به گزارش طلیعه، بررسی مبانی علوم انسانی غربی و تحلیل دیدگاه های اسلام و مبانی وحیانی نسبت به مقوله علم و جایگاه آن و همچنین چشم انداز علوم مختلف چه در دیدگاه جوامع بشری و چه در دیدگاه و باورهای اسلامی و اهل بیتی(ع) و نیز آشنایی با آخرین اثر در حال نگارش دکتر گندمکار که در همین زمینه ها در حال تهیه و تدوین است، ما را بر آن داشت تا با آیت الله اسماعیل گندمکار، استاد سطوح عالی حوزه و عضو هیئت علمی دانشگاه گوتینگن آلمان گفت وگویی ترتیب دهیم که ماحصل آن در ادامه از نظرتان می گذرد:
استاد! تفاوت فلسفه علوم انسانی غربی با علوم انسانی مورد نظر اسلام در چه گزاره هایی است؟
همان طور که قبلاً بیان شد فلسفه علوم انسانی غربی با سنت های ایتالیایی، فرانسوی، انگلیسی و آلمانی و آمریکای جدید شکل گرفته است و فلسفه علوم انسانی اسلامی با سنتهای ایرانی، مصری، عراقی، مالزیایی و سنت های دیگر کشورهای اسلامی شکل گرفته است. در این باب فیلسوفان و محققین کشورهای اسلامی در جهت فلسفه سازی علوم انسانی، تئوری ها و نظریه هایی را بیان نموده اند. در مورد علوم انسانی اسلامی باید عنوان کرد که اولین موردی که علوم انسانی اسلامی به آن می پردازد این مطلب است که، دیدگاه و فلسفه اسلام نسبت به انسان، یک دیدگاه توحیدی است و این دیدگاه، انسان را یک تافته جدا بافته از خالق نمی پندارد. این دیدگاه انسان را موجود رها شده در عالم خلقت نیز نمی داند و به انسان با دیدگاه مادی گرایانه یا ماتریالیستی«materialism» نیز نمی نگرد. اسلام برای عقل جایگاه رفیعی را در نظر دارد. در دیدگاه و منطق اهل بیت (ع)، عقل تعریف خاص و ویژه ای دارد. در مبانی شیعی، عقل کل، عقل رسول اکرم(ص) و اهل بیت مکرم ایشان است، و بقیه عقول در ذیل این عقل تعریف و تثبیت می شوند.
دلیل این مطلب که در فلسفه علوم انسانی غربی، شاهد به کمال نرسیدن فلسفه فیلسوفان آنجا هستیم این مطلب است که، محققین و نظریه پردازان آنها معصوم نیستند و این مطلب در فلسفه علوم انسانی اسلامی به دلیل ارائه مولفه ها، توسط ائمه معصوم(ع) دیده نمی شود. این تفاوت، تفاوت اصلی در فلسفه علوم انسانی اسلامی و غربی است. در این مقوله باید توجه داشت که مبانی علوم انسانی اسلامی بر پایه های، وحی، عصمت، عقل سلیم و خاتمیت پیامبر اکرم(ص) منعقد شده است. در باب عقل سلیم، گفتن این نکته خالی از لطف نیست که عقل سلیم جدای از تعریف متداول عقل است، عقل سلیم همان عقلی است که به تعبیر امام صادق(ع)، باعث شناخت خداوند و رسیدن به سعادت و بهشت شود، بنابراین عقلی که خروجی آن تروریسم، قتل و جنایت و دزدی و غارت جوامع بشری باشد در حیطه عقل سلیم نمی گنجد.
