0

بانک اشعار اربعین حسینی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

من بلای عشق تو بر جان خریدم ای حسین
آمدم تا کربلا اما خمیدم ای حسین

ماجرای این سفر را ای برادر جان بخوان
از سیاهی تن و موی سفیدم ای حسین

آن وداع آخرت هرگز نرفت از خاطرم
از کنارم رفتی از تو دل بریدم ای حسین

داغ هجده یوسف بی سر به دل دارم ولی
غیر زیبایی که من چیزی ندیدم ای حسین

کوفه قصدش بود تا خوارم کند اما اخا
تو ز نی دیدی شهامت آفریدم ای حسین

خاطرات شام آتش می زند بر جان و دل
ناسزاها بود که ، آنجا شنیدم ای حسین

مجلس نا محرمان ، شد خاک عالم بر سرم
تا که در طشت طلا راس تو دیدم ای حسین

تو به روی من نیاور ، چون خجالت می کشم
بی رقیه تا مزار تو رسیدم ای حسین

شاعر : رضا رسول زاده

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:41 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

بعد چهل شب لب خودرابه سخن بازكنم
همه غم هاي دلم  را به تو ابراز  كنم
شرح حال من بي تو ،به تو گفتن دارد
بشنو  اي جان برادر " كه شنفتن دارد
سوي شام ،از برتو بادل سوزان رفتم
خون دل خوردم و همراه يتيمان رفتم

 

بين اين راه نبودي چه كتك ها خوردم
گرنمي بود شكيبايي من "مي مردم
چهل شبه، قدچهل سال من آزارشدم
شاهد سرزنش و طعنه اغيار شدم
نشنيدست كسي آنچه كه من بشنفتم
هر چه گويم"  اي برادر! بخدا كم گفتم
تاكه باصوت علي لب به سخن واكردم
دشمنان را همه "آزرده و  رسوا كردم
با دل خون شده از غم بنگر بر گشتم
مو سپيدو قدكماني ،زسفر بر گشتم
خيز و بر جا" قد و بالاي مرا حال ببين
زينب خويش تو بشكسته پرو بال ببين

شاعر : مهدی عظیمی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:41 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

حضرت زینب(س)-اربعین

 

ای آرزوی خفته به خون ای برادرم

این قبر، قبر توست که باشد برابرم؟

گل چیده ام ز اشک که ریزم به تربتت

ای خفته زیر خاک که خاک تو برسرم

از بس که نیزه خورده تنت پیش چشم من

آید هنوز خون دل از دیدۀ ترم

چل روز در فراق، به سر بُرده ام، ولی

هرگز گمان نبود که طاقت بیاورم

گل های باغ سبز تو نیلوفری شدند

من هم چو غنچه های کبود تو پرپرم

ای محرم همیشۀ زینب، بدان هنوز

از ضرب تازیانه کبود است پیکرم

درمانده ام چگونه بگویم جواب او

پُرسد اگر رباب که کو قبر اصغرم؟

داغ رقیۀ تو مرا پیرکرده است

از خواهرت مپُرس کجا رفته دخترم

من از مدینه با تو رسیدم به کربلا

بی تو چگونه عازم کوی پیمبرم

آتش گرفته است «وفائی» از این سخن!

وقتی رسم مدینه چه گویم به مادرم

 

سید هاشم وفایی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:41 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

مثنوی اربعین - زبانحال حضرت زینب (س



همینجا بود قامت دال گشتم

پریشان راهی گودال گشتم



همینجا بود حرمت را دریدند

همینجا جسمت پاکت را کشیدند



میان قتلگه غوغا شد اینجا

پریشان خاطر زهرا شد اینجا



همینجا بود دست و پا زدی و

صدای ناله ی زهرا زدی و



میان خاک و خون غلطان شدی و

ز ضرب نیزه ها بی جان شدی و



همینجا راس تو از تن جدا شد

همینجا بود قد من دو تا شد



همینجا رفت هوش مادر من

همینجا رفت از سر معجر من



همینجا بود قلبم را شکستند

بروی کودکانت آب بستند



همینجا بود اکبر گشت صدچاک

تمام پیکرش غلطید در خاک



همینجا دست عباسم جدا شد

همینجا فرق سردارم دو تا شد



پس از تو خیمه ها رفتند غارت

پس از تو باز شد باب جسارت



پس از تو باز شد راه بهانه

پس از تو خورد زینب تازیانه



پس از تو ای عزیز آسمانی

تمام پیکرم شد ارغوانی



سپس من بودم و آزار کوفه

نبودی بردنم بازار کوفه



بلای شام و کوفه بی امان بود

نصیب زینبت زخم زبان بود



ولی وای از جفا و کینه شام

نثار زینبت کردند دشنام



تمام شهر را آذین بستند

به ضرب سنگ فرقت را شکستند ....



