تاریخ شمارگان شاگردان امام صادق علیه السلام را در طول حیات مبارک ایشان به چهارهزار نفر معرفی می کند. مشخص است که در این میان، افرادی از گروه ها و نحله های مختلف فکری و عقائدی نیز حضور داشته اند و از سرچشمه علم بهره مند شده اند.
تاریخ آمار شاگردان حضرت صادق(علیه السلام) را تا چهار هزار شماره کرده اند. که در میان آنان از گروهها و فرقه های مختلف با مشرب ها و رشته های گوناگون حضور داشته اند از جمله جمعی از برجستگان اهل سنّت را می بینیم که عدّه ای از آنان علاوه بر سمت فقهی و یا کلامی که در میان اهل سنّت دارند جزء رهبران و پیشوایان مذاهب اربعه هستند.
در زمان امام صادق(علیه السلام)، درگیریی های سیاسی عباسیان و امویان به اوج خود رسیده بود، این درگیری ها زمینه را برای ترویج افکار و مناظره و گفت وگو با صاحبان ادیان مختلف فراهم کرده بود و ایشان از این فرصت به دست آمده نهایت استفاده را برای بیان نشر معارف اهل بیت(علیهم السلام) استفاده کرده و شاگردان بسیاری تربیت کردند. شخصیت های برجسته ای مانند محمدبن مسلم، یحیی بن سعید، حمادبن عثمان و امثال این بزرگواران در خدمت امام صادق(علیه السلام) درس حدیث خواندند و سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) را فرا گرفته و بر همین اساس عصر امام صادق (علیه السلام) عصر شکوفایی مذهب شیعه جعفری تلقی شده است.
ابوحنیفه و عظمت علمی امام صادق علیه السلام
«ابوحنیفه» نعمان بن ثابت زوطی، پیشوای مشهور فرقه حنفی، آنگاه که سر تسلیم در پیشگاه عظمت علمی امام صادق (علیه السلام) فرود می آورد می گوید: «ما رأیت افقه من جعفر بن محمد (علیه السلام) و انه اعلم الامه» یعنی کسی را داناتر و فقیه تر از جعفر بن محمد (علیه السلام) ندیده ام، و او به طور مسلم اعلم امت اسلامی است.
تاریخ شمارگان شاگردان امام صادق علیه السلام را در طول حیات مبارک ایشان به چهارهزار نفر معرفی می کند. مشخص است که در این میان،افرادی از گروه ها و نحله های مختلف فکری و عقائدی نیز حضور داشته اند و از سرچشمه علم بهره مند شده اند.
و این نیز گفته او اسث چنانکه آلوسی در «مختصر تحفه اثنی عشریه» می نویسد: این ابوحنیفه که مایه فخر و مباهات است با صراحت تمام می گوید که اگر آن دو سالی که از محضر جعفر بن محمد (علیه السلام) استفاده ی علمی کردم نبود، هلاک شده بودم، «لولاالسنتان لهلک النعمان» وی در مدینه و کوفه با امام صادق (علیه السلام) دیدارهای پراکنده ای داشت. اما دو سال متوالی در مدینه بود و از دانش سرشار امام (علیه السلام) بهره مند شد، و همین دو سال است که وی را از هلاک رهایی بخشید.
منصور، امام صادق (علیه السلام) را از مدینه به عراق آورد و کسی را نزد ابوحنیفه فرستاد و بدو گفت: مردم شیفته و فریفته فضایل امام صادق علیه السلام شده اند برای محکوم ساختن او یک سری مسایل دشوار علمی را تدارک ببین... ابوحنیفه پس از آن درباره ملاقات خود می گوید: ابوجعفر منصور دوانیقی در «حیره» بود که کسی را نزد من فرستاد و من نزد او رفتم، وقتی وارد شدم، دیدم جعفر بن محمد (علیه السلام) سمت راست او نشسته است. هنگامی که چشمم به او افتاد ابهت او بیش از منصور مرا گرفت، بر او سلام کردم، به من اشاره کرد نشستم، سپس منصور متوجه امام صادق (علیه السلام) شد و گفت: ای ابا عبدالله (کنیه امام صادق علیه السلام) این شخص ابوحنیفه است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «او قبلا هم پیش ما آمده است» و او را می شناسم. آنگاه منصور متوجه من شد و گفت ای ابوحنیفه، مسائل خود را بر ابوعبدالله صادق (علیه السلام) عرضه بدار، و من مسائل خود را براو عرضه کردم، و آن حضرت همه مسائل مرا پاسخ داد، و فرمود: شما چنین می گویید و مردم مدینه چنین می گویند، و ما چنین می گوییم، گاهی گفته آنها را می پذیرفت، و گاهی با همه مخالفت می کرد تا اینکه چهل مسأله را بر او عرضه داشتم و همه را پاسخ گفت. پس از پایان مناظره، ابو حنیفه بی اختیار آخرین سخن خود را با اشاره به امام صادق (علیه السلام) چنین ادا کرد: «ان اعلم الناس، اعلمهم باختلاف الناس» دانشمند ترین مردم کسی است که به آرا و نظرهای مختلف علما درمسائل احاطه داشته باشد. مقصود ابوحنیفه از دانستن آرا و اقوال مختلف مردم، اجتهاد فقهی برای مقارنه و تطبیق بین مذاهب مجتهدین بوده است و ابوحنیفه پیشوای بزرگ اهل سنت اعتراف دارد که امام صادق (علیه السلام) آشنا ترین مردم به اختلاف نظر مردم در مدینه است.
چه اینکه آن حضرت محدثان را در مدینه و مجتهدین را در کوفه تعلیم داده است، مدینه و کوفه به دست مالک و ابوحنیفه به عالیترین موقعیت خود رسیدند و آن دو و همچنین سفیان ثوری پیشوای دیگر عراق از شاگردان امام صادق هستند. ابوحنیفه از نظر سن از امام صادق (علیه السلام) بزرگتر بود، چند سال قبل از او متولد شد و پس از او هم از دنیا رفت. ابوحنیفه صرف نظر از عمل کردن او به رأی و قیاس، در استدلال فقهی قوی پنجه است که مالک به قدرت استدلال فقهی او اشاره کرده و می گوید: «ابوحنیفه اگر بگوید ستون مسجد از طلا است، بر آن دلیل اقامه خواهد کرد».
بعد از ابوحنیفه پس از یک صد سال «ابوبحر جاحظ» انتقادگر بزرگ و از دانشمندان قرن سوم می گوید: «جعفر بن محمد الذی ملا الدنیا علمه و فقهه و یقال: ان ابا حنیفه من تلامذته و کذلک سفیان الثوری و حسبک بهما فی هذا الباب» جعفر بن محمد کسی است که دانش و فقه او دنیا را پر کرده و گفته می شود که ابوحنیفه و سفیان ثوری از شاگردان او هستند، و شاگردی این دو نزد آن حضرت در عظمت او کافی است.
منابع:
1. کتاب امام صادق علیه السلام از دیدگاه مذاهب اهل سنت
2. پایگاه اطلاع رسانی حوزه
3. پایگاه اطلاع رسانی ولیعصر
محمد باعزم - تبیان