0

جانبازان و ايثارگران دفاع مقدس

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جانبازان و ايثارگران دفاع مقدس

 

و در ميان ماست >محمدعلي پرتو

 


 

 

 

نام خانوادگی:پرتو

نام :محمدعلي

محل تولد :/مشكين شهر/فخرآباد

تاریخ تولد :1344

نوع مجروحیت : قطع نخاع

در صد جانبازی :70%


جانباز  محمدعلي  پرتو

سال 1344 در روستاي فخرآباد شهرستان مشكين شهر به دنيا آمدم و پس از طي دوران ابتدايي به فعاليت‌هاي انقلابي روي آوردم. در زمان جنگ تحصيلات خود را در مقطع دوم راهنمايي ناتمام گذاشتم، تا به تكليف خود عمل كنم. بعد از مجروحيت در عمليات بدر در آسايشگاه تبريز بستري بودم. در آن زمان اولين نفري بودم كه تقاضاي ادامه تحصيل را به بنياد شهيد دادم و در آسايشگاه به همراه معلمي كه از بيرون مي‌آمد ادامه تحصيل دادم تا اينكه به آسايشگاه ثارالله تهران انتقال يافتم. همان زمان ازدواج كردم و زمينه براي تحصيلاتم بيشتر فراهم شد. بعد از سكونت در مشكين‌شهر از آنجا كه مدارك پايان دوره راهنمايي من در آسايشگاه تبريز گم شده بود، دوباره از مقطع راهنمايي در شهرستان مشكين‌شهر تحصيلات خود را شروع كردم تا اينكه در سال 1370 موفق به اخذ ديپلم شدم.
به دليل اينكه جانباز قطع نخاعي از گردن بودم هيچ‌گونه توانايي نوشتن را نداشتم. در تمام دوران تحصيل همسرم در امر نوشتن به من كمك مي‌كرد. پيشرفت من در تحصيل چنان خوب بود كه بنياد ماشين تايپي را در اختيارم گذاشت. سال 1371 موفق به قبولي در رشته علوم سياسي دانشگاه تهران شدم اما به علت اينكه لازمه تحصيل در اين رشته سلامتي است بار ديگر در آزمون دانشگاه شركت كردم و در سال 1372 در رشته فقه و مباني حقوق دانشگاه آزاد تبريز پذيرفته شدم. يك ترم درس خواندم ولي چون علاقمند به تحصيل در دانشگاه دولتي بودم سال 1373 در رشته‌ي تاريخ دانشگاه تبريز پذيرفته شدم.
همزمان با تحصيل در اين دانشگاه به پيشنهاد معاون دانشجويي وقت در كميته انضباطي دانشگاه مشغول به كار شدم تا اينكه بلافاصله در مقطع كارشناسي ارشد تاريخ بدون استفاده از سهميه توانستم با كسب رتبه دوم كنكور پذيرفته شوم. سال 1382 نيز مقطع دكترا را گذراندم و هم اكنون به عنوان مدرس دانشگاه تبريز و دانشگاه امام حسين (ع) به غير از كميته انضباطي دانشگاه مشغول فعاليت هستم.
من بيش از 15 مقاله و 3 كتاب آماده چاپ دارم و كتاب تحولات لبنان در گستره تاريخ استعمار كهن تا فرانو در دنيا و مقاله‌هاي تأثير متقابل نقاشي ايران و چين در دوره‌ي مغول و استعمار فرانسه در لبنان را چاپ نمودم.
در زمان تحصيلم مشكلاتي در تهيه وسايل آموزشي و اياب و ذهاب داشتم و هم اكنون نيز هزينه‌هاي چاپ مقالات و كتاب‌هايم را خود پرداخت مي‌كنم.
تقريباً همسرم «رقيه تقوي گرجي» 99 درصد از امورات درماني من را به عهده دارد. بعضي از شب‌ها بيش از 20 بار به دليل مشكلات جسمي و تنفسي از خواب بيدار مي‌شوم كه در همه زمان‌ها همسرم پرستاري از من را بر عهده دارد و در تمام مطالعات و تحقيقات زحمت نوشتن و ديگر مسائل با ايشان بود. در واقع مدرك دكتراي من مال ايشان است. چرا كه بعد از خدا اگر حمايت همسرم نبود به اين مرحله نمي‌رسيدم.
خبرگزاري ايسنا 2/11/85

 منبع: خبرگزاري ايسنا  

 
 
پنج شنبه 16 دی 1389  7:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جانبازان و ايثارگران دفاع مقدس

 او در ميان ماست >هدايت الله ترك زاده


 

 

 

نام خانوادگی:ترك زاده

نام :هدايت الله

محل تولد :خوزستان/آبادان/

تاریخ تولد :4/8/1344

نوع مجروحیت :

در صد جانبازی :70%


جانباز  هدايت الله  ترك زاده

چهارمين روز از آبان‌ماه سال 1344 بود كه هدايت‌الله جمع گرم خانواده ي ترك زاده را صفا بخشيد. نبي الله فرزند نورسيده را در آغوش گرفت و عشق به رب اعلي را با نواي اذان و اقامه در گوش جان او جاري ساخت. شهر آبادان شاهد باليدن هدايت‌الله شد و او با رسيدن به 7 سالگي راهي دبستان گشت.
در گذراز ايام آموختن، شور انقلابي هموطنانش را تجربه كرد. هنوز شهد شيرين پيروزي به خوبي در جان‌ها ننشسته بود كه دشمن بعثي به مرزهاي ميهن اسلامي هجوم آورد و هدايت‌الله 16 ساله راهي جبهه شد تا نام‌آوري بزرگ باشد. پانزدهم آبان‌ماه سال 1362 بود، ساعت 3 نيمه شب، هدايت‌الله و دوستانش براي انجام شناسايي جهت آغاز عمليات خيبر رهسپار خطوط دشمن شدند. در تاريكي شب ميني به استقبال هدايت‌الله آمد و نشان سرخ شرف را بر سينه ي او نشاند.
پاي راست او از ناحيه ي ران قطع شد و تركشي نيز بر كمرش نشست و عصب پاي چپ او آسيب ديد. ياران به دليل تنگي كانال‌هاي عبوري نتوانستند او را با خود به عقب برگردانند و با چشماني اشكبار هدايت الله را در ميان ميدان مين رها كردند. ساعت 6 صبح بود كه هدايت‌الله زخم اسارت را نيز بر زخم‌هاي خود افزود و توسط دشمن بعثي به بيمارستان بصره انتقال يافت. 3 ماه در آن بيمارستان بستري شد، و 15 روز نيز در بيمارستان بغداد دربند بود. دشمن تنها 2 سال او را به بند كشيد و هدايت‌الله در تاريخ 20/5/64 با تني رنجور اما روحي مقاوم به وطن بازگشت.
در سال 1366 ازدواج كرد و صاحب 2 فرزند شد. او تحصيلات خود را نيز تا اخذ مدرك ديپلم ادامه داد. امروز او در ميان ماست، يادگاري از حضوري سبز. او كه يك برادر خود را در ايام دفاع مقدس از دست داده و برادر ديگرش هم جانباز 60% دفاع مقدس مي باشد، خطاب به هموطنانش مي‌گويد:«لطفاً نگذاريد پيشكسوتان خون و شهادت در پيچ و خم زندگي به فراموشي سپرده شوند. حداقل سالي يك بار در هفته ي جانباز به ديدار آن‌ها برويد و با مشكلاتي كه بعد از جانبازي پيدا كرده‌اند آشنا شويد.
خصوصاً جانبازاني كه به دليل وخامت حالشان خانواده‌هاي آن ها هم قادر به نگهداري آن‌ها نيستند و در آسايشگاه‌ها به سر مي‌برند.» هدايت‌الله ترك زاده خطاب به رهبر انقلاب مي‌گويد:«بدانيد كه ما اهل كوفه نيستيم علي تنها بماند.» بر او و عزم بلندش درود مي‌فرستيم و ايثارگري‌هايش را مي‌ستاييم.

 منبع: مطالب ارسالي ازمدرسه روشنگرشاهد  

 
 
پنج شنبه 16 دی 1389  7:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جانبازان و ايثارگران دفاع مقدس

 او در ميان ماست >محمد توكلي طرقي

 


 

 

 

نام خانوادگی:توكلي طرقي

نام :محمد

محل تولد :تهران/تهران/

تاریخ تولد :27/6/1347

نوع مجروحیت : قطع نخاع شيميايي

در صد جانبازی :50% براثر ترکش خمپاره


جانباز  محمد  توكلي طرقي

بيست و هفتمين روز از شهريور سال 1347 بود كه محمد در شهر تهران ديده به جهان گشود. با رسيدن به 7 سالگي به مدرسه رفت. ايام آموختن درس براي او هنوز به پايان نرسيده بود كه هجوم دشمن بعثي به مرزهاي ميهن اسلامي قرار از دل غيرتمند او ربود. سال 1364 محمد 17 ساله درس و مدرسه را در دوره ي راهنمايي رها كرد و دانش آموز مكتب ايثار شد.
بارها از طريق بسيج سپاه پاسداران به جبهه رفت و سينه‌اش پر از خاطرات حماسه آفريني‌هاي يارانش شد تا اين كه هفتمين روز از تيرماه سال 1367 منطقه ي شاخ شميران شاهد حماسه آفريني محمد شد.
تركش خمپاره بر جانش نشست. او كه در اثر استنشاق گازهاي شيميايي به جمع جانبازان انقلاب پيوسته بود، از ناحيه ي شكم، كتف راست و كتف چپ هم آسيب ديد. و مدت‌ها بستري شد. سه سال بعد در سال 1370 با بانويي ايثارگر پيمان ازدواج بست كه ثمره ي اين پيوند آسماني 2 فرزند مي‌باشد.
امروز او در ميان ماست. گرچه جراحت‌هاي جنگ او را خانه نشين كرده، اما عزم بلند و دل دريايي‌اش براي هميشه فخر ملت ماست. او از مردم مي‌خواهد: «كه مشكلات جانبازان را درك كرده و راه ايثارگران انقلاب اسلامي را ادامه دهند.»

 منبع: مطالب ارسالي ازمدرسه روشنگرشاهد  

 

 
 
پنج شنبه 16 دی 1389  7:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جانبازان و ايثارگران دفاع مقدس

 او در ميان ماست >وهاب ثعلبي


 

 

 

نام خانوادگی:ثعلبي

نام :وهاب

محل تولد :

تاریخ تولد ://

نوع مجروحیت :

در صد جانبازی :70%


جانباز  وهاب  ثعلبي

در اين بيگانه سرايي كه هيچ كس را آشنا و ياوري نيست، صدايش را مي شنوم. صداي آرام قلبش را كه دمادم نام حضرت دوست به آ‌واز تپش هاي خود مي نگارد و قدم هاي بلند و استوارش را در راه محبوب بر مي دارد.
وهاب ثعلبي شير مرد عرصه هاي زندگي، مدال آور برنز در مسابقات پارا المپيك سال 2004 آتن در رشته ي دو و ميداني A2 پرتاب نيزه است. وهاب هميشه قهرمان بوده است، چه در سال 1365 كه مسابقه، نبرد حق عليه باطل بود و همه ي آحاد ملت نيز براي او رقيباني بودند تا او مدال والسابقون السابقون را به گردن بيندازد و چه اكنون كه بايد پرچم خونين آن سال‌ها را برافراشته نگه دارد .....
وهاب جنگ را آن گونه براي جهانيان معرفي كرد كه بايد، وهاب گفت كه جنگ يعني: رشادت، تلاش، حماسه، سلحشوري و مقاومت ..... او در مسابقه ي 8 سال دفاع مقدس مدال 70 درصد جانبازي را در سال 1365 به دست آورد و اكنون نيز صاحب 3 مدال طلا، يك نقره و 2 مدال برنز در شش دوره مسابقات جهاني و پاراالمپيك است.
وهاب ثعلبي در ميان ماست و به ما درس آزادگي و رادمردي مي دهد. گام‌هايش استوار و راهش پر تداوم باد.

 
 
پنج شنبه 16 دی 1389  8:00 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جانبازان و ايثارگران دفاع مقدس

 او در ميان ماست >ام ليلا جاني

 


 

 

 

نام خانوادگی:جاني

نام :ام ليلا

محل تولد :

تاریخ تولد ://

نوع مجروحیت : نابينا

در صد جانبازی :70%


جانباز  ام ليلا  جاني

اينك برايم بازگو كه بر بال كدام فرشته نشستي و تكبير كدام مؤذن بهشتي را شنيدي كه اين چنين به سوي ابديت گام برمي‌داري.ام ليلا چشم‌هايت را به كدام ملك سپردي تا آن‌ها را از سوي تو تقديم خداوند كند؟ برايم بگو در خلصه‌اي كه در تركش آن نارنجك به چشم‌هايت خورد عكس خدا را چه طور ديدي؟
تو كه هم دانش‌آموز اين مكتب و هم آموزگارش هستي.
ام ليلا شيرزني هم چون تو نديده بودم كه اين گونه در 15 سالگي حافظ سنگرهاي اسلام و مواضع رهبرش باشد. تو برايم بازگو كه چگونه بدون نور چشم‌هايت با ديده‌ي جان به نونهالان جامعه درس ايثار مي‌دهي؟ هنور روز دوازدهم خردادماه مركز آموزش بسيج را به ياد دارم، كه موج انفجار سوي چشمانت را گرفت و تو براي هميشه روشن دل، قلب‌هاي بي‌قرار ما شدي. ام ليلا .... سكوت كن، كه ديدن چهره‌ات خود درسي است براي تمام آن‌هايي كه هنوز شمع دلشان سوسو مي‌زند، تو كه قصد زيارت خانه‌ي خدا را داري و هيچ كارواني تاب عظمت چون تويي را ندارد. برايم شرح ده كه چه طور جور زمانه را مي‌نگري و تاب مي‌آوري و استوار ادامه مي‌دهي؟!
مي‌گويند آموختن را بعد از 70% جانبازي آغاز كردي و اكنون دبير نمونه ي شهر بابلسر هستي. چه ايماني تو را اين گونه مقاوم و صبور به ما معرفي كرد.
تو كه خودت مي‌گويي تكليفت با زندگي روشن است و آگاهانه تصميم گرفته‌اي و ياد خدا را عظمت بخش مي‌داني ..... هرچند كه چشمانت بسته است اما من خدا را در آن‌ها مي‌بينم.

 منبع: ماهنامه سبزسرخ  

 
 
پنج شنبه 16 دی 1389  8:00 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جانبازان و ايثارگران دفاع مقدس

 او در ميان ماست >اكبر جعفري


 

 

 

نام خانوادگی:جعفري

نام :اكبر

محل تولد :اردبيل/اردبيل/

تاریخ تولد ://1344

نوع مجروحیت :

در صد جانبازی :25%


جانباز  اكبر  جعفري

اكبر جعفري معلم است و متولد سال 1344 اردبيل و اولين فرزند خانواده. فوق ليسانس مديريت آموزشي و صاحب امتياز و مدير مسئول هفته‌نامه ي چشمه در شهر اردبيل است.
در عمليات‌هاي والفجر 8، كربلاي 5 و نصر 7 شركت داشته است. كسي كه دانش‌آموزانش را با حال و هواي جبهه آشنا ساخته‌ و براي آن ها، خاطره‌ها از رشادت‌ها و شهادت‌ها نقل كرده است. در مدرسه، دانش‌آموزان شاگرد او بودند و او خودش شاگرد خاكريزها و دلاوري‌ها. او معلمي بود كه رفت تا خود ياد بگيرد. پشت خاكريزها چيزهاي زيادي براي ياد گرفتن بود، حتي بيشتر از آن چه كه توي كتاب‌هاي درس و دانشگاه نوشته شده است. جعفري جانباز 25 درصدي جنگ تحميلي، امروز در ميان ماست.

 منبع: كتاب اروندماراباخودمي برد  

 
 
پنج شنبه 16 دی 1389  8:00 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جانبازان و ايثارگران دفاع مقدس

 او در ميان ماست >قاسم جواني

 


 

 

 

نام خانوادگی:جواني

نام :قاسم

محل تولد :اصفهان/اصفهان/

تاریخ تولد :10/7/1337

نوع مجروحیت : موج گرفتگي

در صد جانبازی :65%


جانباز  قاسم  جواني

قاسم جواني دلش گرفته است و انگار اين دل گرفتگي خيلي او را عذاب مي‌دهد كه سرتا سر صحبت‌هايش بغضي آكنده از خشم دارد. متولد سال 1337 است. روز دهم مهرماه پا به زمين گذاشت، اما به گمانم از همان آغاز، آسماني بوده است. آن روز كه نداي ياري خميني كبير را شنيد، لبيك‌گويان درس و كلاس را رها كرد و راهي جبهه هاي نور شد و وجودش را آن‌جا گذاشت و برگشت و غصه‌ي نرفتن و پرواز نكردن تا ابد به دلش چنگ زد. موجي شد. پا و دست راستش به شدت آسيب ديد. لگن و شكمش نيز شديداً مجروح شد.
با كوله‌باري از عشق آمد و براي ساختن شلمچه و فاو در سرتاسر ايران تلاش كرد. ازدواج كرد و ميوه‌ي دلش 1 دختر و 3 پسر شد. خستگي شايد امان قاسم جواني را بريده بود اما دوباره يا علي گفت و اين بار در عرصه ي ورزشي در سطح بين‌المللي درخشيد. در سال 1380 در مسابقات جمهوري چك رتبه‌ي نوزدهم جهان و در سال 1381 در اسپانيا رتبه‌ي هجدهم را كسب كرد.
همچنين در سال 1383 در كشور مالزي رتبه‌ي چهاردهم و در المپياد آتن رتبه ي نوزدهم جهان را به خود اختصاص داد. قاسم جواني نشان داد كه دنيا صحنه‌ي نبرد همه‌ي حق‌ها و باطل‌هاست. و اگر در ظاهر هم صلح باشد او هرگز شمشير خويش را براي تلاش و مجاهدت غلاف نخواهد كرد.
در حال حاضر او در شهر اصفهان مربي تير و كمان اين استان است و براي سرافرازي ايران تلاش مي‌كند. او در ميان ماست و درس آزادگي را از چشم‌هايش به راحتي مي‌توان گرفت.

 منبع: مصاحبه تلفني باجانباز ودستنوشته ونامه ي رسيده ازجانباز  

 
 
پنج شنبه 16 دی 1389  8:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جانبازان و ايثارگران دفاع مقدس

 او در ميان ماست >علي حاجي كتابي


 

 

 

نام خانوادگی:حاجي كتابي

نام :علي

محل تولد :تهران/تهران/

تاریخ تولد :1/3/1339

نوع مجروحیت :

در صد جانبازی :35%


جانباز  علي  حاجي كتابي

علي در روز اول خردادماه سال 1339 به دنيا آمد.
روزهاي كودكي‌اش در شهر تهران گذشت. به آموختن علاقه‌ي زيادي داشت و توانست مدرك كارشناسي ارشد مهندسي صنايع را در دانشگاه علم و صنعت دريافت نمايد.
او در سال‌هاي دفاع مقدس به همراه برادرش به ميدان جنگ رفت اما مرتضي در منطقه‌ي مهران به شهادت رسيد و هيچ‌گاه پيكرش پيدا نشد. علي نيز در شلمچه به علت اصابت تركش خمپاره به بدن و چشم دچار 35% جانبازي گرديد اما هيچ‌گاه دست از تلاش و مبارزه برنداشت.
با اتمام جنگ مسئوليت‌هاي بي‌شماري را بر عهده گرفت كه از آن جمله نايب رييس صندوق تعاون پژوهس و فناوري ACECR و مشاور معاون طرح و برنامه‌ي وزارت تعاون بود. كتابي، 10 مقاله‌ي علمي و 3 كتاب نيز به چاپ رساند و با سمت مدير و همكار در 10 طرح مطالعاتي حضور داشت.
علي كتابي هنوز هم در ميان ماست و باز هم براي سربلندي ايران اسلامي تلاش مي‌كند؛ گرچه او سلاح گرم نبرد را به زمين گذاشته اما سعي دارد با پيشرفت علمي، كمك قابل توجهي در بهبود وضعيت كشور داشته باشد.