پیشینه و موقعیت فلسفه علوم انسانی اسلامی را به چه صورتی تبین می نمایید؟
در باب فلسفه علوم انسانی اسلامی باید گفت که پیشینه این فلسفه یک پیشینه دینی است و تاریخ آن به قبل از خلقت انسان یا به تعبیری به وجود مقدس حضرت«الله» بر می گردد. سابقه تاریخی این فلسفه از تعبیر زیبای «اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعُون» به دست می آید. این فلسفه از خداوند(توحید) تبارک و تعالی شروع می شود و در نهایت به ملاقات خداوند توسط انسان، که هدف و غایت خلقت است، به سرانجام می رسد. در این مسیر هستی، به عنوان ماتریالیست و ماده تعریف نمی شود بلکه در این مسیر هستی، از عالم غیب مطلق شروع می شود و به عالم وجود و ذرّ می رسد و در نهایت به وجود لایتناهی خداوند متصل می گردد.
در فلسفه علوم انسانی اسلامی، نکته اصلی و اساسی این مطلب است که فقط خداوند عالم است و بس. در فلسفه علوم انسانی غربی، علم معادل تئوری تعریف شده است. این مطلب توسط «کارل کوهن» در کتاب «ساختارهای انقلاب علمی» نیز به ظرافت بیان شده است. در این باب تئوری ها نیز به دو دسته، تئوری های هنجاری و تئوری های ناهنجار تقسیم می شوند.
جایگاه علم «ذات خداوند» است و قابل اشراف برای بشر نیست
باز در این فلسفه، طبق نظریه، عدم قطیعت علوم بشری،«ورنر هایزنبرگ» که می گوید: اصلی ترین اصل در علوم بشری این است که هیچ چیزی قطعیت ندارد، نمی توان فلسفه علوم انسانی غربی را جامع و کامل تصور نمود، زیرا هر تئوری امکان دارد با تئوری و نظریه جدیدی به چالش کشیده شود. در نقطه مقابل این دیدگاه، دیدگاه اسلامی و وحیانی و قرآنی قرار دارد که می گوید، علم در دست خداوند است و حقیقت علم، جایگاهش در قبل از خلقت انسان است. در این تعریف، کار علم خلق کردن و به وجود آوردن است. در واقع در این دیدگاه، جایگاه علم «ذات خداوند» است و قابل اشراف برای بشر نیست. در تعبیر این علم، از امام صادق(ع) مروی است که فرمودند: «أَلْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللّه فِى قَلْبِ مَنْ یَشآءُ» یعنی علم با تعلیم و تدبر حاصل نمی گردد، بلکه نوری است که توسط خداوند بر هر قلبی که او بخواهد فرو خواهد آمد. این تعبیر با حکمت اشراق نیز مطابقت دارد. با این تعبیر، این نور(علم) را خداوند به هرکس که بخواهد عنایت می کند و از هر کس که بخواهد دریغ می دارد.
حالا نکته اساسی در همین جا است، ما می گوییم، آیا خداوند این نور را به کسی داده است یا خیر؟ ما معتقدیم خداوند این نور(علم) را به رسول اکرم(ص) و اهل بیت مکرمش(ع) عنایت کرده است، بنابراین همه مردم جهان باید تمامی علوم و شاخه های مرتبط با آن را، مانند علوم تجربی، انسانی و غیره را از این منابع حقیقی(چهارده معصوم(ع)) دریافت نمایند. در این باب حدیث کامل و جامعی از امام صادق(ع) مروی است که ایشان فرمودند:«نحن العلماء و شیعتنا المتعلّمون، و سائر النّاس غثاء»، باز در این باب وارد است که، اگر علم را با معارف و تعالیم اهل بیت(ع) فرا نگیریم، قطعاً همان علم باعث حجاب و غفلت ما خواهد شد. همین غفلت امروزه در غرب و جوامع سکولار دیده می شود و آنها را به بحران معنویت و بحران هویت و تضادهای فجیع و باورهای کاپیتالیستی دچار نموده است. بنابراین باید گفت، فلسفه علوم انسانی اسلامی مبتنی بر عصمت، وحی و قرآن کریم و اهل بیت(ع) است که قطعاً ما با این مولفه ها به نقاط ضعیف و ناگوار نخواهیم رسید.
رویکرد جوامع اسلامی در تبیین و تشریح این مولفه ها چگونه باید باشد؟
ما دنیا و همه عالم را به این تفکر و دنیای جدید دعوت می نماییم. این دیدگاه قطعاً، باب های نوین و متعالی تری را بر روی بشریت باز خواهد کرد. نکته مهم و اساسی در این مقوله که باید حتماً به آن توجه داشت و باید آن را به طور صحیح و اصولی بیان نمود، این مطلب است که در حال حاضر بزرگترین و عالم ترین شخص در تمام علوم بشری، کسی نیست جز حضرت ولی عصر(عج).
در این باب حدیث شریفی مروی است که می فرماید: «علم به طور کلی دارای بیست و هفت مرتبه است، در زمانی که حضرت حجت(ع) ظهور می نمایند، فقط دو مرتبه از علم به منصه ظهور و بروز رسیده است و مابقی مراتب علمی با ظهور حضرت(ع) به منصه ظهور و بروز خواهد رسید. در این مقوله این طور نیست که امام(ع) عالم است، بلکه معنی این مطلب این است که، علم متصل و منشعب از امام(ع) است. بنابراین فلسفه علوم انسانی اسلامی، ذیل فلسفه مهدویت تعریف و تبیین می شود.
فلسفه علوم انسانی اسلامی، ذیل فلسفه مهدویت تعریف و تبیین می شود
طبق تفسیر شخصی، معنی از بیست و پنج حرف علم که در طلیعه ظهور به منصه بروز می رسد، بیست و پنج درجه از علم است. حضرت(عج) که تشریف می آورند، تقریباً تا آن زمان انسان به دو درجه از علم دست یافته است و بعد از طلیعه ظهور، مابقی درجات علم، چه علوم طبیعی، چه علوم تجربی و چه سایر علوم، برای بشریت، معلوم و مکشوف خواهد شد. این مکاشفه برای تمامی بشریت، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، چه شرقی و چه غربی حاصل خواهد شد. در این زمینه این مطلب را نیز باید اذعان کرد که همین فلسفه علوم اسلامی موجود هم تا زمان ظهور، با این همه حجم از تلاش ها و فقاهت و نظریه های علمی نیز فقط در همین دو درجه، ره آورد خواهد داشت و مابقی علوم اسلامی نیز با ظهور حضرت حجت(عج) به منصه ظهور و بروز و کمال خواهد رسید.
عالم ترین شخص در تمام علوم بشری حضرت ولی عصر(عج) است
در عرصه ظهور و تجلی مهدویت، نحوه برخورداری بشر از علوم کشف نشده، چگونه است؟ آیا در کتاب جدیدتان به این رویکرد ها پرداخته اید؟
زمانی که حضرت حجت(عج) که عالم کامل و جامع هستند ظهور می کنند، به تعبیری پرده ها و حجاب ها از روی تمامی مسائل ناشناخته کنار خواهد رفت و جهان بشری برای اولین بار با علم حقیقی و متعالی آشنا خواهد شد. در دوران علمی حضرت حجت(عج) هرگز بشریت دچار خطا و اشتباه نخواهد شد و مسائلی این چنین، جامعه بشری را تهدید نخواهد کرد. این مسئله بیش از بیش، نیاز جامعه بشری را به فلسفه علوم انسانی اهل بیتی(ع) و مهدوی نشان می دهد که با طلیعه ظهور برای انسان و جامعه انسانی حاصل خواهد شد.
در این جا لازم می دانم عنوان کنم که بنده در تألیف کتاب جدیدم با عنوان «فلسفه تطبیقی علوم انسانی اسلام و غرب» به طور مبسوط به فلسفه علوم انسانی غربی و چالش های آن پرداخته ام و در فصول دیگر به نقدهای جوامع غربی نسبت به همین علوم انسانی نیز اهتمام داشته ام و در ادامه به فلسفه علوم انسانی اسلامی و دید گاه های مرتبط با آن و برتری فلسفه علوم انسانی اهل بیتی(ع) با سایر مکاتب، که امروز به زوایای کوچکی از آن اشاره کردم، می پردازم که به زودی به جویندگان معارف اهل بیت(ع) تقدیم می شود.