0

بانک اشعار اربعین حسینی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

نوشتن از غم تو ذکر این قلم شده است
چقدر فکر من این روزها حرم شده است
پیاده ، رو به حرم… کاش روزیم بشود
تمام دلخوشیم کوله پشتیم شده است

شب دلتنگى من نافله اى مى خواهد
قلمم از تو نوشته ، صله اى مى خواهد
راهى جاده عشقم نکنى مى میرم
دل من پاى پر از ابله اى مى خواهد

مرغ دل بر سر این بام بیارى بهتر
از پریدن به هواى تو چه کارى بهتر؟
سال دیگر نکند زنده نباشم ، اى واى
ارزو روى دل من نگذارى بهتر

سید مسیح شاه چراغ

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:21 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

از آتش نبودن تو شعله ور شدم

 دنبال نیزه ی سر تو دربه در شدم

 یک اربعین کنار سرت بر سرم زدند

 با خنده های قاتل تو همسفر شدم

 باور نکردنیست که من زنده ام هنوز

 با اینکه بعد کشتن تو محتضر شدم

 در این سفر حقیر شدم نیمه جان شدم

خسته شدم شکسته شدم مختصر شدم

 در علقمه اگر که شکسته کمر شدی

 در کوچه های شام خمیده کمر شدم

وقتی که تازیانه به طفل تو می زدند

 با جان و دل برای تن او سپر شدم

 بالا سر مزار اباالفضل می روم

 خیلی پس از شهادت او خون جگر شدم

یک حرف می زنم فقط از طول این مسیر

 من مورد اهانت هر رهگذر شدم

 

شاعر : محمد حسن بیاتلو


شنبه 29 آبان 1395  9:21 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

مجنون صفت به دشت و بیابان دویده ام
اکنون به کوی عشق تو جانان رسیده ام
در راه عشق تو شده پایم پر ابله
از بس که روی خار مغیلان دویده ام
تنها نشد زداغ تو موی سرم سفید
هم چون هلال از غم عشقت خمیده ام
دیوانه بار بر سر کویت گر امدم
منعم مکن که داغ روی داغ دیده ام
من پرچم اسیری و بار غم تو را
از کوفه تا به شام به دوشم کشیده ام
عمرم تمام گشت عزیزم در این سفر
دست از حیات خویش حسینم کشیده ام
بس ظلم ها که شد به من از خولی وسنان
بس طعنه ها ز مردم نادان شنیده ام
دیدی به پای تخت یزید از جفای او
چون غنچه پیرهن به تن خود دریده ام
گنج تو را به گوشه ی ویران گذاشتم
چون اشک .او فتاد رقیه ز دیده ام
می گفت و می گریست (رضایی ) ز سوز دل
اشکم به خاک پای شهیدان چکیده ام

 

 

عبد الحسین رضایی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:21 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

همسفر! من ز شام آمده ام

 تشنه ی یک سلام ، آمده ام

 پشت رو پوش پاره پاره ی خود

 از دل ازدحام آمده ام

 کاش عباس نشود که من از

 پیش چشم عوام آمده ام

 خیزران بود وخنده بود وشراب

 بین بزم حرام آمده ام

 گرچه بودم اسیر دشمن تو

 با وقار تمام آمده ام

 مدتی بی تو بودم اما باز

 به برت "آشنام" آمده ام

 آب آورده ام کجا هستی؟

 بین یک تکه بوریا هستی؟

بی تو رفتم سفر اگر مردم

 از غم سنگ وسر،دگر مردم

ماجراهای گفتنی دارم

 نه دگر جان ونه تنی دارم

 بار غم را به دوش می بردم

 لطمه از دست این وآن خوردم

کوچه کوچه پی سرت بودم

 همه جا پیش دخترت بودم

 دخترت در خرابه خوابش برد

سر زخم تو صبروتابش برد

 سر تو روی نی سفر می کرد

 چشم تو بر رخم نظر می کرد

 نظر خسته ی تو آبم کرد

 صوت قرآن تو کبابم کرد

 باید از درد شرم، جان بدهم

 پیکرم را اگر نشان بدهم

 تا ببینی چه بر سرم آمد

 پنجه ای سمت معجرم آمد

 آینه بودم وشکسته شدم

 روی پا بودم و نشسته شدم

پست و بد فطرتند مردم شام

 دورمن کف زدند مردم شام

کوفه واهل آن... نمی گویم

 کودکان ، قرص نان...نمی گویم

 سر بازار و چشم نامحرم

درد زخم زبان ...نمی گویم

 

شاعر : محمد حسن بیات لو


شنبه 29 آبان 1395  9:21 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

داداش...

