اینکه مرگ انسان به دست خداوند است، منافات با تلاش پزشکان برای زنده ماندن بیماران ندارد؛ زیرا همانگونه که مرگ انسانها در دست خداوند است، زنده بودن انسانها نیز در دست خداوند است؛ و چه بسا خداوند چنین مقدر کرده است که اگر این بیمار نزد پزشک برود و اگر پزشک تلاش لازم را انجام دهد، این شخص زنده بماند؛ در اینصورت نه تنها رفتن نزد پزشک و معالجه پزشک منافات با قضا و قدر الهی ندارد؛ بلکه رفتن نزد پزشک برای زندهماندن واجب است و خودداری از معالجه، حرام میباشد. همچنین تلاش در جهت نجات بیمار بر پزشک واجب بوده و سهلانگاری حرام است؛ زیرا معنای اینکه مرگ یا حیات در دست خداوند است، این است که خداوند مرگ یا زنده بودن را با همهی شرایط آن مقدر کرده است.[1]
علاوه بر این، در هر حال مرگ دست خداوند است؛ زیرا در بسیاری از موارد پزشکان به بهترین راه ممکن نیز وظیفه خود را انجام میدهند، ولی این تلاشها نتیجه نمیدهد و بیمار میمیرد، یا گاهی بیمار از این بیماری نجات پیدا میکند، ولی بلافاصله با عامل دیگری از بین میرود.
از طرفی، اگر تلاش پزشکان با قضا و قدر الهی منافات داشته باشد، باید هر گونه تلاش برای زندگی و مبارزه با عوامل مرگ نیز با قضا و قدر منافات داشته باشد؛ بنابراین غذا خوردنمان نیز نوعی مبارزه با مرگ به شمار آمده و منافی با قضا و قدر الهی خواهد بود.
[1]. ر. ک: 223، 1896، 1221 و 341.