پاسخهایی که میتوان از منظر مختلف به پرسش مطرح شده داد، به شرح زیر است:
الف. امامان معصوم(ع) همانند ما یک انسان هستند و هر انسانی مختار و صاحب اراده است. بنابراین معصومان(ع) نیز در افعال ارادی خود، اختیار دارند. «قبول منصب امامت» که یک فعل اختیاری است، از این مطلب مستثنا نیست. بنابراین ائمه اطهار(ع) در پذیرش این منصب، مجبور نیستند؛ اما آنان هرگز درخواست خدا را رد نمیکنند، ائمه اطهار شناخت عمیقی نسبت به صفات جمال و جلال خداوند دارند و محبت و عشق او در دلهایشان موج میزند؛ به گونهای که هیچ تعلقی به غیر وی ندارند و جز به رضایت او نمیاندیشند؛ از اینرو، همیشه خواست و اراده الهی را بر خواست و اراده خود مقدم میدارند. بنابراین، به طور قطع، سنگینی بار امامت را با رضایت و اشتیاق بر دوش میکشند.
برای تقریب به ذهن، این مثال مفید است: انسانی که میداند در داخل ظرف، زهر کشنده است، هرگز از آن نخواهد نوشید و حتی فکر خوردن آنرا نیز نخواهد کرد؛ این به معنای مجبور بودنش نیست، بلکه این بدان سبب است که به کشنده بودن زهر، علم دارد. امامان معصوم(ع) نیز از طرفی علم قطعی به عواقب گناه دارند و از طرف دیگر، ذات خداوند را به حقیقت و نهایت شناختهاند و میدانند که با انجام معصیت، از دستور چه کسی سرپیچی خواهند کرد؛ از اینرو، در تمام طول عمرشان گناه، بلکه حتی فکر گناه را هم نمیکنند با اینکه انجام گناه برای آنها مقدور است.[1]
بنابراین مطابق اصطلاح علمی باید گفت قبول منصب امامت «امکان ذاتی» و «امتناع وقوعی» دارد؛ یعنی ذاتاً امامان معصوم(ع) میتوانند مسئولیت امامت را قبول نکنند؛ اما وقوعاً چنین نمیکنند؛ آنان با اختیار خود این مسئولیت را میپذیرند؛ چرا که قبول نکردن این کار یک «معصیت» است.
با تحلیل عمیق و دقیق، چنین بهدست میآید که صدور «معصیت» از معصوم که مصداق آن در بحث ما، «عدم قبول منصب امامت» است، از این جهت که او هم یک انسان است، ممتنع نیست (امکان ذاتی)، بلکه صدور معصیت از معصوم از این جهت ممتنع است که او هیچ انگیزهای برای انجام گناه ندارد. با منتفی بودن انگیزه برای یک فعل در واقع علت تامه آن فعل محقق نمیشود. در نتیجه وقوع آن فعل (معصیت) ممتنع خواهد بود؛ این امتناع، وقوعی و بالغیر (بعدم العلة) است نه بالذات و با امکان ذاتی قابل جمع است.[2]
ب. به طور قطع، پیشوایان معصوم میتوانند از قبول مسئولیت خودداری کنند؛ ولی در واقع هرگز چنین کاری درباره امام صورت نمیگیرد؛ زیرا خودداری امام از قبول امامت، دلایل مختلفی میتواند داشته باشد:
1. از انجام مسئولیت امامت، عاجز باشد. (عدم قدرت)
2. نسبت به مسئولیت امامت، جاهل و ناآگاه باشد. (عدم علم)
3. این مسئولیت برایش سخت باشد و بهجهت راحتطلبی، از پذیرش آن امتناع کند. (راحت طلبی)
4. در برابر مردم بیتفاوت باشد و نسبت به هدایت آنان دلسوزی نداشته باشد. (بخل و عدم دلسوزی)
در حالیکه خداوند هر مسئولیتی به انسان بسپارد، روشن است که هر آنچه در انجام آن لازم باشد، به انسان میدهد؛ از اینرو، قدرت و علم لازم برای امامت را به امام داده است. (بطلان فرض اول و دوم) روشن است که امام، انسان کامل است و راحتطلبی و بیتفاوتی که یک نقص و ضعف به حساب میآید، در او راه ندارد. امام، دلسوزترین فرد نسبت به انسانها است و به مثابه پدر و مادر هستند.[3] (بطلان فرض سوم و چهارم) در نتیجه هیچ دلیلی وجود ندارد که امام این مقام را قبول نکند.
[1]. ر.ک: «ضرورت عصمت و راه های تشخیص آن در امام(ع)»، سؤال 258؛ «مصادیق معصوم»، سؤال 1749؛ «جبری نبودن عصمت»، سؤال 6919.
[2]. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، ص 373 - 374، قم، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه، چاپ اول، 1382ش؛ برای مطالعه بیشتر در زمینه «امتناع وقوعی (امتناع بالغیر)» ر.ک: داماد، میر محمد باقر، مصنفات میر داماد، ص 142 - 143 و ص 199 - 200، تهران، انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، چاپ اول، 1381ش.
[3]. قرآن کریم درباره رسول اکرم(ص) میفرماید: «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیم» (توبه، 128). امامان(ع) هم اینگونه بودند. همچنین در روایات آمده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة؛ به راستی، پیامبر و دوازده امام، پدران مهربان این امت هستند»؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 127، قم، کتاب فروشى داورى، چاپ اول، 1385ش.