وی وزیر معروف نصر بن احمد سامانی بود که در سال 301 هجری و پس از به سلطنت رسیدن امیر نصر ـ فرزند نوجوان امیر احمد سامانی ـ وزیر و سرپرست او شد و تا چند سال بر این مقام باقی بود. ابن فضلان که در سال 309 هجری جیهانی را در بخارا ملاقات کرده بود، از وی با عنوان «کاتب امیر خراسان» و «شیخ العمید»، که عنوانی احترامآمیز برای وزیران بوده، نام برده است.
از تاریخ ولادت و شرح احوال دقیق جیهانی اطلاعاتی در دست نیست و دربارهی تاریخ فوت او نیز اختلاف است. بعضی مراجع زمان فوت او را سال 306 هجری و بعضی دیگر سال 330 هجری و عدهای نیز سال 345 هجری نوشتهاند و برخی نیز بدون ملاحظهی طول زمان و اخباری که دربارهی فرزندان او باقی است، حیات او را تا سالهای سلطنت ابوالقاسم نوح بن منصور بن نوح سامانی دانستهاند. خاندان «جیهانی» دستکم در قرن چهارم هجری از بزرگترین خاندانهای دولتمرد سلسلهی سامانی به شمار میآمد و شغل وزارت دولت سامانی عمدتاً با این خاندان بود.
اخباری که گردیزی دربارهی محمد جیهانی به دست داده، حاکی از تدبیر و کیاست او در وزارت و مُلکداری است. گردیزی وی را مردی دانا و هوشیار و فاضل و بصیر و صاحب تألیفات بسیار در علوم و فنون گوناگون نوشته است.
جیهانی در آغاز وزارت خود، به ممالک گوناگون اعم از روم و ترکستان و هندوستان و چین و عراق و شام و مصر و زنج و زابل و کابل و سند و غرب، نامهها نوشت و خواستار اطلاعاتی از رسوم و آیینهای ملکداری دولتهای مختلف شد. گویا نسخههای فراوانی برای او فرستاده شد و او از میان آن همه آیینهای ملکداری هرچه را به نظر شایستهتر و ستودهتر میآمد، برگزید و آیین ملکداری جدیدی برای دولت سامانی وضع کرد و بر اثر همین تدبیرات و توجهات جیهانی و همچنین همکاریهای صمیمانهی حمویه بن علی معروف به حمویهی کوسه ـ سردار بزرگ سامانیان ـ آن دولت نظام یافت و روال جدیدی به خود گرفت.
جیهانی از آن دسته بزرگان سامانی است که به تشیع و حتی به مانویگری انتساب یافته بود و ظاهراً از همین بابت در معرض خطر قرار گرفت. او از علمای زمان بود و به نوشتهی مقدسی، به فلسفه و نجوم و هیئت واقف بود و از پیشوایان علم جغرافیا به شمار میآمد. مَقدسی دربارهی جیهانی نوشته که بیگانگان را گرد میآورد و احوال کشورها را از ایشان میپرسید. راهها، دروازهها و چگونگی آنها، بلندی ستارهها و اندازهی بازگشت سایه در آنها را میجست تا بدان گشایش شهرها را بتواند و راههایش را بداند و علم نجوم و گردش فلک را بفهمد.
به نظر میرسد که جیهانی تألیفات متعددی داشته، اما آنچه دست کم تا قرن چهارم هجری از او باقی مانده بود، به این شرح است: «المسالک و الممالک»، «آیین، مقالات کتب العهود للخلفا و الامرا»، «رسائل»، «الزیادات فی کتابالناسی فیالمقالات». جیهانی ظاهراً کتابی در تاریخ داشته که در فهرستها و یا منقولات جغرافینویسان نیامده، اما گردیزی در تاریخ خود از کتاب «تواریخ جیهانی» یاد کرده و منقولاتی را از آن دربارهی هندوان بیان کرده است.
کتاب «المسالک و الممالک» جیهانی یکی از بهترین تألیفات جغرافیایی است که در اغلب جغرافینویسان بعد از خود تأثیر بسیار گذاشته، حتی در مَقدسی، که انتقادهای جدی به جیهانی داشته و کتاب او را اقتباس تام و تمام از ابن خردادبه میدانست. متأسفانه کتاب جیهانی در طول زمان مفقود شده و آثار اندکی از آن به جا مانده و اخبار آن بیشتر از طریق کتابهای جغرافیایی و رجالی و کتابشناسیها به دست ما رسیده است.
فقدان این کتاب ظاهراً پس از دوران مغول روی داده؛ زیرا یکی از آخرین جغرافینویسان که در کتاب خود به جیهانی استناد کرده، زکریای رازی است؛ اما پس از او اطلاعی از جیهانی در دست نیست، تا آنجا که حافظ ابرو در تألیف جغرافیای خود هیچ اشارهای به جیهانی ندارد و حاجی خلیفه فقط به ذکر نام او در تاریخ علم جغرافیا و تکرار آرای کسانی همچون مَقدسی دربارهی او اکتفا کرده است.
در سالهای اخیر، کتابی به نام «اشکالُالعالَم» نوشتهی فردی دیگر از خاندان جیهانی به نام «ابوالقاسم بن احمد جیهانی» منتشر شده که بعضی فرهنگنویسان بدون توجه به خصوصیات کتاب مزبور، آن را ترجمهی همان کتاب المسالک و الممالک ابوعبدالله محمد بن احمد جیهانی قلمداد کردهاند. این کتاب همانگونه که از محتویات آن برمیآید، در دورهی امیر نوح بن منصور سامانی و یا بعد از آن نوشته شده و به همین سبب، انتساب آن به ابو عبدالله جیهانی توهمی بیش نیست.
در هر حال، اشکال العالم، که یکی از آثار جغرافیایی نیمهی دوم قرن چهارم هجری است، به احتمال بسیار زیاد متأثر از مسالک و ممالک ابو عبدالله جیهانی بوده و به همین دلیل در شمار منابعی قرار دارد که سبب بقای بعضی مطالب کتاب جیهانی و انتقال آنها به اعصار بعد شده است.
منبع: بهترین ها