چخماق !
منم چخماق نور افروز
که گرما میدهم در سوز
دو دستم را به هم کوبم
شود روشن ، شبت چون روز
من از دیروز و از امروز
از پـاییز تـا نـوروز
کنارت بودم و هستم
به سان مادری پا سوز
تو از اعماق قلب خود
محبت بر دلم آموز
ای مهربان و ای دلسوز
علیرضا قاسمی « آ.شیخ »