0

خاطرات دانشگاهی (روز دانشجو + امتیاز وِیژه)

 
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:خاطرات دانشگاهی (روز دانشجو + امتیاز وِیژه)

یادی هم کرده باشم ازدرسهای اختیاری وانتخابی چه صفایی داشت واحدهای اختیاری

تاقبل ازقبولی ارشدهمش خواب میدیدم که کارشناسی روتموم نکردم وواحدی بوده که اختیاری بوده وبعدازرمدتی باوجودیکه مدرکمودریافت کردم باقیمانده وبایستی دوباره بروم وپاس کنم که مادرم منوازخواب بیدارمی کرد،هنوزم دانشگاه رودوست دارم.

برخی ازاساتیدحساب دیگه ای روی آدم بازمیکنن،نمره های بالا،معدل بالاهمه وهمه خاطراته

هیچوقت امتحان نکردم درسی روقبل ازآزمونش حذف کنم همیشه ازقوانین استرس داشتم حاضربودم درسموبخونم اماخودمودرگیرقواعدوقوانین آموزشی نکنم.

امیدوارم شماهم مجبورنشین که درسی روحذف کنین،انشاالله

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

سه شنبه 16 آذر 1395  11:02 PM
تشکرات از این پست
mty1378 rasekhoon_m mosabeghat_ravabet ghiyase65 salma57 nazaninfatemeh
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:خاطرات دانشگاهی (روز دانشجو + امتیاز وِیژه)

تابستون امسال بایستی مقاله واسه کارشناسی ارشدمی نوشتم کارطاقت فرسایی بوداماحالاکه فکرشومیکنم ازاستادم تشکرمیکنم که منوبه این راه هدایت کردتافرداهابتونم زمینه پایان نامه نویسی روتجربه کنم که درواقع مقاله نویسی چکیده ای ازپایان نامه ست.

خیلی ازبرنامه های اساتیدحساب شده است سعی کنیدهمیشه به خواسته های آنان پاسخ مثبت بدهیم اگه واقعااستادی رودوست داریدهمیشه بایستی درسشوبخونیم که این وظیفه دانشجووخواسته استادان است وبس.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

سه شنبه 16 آذر 1395  11:08 PM
تشکرات از این پست
fatemeh74 mty1378 rasekhoon_m mosabeghat_ravabet ghiyase65 salma57 nazaninfatemeh
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:خاطرات دانشگاهی (روز دانشجو + امتیاز وِیژه)

یادش بخیر سال پیش بودش که سر یک قضیه ای با مسئول فرهنگی دانشگاه بد شدیم و اون بنده خدا یه روز صبح گفت که می خوام بیام خوابگاه شما خوابگاه ما؛ ما هم براش یه نقشه کشیدیم و تو چاییش پودر رخت شویی ریختیم و هم زدیم و شکر ریختیم توش یکم کف کرد که وقتی آبلیمو ریختیم توش کفشم خوابید.

بالاخره ایشون اومد تو اتاق ما و ما براش چایی ریخیتم و اون اولین قلوپ رو خوردش و بعدش گفت که من اومدم بابت کارایی که شده ازتون معذرت خواهی کنم و منو ببخشید. اینو که گفت ما از کارمون پشیمون شدیم ولی کار از کار گذشته بودش و نمی شد اون موقع بگیم که این بلا را سرش آوردیم و اون بنده خدا هم همه ی چایی رو خوردش.

فرداش دانشگاه نیومدش.خخخخ و پس فردا اومد و فقط یه جمله گفت میدونم کار شماها بودش.خخخخخ

امیدوارم که حلالمون کنه. امسال از دانشگاهمون رفتش

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

سه شنبه 16 آذر 1395  11:09 PM
تشکرات از این پست
farshon fatemeh74 mty1378 magam4u rasekhoon_m mosabeghat_ravabet ghiyase65 salma57 nazaninfatemeh
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:خاطرات دانشگاهی (روز دانشجو + امتیاز وِیژه)

یه استادیم داشتیم دوران کارشناسی دکترای دامپزشکی ازفرنگ داشت واستادزبانمون بودخیلی مردخاکی ای بودوهمیشه میگفت نگران درس من واسه نمره نباشیدیه روزبه مناسبت روزمعلم واستادواسش کتابی خریدم وتقدیمش کردم بهم گفت منکه گفته بودم نمره میدم چرااینکارا؟

منم گفتم فقط واسه اینکه دوستتون دارم،همین وازم تشکرکرد.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

سه شنبه 16 آذر 1395  11:13 PM
تشکرات از این پست
fatemeh74 mty1378 rasekhoon_m mosabeghat_ravabet ghiyase65 salma57 nazaninfatemeh
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:خاطرات دانشگاهی (روز دانشجو + امتیاز وِیژه)

یادش بخیر قبل از عید بودش که دانشجوهای کلاسمون یه کیف پر ترقه آوردن دانشگاه و برای اینکه حراست شک نکنه بردیم گذاشتیم تو خوابگاه ما. شب که می خواستند برن دیدن که کپسولیا نیستش!خخخخ

بچه های خوابگاه برداشته بودن.

تیم ساعت مونده بود به اذان صبح دوستان محترم خوابگاه ما رفته بودند و کپسولیا رو جلوی در سرپرستی گذاشته بودند ترکونده بودند ما فقط دیدیم که سرپرست جیغ زنان و با بیژامه تو حیاط داره داد میزنه.خخخخ

شبشم که جلسه بودش با یکی از مسئولین یهو دیدم که دوستم گوششو گرفته حدس زدم کپسولی انداختن و خودمو عقب کشیدم فورا و آماده ترکیدنش شدم. همین که ترکید دیدیم که مسئول محترم داره آب می خوره و رنگش شبیه گچ شده. تا یه ساعت داشتن مارو برای ترقه می گشتن.خخخخ ولی زهی خیال باطل.

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

سه شنبه 16 آذر 1395  11:18 PM
تشکرات از این پست
farshon fatemeh74 mty1378 rasekhoon_m mosabeghat_ravabet ghiyase65 salma57 nazaninfatemeh
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:خاطرات دانشگاهی (روز دانشجو + امتیاز وِیژه)

راستی یادم رفت ازمحل کارم براتون بگم

همانطورکه می دونین محل کارمن درارتباط بادانشجویان علوم پزشکیه

یه خاطره ای هم دارم دراینموردکه

یه روزیکی ازدانشجویانه تخصصی بعنوان مراجعه کننده اومده بودادارمون واطلاعاتی ازسابقه اش می خواست که یکی ازهمکاران خانم پیگیرکارش بودوگفت آقای فرشون میشه پرونده تخصصی روبدهی منم نه گذاشتم ونه برداشتم وگوشام یه چیزی مشابه اون روشنیدوگفتم چی پرونده دانشجوحسن سوسکی؟خخخخ

هنوزکه هنوزه همکارم یادشه ویادآوری میکنه ومیخندیم.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

سه شنبه 16 آذر 1395  11:20 PM
تشکرات از این پست
fatemeh74 mty1378 rasekhoon_m mosabeghat_ravabet ghiyase65 salma57 nazaninfatemeh
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:خاطرات دانشگاهی (روز دانشجو + امتیاز وِیژه)

یه استادی ترم 2 داشتیم( اسمش فقط استاد بود وگرنه از نظر ما شخصیت یه استادو نداشت) بعد از کلی بلایی که سرمون آوردش ما یدونستیم که این از ترکیدن کپسول گاز ماشین به شدت می ترسه و مدتها هم به همین دلیل ماشینشو گاز دار نکرده بودش و اون موقع ها تازه گاز دار کرده بود یه روز دانشجوها به اگزوز ماشین این یه بادکنک بستن  این تا از در دانشگاه خارج بشه بادکنکه ترکید و از ترسش خودشو پرتاب کرد از ماشین پایین. همون روز 8 نفرو حذف کردش و به بقیه هم بالای 13 ندادش.خخخخ

ماشینشم فروخت و دوباره یه بنزینی خریده الان.خخخخخ

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

سه شنبه 16 آذر 1395  11:24 PM
تشکرات از این پست
farshon fatemeh74 mty1378 rasekhoon_m mosabeghat_ravabet ghiyase65 salma57 nazaninfatemeh
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:خاطرات دانشگاهی (روز دانشجو + امتیاز وِیژه)

یه بارم محل کارم بودم یه آهنگی پخش کرده بودن ومنم داشتم حرکات موزون وناموزون ازخودم تراوش میدادم که ناگهان دانشجویی وارداتاق محل کارم شدمنکه دستپاچه شده بودم عذرخواهی کردم اونم دانشجویی بودکه فارغ التحصیل شده بودواومده بودکه مدرکشوبگیره به مه گفت:

من متخصص هستم محل کارم ایلام هستش وحاضرم مرخصی بگیرم ازمحل کارم وبیایم شادی شماروببینم وحض کنم واقعاروحیه شادی داریدچه خوبست که همه اینگونه باشند.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

سه شنبه 16 آذر 1395  11:25 PM
تشکرات از این پست
fatemeh74 mty1378 rasekhoon_m mosabeghat_ravabet ghiyase65 salma57 nazaninfatemeh
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:خاطرات دانشگاهی (روز دانشجو + امتیاز وِیژه)

یادش بخیر اردو رفته بودیم و روز اول یکی از بچه ها هی دیر میومدش و مارو معطل می کردش. شب که شد با بچه های دیگه قرار گذاشتیم و رفتیم دوتا بست گرفتیم و آوردیم و تا این اومد تو گرفتیمش و دستو پاشو بستیم و دهنشو چسب زدیم و تا می خود با بالش زدیمش بعدش بردیم انداختیمش کنار اتاق و نشستیم خودمون فیلم نگاه کردیم و هر از گاهی هم که وسط فیلم پا می شدیم با بالش یدونه نثار این می کردیم. همین شد که تجربه ای شد براش و از فردا جلوتر از همه تو اتوبوس حاضر بودش.خخخخ

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

سه شنبه 16 آذر 1395  11:28 PM
تشکرات از این پست
fatemeh74 mty1378 rasekhoon_m mosabeghat_ravabet ghiyase65 salma57 nazaninfatemeh
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:خاطرات دانشگاهی (روز دانشجو + امتیاز وِیژه)

یه روزی هم قرار بود برای دوستمون جشن پتو بگیریم و برق اتاقو خاموش کردیم و همه آماده بودیم و یکی هم یرون زیر پله ها مونده بود که دوستم که خواست بیاد بالا علامت بده. بالاخره این علامت داد و بعد از چند دقیقه در باز شدش و ما انداختیمش زیر پتو و تا می خورد با بالش زدیمش و فقط صدای آی و اوخ می شنیدیم تا اینکه خسته شدیم و برقو روشن کردیم و دیدیم سرپرسته هممون یهو رفتیم رو تختامون و کتاب برداشتیم ( یکی از دوستام یهو گفت الله اکبر  و نماز خوندش)خخخخ 

سرپرست شانس آوردیم که خودش تو دوران دانشجویی از این شوخیا کرده بکدش و جوون بودش و هیچی نگفت بنده خدا.خخخ

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

سه شنبه 16 آذر 1395  11:33 PM
تشکرات از این پست
fatemeh74 mty1378 rasekhoon_m mosabeghat_ravabet ghiyase65 salma57 nazaninfatemeh
mansouryazdizadeh
mansouryazdizadeh
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : مهر 1395 
تعداد پست ها : 5
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:خاطرات دانشگاهی (روز دانشجو + امتیاز وِیژه)

۲۰ سال پیش من دانشجوی دانشگاه صنعتی بودم ، در آن زمان آرزوی من داشتن بهترین سامسونگ اون موقع که ( eminent ) نام داشت بود . طی مسافرتی که به کیش داشتم ، موفق به خرید اون شدم ، بعد از برگشت از سفر ، روز اول دانشگاه یک کتاب و برس داخل آن گذاشتم و رفتم دانشگاه ، تا رفتم همه به کیف من نگاه می کردند و من هم برای اونا کلاس میذاشتیم ، نزدیکای ظهر دستشوئیم گرفت ، رفتم تو دستشوئی و هی اینطرف و آنطرف نگاه میکردم که کسی نباشه ، کیف سامسنتمو گذاشتم پشت در و رفتم تو دستشوئی ، وقتی اومدم بیرون دیدم سامسونتم نیست اولش فکر کردم یکی از بچه ها برداشته که باهام شوخی کنه ، ولی بعد از چند روز دیگه کلا ناامید شدم  ،نمیدونم کدوم آدم از خدا بی خبری کیفمو دزدید و من دیگه نتونستم از اون سامسونتا بخرم و هنوز بعد از ۲۰ سال هر موقع از این سامسونتا می بینم یاد تلخترین دستشویی دوران عمرم می افتم که به قیمت یه سامسونت تموم شد ، برای من خاطره ای تلخ ولی برای هرکی تعریف میکنم کلی میخنده

چهارشنبه 17 آذر 1395  8:25 AM
تشکرات از این پست
mosabeghat_ravabet ghiyase65 salma57 nazaninfatemeh mty1378 magam4u
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:خاطرات دانشگاهی (روز دانشجو + امتیاز وِیژه)

آن کس که بخواند و بگوید که بخواند *** ترم را با معدل 17 گذراند
آن کس که بخواند و بگوید که نخواند *** نفرین 8000 نفر بر او بماند
آن کس که نخواند و بگوید که نخواند *** به زور نمراتش را به 10 برساند
آن کس که نخواند و بگوید که بخواند *** اسکل تر از او در عالم دنیا نماند
چهارشنبه 17 آذر 1395  9:43 AM
تشکرات از این پست
ghiyase65 salma57 mty1378
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:خاطرات دانشگاهی (روز دانشجو + امتیاز وِیژه)

چه ها یه جسله ترتیب داده بودن برای پرسش و پاسخ با اساتید گروه . چهار تا استاد ثابت گروه بالای سن نشسته بودن و ما هم مشغول سوال پرسیدن و جواب شنیدن !

یه سری از بچه ها از اساتید نقد و گلایه داشتن ....داشته باشید واکنش اساتید محترم رو ...(دکترها رو فاکتور میگیرم). واعظی کلی برامون موعظه کرد ....گلچین طبق معمول تا  میتونست مارو تخریب شخصیت کرد و نوک پیکانو به سمت خودمون گرفت ....دلاور هم کمی تا قسمتی حالت انفجاری به خودش گرفت و بچه هارو به نمک خوردن و نمکدون شکستن متهم کرد و جلسه رو به نشانه اعتراض ترک کرد !!!! این میون تنها محمدی تا حدی با بچه ها با زبون مدارا حرف زد ...

حالا گناه ما چی بود ؟!!! نقد هایی که به اساتید وارد کرده بودیم این ها بودن : کم بودن امکانات آزمایشگاهی طوریکه برای یه نمونه  خیلی از ما  الان نمیتونیم یه آزمایش خاک به تنهایی انجام بدیم ! تق و لق بودن کلاس های دلاور (آخه دکتر همیشه دیر می اومد و بعضی وقتها کلاسش کنسل میشد ،البته من شخصا  با این شخصیت" دنیا رو سخت نگیر" دلاور خیلی حال میکنم !)و قس علی هذا ....

خلاصه این بود نهایت نقد پذیری ما ...کلی گفتم  چون میدونم خود  ما هم آستانه نقد پذیریمون پایینه ...

چهارشنبه 17 آذر 1395  9:45 AM
تشکرات از این پست
mosabeghat_ravabet ghiyase65 salma57 mty1378
aliamirkalali
aliamirkalali
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : تیر 1389 
تعداد پست ها : 215
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:خاطرات دانشگاهی (روز دانشجو + امتیاز وِیژه)

باسمه تعالی

درسال 78 دانشجو بودم وخوابگاه ما پشت دانشگاه تهران بود ماه رمضان بودیم ونزدیک ظهربود وماهمگی خواب بودیم .

یک دفعه در اتاق باز شد ویک فیلمبردار بادوربین وارد اتاق شد ما یکدفعه همگی از خواب پریدم وشوکه زده شدیم بعد فیلمبردار از ما پرسید ببخشید اینجا بالکن نداره

ما هم با تعجب گفتیم نه اتاق بغلی بالکن داره بنده خدا برای فیلمبرداری از نماز جمعه اومده بود که اشتباهی وارد اتاق ما شده بود

با تشکر

چهارشنبه 17 آذر 1395  10:14 AM
تشکرات از این پست
mosabeghat_ravabet ghiyase65 salma57 nazaninfatemeh mty1378 magam4u
zaker7007
zaker7007
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 2796
محل سکونت : اردبیل

پاسخ به:خاطرات دانشگاهی (روز دانشجو + امتیاز وِیژه)

سلام

تبریک میگم روز دانشجو رو به همه دانشجویان عزیز

یه خاطره تلخ دارم از دوران دانشجوییم

من 3 4روز قبل امتحان پایانترم کارت ورود به جلسه رو گرفته بودم و کلی برا امتحانا آماده بودم...روز و ساعت دقیق امتحانارو میدونستم

اومد رسید روز امتحان یکی از درس ها(آواشناسی انگلیسی)، این ساعت دقیق امتحانش 2بعدازظهر بود تو کارتی که گرفته بودم...رفتم دانشگاه دیدم هیشکی نیست!!تعجب کردم!همه جارو گشتم هیشکی نبود...رفتم از مسئول آموزش سوال کردم گفتم چرا هیشکی نیست ساعت 2 امتحان داریم...گفت اسم درس و استادتو بگو،گفتم...گفت این امتحان ساعت 8 صبح برگزار شده!!!شوکه شدم...گفتم چرا...گفت برنامه رو تغییر دادن(به همین آسونی،به همین خوشمزگی)...اینجوری شد با سرافکندگی کامل با 2 واحد سوخته برگشتم خوابگاه

...امضا؟؟هیچــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

وبلاگ یا حسیــن مظلوم

وبلاگ محبان مهـــــدی عج

وبلاگ مدافعان حرم

چهارشنبه 17 آذر 1395  1:41 PM
تشکرات از این پست
mosabeghat_ravabet nazaninfatemeh mty1378 magam4u ghiyase65
دسترسی سریع به انجمن ها