ز داغت ای هلالم چون ننالم

ملول وخسته حالم چون ننالم

به روی نیزه دیدم غرق درخون

سرت را ای هلالم چون ننالم

تو آسوده شدی ازغم و غم

ولی من درملالم چون ننالم

نهال عمرمن ، ازظلم گلچین

شکسته این نهالم چون ننالم

به پیش دیده ام پرپر شدی تو

گل من ، بی مثالم چون ننالم

به یاد کام عطشانت کنار

چنین آب زلالم چون ننالم

میان قتلگه دشمن نمی داد

کنار تو مجالم چون ننالم

موکه افسرده حالم چون ننالم

شکسته پر وبالم چون ننالم

همه گویند «زینب»گریه کم کن

تو آیی درخیالم چون ننالم

 

سيد هاشم وفايي

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:21 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

نازنین یار! مرا باز ندیدی! باشد!
به گمانم که دل از من تو بریدی! باشد!

بود همواره امیدم که مرا میخواهی
من همانم که نشستم به امیدی، باشد!

بین بازار غلامان نظر انداخته ای
جنس مرغوب نبودم نخریدی؟ باشد!

دست عشاق گرفتی و حرم بردی... آه
طبق معمول ز من دست کشیدی، باشد!

مهربانی تو مال دگران است چرا
باز ای یار به دادم نرسیدی، باشد!

این همه زار زدم، داد زدم کرببلا
 این حرم گفتن من را نشنیدی، باشد!

چه کنم تلخی تو باز حلاوت دارد!
دل تنگم بخدا میل زیارت دارد!

 

حسن سرمست


شنبه 29 آبان 1395  9:21 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

برای جا مانده های کربلا

امام حسین(ع)-زیارت اربعین

 

از غم اینکه مرا تا کربلایش راه نیست

شرح هجران در مجال یک غزل، کوتاه نیست

قطره قطره می چکد از چشم من باران اشک

کاروان ها راهی اند و بر لبم جز آه نیست

آه هم با دیدن ما می کِشَد از سینه آه..

حالِ ماتم دیدگان هم مثل ما جانکاه نیست

کربلا..، پای پیاده..، اربعین..، زائر شدن؛

برمنِ جا مانده از ره، حسرتش دلخواه نیست

هرکه جامانده یقین داند سرِ این سفره است

زان که جز بابُ الحسین از بهر او درگاه نیست

گفت شه با زینبش رخت اسیری کن به تن

بعد از عباس این حرم را خیمه و خرگاه نیست

تا عمود آهنین بر فرق سقایم نشست

در کنار علقمه پشت من از غصّه شکست

 

وحید دکامین

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:22 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

حال و هوای گریه دارم ای حسین جان

در روضه هایت بی قرارم ای حسین جان

همراه اهل کاروان زینب تو

این روز و شب ها داغدارم ای حسین

من با که گویم درد و دل های دلم را

جامانده ام که غمگسارم ای حسین جان

در قاب چشمانم ز داغ دوری تو

عکس حرم را می گذارم ای حسین جان

وقتی که زائر نیستم در اربعینت

باید که حالا خون ببارم ای حسین جان

 

یک اربعین همراه اشک و آه هستم

یک اربعین همواره بین راه هستم

 

تا همره زینب  بیایم محضر تو

بنشینم و گریه کنم بالا سر تو

بگذار دیگر حرف زینب را بگویم

حال و هوای گریه دارد خواهر تو

از ره رسیده خواهر غمدیده ی تو

حالا نشسته روضه خواند در بر تو

واویلتا هذا حسینٌ ....  یا محمد

شاعر: ياسر مسافر


شنبه 29 آبان 1395  9:22 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

داداش...

یک خواهر دلخسته آمد سمت گودال

با دیدن یک قبر خاکی رفت از حال

باران تیغ و تیر و نیزه یادش آمد

اینها که جای خود امان از جسم پامال

تصویر روضه نقش بسته در دل او

یک اسب بی صاحب میان خیمه بی یال

کو روضه خوان تا روضه مقتل بخواند

تا می رسم بر قتلگاهش میشوم لال

گر روزی ما کربلا شد شکر گوییم

این بود مزد نوکری ما در امسال

 

اصغر چرمی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:22 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

دارد نسیم می وزد این بوی کربلاست

 چشم و دلم درآرزوی روی کربلاست

 برگشتم از سفر؛ سفر رنج و داغ ودرد

پر شد تمام سینه ام از ناله های سرد

 برگشته ام که گریه و زاری کنم حسین

 اشکی به روی قبر توجاری کتم حسین

 شکرخدا که زنده رسیدم ازاین سفر

با این که خیرندیدم از این سفر

 جای هزار ضربه شلاق را ببین

برچهره ام نشانی صد داغ را ببین

هرچند سر شکسته ولی سر شکسته نه

 هرچند دل شکسته ولی پر شکسته نه

سوغاتم از سفر شده پیراهنت حسین

این یادگار مانده برای منت حسین

 برگشته ام ولی نه من آن خواهر توام

آئینه ای از تمام قد مادر توام

هر چند برده اند مرا مجلس حرام

تا با خیال خویش بگیرند انتقام

هرجاکه شد برای غمت خطبه خوانده ام

ابن زیاد را سر جایش نشانده ام

در شام وکوفه در پی تو دربدر شدم

با خنده های قاتل تو همسفر شدم

هر کس که بود زخم سرت رانشان گرفت

می زد تو را و از من دلخسته جان گرفت

 

شاعر : محمد حسن بیات لو


شنبه 29 آبان 1395  9:22 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

سالار زینب...

 

اگر چه نور چشمان ترش رفت

 

به دريا زد يل آب آورش رفت

 

 دلش خوش بود تا آن لحظه اي كه

 

سوي مقتل غريب مادرش رفت 

 

*****

بكش دستي به قلب زار زينب

 

مدد كن بر دل خونبار زينب

 

به امدادم بيا سالار قلبم 

 

كه افتاده گره در كار زينب

 

*****

پس از پژمردن يك باغ لاله

 

شده كار دل من آه و ناله

 

بگير اين نيمه جانم را وليكن

 

نپرس از حال زهراي سه ساله

 

*****

ز جا برخيز اي غمخوار زينب

 

كه رفت از دست چشم تار زينب

 

نمي داني كه در راه اسارت

 

چه آمد بر سرم سالار زينب

 

اصغر چرمی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:22 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

یک اربعین بلا به خدا مانده بر دلم
داغ تمام خاطره ها مانده بر دلم
بودم جدا ز جسم شریفت ولی بدان
یادت همیشه و همه جا مانده بر دلم
ما دسته ی عزای تو بودیم تا به شام
ان سوز نوحه های عزا مانده بر دلم
با لا نشین قافله ی ما سر تو بود
یاد جبین و سنگ جفا مانده بردلم
از ان همه بلا و مصیبت برادرم
یاد سه ساله ات به خدا مانده بر دلم

 

شاعر : حمید کریمی


شنبه 29 آبان 1395  9:22 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

اربعین

 

باز هم رخت عزا بر تن كنید

آه ای زنجیرها شیون كنید

دسته های سینه زن! جاری شوید

واژه ها، گرم عزاداری شوید

روی نعش ماه، با حالی حزین

می چكد از آسمان گل بر زمین

عشق آمد بر بر دلم مجنون نوشت

اربعین را با خطی از خون نوشت

روی لب فریاد حیدر حیدر است

اربعین آغاز شوری دیگر است

اربعین آیینه ای از كربلاست

انتها نه! ابتدای ماجراست

کربلا هرچند ما را مقصد است

اربعین آغاز راهی ممتد است

باز هم صحرای محشر می شود

كربلا در دل مكرر می شود

ناله ها چون آه در دل مانده اند

ناقه ها از گریه در گل مانده اند

چشم ها، سرچشمه بیداری اند

اشك ها، تفسیر زخمی كاری اند

ابرهای غصه در تاب و تب اند

لاله های دشت،  اشك زینب اند

آه، زینب، زینب عالی مقام

آه زینب، از قیامت تا قیام!

...

می وزد عطر شهیدان باز هم

می دود در كوچه طوفان باز هم

دسته ها جمعند با سوز و فغان

آسمان گردیده امشب نوحه خوان

آسمان تا نوحه اش را دم گرفت

كوچه های شهر را ماتم گرفت

نوحه خوان! از پیكر بی سر بخوان!

باز هم از روضه اكبر بخوان

بار دیگر از صمیم سوز جان

روضه عباس را با من بخوان

هان بگو، از كاروان غم بگو

ماجرای عشق را نم نم بگو

با دلی آكنده از اندوه و غم

یاد كن از حضرت سجاد هم

هان بخوان از روزهای بی كسی

از شب دلشوره و دلواپسی

از چهل شب جوشش غم از زمین

از چهل شب داغ های آتشین

از چهل شب داغ و درد و اضطراب

از صدای ناله های آب آب

از هجوم خیزران بر لب بگو

سینه سوزان است از زینب بگو

آنكه چون شیر است در دشت بلا

هان بگو از قهرمان كربلا

از نگین خاتم پیغمبری

از شكوه خطبه های حیدری

آنكه در اوج حیا و اقتدار

حرف می زد با زبان ذوالفقار:

كربلا جز عشق و شیدایی نبود

هرچه دیدم غیر زیبایی نبود

روی لب فریاد حیدر حیدر است

اربعین آغاز شوری دیگر است

می رود از شام تا صبح حجاز

كاروانی سربلند و سرفراز

 

عبدالرحیم سعیدی راد


شنبه 29 آبان 1395  9:22 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

داغ هیچ غمی به این نمیرسه
منو می کُشه همین ” نمیرسه “

بذار اربعین بیام کرب و بلات
آسمون که به زمین نمیرسه…

شاعر:یاسین قاسمی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:22 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

اربعین

 

امروز اربعین عزیز دو عالم است

یا این که روز دوم ماه محرّم است؟

یک قافله رسیده که ره توشه اش غم است

یک قافله که قامت بانوی آن خم است

یک قافله بدون علمدار آمده

یک قافله که از سر بازار آمده

گرد و غبار چادر زن ها مشخّص است

آثار خستگی بدن ها مشخّص است

رنگ کبود و جای زدن ها مشخّص است

از آه آه و لحن سخن ها مشخّص است ...

... خیلی میان راه اذیّت شدند، آه!

چل روز اسیر داغ اسارت شدند، آه!

 در این میان زنی که شبیه فرشته است

آمد ولی حجاب سرش رشته رشته است

پیداست که به او چه قدَر بد گذشته است

با اشک، روی قبر برادر نوشته است:

قبر حسین، کُشته ی عطشان کربلا

«در خاک و خون تپیده ی میدان کربلا»

من زینبم... شناختی آیا؟ بلند شو

ای نور چشم مادرم از جا بلند شو

یا که بگیر جان مرا یا بلند شو

ای سر بُریده ام! به روی پا بلند شو

برخیز و خوب دور و برم را نگاه کن

آوارگی اهل حرم را نگاه کن

هر کس رسیده محضر تو گریه می کند

دارد سکینه دختر تو گریه می کند

در پشت خیمه همسر تو گریه می کند

بالای قبر اصغر تو گریه می کند

لالایی رباب، دلم را شکسته است

آوای آب آب، دلم را شکسته است

دارد رباب صحبت سربسته با فرات

لب تشنه بود اصغرم ای بی وفا فرات!

یک لحظه هم برای رضای خدا فرات ...

... اصلاً دلت نسوخت برایم چرا فرات؟

رویت سیاه! موی سفید مرا ببین

زخم گلوی طفل شهید مرا ببین

یک اربعین بدون تو سر کردم ای حسین!

از شام و کوفه هدیه ای آوردم ای حسین!

بهتر نگاه کن به روی زردم ای حسین!

عبّاس اگر نبود که می مُردم ای حسین!

 چشمان هرزه دور و بر ما زیاد بود

در شهر شام، خنده و هورا زیاد بود

با چوب خیزران لب سرخت سیاه شد

حرف از کنیز بردن یک بی پناه شد

وقتی سه ساله ی تو لبش غرق آه شد

با تازیانه پیرهنش راه راه شد

بین خرابه خاطره ها را گذاشتم

شرمنده ام که یاس تو را جا گذاشتم

چل روز پیش بود که پیشانی ات شکست

از لا به لای جمعیّتی نیزه دار و پست

دیدم که شمر آمد و بر سینه ات نشست

راه نفس نفس زدنت را به زور بست

خنجر کشید و آه... بماند برای بعد

آهی شنید و آه... بماند برای بعد

 

محمد فردوسی


شنبه 29 آبان 1395  9:22 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها