دوران زندگی ائمه علیهم السلام بر آنان سخت بود؛ زیرا اوضاع و احوال اصلا مطابق آرمانهای بلند آنها نبود و حتی در زمان حضرت علی علیه السلام که بهترین وضع ائمه (علیهم السلام) به نظر می آید، چنان بود که آن حضرت شدت ناراحتی خود را با تمثیلی بیان فرمود و گفت که مانند کسی هستم که استخوانی در گلویش گیر کرده باشد که نه بتوان بیرون آورد و نه بتواند فرو ببرد...
در هر شرایطی از تاریخ اسلام، موضوع امامت جلوه و شرایط خاصی پیدا کرده است. بدین معنا که برای مثال دوران امامت امام حسن مجتبی و دوران امامت امام حسن عسکری علیهماالسلام تفاوت های اساسی و بنیادین دارد. امامت در دوران امام حسن عسکری به شیوه ای نمود داشته است که سطح دسترسی مردم را به امام معصوم برای بهره مندی بیشتر محدود به بعضی دیدارهای خاص و استفاده از نماینده در میان مردم کرده است. دوران زندگی ائمه علیهم السلام بر آنان سخت بود. زیرا اوضاع و احوال اصلا مطابق آرمانهای بلند آنها نبود و حتی در زمان حضرت علی علیه السلام که بهترین وضع ائمه (علیهم السلام) به نظر می آید، چنان بود که آن حضرت شدت ناراحتی خود را با تمثیلی بیان فرمود و گفت که مانند کسی هستم که استخوانی در گلویش گیر کرده باشد که نه بتوان بیرون آورد و نه بتواند فرو ببرد. تازه وضع حضرت علی علیه السلام از وضع ائمه دیگر(علیهم السلام) بهتر بود و حتی در دوران خانه نشینی خود نیز، در اجرای حدود الهی نظارت کامل می فرمودند و یکبار که عثمان در اجرای حد شراب خوردن یکی از نزدیکانش سستی به خرج داده بود، خود آن حضرت راسا حد را جاری فرمودند. و از این نظایر زیاد است و همچنین در موضوعات حلال و حرام و یا تفسیر آیات قرآن وقتی که همه در حل قضیه ای کاملا در می ماندند موضوع را به ایشان عرضه می نمودند و ایشان نیز حل می فرمودند آن حضرت حتی مدتی به خلافت ظاهری هم رسیده بودند.(1)
تا پیش از این، بنی امیه در اوج رذالت اما جرأت جسارت به ساحت قدسی امام معصوم را نداشت زیرا به خوبی جایگاه امام را شناخته بود هرچند که از رذالت معاویه در دشنام گویی به امیرالمومنین نمی توان چشم پوشی کرد اما به هرحال پس از او، در تاریخ این نوع جسارت ها کم بیان شده است.
در دوران امام حسن عسکری علیه السلام اوج بی احترامی ها و جسارت ها به خاندان نبوی رسیده است. از شدت دشمنان اهل بیت و کثرت آنها گرفته تا بی احترامی ها علنی به ایشان. بنا به عقیده شیعیان، حکومت کلیه خلفاء بنی امیه و بنی عباس باطل بوده و آنها غاصب مقامی بوده اند که مختص اهل بیت پیغمبر (علیهم السلام) بوده و تکیه بر جائی زده اند که به هیچ وجه سزاواری و لیاقت آن رانداشته اند. علاقه و محبت قلبی و حس احترام مردم متوجه ائمه علیهم السلام بود اما به سبب ترس، اطاعت و انقیاد آنها در اختیار خلفاء بود. و خلفاء همواره از این امر وحشت داشتند که مبادا مردم ندای قلبی خود را اجابت کرده و به سوی ائمه میل نموده و و سبب تقویت جبهه آن شخصیت های محترم و مقدس شده و آنها «خلفاء» را از مسندی که به غصب در اختیار گرفته پودند، به زیر بکشند. این احساس ترس و نگرانی خلقاء، انگیزه اقداماتی بود که مجموعا باعث می شد مردم تا حد امکان از آثار و برکات وجودی ائمه (علیهم السلام) علیهم السلام کمتر برخوردار شوند.(2) آنها در این مورد به طور کلی به چند نوع اقدام مبادرت می ورزیدند
1- جلوگیری از انتشار اخبار و فضائل آن حضرات
2- تشکیل جلسات مناظره ها و تحریک عده ای برای تهیه سئوالات غامض و مشکل به این خیال که شاید ائمه (علیه السلام) در جواب یکی از آنها درمانده شده و به این وسیله ازاعتبار بیفتند.
3- ضعیف کردن آنها از طریق سخت گرفتن بر آنها تا مردم به اصطلاح «عبرت بگیرند» و از دور آنها پراکنده شوند. اینها مسائلی بود که ائمه متاخر ما (علیهم السلام) همه با آن روبرو بودند از جمله امام حسن عسکری نیز همینطور و شواهد در این باب زیاد است.
بررسی شرایط مختلف تاریخی حیات امامان معصوم علیهم السلام یکی از جنبه های مهمی است که کمتر بدان پرداخت شده است. نگاه تساوی در مواجهه با دوران های تاریخی متفاوت، باعث برداشت غلط از تاریخ می شود.
نظر محمد بن طلحه شافعی
او درباره امام حسن عسکری (علیه السلام) می گوید: «بدان منقبت عالی و مزیت بزرگی که خداوند او را به آن اختصاص داده است و گوهر آن را به گردن او آویخته است و آن را صفت دائمی که روزگار تازه گی آن را کهنه نمی کند و زبانها خواندن و نشر آن را فراموش نمی کند، این است که مهدی محمد (علیه السلام) از نسل اوست و از او آفریده شده و فرزند و پاره تن او می باشد.»
حتی غیر شیعه هم از برکات وجودی امام حسن عسکری به هر نحوی بهره مند شده است.
دیدگاه های شیعه در زمان امام حسن عسکری علیه السلام
در زمان امام حسن عسکری علیه السلام، کار تشیع کاملا بالا گرفته بود و قسمتهای وسیعی رسما شیعه بودند و وجوهات دینی و نماینده و نامه سئوال به سامراء می فرستادند. تقریبا اکثر مردم فارس و آذربایجان و تمامی قمی ها و بسیاری از اهل عراق شیعه بودند و در قلب خود به امامت آن حضرت اعتقاد داشتند. اما اعتقادشان آن طور نبود که آنها را به اطاعت بی چون و چرا که لازمه پیشرفت کار و قوام دین و عقیده بود، وادارد. شیعیان آن دوره افرادی بودند شبیه مردم کوفه که تقریبا همه شان محبت امام حسین علیه السلام رادر دل داشتند اما فهم و اعتقاد دینی آنقدر در آنها رسوخ نداشت که بنی امیه را (با وجود اینکه واقعا از بنی امیه متنفر بودند) اطاعت نکنند.
دانایی و شناخت افراد از جایگاه و شخصیت امامت امام حسن عسکری علیه السلام می توانست مردم را به شیوه ای درست هدایت کند.
امام حسن عسکری علیه السلام به یاران می فرمودند: «لیست العباده کثره الصیام والصلوه وانما العباده کثره التفکر فی امر الله؛(3) عبادت به بسیاری نماز و روزه نیست، همانا عبادت تفکر بسیار در امر خداوند است .» یکی از نشانه های اندیشمندان؛ شیوه سخن گفتن آنان است. نوشته ها، حرفها و کلمات ایشان به خوبی میزان عقل و رشد آنان را بیان می دارد. در این باره امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: «قلب الاحمق فی فمه وفم الحکیم فی قلبه؛ (4) دل نابخرد در دهان او است، و دهان خردمند فرزانه، در دل او .» انسان اندیشمند، اول در اطراف سخن فکر می کند، نفع و زیان آن را بررسی می کند و آن گاه به سخن گفتن اقدام می نماید. ولی انسان بی خرد و کم اندیش، نخست سخن می گوید و بعد در عواقب و اطراف آن به اندیشه می پردازد. در نتیجه، اندیشمند کم تر خطا می کند، و کم اندیشان و یا کج اندیشان کم تر به راه صواب می روند. در چنین شرایطی امامت امام حسن عسکری علیه السلام وجود داشت و حضرت با انواع مشکلات و مصیبت ها می بایست برخورد کند.
پی نوشت ها:
1.تحلیلی از زندگی و زمان امام حسن عسکری علیه السلام، ص12
2.امام حسن عسکری علیه السلام از منظر دیگران، ص7
3.تحف العقول، ص 518، ح 13؛ وسائل الشیعه، ج 11، ص 153؛ اصول کافی، ج 2، ص 55
4. تحف العقول، 519، ح 21
محمد باعزم- تبیان