پس از یک اربعین با حال مضطر

رسیده زینبت ای شاه بی سر


دعا کن بعد ازاین زنده نمانم

که من بی تو عزیزم ، نیمه جانم


رضــا رســولــی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:41 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

حضرت زینب(س)-اربعین

 

اگر چه با اسارت، کوچ از این دشت بلا کردم

نه تنها شهر کوفه شام را هم کربلا کردم

صفایم کربلا و مروه شام، اسم تو لبّیکم

شروع سعی از گودال تا طشت طلا کردم

چهل منزل زیارت کرده ام ماه جمالت را

چهل منزل در نماز شب تو را هر شب دعا کردم

به اجرای وصیّت های تو تنها کمر بستم

جفا بعد از جفا دیدم به عهد خود وفا کردم

جدا شد بند بندم در کنار قتلگاه از هم

دمی که دخترت را از روی نعشت جدا کردم

دلم در قتلگه بودو دم دروازه ی کوفه

جمالت را زیارت بر فراز نیزه ها کردم

تو از بالای نی با چشم خود با من سخن گفتی

من از محمل تو را با فرق خونینم صدا کردم

تو با آوای قرآن معجز ختم رسل کردی

من از یک خطبه اعجاز علیِ مرتضی کردم

امام من تو بودی تا سر بشکسته ات دیدم

به محمل سر شکستم بر امامم اقتدا کردم

نمی دانم چگونه بی تو رفتم بی تو برگشتم

نمی پرسی چه ها دیدم چه گفتم چه ها کردم؟

نماز شب نشسته خواندم امّا روز، استادم

به شمشیر بیانم نهضتی دیگر به پا کردم

به دست بسته در بزم یزید بی حیا رفتم

ولی از دست زین العابدین زنجیر وا کردم

غریبیِّ علیّ و فاطمه بر من مجسّم شد

شبی که دخترت را دفن در ویران سرا کردم

کنار طشت زر دیدم که زهرا بر تو می گرید

گریبان چاک دادم با صاحب عزا کردم

اگر چه قامتم خم شد قیامت کرد هر گامم

به جان مادرم حقّ قیامت را ادا کردم

مرا در مجلس نامحرمان دیدی ز طشت زر

نگاهم کردی و از گریه ی چشمت حیا کردم

سفیر کوچکت در شام ماند و از برای او

سفارت خانه ای با وسعت عالم بنا کردم

شرار ناله ام از نخل «میثم» سر زند آری

به نظم او شرار شعله های دل رها کردم

 

غلامرضا سازگار

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:41 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

حضرت زینب (س)-اربعین

 

بین قافله ات چه سوز و آهی دارد

این خواهر تو عجب سپاهی دارد

احوال سه ساله را اگر می پرسی

در کنج خرابه بارگاهی دارد

 

محمود ژولیده

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:41 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

امام حسین(ع)-اربعین-کربلا

 

دارم عاشقی رو نفس می کشم

هوای زمینت یه چیز دیگس

اگه دورۀ سال ام بیام کربلا

ولی اربعینت یه چیز دیگس

 

پیاده میام بلکه آروم بشم

بزار سینمو وا کنم آتیشه

می خوام هرچی دارم بریزم به پات

آدم گاهی اینجوری عاشق میشه

 

نیگا کن پاهاشون پر از تاوله

خدائیش عجب عاشقایی داری

مسافر قدم ها تو باید بوسید

داری پا رو بال ملک می ذاری

 

چیکار می کنی با دلا اربعین

که هر چی دله بیقرارت می شه

مث خواهرت این روزا بدجوری

زمین و زمون داغدارت می شه

 

آدم تو بهشته خدائیش اگه

رفاقت کنه عمری و با حسین

بزار با تموم بدی هام بگم

که من خاک شیش گوشتم یا حسین

 

دارن آسمونا  گواهی میدن

که صاحب عزای تو امشب خداس

عجب بوی یاسی میاد تو حرم

یه حسّی می گه ...فاطمه کربلاس

 

عباس شاه زیدی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:41 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

حضرت زینب(س)-اربعین

 

باز شور تو در سرم افتاد

اشک از چشم مضطرم افتاد

خود به خود تشنه می شوم زیرا

تشنه بر خاک دلبرم افتاد

 

دل من بی هوا هوایی شد

با نگاه خدا خدایی شد

این دل بی قرار آلوده

ناله ای کرد و کربلایی شد

 

گوش من پر شد از صدای کسی

در نمی آید از کسی نفسی

قافله آمده مهیا شو

همتی کن به کاروان برسی

 

خواهری خسته دل غمین آمد

صاحب نطق آتشین آمد

کاروان آمد و قیامت شد

محشر عالم اربعین آمد

 

از شترها تمام افتادند

مثل صیدی به دام افتادند

بین گرما و خاک تفدیده

روی قبر امام افتادند

 

هر کسی روی قبر دلبر خود

برسر خاک می نهد سر خود

آه از آن لحظه ای که خواهرها

یاد کردند از برادر خود

 

شور محشر دوباره بر پا شد

لب زینب به روضه ها وا شد

ای برادر بلند شو از جا

تا بگویم به تو چه با ما شد

 

من کی ام زینب ستم سوزم

کشته داغ های آن روزم

گرچه قلبم شکسته شد اما

زینبم سربلند و پیروزم

 

کوفه رفتم ولی علی بودم

غرق ذکر سینجلی بودم

بین نامحرمان که جایم نیست

بین نامحرمان ولی بودم

 

ابرخونبار کاروان بودم

من علمدار کاروان بودم

زینب و چند کودک زخمی

من پرستار کاروان بودم

 

گریه کردم تمام خندیدند

پای رأس امام خندیدند

گفتم این سر سر حسین من است

بی حیاها مدام خندیدند

 

خواهرت را به شام می بردند

بین آن ازدحام می بردند

پسرت را به تازیانه شان

با غضب چون غلام می بردند

 

کس نکرده به ما وفا هرگز

بین شان صحبت از خدا هرگز

همه را می برم ز  یاد اما

ستم نیزه دار را هرگز

 

بی وضو دست بر سرت می زد

پنجه بر موی اطهرت می زد

تیشه می زد به ریشه قلبم

دخترت را برابرت می زد

 

همه را با تو رو به رو می کرد

نیزه را در گلو فرو می کرد

سر عباس را زمین می زد

دختر تو عمو عمو می کرد

 

کشته دور از وطن برخیز

عشق من پاره پیرهن برخیز

پیکر بین بوریا مانده

بهرت آورده ام کفن برخیز

 

ابر غم روی ماه می افتاد

دخترت بین راه می افتاد

جسم تو در خیال من دائم

بین آن قتلگاه می افتاد

 

کربلا کربلا چه حالی بود

عطر زهرا در آن حوالی بود

همه بودند دور قبر حسین

حیف جای رقیه خالی بود

 

روی خود را به لطمه آزردند

بر سر هر مزار پژمردند

بعد از آن بانوان اهل حرم

عمه را سوی علقمه بردند

 

نفس پاک و پر اثر زینب

نافله خوان هر سحر زینب

قد خود نه، که قد دشمن را

خم نموده است تا کمر زینب

 

مجتبی شکریان همدانی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:42 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

سفر نامه اربعین

 

از شهر نجف حرکت کردیم طنابی رو آوردند که با فاصله گره زده بودند تا کسی گم نشه و گفتند که هر دو نفر کنار یک گره طناب باشند.گفتم:

 

یارب تو پیاده روی ام امضا کن

با عشق علی بیا مرا احیا کن

ما را به طناب عشق بستند ببین

با هر گرهی گره ز کارم وا کن

 

بعد فکر کردم که این طناب کجا و اسارت اهل بیت کجا پس گفتم:

 

چشمان فلک نشان کوکب بوده است

لب های کویر غرق در تب بوده است

ما را به طنابی از محبت بستند

زنجیر به دست و پای زینب بوده است

 

کم کم داشتیم وارد خیابان اصلی میشدیم مدیر کاروان گفت که طناب رو جمع کنید یه نفر شروع کرد به جمع کردن شاید هنوز به آخر صف نرسیده بود که گفتم:

 

ای دوست به هرچه جز تو ما ناز کنیم

تنها به شما بندگی ابراز کنیم

حالا که طناب عشق را وا کردند

تا کرببلا بیا که پرواز کنیم

 

کاروان حرکت میکرد و یاد روایتهای اهل بیت افتادم و ثوابهای زیارت امام حسین در اربعین، گفتم:

 

هر لحظه دعا بهر فرج دارم من

این لطف ز ثامن الحجج دارم من

با پای پیاده میروم کرببلا

در هر قدمی ثواب حج دارم من

 

شاید یه روز گذشته بود و همه خسته شده بودند گفتم یه چیزی بگم تا خستگی ها کمتر بشه   گفتم:

 

با تو نبود مرا نیازی به کسی

در هر نفسم فقط توام هم نفسی

امروز اگر خسته شدم عیبی نیست

فردای قیامتم تو فریاد رسی

 

دیدم خیلی با این شعرا روحیه میگیرند دوباره گفتم:

 

ما زائر اربعین و عاشوراییم

از نسل غدیر و حضرت زهراییم

با پای پیاده عازم کرببلا

سرباز سپاه زینب کبراییم

 

زیر آفتاب می رفتیم و خیلی ها صورتشون سوخته بود، گفتم:

 

از خستگی و درد لبالب باشم

حاشا به شکوه در بر رب باشم

خورشید بسوزان تن من را شاید

یک لحظه شبیه عمه زینب باشم

 

با توجه به اینکه بیشتر کاروان بانوان بودند تقریبن صد کیلومتر باید پیاده میرفتند و خیلی از راه رو هم رفته بودن، گفتم:

 

بر دین من و عقیدۀ من صلوات

تا کور شود دو چشم دشمن صلوات

آن زن که پیاده می رود کرببلا

بر همت مردانۀ آن زن صلوات

 

 

میثم مؤمنی نژاد

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:42 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

اربعین امام حسین (علیه السلام)

از آن زمان که دور از این کربلا شدم
بر هر بلا که بود اخا مبتلا شدم

یک اربعین گذشته و من آب رفته ام
یک عمر گوییا که من از تو جدا شدم

یک اربعین گذشته و لب تشنه ام هنوز
گریان به یاد کام تو صبح و مسا شدم

یک اربعین گذشته و نیلی شده رخم
چهره کبود همسفر نیزه ها شدم

من زینبم که چهره ی من فرق کرده است
دیگر شبیه حضرت خیرالنسا شدم

باید شبیه مادرمان هم شوم حسین
آخر سپر برای زن و بچه ها شدم

گیسوی من سفید شد و قد من خمید
بی کس ، اسیر محنت بی انتها شدم

من بین محمل و سر تو روی نیزه بود
مهمان بزم کوفه و شام بلا شدم

از دخترت مپرس ، که در شام جان سپرد
شرمنده ام من از تو ... مگو بی وفا شدم ...

حالا رسیده ام به کنار تو جان دهم
زائر به پاره پیکر در بوریا شدم

...رضا رسول زاده...

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:42 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

ای خفته زیر خاک چه خاکی به سر کنم

باور نداشتم که به قبرت نظر کنم

ای همسفر به خواب و خیالم نمی رسید

با تو نه بلکه با سر تو من سفر کنم

با یاد روز واقعه جا دارد از غمت

لطمه زنان کنار تو جان محتضر کنم

با کعب نی جدا شده ام از تو یا اخا

حتی نشد که حلق تو با اشک تر کنم

بهرم دعا نما که مبادا دوباره از

دروازه های شام بلا من گذر کنم

شد آستین من به خدا معجرم حسین

عباس را نباید از آن با خبر کنم؟!!

مانده صدای چوب و لبت بین گوش من

صد آه تا که یاد تو و طشت زر کنم

رنجیده سرفرازم و پیش تو سر به زیر

آخر چگونه شرح غم آن سحر کنم

طفل سه ساله ی تو میان خرابه گفت

باید به مرگ، چاره ی داغ پدر کنم

با دست خسته زیر لحد جای دادمش

جا دارد از خجالت تو جان به در کنم


شاعر : مجتبی صمدی شهاب

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:42 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

اربعین امام حسین (علیه السلام)

بار دگر به کرب و بلا پا گذاشتم
داغی دگر بر این دل دریا گذاشتم

چل روز پیش بود که روی همین زمین
خود را کنار پیکر تو جا گذاشتم

تنهایی ام برادر خوبم شروع شد
بوسه به روی حنجر تو ، تا گذاشتم

رفته سرت به بزم شراب و دل تنور
حالا سرت به دامنم اینجا گذاشتم

می شویمت به اشک و به این دلخوشم حسین
بوسه به جای بوسه ی زهرا گذاشتم

خاکسترم کنار رقیه به باد رفت
بر روی او که سنگ لحد را گذاشتم
 

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:42 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

وقتی از پیش تو رفتم پر من سالم بود

چادرم ، پوشیه ام ،معجر من سالم بود

حرمتی داشتم و پیکر من سالم بود

به خداوند قسم که سر من سالم بود


ولی امروز ببین بال و پرم ریخته است

معجرم گم شده و موی سرم ریخته است


این چهل روز فقط فکر تنت بودم من

فکر غارت شدن پیرهنت بودم من

فکر انگشت و عقیق یمنت بودم من

یاد در هرم عطش سوختنت بودم من


چقدر پیر شدم موی مرا می بینی ؟

رد شلاق به بازوی مرا می بینی؟


خاطرم هست که بالای سرت غوغا شد

بر سر غارت عمامه ی تو دعوا شد

نیزه ای در دهنت رفت و به زحمت جا شد

شمر از روی تو با خنجر کندش پاشد


مادرم دست به پهلو لب گودال افتاد

وسط کشمکش غارت و جنجال افتاد 


تو نبودی و حرم را به اسارت بردند

کوفه بردن به صد فحش و جسارت بردند

تا که من را وسط خیل جماعت بردند

زیور آلات مرا زود به غارت بردند

سنگ بر دست همه دور و بر ما بودند

آن یتیمان که سر سفره ی بابا بودند


آه در شام به من طعنه بسیار زدند

آه در شام مرا بر سر بازار زدند


بی ابالفضل چهل روز چهل بار زدند

بر سر قیمت ما سگ صفتان جار زدند

خیز از جا که رباب آمده چشمت روشن

زینب از بزم شراب آمده چشمت روشن 

شاعر : سید پوریا هاشمی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

حضرت زینب(س)-اربعین

 

غریبی، بی‌کسی، منزل به منزل

خبر دارد ز حالم چوب محمل

چهل روز است در سوز و گدازم

فقط خاکستری جا مانده از دل

***

چه بارانی دو چشم آسمان است

چه طوفانی دل این کاروان است

کنار قبر سالار شهیدان

همه جمعند و زینب روضه ‌خوان است

***

شبیه آتش است این اشک خاموش

که می‌ بارد ز چشمان عزاپوش

رباب است این که با لالایی خود

کنار خیمه‌ ها رفته ست از هوش

 

 

 

 

یوسف رحیمی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

مدیون دم " عناصرالابرارم "
محزون غم " دعائم الاخیارم "
مرثیه سرای این شب غم بارم
یک روضه ی باز اربعینی دارم

بی پرده و منجلی بگو یا زینب
با فاطمه و علی بگو یا زینب

یک چله به غم نشسته است واویلا
یک چله اسیر وخسته است واویلا
زخم سر و سینه بسته است واویلا
او زینب دل شکسته است واویلا
 
یک چله غمین و زار و مضطر گشته
حالابه دیار کربلا برگشته
 
باقلب شکسته و حزین میگرید
باذکر امیرمومنین می گرید
برلشگر بی یار و معین می گرید
برگل پسر ام بنین می گرید
 
تا علقمه میرود ولیکن آرام
 با فاطمه میرود ولیکن آرام
 
از داغ علی اکبرش می گوید
از داغ علی اصغرش می گوید
از داغ محمد پسرش می گوید
از تازه عروس مادرش می گوید
 
از حرمله و کمان و تیر سه پری
از خنده ی طفل و گریه های پدری
 
هم ناله ی با ربابه ی آواره...
 هم ناله ی با ربابه ی بیچاره...
هم ناله ی با ربابه از گهواره...
از وعده ی آب و مشک پاره پاره...
 
می گوید و گریه می کند بی وقفه
می گوید و سینه می زند بی وقفه
 
شمر آمد و روی سینه اش با پا زد
دشداشه ی خود گرفت و آنرا تا زد
بر سینه نشست و آستین بالا زد
از پشت سرش گرفت و خنجر را زد
 
با بد دهنی کسی جوابش میداد
این خاطره های بد عذابش میداد
 
 یا گریه کنان به سینه وسر میزد
یا ناله ی ای وای برادر میزد
یاحرف عمود و تیغ وخنجر میزد
یاحرف سنان و شمر و حنجر میزد
 
یک باره ز تیر و نیزه یادش آمد
یک باره ز نعل تازه یادش آمد
 
از گل پسر خون خدا هم می خواند
از راس به روی نیزه ها هم می خواند
از خولی و زجر بی حیا هم می خواند
از تکه حصیر و بوریا هم می خواند
 
می خواند و تمام کربلا می لرزید
می خواند و همه عرش خدا می لرزید
 
هم آتش و خیمه ها و هم مادرها
هم ناله ی یا عمتی دختر ها
هم غارت روسری و هم معجرها
هم غارت گوشواره و انگشترها
 
در پیش نگاه او تداعی میشد
این غصه و آه او تداعی میشد



شاعر :علیرضا خاکساری

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:43 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها