به عقیده شیعیان امام و پیشوا باید معصوم باشد و عالمان شیعی با استفاده از ایات قرآن و دلایل عقلی آن را اثبات کردذه اند که در ذیل به برخی از ان دلایل اشاره می شود.
1) آیه امامت« و اذ ابتلى ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال اني جاعلك للناس اماما قال و من ذريتي قال لا ينال عهدي الظالمين»
«به ياد آوريد هنگامى را كه پروردگار ابراهيم، او را با وسايل گوناگونى آزمود، و او آزمايش خود را كامل كرد (و از عهده آنها بر آمد) خدا به او فرمود من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهيم گفت: از خاندان من نيز امامانى قرار ده خداوند فرمود: پيمان من - يعنى امامت - هرگز به ستمكاران نمىرسد.» (1)
طبق آيه فوق خداوند منصبهاى الهى را به كسانى اختصاص داده است كه آلوده به «ظلم» نيستند; زيرا وقتى كه حضرت ابراهيم عليه السلام منصب امامت را براى فرزندانش از خداوند درخواست كرده بود، جواب آمد: پيمان من به ستمگران نمىرسد..
سخن در معنى و مفهوم «ظالم» است; بايد ديد منظور از ظالم چه كسى است كه عهد خدا به او نمىرسد. بايد دانست كه هر گناهى ظلم به نفس است .خواه اين ظلم به معنى كفر باشد آنچنانكه قرآن مىفرمايد: «ان الشرك لظلم عظيم» (2) و يا به معنى گسترده، هر فسق و گناهى; كه باز هم ظلم به نفس است; زيرا هر گنهكارى در عرف قرآن «ظالم» است اما آيا ظالم فقط كسى است كه در هنگام تقاضاى منصب الهى موصوف به صفت ظلم استيا براى رسيدن به عهد الهى بايد هيچگاه ظالم نباشد؟ بسيار بعيد به نظر مىرسد، بلكه محال است كه ابراهيم عليه السلام چنين تقاضايى را براى آن دسته از ذريهاش كه بالفعل ظالم بودند داشته است. بنابراين، منظور از «ظالم» در اينجا كسى است كه در گذشته و يا حال حتى براى يك لحظه از عمر خود موصوف به اين صفتبوده باشد و در واقع خداوند با بيان آن، حقيقت را براى ابراهيم عليه السلام روشن مىكند كه مقام امامت و رسالت مقامى والاست و تنها كسانى شايسته اين منصب هستند كه در تمام عمر از هرگونه شرك و كفر و گناه پاك و معصوم باشند) (3)) .
و با اين استدلال، غيرمعصوم، ظالم و ستمكار است و هيچ ستمكارى براى امامتشايسته نيست. در نتيجه هيچ غيرمعصومى صلاحيت و قابليت امامت را نخواهد داشت.
اين آيه بيان گر آن است كه مقام امامت چنان رفيع و بلند است كه تنها به انسان هاي پاك(داراي مقام عصمت) مي رسد. بنابراين امامان و پيشوايان ديني به خاطر و موقعيت رهبري انسان ها به سوي خداوند بايد از مقام عصمت برخودار باشند.
2 ) آيه اولى الامر
يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم» اى كسانى كه ايمان آوردهايد از خدا و رسول و اولى الامر، اطاعت كنيد. (4)طبق روایات فراوانی که از اهل سنت شيعه رسيده است منظور از «اولى الامر» در آيه شريفه، ائمه اثنى عشر عليهم السلام است..
با استدلال به اين آيه شريفه مىتوان به روشنى عصمت اولى الامر (امامان) را به اثبات رساند. در اين آيه، كلمه «اطيعوا» دو بار به كار رفته است، يك بار فقط به خدا نسبت داده شده و بار ديگر به رسول و اولى الامر; از بخش دوم آيه مىتوان روشن نمود كه «اطيعوا» (دوم) بين رسول و اولى الامر مشترك است و به دليل آن كه قيد و شرطى به همراه ندارد اطاعتى همه جانبه و بىچون و چرا و مانند اطاعتخدا، مطلق است اما اين مطلب جز با عصمت رسول خدا صلى الله عليه و آله و اولوا الامر، سازگار نيست; زيرا اطاعتى اين چنينى، تنها در برابر كسى سزاوار است كه از كجانديشى و كجروى در گفتار و رفتار و كردار در امان است و مردم را جز به آنچه امر خداوند است نمىخواند. (5))
بنابراين مقتضاى «اطيعوا الرسول و اولى الامر» اين است كه اطاعت آنها به طور مطلق واجب است و آنها به يقين، از هر لغزشى مصون و معصوم هستند و اوامر آنها با اوامر الهى، تناقض ندارد; زيرا اگر امر آنها به ظاهر با امر خدا مخالفت داشته باشد باز مقتضاى اطلاق آيه اين است كه اطاعت آنها واجب است و اين يعنى دو امر متناقض در يك مورد; مثلا - العياذ بالله - اگر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به گناهى امر كند مقتضاى «اطيعو الله» اين است كه آن گناه را مرتكب نشويم ولى به مقتضاى «اطيعوا الرسول» بايد آن را انجام دهيم و اين يعنى دو تكليف متضاد در يك مورد كه صدور آن از طرف شارع مقدس پذيرفته نيست. پس در واقع، آيه يادشده تضمينى استبر اين كه هيچگاه اوامر رسول و اولى الامر با اوامر الهى تناقض ندارد بلكه بر عصمت امامان عليهم السلام دلالت دارد. (6))
دلالت اين آيه بر عصمت امام به قدرى روشن است كه حتى فخر رازى يكى از علماى بزرگ اهل سنت نيز از آيه شريفه بر عصمت اولىالامر استدلال نموده است. (7)
3) آيه تطهير
8)) انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»
اين آيه همواره كانون توجه علما و انديشمندان شيعه و اهل سنتبوده و بحثهاى گوناگونى را برانگيخته است. همه دانشمندان اسلامى بر اين باورند كه اين آيه فضيلت والايى را براى اهلبيت عليهم السلام به اثبات مىرساند. شيعه اين فضيلت را برابر با عصمت اهل بيت عليهم السلام مىداند; يعنى بر اساس اين آيه، اراده تخلفناپذير خداوند بر طهارت اهل بيت عليهم السلام تعلق گرفته است تا آنها را از هرگونه پليدى دور سازد.
اين فضيلتبا توجه به اين نكته كه قرآن كريم هرگونه آلودگى ظاهرى و باطنى را رجس مىشمارد، تفسيرى جز عصمت ندارد (9)
در گروه دلایل عقلی نیز چندین دلیل وجود دارد ، از جمله :
1- امامت ادامه شأن نبوت است ، غیر ازدریافت وحی و ابلاغ آن .
همان گونه که پیامبر (ص) غیر از دریافت و ابلاغ وحی ، احکام الهی را بیان می کرد و تفسیر صحیح آیات قرآن را بیان می فرمود و چون در زمان پیامبر تمام احکام الهی بیان نشد و تفسیر صحیح تمام آیات معلوم نشد ، در زمان بعد از پیامبر نیز نیاز به تفسیر صحیح آیات و بیان احکامی است که پیامبر بیان نکرده بود (یا فرصت آن پیش نیامد ، یا مورد ابتلای مردم نبود و یا بعد ها پیش آمد ) ، یا بیان احکامی که پیامبر بیان کرده بود و مردم در آن اختلاف داشتند ، پس نیاز به کسی بود که دچار خطا و اشتباه در تفسیر آیات و بیان صحیح احکام دین نباشد و این کس جز معصوم نیست ؛ پس بعد از پیامبر نیاز به امام معصوم بود و او کسی جز امام و پیشوا نیست.
2- نیاز به امام در دین آن است که مسائل مورد اختلاف در دین بیان شود و راه صحیح دین شناخته شود و اگرامام نیز مانند یکی از مردم خود دچار خطا شود ؛ این بر خلاف فرض نیاز به امام است که راه صحیح را باید نشان دهد و نقض غرض است.
1) سوره بقره آیه 124
2) سوره لقمان آیه 13
3) ر.ك: شهيد مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، مؤسسه چاپ فجر، چاپ دوم، تهران، 1374 ش.، ج4، صص923- 922; شيخ جعفر سبحانى، الالهيات، پيشين، ج2، صص627- 623; جعفر سبحانى، منشور جاويد، دفتر انتشارات اسلامى، قم، ج5، ص271 به بعد; باب حادى عشر، پيشين، ص231
4) سوره نساء/59.
5) علامه سيد محمد حسين طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن، ج4، صص401- 387
6) ر.ك: محمدتقى مصباح يزدى، راه و راهنماشناسى، اميركبير، تهران، 1375 ش.، ج4، صص207- 206
7) خلاصه بيان وى از اين قرار است: خداوند در آيه كريمه به طور قطعى اطاعت اولىالامر را لازم دانسته است، و كسى كه اطاعتش اين گونه واجب گردد ناگزير معصوم از خطا و اشتباه خواهد بود; زيرا اگر معصوم از خطا و اشتباه نباشد در فرضى كه اقدام بر خطا كند بر اساس اين آيه بايد از او اطاعت كرد و اين به معناى امر به آن عمل خطا و اشتباه است، در حالى كه كار خطا و اشتباه مورد نهى است و نبايد از امر به آن پيروى شود. اين لازمهاش اجتماع امر و نهى در فعل واحد است. ر. ك. فخر رازى، التفسير الكبير، دارالكتب العلمية، بيروت، 1411ق.، ج10، ص116 ذيل آيه شريفه59 سوره نسا
8) احزاب/33
9) ر.ك: علامه سيدمحمد حسين طباطبايى، تفسيرالميزان، ترجمه سيدمحمدباقر موسوى همدانى، دفتر انتشارات اسلامى، قم، (بىتا)، ج16، صص313- 309
منبع: t-pasokhgoo.ir