بدیهی است پرسش از سن حضرت آدم(ع) - هنگام خلقتش از سوی خدای متعال - نمیتواند پرسش درستی به نظر آید؛ به دلیل آنکه سن انسان از زمان تولد وی محاسبه میشود، و حضرت آدم هم از این قاعده مستثنا نیست؛ لذا سن وی از زمان خلقتش محاسبه میگردد.
اما روایات در ارتباط با زمان آفرینش جسد وی از گل، تا دمیدن روح در آن، به فاصله زمانی چهل ساله اشاره دارند. بر اساس این فاصله، اگر ملاک خلقت حضرت آدم را زمان دمیده شدن روح بدانیم، میتوان گفت؛ زمانی که در او روح دمیده شد و به صورت انسان در آمد، چهل ساله بود: «فَخَلَقَ اللهُ آدَمَ فَبَقِیَ أَرْبَعِینَ سَنَةً مُصَوَّراً...»؛[1] خدای متعال آدم(ع) را خلق نمود، و بدنش را چهل سال(بدون دمیدن روح) گذاشت.
«إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ آدَمَ وَ کَانَ جَسَدُهُ طَیِّبا وَ بَقِیَ أَرْبَعِینَ سَنَةً مُلْقًى...»؛[2] خدای تبارک و تعالی آدم را خلق کرد، جسدش پاک بود، و چهل سال ماند تا مستعد شود.
فلسفه این که جسد آدم به مدت چهل سال به صورت گل مانده، شاید این باشد که فرشتگان برای مدتی به آن نگاه کنند و به نظرشان به صورت یک موجود باشد، تا زمانی که فرمان سجده صادر شد در آنان تأثیر بیشتری داشته باشد.
شاید هم به این دلیل باشد که این موجودی که از گل درست شده، استعداد نفخ روح پیدا کند. مانند نطفه که در رحم مادر حرکت میکند و در مدت چهار ماه مستعد برای نفخ روح میشود. نفخ روح زمانی در رحم مادر است و زمانی در رحم عالم طبیعت. گاهی هم مانند تخم مرغ زیر بال مرغ شرایطی ایجاد میشود که به صورت جوجه درآید.
در مورد حضرت آدم، خداوند خواست بدنی که از خاک و آب درست شده، در عین حال عوامل طبیعی در آن مؤثر باشند، اگر چه خداوند قدرت آنرا دارد که این کار را بدون دخالت عوامل طبیعی انجام دهد، اما ابا کرد، از اینکه امور را جاری کند، مگر از طریق اسباب.[3] شاید به همین جهت آن شالوده بیروح مدتی ماند تا عوامل طبیعی در آن اثر کند، تا استعداد انسان شدن را پیدا کند.[4]
[1]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، موسوی جزائری، سید طیب، ج 1، ص 41، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
[2]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 275، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.
[3]. «أَبَى اللهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَاب»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 183، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. منتظری، حسینعلی، درسهایی از نهج البلاغه، ج 1، ص 301 - 302، تهران، سرایی، چاپ دوم، 1383ش.