 منبع: مطالب ارسالي ازمدرسه روشنگرشاهد  

 
 
پنج شنبه 16 دی 1389  8:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جانبازان و ايثارگران دفاع مقدس

> او در ميان ماست >مجيد حدادي

 


 

 

 

نام خانوادگی:حدادي

نام :مجيد

محل تولد :تهران/دماوند/

تاریخ تولد :8/5/1346

نوع مجروحیت :

در صد جانبازی :70%


جانباز  مجيد  حدادي

هشتمين روز از مردادماه سال 1346 بود، نسيمي جان فزا خود را از سينه كش قله ي رفيع دماوند به دشت رساند تا خبر ولادت مجيد را به شقايق هاي دامنه ي كوه برساند. تا آن ها نيز بدانند نوزادي در اين شهر چشم به جهان گشوده كه شايد فردا نا‌م‌آوري بزرگ باشد. مجيد حدادي ايام پرشور كودكي را در شقايق‌زار زيباي زادگاهش سپري كرد و با رسيدن به سن 7 سالگي راهي دبستان شد و تحصيلات خود را تا اخذ مدرك ديپلم ادامه داد. نخستين بار 16 ساله بود كه چفيه بر دوش انداخت و دوشادوش بسيجيان جان بر كف به جبهه شتافت تا سينه ي ستبر و مردانه‌اش را در مقابل دشمن ناجوانمرد، راست كند و فرياد بزند اين آب و خاك دليراني را در خود پرورانده كه داغ يك وجب از اين سرزمين را بر دل اغيار خواهند گذارد.
روزهاي نبرد در خط مقدم و شب هاي آموختن علم در سنگر از پي هم گذشتند تا اين كه سي و يكمين روز از شهريورماه سال 1367 از راه رسيد. مجيد 19 ساله حالا دلاورمردي رزم آزموده بود كه براي پاكسازي منطقه ي عملياتي فراخوانده شد.عمليات مرصاد تمام شده و بيم آن مي‌رفت كه نيروهاي دشمن هنوز در منطقه باشند. پس او و همراهانش راهي شدند تا آخرين اقدامات لازم صورت پذيرد اما ...پاي چپ مجيد بر روي يك تله ي انفجاري رفت. لحظه‌اي دود و غبار همه جا را پوشاند و .... . 5 روز بعد كه او چشم باز كرد، همه جا را سياه ديد و خيلي زود دريافت كه از اين پس به جاي نور ديده، نور دل راه گشايش خواهد بود. 2 سال بعد از آن روزهاي سخت، ايام شيرين همدلي از راه رسيد. دوشيزه‌اي مؤمنه كه مي‌خواست دين خود را به سرزمينش ادا كند، شريك ايثارگري مجيد شد و با پيماني سبز هم دوش و هم قدم او گرديد و چندي بعد صداي دلنواز گريه ي نوزادي كه ثمره ي اين عشق الهي بود، دل مجيد را روشن‌تر از پيش ساخت.امروز او در ميان ماست و گرچه ايام صلح و آرامش سال هاست كه در گذر است، اما همه ي ما به خوبي مي‌دانيم كه اين امنيت وام‌دار وجود مرداني چون اوست و به پاس ايثارگري او و همرزمانش تا هميشه، تاريخ سر تعظيم برپاي اين اسطوره‌هاي رادمردي مي‌ساييم و خانواده ي آنان را مي‌ستاييم، همسر و فرزنداني كه هم‌نفس بزرگ مردان اين سرزمين هستند.

 منبع: مطالب ارسالي ازمدرسه روشنگرشاهد  

 
 
پنج شنبه 16 دی 1389  8:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جانبازان و ايثارگران دفاع مقدس

او در ميان ماست >سيدرضا حسيني


 

 

 

نام خانوادگی:حسيني

نام :سيدرضا

محل تولد :

تاریخ تولد ://

نوع مجروحیت : شيميايي

در صد جانبازی :


جانباز  سيدرضا  حسيني

دلم مي‌خواست از نزديك ببينمش. در اخبار شنيدم: « جانباز دلاوري در راستاي دفاع از دستاوردها و منافع ملي و اعتراض به سياست‌هاي استكباري و استعماري انگليس و غرب و اعتراض به قطع نامه ي شوراي حكام در مقابل سفارت انگليس در تهران تحصن كرد. » بالاخره او را در اتاق 110 بيمارستان پيامبران (ع) پيدا كردم. دو ساعت بعد به اتاق عمل مي‌رفت. 30 مرتبه مجروح شده بود. دست‌ها، پاها، كتف‌ها، پشت، پهلو، سر و سينه و 58 تركش هديه ي رژيم بعث را به جان خريده بود. خودش مي‌گويد: « 38 تركش آن را مي‌توان آبرومندانه " تركش " نام گذاشت. در عمليات كربلاي 5 مجروح شدم.
در مناطق شلمچه، فكه، پنجوين و پيران شهر پنج بار شيميايي شدم. » عفونت ريه به صورت چشمگيري در بدنش افزايش يافته و عفونت به خون هم سرايت كرده است. قند و چربي نيز به شدت افزايش يافته. افزايش قند، بينايي او را كم كرده بود و افراد را از فاصله ي دور نمي‌شناخت. هر از چند گاهي، به مانيتور لب‌تاب نگاه مي‌كند و به فكر فرو مي‌رود. من هم به مانيتور نگاه مي‌كنم؛ تصويري از همرزمانش است كه براي عيادت آمده بودند. كنار كامپيوتر؛ عبا، سجاده و تسبيح گذاشته؛ دوباره نگاهم به سيدرضا بر مي‌گردد. دست‌ها، بازوها، انگشتان و پاهاي او همه، زخم و بخيه زده شده بود. هيچ رگي در بدن او نمايان نبود و پزشكان براي يافتن رگ، جاي‌جاي بدن او را جستجو مي‌كردند.
پرسيدم: براي چه آن روز مقابل سفارت انگليس رفتي؟ آهي كشيد و گفت: جانبازان به فراموشي سپرده شده‌اند و خودشان نيز اين را باور كرده‌اند و حضورشان در صحنه كم‌رنگ شده است.
آمدم تا بگويم جانبازاني كه حال بهتري دارند، بايد به صحنه بيايند و تكليف اين است كه نگذارند به فراموشي سپرده شوند. سيد به اتاق عمل رفت و ما در حالي كه به روحيه و ايمان او غبطه مي‌خورديم، بيمارستان را ترك كرديم و از خدا خواستيم لباس عافيت بر تن جانبازان عزيزمان بپوشاند.

 منبع: روزنامه جمهوري اسلامي  

 
 
پنج شنبه 16 دی 1389  8:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جانبازان و ايثارگران دفاع مقدس

او در ميان ماست >ميرمحمد حسيني

 


 

 

 

نام خانوادگی:حسيني

نام :ميرمحمد

محل تولد :

تاریخ تولد ://1345

نوع مجروحیت : شيميايي

در صد جانبازی :45%


جانباز  ميرمحمد  حسيني

ميرمحمد حسيني دومين فرزند ميراشرف است. او در سال 1345 به دنيا آمد. حسيني مدرك تحصيلي خود را با معادل ليسانس از دانشكده ي خبري، دريافت كرده است. او خبرنگار است و سرپرستي روزنامه ي جمهوري اسلامي ايران در استان اردبيل را بر عهده دارد.
محمد در عمليات‌هاي بدر، والفجر8، قادر، كربلاي 5 و چندين عمليات فرعي ديگر،‌ حضور داشته است. هنوز كه هنوز است، يادگاري‌هايي از تير و تركش، در بدن دارد و گه گاه به خاطر شيميايي شدن، مشكلات تنفسي پيدا مي‌كند. جانباز 45 درصدي جنگ تحميلي، امروز در ميان ما، يادگار آن روزهاست. آن روزها كه به عشق رهايي ايران و سرسپردگي به ولايت امام (ره) جانش را در طبق اخلاص نهاد.

 منبع: كتاب اروندماراباخودمي برد  

 
 
پنج شنبه 16 دی 1389  8:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جانبازان و ايثارگران دفاع مقدس

> او در ميان ماست >شهرام حقيري


 

 

 

نام خانوادگی:حقيري

نام :شهرام

محل تولد :تهران/تهران/

تاریخ تولد :1/4/1340

نوع مجروحیت :

در صد جانبازی :


جانباز  شهرام  حقيري

نخستين روز از تيرماه سال 1340 بود كه شهرام در شهر تهران ديده به جهان گشود. با رسيدن به سن هفت سالگي به مدرسه رفت و تحصيلات خود را تا اخذ مدرك ديپلم ادامه داد. ايام تحصيل او در دبيرستان مصادف با اوج‌گيري مبارزات مردمي عليه رژيم ستم شاهي بود و فارغ‌التحصيلي او با درخشش آفتاب پيروزي، تقارن يافت.اما چندي بعد تهاجم دشمن بعثي طعم شيرين پيروزي را به خاطره‌ها سپرد. شهرام 18 ساله به دلاوران كميته ي انقلاب اسلامي پيوست و راهي مرزهاي جنوبي كشور شد، تا با جان از حريت وطن پاسداري نمايد.
بيستمين روز از آبان‌ماه سال 1359 بود كه سوسنگرد با يك‌هزار و پنجاه تن از نام‌آوران ايران زمين به محاصره ي دشمن درآمد. چهار روز حماسه‌آفريني بدون آب و غذا در تاريخ دلاوري‌هاي مردان اين آب و خاك نقش بست، اما به پايان رسيدن مهمات، رنگ يأس را بر چهره‌ها نشاند. از آن ميان تنها 33 دليرمرد زنده ماندند كه به اسارت نيروهاي بعثي درآمده و خط به خط گردانده شدند تا سند جنايات آن‌ها باشند. بعثي ها به هر محور كه مي‌رسيدند، براي تقويت روحيه ي سربازانشان، دلاوري آزاده را تيرباران مي‌كردند. سرانجام قافله ي اسيران به مدرسه ي فلسطين درشهر اماره ي عراق رسيد.
نيروهاي بعثي با همكاري تني چند از منافقين كه به عنوان مترجم با آن‌ها همكاري مي‌كردند، اسرا را زير فشار شكنجه قرار دادند تا از آن‌ها اطلاعات بگيرند. محل بعدي استخبارات بغداد بود، باز هم توهين و تحقير و شكنجه و پس از آن اردوگاه موصل 1 اسارتگاهي كه 10 سال مسكن سرد و خاموش شهرام و يارانش شد و در اين ميان آزارها و شكنجه‌هاي پي در پي زخم‌هايي را بر جان او نشاند كه تا هميشه سندي بر افتخارات او باشد. پا، معده و گردن آسيب‌ديده ي او يادگاران آن ايام پر درد و رنجند. بالاخره ديوشب شكست و نسيم آزادي سرماي ميله‌هاي زندان را در خود محو كرد.
شهرام به ميهن بازگشت. آزاده و سرافراز. تحصيلات خود را با اميد به فردايي روشن تا اخذ مدرك كارشناسي ادبيات انگليسي ادامه داد و به عنوان مترجم، در اداره ي خارجه ي بانك صادرات ايران مشغول به خدمت شد.امروز او در ميان ماست. مقاوم و صبور و سندي است بر افتخار ملتي كه وارثان بزرگ ترين افتخار قرنند، و دو فرزندش يادگاراني هستند از سلاله ي ايثار، نامشان بلند باد.

 منبع: مطالب ارسالي ازمدرسه روشنگرشاهد  

 
 
پنج شنبه 16 دی 1389  8:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جانبازان و ايثارگران دفاع مقدس

 

او در ميان ماست >كريم خبازخلجاني

 


 

 

 

نام خانوادگی:خبازخلجاني

نام :كريم

محل تولد :آذربايجان‌شرقي/تبريز/خلجان

تاریخ تولد :7/4/1345

نوع مجروحیت :

در صد جانبازی :56%


جانباز  كريم  خبازخلجاني

كريم در روز هفتم تيرماه سال 1345 در روستاي خلجان ( استان آذربايجان شرقي ) متولد شد. پدر و مادرش افرادي متديّن و متعهّد بودند. پدرش در نانوايي فعاليت داشت و برادرانش قالي‌باف بودند. كريم، با شوق به مدرسه رفت و تحصيلات ابتدايي را در مدرسه ي طالبي خلجان به پايان رساند و در مدرسه ي راهنمايي سعدي ثبت‌نام نمود؛ اما سه ماه بعد با اوج‌گيري انقلاب، مدارس تعطيل گشت و كريم در جرگه ي ياوران امام (ره) قرار گرفت. با پيروزي انقلاب به مدرسه ي تازه احداث شهيد طباطبايي خلجان رفت و مدرك ديپلم را در دبيرستان فردوسي دريافت كرد.
در همين دوران به مسئوليت بخش فرهنگي پايگاه مقاومت شهيد چمران انتخاب شد و كتابخانه ي خلجان را با مساعدت جهادسازندگي و سازمان تبليغات اسلامي راه‌اندازي و جوانان آن بخش را به خواندن كتاب تشويق نمود. آن گاه به عضويت گروه تئاتر سپاه پاسداران درآمد و در نمايش‌نامه‌هاي وداع خونين و شيران اسلام در زندان صدام را بازي كرد.
در سال 1364 به تبريز مهاجرت كرد و در تاريخ 15/1/1367 از طريق كميته ي انقلاب اسلامي به خدمت نظام‌وظيفه اعزام گرديد و دوره‌ي آموزش را در پادگان آموزش زاهدان به اتمام رساند. آن گاه به مرزهاي شرقي كشور، زابل رفت و در تاريخ 1/7/1368 در منطقه ي تاسوكي زاهدان بر اثر اصابت گلوله ي سوداگران مرگ به ناحيه ي كمر و شكم ،مجروح شد و مدت يك سال در بيمارستان ساسان تهران تحت نظر پزشكان قرار گرفت و بعد از انجام 17 مرتبه عمل جراحي در تاريخ 18/12/1370 همراه و همسفر خود را يافت و صاحب 2 فرزند شد. او اكنون با 56% جانبازي در ميان ماست و در شركت موتوژن مشغول فعاليت است.

 منبع: مطالب ارسالي از ستاد مبارزه با موادمخدر  

 
 
پنج شنبه 16 دی 1389  8:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جانبازان و ايثارگران دفاع مقدس

 او در ميان ماست >رافيك خدابخشيان


 

 

 

نام خانوادگی:خدابخشيان

نام :رافيك

محل تولد :تهران/تهران/

تاریخ تولد ://1341

نوع مجروحیت : شيميايي موج گرفتگي

در صد جانبازی :


جانباز  رافيك  خدابخشيان

رافيك متولد سال 1341 و از ارامنه ي‌ اهل تهران است. او بعد از اتمام سال سوم راهنمايي، ترك تحصيل كرد و مشغول به كار شد. در سال 1361 به خدمت سربازي رفت. بعد از اتمام دوره‌ي سه‌ماهه ي‌ آموزشي در پادگان 05 كرمان به لشكر 92 زرهي اهواز انتقال يافت و در گروه آرپي‌جي زن مشغول نبرد با دشمن بعثي گرديد.
روزي يكي از همرزمانش در گروه تانك مجروح شد و او جانشين وي گرديد.
خدابخشيان در عمليات خيبر بر اثر استنشاق گازهاي شيميايي و اصابت تركش به دست، پا و سر به بستر بيماري افتاد. كم‌كم دندان‌هايش را از دست داد. دستگاه گوارشش آسيب ديد و گوش‌هايش از موج انفجار دچار مشكل شد
رافيك در طول دوران خدمتش يك مرتبه به علت بازگرداندن پيكر شهيد، عزيز شريفيان در تاريكي شب از سوي بنياد شهيد مورد تشويق قرار گرفت و 25 روز مرخصي تشويقي دريافت كرد.
او هنوز خاطره‌ي نبرد مردانه‌اش را در ميادين حق عليه باطل به ياد دارد. خاطره‌اي زيبا از قشنگ‌ترين روزهاي زندگيش.....

 منبع: كتاب گل مريم   -  صفحه: 593

 
 
پنج شنبه 16 دی 1389  8:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جانبازان و ايثارگران دفاع مقدس

او در ميان ماست >واروش خدابخشيان

 


 

 

 

نام خانوادگی:خدابخشيان

نام :واروش

محل تولد :تهران/تهران/

تاریخ تولد :3/12/1346

نوع مجروحیت : شيميايي

در صد جانبازی :


جانباز  واروش  خدابخشيان

پسرم واروژ (واروش)در روز سوم اسفند ماه در سال 1346 در تهران به دنيا آمد. او ششمين فرزندم بود. بعد از اخذ مدرك سيكل ترك تحصيل كرد و در باطري‌سازي مشغول به كار شد. اما بعداً حرفه‌ي تراشكاري را آموخت. سال 1365 به خدمت سربازي رفت. روز 23 بهمن فرداي روز عروسي برادرش، به من گفتند او يرقان گرفته و بايد روز بيست و چهارم به جبهه بازگردد. برادرش او را به پادگان برد. يك ماه از او خبر نداشتم. تا اين‌كه اطلاع دادند در بيمارستان خرم‌آباد بستري است. از آن‌جا به بيمارستان شريعتي انتقال يافت. بعد از معالجه او را به منطقه بردند. مدتي بعد ساعت 3 بعد از نيمه شب واروژ به منزل آمد. با چوب دستي و عكسي در دست. صبح او را به بيمارستان برديم اما جاي كافي براي بستري نداشتند. به همين علت او را به خانه آورديم. در همسايگي ما خانمي ارمني به نام «اما» بود كه سال‌ها پرستار بخش جراحي بيمارستان بود. او چون مادري دلسوز از واروژ پرستاري كرد. بعد از بهبودي دوباره به جبهه رفت. سه ماه بعد به ما اطلاع دادند او شيميايي شده و هيچ چيز را به صورت كامل و خوب به خاطر نمي‌آورد. فقط به من گفت:« بعد از حمله ي شيميايي من فقط حالت تهوع داشتم. پايم تير خورد ....» كم‌كم حالش رو به وخامت گذارد و از قسمت ريه برايش مشكل ايجاد شد. دوبار او را در بيمارستان بستري كرديم. روز به روز بدتر مي‌شد. حافظه‌اش را از دست مي‌داد و از نظر تنفس و ريه مسئله داشت. كمبود گلبول‌هاي سفيد در خون باعث عفونت در ريه‌ها شد. در حال حاضر هر ماه او را مورد آزمايش قرار مي‌دهند و مدام در حال استفاده از داروست. به علت استفاده ي زياد از دارو بدنش ورم كرده و پاهايش قرمز شده.... واروژ سمبل استقامت و ايمان و اسطوره ي ايثار و نجات است.

 منبع: كتاب گل مريم   -  صفحه: 608

 
 
پنج شنبه 16 دی 1389  8:03 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها