0

بانک اشعار اربعین حسینی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

یاسر مسافر

اربعین - مصیبت حضرت زینب (س)

 

یک اربعین گذشته و زینب رسیده است

بالای تربتی که خودش آرمیده است

یا ایها الغریب  سلام ای برادرم

ای یوسفی که گرگ پیرهنت را دریده است

ازشهر شام کینه رسیده مسافرت

پس حق بده که چنین داغدیده است

احساس میکنم که مادرم اینجا نشسته است

در کربلا نسیم مدینه وزیده است

بر نیزه بودی  و به سرم بود سایه ات

با این حساب کسی زینبت را ندیده است

این گل بنفشه های  تن و چهره ی کبود

دارد گواه ، زینبتان داغدیده است

توطعم خیزران و سنگ ها و خواهرت

طعم فراق و غربت و غم را چشیده است

آبی به کف گرفته و رو سوی علقمه

با آه می رود سکینه  و خجلت کشیده است

این دختر شماست  که خواستند کنیزیش ....

لکنت گرفته است و صدایش بریده است

نیزه نشین شد حضرت سقا  و اهلبیت

زخم زبان زهر کس و ناکس شنیده است

***

گفتی رقیه ... گفت نمی آیم عمه جان!

در شام ماند و شهر جدید آفریده است

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

قاسم نعمتی

حضرت زینب(س)-اربعین

 

ره وا کنید قافله سالار می رسد

یک قافله اسیر عزادار می رسد

برخیز یا حسین سری دست و پا نما

دلبر برای دیدن دلدار می رسد

حالا که پیر عشق شدم ناز می کنی

باشد تو ناز کن که خریدار می رسد

سر الحسین سینۀ سینای زینب است

آری حقیقت همه اسرار می رسد

بالا بلند بودم و حالا خمیده ام

پر غم ترین زمانه دیدار می رسد

عباس کو که صبر عقیله سر آمده

ناموس حق ز کوچه و بازار می رسد

بر روی قبر، پیرهنت پهن می کنم

جانم به لب ز گریه بسیار می رسد

تکرار صحنه ها شده در پیش دیده ام

نیزه به دست لشگر اشرار می رسد

گویا هنوز می شنوم زیر دست و پا

فریاد العطش ز لب یار می رسد

آن بار گر نشد بدنت را بغل کنم

قبرت به روی سینه ام این بار می رسد

هر جا که شد غرور مرا دشمنت شکست

زینب غمین از آن همه آزار می رسد

آه رباب و قبر به هم خورده علی

لالایی اش ازآن دل غمدار می رسد

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

ای همیشه خواهر غم پرورم  

ای خمیده مثل زهرا مادرم  

بشکن این بغضی که داری در گلو  

هرچه می خواهد دل تنگت بگو  

بر حسینت شام را توصیف کن  

از خرابه رفتنت تعریف کن  

از درخت خشک و سنگ و سر بگو  

از لب و از چوب و طشت زر بگو  

 صورت خورشید و نوک نی چه بود  

قصه ی قرآن و بزم می چه بود  

جان من بنشین و حرف دل بگو  

از جبین و چوبه محمل بگو  

به چه بزمی ، بزم اشک و ماتم است  

بزمتان جمع است و یک کودک کم است  
 

                                   مهدی محمدی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

ببین گرفته صدای من از صدا زدنت 

مگر به نیزه چه گفتی که بی هوا زدنت 

تمام خاطرم از سفر فقط این است 

تمام راه به پیش نگاه ما زدنت 

هنوز صدای ناله ی طفلت نرفته از یادم 

که گفت با نفس آخرش چرا زدنت 

هنوز پیش نگاه من است چون کابوس 

به زیر دشنه و سر نیزه دست و پا زدنت 
 

                                مهدی محمدی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

حسین ایمانی

اربعین 

 

زینب رسیده از سفر برخیز ارباب

با کاروانی خون جگر، برخیز ارباب

برگشته ام از شام و کوفه، قد خمیده

آورده ام صدها خبر، برخیز ارباب

شد مقتدای کوفی و شامی سقیفه

می سوخت خیمه مثل در، برخیز ارباب

ای کاش تو هم در رکوع بخشیده بودی

انگشترت شد درد سر، برخیز ارباب

شد روزگارم تیره، وقتی کنج ویران

مهمان ما شد تشت زر، برخیز ارباب

یک جمله از غم های زینب، بشنو کافیست

با شمر بودم همسفر، برخیز ارباب

از دختر دردانه ات چیزی نپرسی!!

جا مانده در وادی شر، برخیز ارباب

در آرزوی دیدن موعود دارم

چشمی به راه منتظر، برخیز ارباب

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

محمود ژولیده

اربعین - مصیبت حضرت زینب (س)

 

اى سینه‏ها در ناله‏اى جانسوز باشید

اى قلب‏ها محزون‏تر از هر روز باشید

اى چشم‏ها امروز بارانى ببارید

اى اشک‏ها در زخم دل مرهم گذارید

اى پلکها بگذار تا مجروح گردید

اى ناله‏ها آرام جان و روح گردید

دل شد دوباره مبتلا، اى داد بیداد

زینب رسیده کربلا، اى داد بیداد

فریاد واحزناه مى‏آید ز مقتل

آواى یا جداه مى‏آید ز مقتل

اى دستها خاک عزا ریزید بر سر

برگشته زینب از سفر، نوکرده معجر  

اموال غارت رفته  گویا بازگشته

دارو ندار فاطمه احراز گشته

آنان که زیورهایشان بار گران شد

خلخالهاشان قسمت غارت گران شد

با دست خود بر ساربان زیور ببخشند

خلخالها از جانب مادر ببخشند

از بسکه آنها دستشان را بسته بودند

دیگر ز هر چه ساربان دلخسته بودند

چون داد نعمان، کاروان  را بانگ چاووش

تا کربلا را دید زینب، رفت از هوش

انگار که ناقه دوباره مانده در گل

برگ خزان مى‏ریخت از بالاى محمل

حالا کبوترهاى زهرا کربلایند

با بالهاى زخمى خود پر گشایند

یک کاروان یاس کبوداز ره رسیدند

خاک شفا، بر زخمهاى خود کشیدند

هر کس شکایت داشت از آل امیّه

زینب ولى میگفت از حال رقیه

گودال پر شد از تب و تاب خرابه

خالى است تنها جاى مهتاب خرابه

هر سو که زینب عقده از دل باز مى‏کرد

جمعى کبوتر در پى‏اش پرواز مى‏کرد

یک سو سخن از گوش بود و گوشواره

یک سو رباب و خاطرات گاهواره

یک سو امام عارفان بر خاک افتاد

یک سو سکینه: اى عمو شد آب آزاد

وقتى سخن از لعل مشک سرخ مى‏ریخت

هر خاک را برداشت، اشک سرخ مى‏ریخت

هر کس که از سیلى سخن ابراز مى‏کرد

زخمش کنار علقمه سر، باز مى‏کرد

صحبت ز جسم کودکان بود و نشانه

وز دستهاى بسته و از تازیانه

صحبت ز طشت زر شد و رأس بریده

لبهاى زخم قارى و چوبى کشیده

یک نازدانه با عمو داد سخن داد

وز تهمت سخت کنیزى داشت فریاد

در شام چشمت را عموجان دور دیدند

بر زخم دل‏ها تیغ نامردى کشیدند

با هر شهیدى عقده‏اى از دل گشودند

هى از حرم تا قتلگه را طى نمودند

بر بام تلّ زینبیّه، تلّى از غم

شد خاطرات روز عاشورا مجسّم

گودال بود و خیل چادرهاى خاکى

دلدار بود و شکوه‏ى دلهاى خاکى

این بار از یک بى کفن مى‏گفت زینب

وز غارت خیمه سخن مى‏گفت زینب

آندم که دل بر قبر پیغمبر سپردند

هر یک مصیبتهاى اعظم را شمردند

هر کس که بود آنجا دلش مجروح مى‏شد

از آدم آنجا نوحه خوان تا نوح مى‏شد

این اولین هیئت به دشت کربلا بود

آب فرات از اشک زینب شد گل آلود

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

چگونه با تو بگویم چگونه خواهر رفت 

تمام سوی دو چشمم پس از برادر رفت 

 به جای آن همه تیری که بر تنت آمد 

لباس کهنه و انگشتر مطهر رفت 

صدای حرمله می آمدو نوای رباب 

کنار نیزه طفلش زهوش مادر رفت 

 حرم در آتش دختر نفس نفس میزد 

نگاه ها پی غارت به سمت دختر رفت 

 برای غارت یک گوش واره کوچک 

دو چشم رفت ، گل سر شکست ، معجر رفت 
 

                       مهدی محمدی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

اي امام عاشقان عشقت اسيرم كرده است 

وي امير عارفان داغ تو پيرم كرده است 

من اسير داغ عشقم ني اسير دست خصم 

شعله هاي داغ هاي تو اسيرم كرده است 

آرزوهاي محال دشمنان بر باد رفت 

قدرت خون تو بر دشمن دليرم كرده است 

ظهر عاشورا در آن ميدان شور انگيز عشق 

دست جان بخش ولايت غم پذيرم كرده است 

گر چه محنت ديده هفتاد و چند آلاله ام 

داغ پيري سه ساله سخت پيرم كرده است 

كربلا تا شام صدها كربلا كردم به پا 

 خصم حيرت از سپاه بي نظيرم  كرده است 

كوه مي لرزيد از فرياد هاي زخمي ام 

كوفه تمكين از پيام  ناگزيرم كرده است 

انقلاب سرخ تو با خطبه هاي ناب من 

پاسدار خطبه ظهر غديرم كرده است 

دشمن مكار من رسوا تر از ابليس شد 

رو برو هر جا كه با مهر منيرم كرده است 

قاري قران تو  و ايينه تفسير،من 

مادرم تعليم اين خير كثيرم كرده است 

خيزران چوبي كه زخمي كرد چشمان مرا 

بس جسارت بر سر و روي اميرم كرده است 

با وجودي كه قدم خم گشت و مويم شد سپيد 

من نگويم داغها خرد و خميرم كرده است 

«لا ارالموت» رسايت حكم «جاء الحق» گرفت 

تا پيام غربت خونت سفيرم كرده است 

با علي همره شدم از كربلا تا كربلا 

او مرا ياري در اين  راه خطيرم كرده است 
 

               محمود ژوليده

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

دردها مى‏چكد از حال و هواى سفرش

گرد غم ريخته بر چادر مشكى سرش

تك و تنها و دو تا چشم كبود و چند تا ...

كودك بى پدر افتاده فقط دور و برش

ظاهراً خم شده از شدت ماتم امّا

هيچ كس باز نفهميده چه آمد به سرش

روزها از گذر كوچه آتش رفته

اثر سوختگى مانده سر بال و پرش

با چنين موى پريشان و بدون معجر

طرف علقمه اى كاش نيفتد گذرش

همه بغض چهل روزه او خالى شد

همه كرب و بلا گريه شد از چشم ترش

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

کاروانی نیمه جان آورده ام

یک جهان غم ارمغان آورده ام

خواهرت را بیش از این زنده مخواه

پیش خود اینگونه شرمنده مخواه

غصه هایم همچو تیغ و سنگ تنگ

شیشه عمرم شده محتاج سنگ

با کدامین دیدگان جویم ترا

از چه گویم از کجا گویم ترا

از چروک دستها گویم ترا

یا زتاولهای پا گویم ترا

ای زگل حساس تر احساس تو

هر چه ساقی تشنه عباس تو

جان لیلا قامت اکبر چه شد

این رباب آخر علی اصغر چه شد

جان زینب یادی از ویران مکن

از رقیه صحبتی عنوان مکن

دردهاغ در جان من مأوا گزید

چون که خصمم برد در بزم یزید

از تمسخر خنده بر لب داشت او

قصد بر تحقیر زینب داشت او

پیش چشم خواهر و طفلان تو

چوب می زد بر لب و دندان تو

صحنه ای می کرد قلبم را کباب

اینم طرف سر آن طرف جام شراب

اضطراب و  تهمت و دشنام بود

آری آنجا شام بود  وشام بود

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

برگشتم از رسالت انجام داده‏ام

زخمى‏ترين پيمبر غمگين جاده‏ام

ناباورانه از سفرم خيل خارها

تبريك گفته‏اند به پاى پياده‏ام

يا نيست باورم كه در اين خاك خفته‏اى

يا بر مزار باور خود ايستاده‏ام

بارانم و زبام خرابه چكيده‏ام

شرمنده سه ساله از دست داده‏ام

زير چراغ ماه سرت خواب رفته‏ام

بر شانه كجاوه تو سر نهاده‏ام

دل مى‏زدم به آب و به آتش براى تو

از خيمه‏ها بپرس كه پروانه زاده‏ام

چون ابر آب مى‏شدم از آفتاب شام

تا ذرّه‏اى خلل نرسد بر اراده‏ام

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

از سفر برگشته ام  من با سحر های عجیب

ذکر من در طول این مدت شده امن یجیب

قامتم طوری خمیده که شد ه مثل رکوع

شد نمازم هم شکسته هم نشسته یا حبیب

مدتی گشته تیمم کارمن جای وضو

از نماز ایستاده گشته زینب بی نصیب

دست بردارید از روی دلم ای همرهان

تا بگویم راز مخفی دلم را با حبیب

داغ عنوان کنیزی ریشه جانم بسوخت

من بمیرم بر تو و این دختر پاک و نجیب

بر سر ما دشمنان فریاد مستی می زدند

یک نفر پیدا نمی شد بهر ما گردد مجیب

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

برگشتم از رسالت انجام داده ام 

زخمي ترين پيمبر غمگين جاده ام 

نا باورانه از سفرم خيل خارها 

تبريك گفته اند به پاي پياده ام 

يا نيست باورم كه در اين خاك خفته اي 

يا بر مزار باور خود ايستاده ام 

بارانم و زبام خرابه چكيده ام 

شرمنده سه ساله از دست داده ام 

زير چراغ ماه سرت خواب رفته ام 

بر شانه كجاوه تو سر نهاده ام 

دل مي زدم به آب بر آتش براي تو 

از خيمه ها بپرس كه پروانه زاده ام 

چون ابر اب مي شدم از آفتاب شام 

تا ذره اي خلل نرسد بر اراده ام 
 

                    رضا جعفري

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

السلام اي نور چشم مصطفي

السلام اي خامس آل عبا

يک نظر کن بر غلامت اي شما

من ترا پير غلام و زائرم

يا حسين من جابرم من جابرم

بر تن صد چاک عريانت سلام

برعزيزان و شهيدانت سلام

بر تو و اين نوجوانانت سلام

گو جوابم را تو شاها از کرم

يا حسين من جابرم من جابرم

آمدم بهر زيارت يا حسين

جان جد، تاجدارت يا حسين

بوسم  اين خاک مزارت يا حسين

من غلام و خانزاد و چاکرم

يا حسين من جابرم من جابرم

پس چرا شاها نمي گويي جواب

بر غلام پيرت از راه ثواب

قلب زارم را مکن اينسان کباب

اي حسين جان هديه من آورده ام

از براي تو کفن آورده ام

سدر و کافور از وطن آورده ام

کن قبول از من مرنجان خاطرم

يا حسين گويي نداري سر به تن

با غلام خود نمي گويي سخن

زير گل جسم شريفت بيکفن

من به حال بيکست ناظرم

يا حسين من جابرم من جابرم

کربلا ي دل پريشان فکار

ريزد اشک از ديده چون ابر بهار

گو سخن با جابر محزون زار

يا حسين من نعمتت را شاکرم

"نادعلي کربلايي؛

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

بردنم زینجا ولی باز آمدم

از میان ساز و آواز آمدم

خیز تا خود تر نمایم آن لبت

ای حسین جان این منم من زینبت

ناگه آمد از دل خاک این جواب

آب را زینب بده طفل رباب

گر چه ای زینب تو دلخون گشته ای

کی خجل سوی حرم بر گشته ای

بس کتک ها خورده ای گر از عدو

کی برون تیری کشیدی از گلو

آمدی خوش آمدی اما بدان

روی نی در بین شهر شامیان

چون زغمهای تو من نالیده ام

رأس طفلم را به نیزه دیده ام

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:28 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها