0

خطای حضرت یونس چه بود؟ مگر نه این است که پیامبران از اشتباه مصون‌اند؟

 
taha_h
taha_h
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 5282
محل سکونت : تهران

خطای حضرت یونس چه بود؟ مگر نه این است که پیامبران از اشتباه مصون‌اند؟

حضرت یونس بن متى(ع) سال­ها[1] در میان قومش در سرزمین نینوا در عراق، به دعوت و تبلیغ مشغول بود، اما هرچه کوشش کرد، ارشادهایش در دل امتش مؤثر نیفتاد، فقط دو نفر به او ایمان آوردند؛ یکى ملیخا بود و دیگر روبیل، یکى عابد بود و دیگرى عالم؛[2] چون آن­حضرت از دعوت قومش خسته و مأیوس شده بود -به جهت تبلیغ طولانی مدت- بر آنها غضبناک و خشمگین گردید و از میان آنها بیرون رفت، وی با آن­که مأمور نبود از آنها اعراض کند و از آن­جا هجرت نماید، این کار را کرد؛ چون تصوّر می­کرد خداوند بر او تنگ نمی­گیرد؛ مانعى ندارد که خروج حضرت یونس از منطقه مأموریتش ترک اولى باشد که از او سر زده؛ مانند برخی از انبیا که ترک اولى نمودند.[3]        

 

بنابر این، از نظر این­که یونس (ع) در باره قوم متمرد خود نفرین کرد و بدون کسب دستور از مقام کبریائى، از قوم خود اعراض نموده و هنگام اجراى عقوبت آنان را رها نمود و به سوى آنان باز نگشت، با این­که تمرد نبوده، ولى یونس پیامبر آن­را در باره خود لغزش شناخت در مقام توبه و عذر خواهى بر آمد در صورتى که مقام پیامبران منزه از خطور لغزش است.[4]

 

شایان توجه است که «لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ» در جمله «إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ»، به معنای تنگ گرفتن است.

 

امام رضا(ع) «فَظَنَّ» را به «یقین» و «لَنْ نَقْدِرَ» را به «ضیق» و «تنگنا» معنا نموده است.[5] آن‌حضرت با استناد به قول خداوند متعال در آیه «وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ»؛[6] و چون پروردگارش او را بیازماید و روزى‏اش را بر او تنگ گیرد... . فرمود «قدر» در روزی در این آیه به معنای تنگی و مضیقه روزی است.

 

با توجه به این معنا، وجهی برای این توجیه باقی نمی‌ماند که این جمله در مقام تمثیل باشد، چنان‌که برخی از مفسران گفته‌اند جمله «إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ»

 

در مقام تمثیل است -و معنایش این است که رفتن یونس و جدایى او از قومش مانند رفتن کسى بود که از مولایش قهر کرده باشد و پنداشته باشد که مولایش بر او دست نمى‏یابد و او مى‏تواند با دور شدن از چنگ وى بگریزد- چون یونس مقامش بالاتر از این است که حقیقتاً و واقعاً از مولایش قهر کند و به راستى بپندارد که خدا بر او قادر نیست و او مى‏تواند با سفر کردن از مولایش بگریزد؛ زیرا ساحت پیامبران منزه از چنین پندارها است، آنان به عصمت خدا معصوم از خطا هستند. بنابر این، آیه شریفه از باب تمثیل است نه حکایت یک واقعیت خارجى.[7]

 

به هر حال، یونس یقین ‏کرد که خداوند بر او تنگ نخواهد گرفت. او گمان مى‏کرد تمام رسالت خویش را در میان قوم نافرمانش انجام داده است و حتى ترک اولایى در این زمینه نکرده، و اکنون که آنها را به حال خود رها کرده و بیرون مى‏رود چیزى بر او نیست، در حالى‌که اولى این بود که بیش از این در میان آنها بماند و صبر و استقامت بخرج دهد، شاید بیدار شوند و به سوى خدا آیند. سرانجام برای همین ترک اولى خداوند او را در فشار و تنگنا قرار داد، نهنگ عظیمى او را بلعید.[8]

 

 

 

 

 


[1]. میبدی از عبد الله مسعود نقل می­کند که حضرت یونس 33 ساله بود که به پیامبری مبعوث شد و 33 قومش را دعوت کرد، در این مدت جز دو مرد کسی دیگر به وى ایمان نیاورد. میبدی، رشیدالدین احمد بن ابى سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج ‏6، ص 299، امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، 1371ش.

[2]. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏9، ص 232، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378ش.

[3]. ثقفى تهرانى، محمد، تفسیر روان جاوید، ج‏3، ص 572- 573، برهان، تهران، 1398 ق.

[4]. حسینى همدانى، سید محمد حسین، انوار درخشان، ج‏11، ص 93- 94  کتابفروشى لطفى، تهران، 1404ق.

[5]. «قَالَ الرِّضَا (ع) ذَاکَ یُونُسُ بْنُ مَتَّى ع ذَهَبَ مُغاضِباً لِقَوْمِهِ فَظَنَّ بِمَعْنَى اسْتَیْقَنَ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ أَنْ لَنْ نُضَیِّقَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ وَ مِنْهُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ أَیْ ضَیَّقَ وَ قَتَر»؛ امام رضا (ع) فرمود: ذا النّون یونس بن متى بود که از روى غضب از قوم خود روى پنهان نمود، و یقین نمود که ما رزق او را در هر مکان و محلّ که باشد مضیق نخواهیم کرد. لفظ ظنّ این­جا به معناى استیقن است و از این­جا است قول خداى عزّ و جلّ‏ «وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ»، یعنى رزق او را مضیّق و مقتر گردانید.

[6]. فجر، 16.

[7]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج ‏14، ص 314، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1417ق.

[8]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۳، ص ۴۸۵، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش.

 

 

 

 

 

منبع: http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa23247

جمعه 12 آذر 1395  8:09 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها