0

خنده و گوهر >> لغزش

 
svh2005
svh2005
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 18447
محل سکونت : مازندران

خنده و گوهر >> لغزش

روزي ابوحنفيه از راهي مي گذشت.کودکي را ديد که در گل مانده بود.

گفت گوش دار تا نيفتي.

کودک گفت:افتادن من سهل است،اگر بيفتم تنها باشم.

اما تو گوش دار که نيفتي،چون اگر پاي تو بلغزد همه مسلماناني که دنبال تو روانند خواهند افتاد و آن زمان برخاستن همه کار دشوار است

 

اگر من و شما خودمان را  اصلاح کنیم ، جامعه درست می شود

پنج شنبه 16 دی 1389  9:36 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها