برای تعریف علم کلام تعابیر مختلفی در کتابهای کلامی آمده است که میتوان ادعا کرد همه آنها یک منظور را میرسانند، البته در این میان برخی، نقضها و ایراداتی به بعضی از تعاریف وارد کردهاند که در صدد بررسی آنها نیستیم؛ اما به آنچه که به عنوان تعریف در برخی از کتب کلامی آمده است، اشاره میکنیم:
در تعریف علم کلام - که اصول دین، علم توحید و صفات هم خوانده شده- گفتهاند: «هو علم یقتدر معه على إثبات العقائد الدینیة على الغیر بإیراد الحجج و دفع الشبهة»؛ علم کلام، علمى است که شخص با داشتن آن بر اثبات عقاید دینى براى دیگران از طریق طرح ادلّه و پاسخگویى به شبهات، توان و اقتدار پیدا میکند.
این تعریف به ما مىنمایاند که علم کلام متکفّل دو وظیفه مهم در عرصه تفکّر دینى است:
1. اثبات تصدیقات دینى و الزام دیگران بدانها.
2. دفاع از دین و دفع شبهات مطروحه پیرامون آن.[1]
علامه فیاض لاهیجى(ره) در کتاب «شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام» فرمود: «الکلام هو العلم بالعقائد الدینیة عن ادلتها الیقینیة»؛[2] علم کلام، علم به عقائد دینی است که از طریق ادله یقینی آن به دست آمده باشد.
استاد شهید مطهری(ره) علم کلام را اینگونه معرفی میکند: یکى از علوم اسلامى علم کلام است. علم کلام علمى است که درباره عقاید اسلامى، یعنى آنچه از نظر اسلام باید بدان معتقد بود و ایمان داشت، بحث مىکند به این نحو که آنها را توضیح مىدهد و درباره آنها استدلال مىکند و از آنها دفاع مىنماید.
علماى اسلامى مىگویند مجموع تعلیمات اسلامى سه بخش است:
الف. بخش عقاید؛ یعنى مسائل و معارفى که باید آنها را شناخت و بدانها معتقد بود و ایمان آورد؛ مانند مسئله توحید، صفات ذات بارى تعالى، نبوّت عامّه و خاصّه، و برخى مسائل دیگر. البته گروههای اسلامى در اینکه چه چیزهایى از اصول دین است و لازم است به آنها ایمان و اعتقاد داشت تا حدودى اختلاف نظر دارند.
ب. بخش اخلاق؛ یعنى مسائل و دستورهایى که درباره «چگونه بودن» انسان از نظر صفات روحى و خصلتهاى معنوى است؛ از قبیل: عدالت، تقوا، شجاعت، عفّت، حکمت، استقامت، وفا، صداقت، امانت و غیره.
ج. بخش احکام؛ یعنى مسائل مربوط به کار و عمل که چه کارهایى و چگونه باید انجام شود؛ از قبیل نماز، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و نهى از منکر، بیع، اجاره، نکاح، طلاق، تقسیم ارث و غیره.
علمى که متصدّى بخش اول است «علم کلام» است، و علمى که عهده دار بخش دوم است «علم اخلاق» نامیده مىشود، و علمى که بخش سوم را بر ذمّه دارد، «علم فقه» نام گرفته است.[3]
وی در جای دیگر میگوید: در تعریف علم کلام اسلامى کافى است که بگوییم علمى است که درباره اصول دین اسلام بحث مىکند، به این نحو که چه چیز از اصول دین است و چگونه و با چه دلیل اثبات مىشود و جواب شکوک و شبهاتى که در مورد آن وارد مىشود چیست؟[4]
برای اطلاع بیشتر در مورد امتیاز مسئلهی کلامی از مباحث دیگر اسلامی رجوع شود به: پاسخ 68 ( مسئله کلامی، عقل، مسئله ی عقلی).
علت نامگذاری
اما در رابطه با اینکه چرا این علم را کلام نامگذاری کردهاند وجوه مختلفی ذکر شده است:
برخى گفتهاند به این سبب «کلام» نامیده شد که قدرت دارنده خود را در سخن و استدلال فزونى مىدهد. برخى مىگویند از آن جهت «کلام» نامیده شد که روش و عادت علماى این فن این بود که در کتب خود سخن خود را با تعبیر «الکلام فى کذا» و «الکلام فى کذا» آغاز مىکردند. بعضى گفتهاند از آن جهت «کلام» نامیده شد که سخن در اطراف مباحثى بود که به عقیده اهل حدیث درباره آنها باید سکوت کرد[به بیان دیگر، علمای علم کلام، در مقابل اهل حدیث در مواردی لب به سخن گشودند که آنها سکوت را در آن موارد لازم میدانستند]؛ و بعضى گفتهاند که این نام آنگاه به میان آمده که بحث مخلوق بودن و یا مخلوق نبودن «کلام اللّه» میان مسلمانان طرح گردید و صف آرایى شدیدى شد و مردم زیادى کشته شدند و به همین مناسبت آن دوره را «دوره محنت» نامیدهاند؛ یعنى چون در دوره محنت اکثر مباحثات اصول دینى در اطراف حدوث و قدم کلام اللّه دور مىزد، علم اصول دین به نام «علم کلام» نامیده شده. اینها وجوهى است که در وجه تسمیه «علم کلام» گفته شده است.[5]
[1]. طبری، عماد الدین، تحفة الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، محقق، مصحح، جهرمی، سید مهدی، ص 15، میراث مکتوب، تهران، چاپ اول، 1376 ش.
[2]. لاهیجى، فیاض، شوارق الإلهام فی شرح تجرید الکلام، ج1، ص 4، مهدوى، اصفهان، بیتا.
[3]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 3، ص 57 و 58، صدرا، قم، چاپ اول.
[4]. همان، ص 62.
[5]. همان، ص 63.