 سوره یونس و آیات 8 و 9 سوره فتح

در آیه: «هُوَ الَّذِى يُسَيرِّكمُ‏ فىِ الْبرَّ وَ الْبَحْرِ  حَتىَّ إِذَا كُنتُمْ فىِ الْفُلْكِ وَ جَرَيْنَ بهِم بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَ فَرِحُواْ بهِا جَاءَتهْا رِيحٌ عَاصِفٌ وَ جَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِن كلُّ‏ مَكاَنٍ وَ ظَنُّواْ أَنهُّمْ أُحِيطَ بِهِمْ  دَعَوُاْ اللَّهَ مخُلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئنِ‏ أَنجَيْتَنَا مِنْ هَاذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ» (یونس: 10/22» التفات از مخاطب به غایب به کار رفته­است. مفسّران در تبیین علّت التفات در این آیه آرای گوناگونی مطرح نموده­اند. بسیاری از مفسّران هدف از این التفات را مبالغه می­دانند، گویی خداوند برای افرادی غیر از کشتی­نشینان حالشان را به تصویر می­کشد تا آنها را به شگفتی وادارد و به انکار و تقبیح مشرکان بپردازند. (ر.ک: زمخشری، الکـشّاف عـن حقـائق غوامـض التنـزّيل، 2/338؛ فخررازی، مفاتیح الغیب، 17/233؛ اندلسی، بحر المحیط فی التفسیر، 6/32)

علّامه طباطبایی هدف از این التفات را در مورد بیان بیان نموده است. اوّل آنکه پیامبر «صلّی الله و علیه و آله و سلّم»  به جای مردم ناسپاس مخاطب قرار گیرد و با شنیدن رفتار مشرکان متعجّب شده و آنان را انکار نماید. دوّم آنکه این التفات حاکی از روی­گردانی خداوند از مردم است؛ زیرا آنان با کردارشان لیاقت قرار گرفتن در مقام مخاطب مستقیم پروردگار را از دست داده­اند. (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، 10/55)

فخررازی التفات در این آیه را نشانه تحقیر مخاطبان توصیف کرده که خداوند از هم­کلامی با ایشان روی­گردان است. (فخررازی، مفاتیح الغیب، 17/234)

برخی از مفسّران نیز تصریح کرده­اند که ضمایر غایب و مخاطب در این آیه به مشرکان برمی­گردد. (ر.ک: طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 11/279؛ ابن­عاشور، محمّد بن طاهر، التحرير و التنوير، 11/55؛ عکبری، التبیان فی اعراب القرآن، 1/193)

در آیه: «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا * لِّتُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً» (فتح: 48/ 8- 9)

میان مفسّران درباره تعیین مرجع در «تُعَزِّرُوهُ» و «تُوَقِّرُوهُ» اختلاف وجود دارد. برخی معتقدند که ضمیرها به شخص پيامبر «صلّی الله و علیه و آله و سلم»  باز مى‏گردد، و هدف از آن دفاع از او در مقابل دشمن، و تعظيم و بزرگداشت او است. (ر.ک: طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، 9/318؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 23/118)                                                                                                                     

امّا جمعى از مفسّران معتقدند كه تمام ضميرهاى آيه به خداوند باز مى‏گردد، و منظور از «تعزير» و «توقير» در اينجا يارى دين خدا، و بزرگداشت او و آئين او است دليل آنها در انتخاب اين تفسير هماهنگ شدن تمام ضميرهاى موجود در آيه است. (ر.ک: زمخشری، 4/335؛ آلوسی، روح المعانی في تفـسير القـرآن العـظيم، 13/250؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، 18/408)‏

 امّا با توجّه به این که در آیه دیگر لفظ «عَزَّرُوهُ» را درباره­ وظیفه مؤمنان نسبت به پیامبر «صلّی الله و علیه و آله و سلّم» به کار برده است می­توان گفت که احتمال اوّل براحتمال نخست برتری دارد و چنانکه می فرماید: «فَالَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِى أُنزِلَ مَعَهُ  أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (اعراف: 7/157)

و نیز درباره مطلق پیامبران می­فرماید: «وَ ءَامَنتُم بِرُسُلىِ وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا» (مائده: 5/12)

پیرامون این نوع تغییر، هر یک بلاغیون و مفسّران آرایی متفاوت عرضه کرده­اند. گروهی این تغییر را سبب رفع انکار و تردید و گروهی کاربرد این شیوه را مبیّن تعجّب و حیرت دانسته­اند. (ر.ک: فخرالدّین رازی، مفاتیح الغیب، 4/561؛ زمخشری، الکـشّاف عـن حقـائق غوامـض التنـزّيل، 2/16)

 

نتیجه­گیری

التفات به عنوان یکی از برجسته­ترین صنایع ادبی از جایگاهی ویژه در زبان عربی برخوردار است. این آرایه ادبی در عین زیبایی و فصاحت، در برخی موارد موجب ابهام در سایر زبانها می­گردد. گاهی در بیان این نکات ظریف و اهداف بلاغی بین مفسّرین اختلاف نظر وجود دارد، امّا در اکثر موارد می­توان بین آنها را جمع و یا هر دو یا چند دیدگاه را پذیرفت، چرا که هیچ­گونه تنافی و تضادی بین آنها دیده نمی­شود.

 

منابع

1-­ قرآن کریم.

2-­ ابن­عاشور، محمّد بن طاهر، التحرير و التنوير، مرکز کامپيوتري نور، قم، بی­تا، بي­چا.

3-­ ابن معتزّ، عبدالله، البدیع، تحقیق: اغناطیوس کراتشقو فسکی، بغداد، 1967 م، مطبعة المثنی.

4-­ آلوسي، سيّد مـحمود، روح المـعاني في تفـسير القـرآن العـظيم، تـحقيق: علي عبدالباري عطية، دارالکتب العلميّه، بیروت، 1415 هـ .ق، چاپ اوّل.

5- اندلسي، ابوحيان محمّد بن يوسف، البحر المحيط في التفسير، تحقيق: صدقي محمّد جميل، انتشارات دارالفکّر، بیروت، 1420 هـ .ق، بی­چا.

6-­ باقلانی، ابوبکر، اعجاز القرآن، تحقیق: السیّد احمد صقر، دار المعارف، مصر، 1954 م.

7- بلاشر، رژی، درآمدی بر قرآن، ترجمه: اسدالله مبشری، نشر ارغنون، بی­جا، 1372 هـ .ش،  چاپ اوّل.

8- زرکشی، بدرالدّین، البرهان فی علوم القرآن، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العربیّه، قاهره، 1957، چاپ اوّل.

9- زمانی، محمّد حسن، مستشرقان و قرآن، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1385 هـ .ش.

10- زمخشری، محمود بن عمر، الفائق فی غریب الحدیث، تحقیق: علی محمّد البجاوی، محمّد ابوالفضل ابراهیم، دار المعرفة، لبنان، بی­تا.

11- ـــــــــــــــــــــ، الکـشّاف عـن حقـائق غوامـض التنـزّيل، دارالکتب العربي، بیروت، 1407 هـ .ق، الطبعه الثالث.

12- سلمانی­زاده، جواد، تاریخ ترجمه قرآن در جهان، چاپخانه سپهر، تهران، 1369 هـ .ش.

13- سها، نقد قرآن، ویرایش دوّم.

14- طباطبايي، سيّد محمّد حسين، الميزان في تفسير القرآن، ترجمه: سيّد محمّد باقر موسوي همداني، انتشارات اسلامي جامعه­ي مدّرسين حوزه علميّه قم، قم، 1374 هـ .ش، چاپ پنجم.

15- طبرسي، ابو علي الفضل بن الحسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، مترجمين: حسين نوري، محمّد مفتح، تحقيق: رضا ستوده، انتشارات فراهاني، تهران، 1360 هـ .ش، چاپ اوّل.

16- طوسي، محمّد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، مقدّمه: شيخ آغا بزرگ تهراني، تحقيق: احمد قصير عاملي، داراحياء التراث العربي، بیروت، بی­تا، بي­چا.

17- عکبری، عبدالله بن حسین، التبیان فی اعراب القرآن، ناشر بیت الأفکار الدولیّه، عمان- ریاض، بی­تا، چاپ اوّل.

18- علی الصغیر، محمّد حسین، خاورشناسان و پژوهشهای قرآنی، ترجمه: محمّد صادق شریعت، چاپ امیر، قم، 1372 هـ .ش.

19- فخرالدّين رازي، ابوعبدالله محمّد بن عمر، مفاتيح الغيب (تفسير کبير)، داراحياء التراث العربي، بیروت، 1420 هـ .ق، چاپ سوّم.

20- فیروزآبادی، محمّد بن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت، 1983 م.

 

 

ادامه دارد

 

پنج شنبه 16 دی 1395  10:24 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها