0

بانک اشعار اربعین حسینی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

جواد حیدری

اربعین

 

من که مأموریت خود را به سر آورده ام

خاطراتی تلخ از داغ سحر آورده ام

گوئیا یک عمر بود این اربعینی که گذشت

از شب مرگ یتیم تو خبر آورده ام

گوشوار دخترت را پس گرفتم از عدو

ارث دختر را سر قبر پدر آورده ام

دست و پایی زخم دیده، قامتی اندر رکوع

بهترین سوغات را من از سفر آورده ام

سجده ی شکری نمودم بهر دیدار سرت

یادگار از سجده ی خود زخم سر آورده ام

از کبوتر بچه هایی که کنارم بوده اند

یا اخا بنگر فقط یک مشت پر آورده ام

اولین بار است، قبرت را زیارت می کنم

قبر زهرا مادرم را در نظر آورده ام

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

لسلام علیک یا ابا عبدالله الحسین...اربعین...

اربعین

باور نمی کنم که رسیدم کنار تو

باور نمی کنم من و خاک دیار تو

یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم

یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو

یک اربعین اسیر بلایم اسیر عشق

یک اربعین دچار فراقم دچار تو

یک اربعین دویده ام و زخم دیده ام

دنبال ناله های یتیمان زار تو

یک اربعین بجای همه سنگ خورده ام

یک اربعین شده بدنم سنگ سار تو

یک اربعین به گریه ی من خنده کرده اند

لبهای قاتلان تو و نیزه دار تو

مثل رباب مثل همه تار تر شده

چشمان خسته ی من چشم انتظار تو

روز تولدم که زدم خنده بر لبت

باور نداشتم که شوم سوگوار تو

با تیغ و  تیر و دشنه تو را بوریا کنند

با سنگ و تازیانه مرا داغدار تو

یادم نمی رود به لبت آب آب بود

یادم نمی رود بدن غرقه خار تو

مانده صدای حرمله در گوش من هنوز

پستی که نیزه زد به سر شیرخوار تو

حالا سرت کجاست که بالای سر روم

گریم برای زخم تن بی شمار تو

من نذر کرده ام که بخوانم در علقمه

صد فاتحه برای یل تکسوار تو

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

محمد بیابانی

حضرت زینب(س)- اربعین

 

ای همسفر قرار تو باور نکردنی است!

من، اربعین، کنار تو ، باور نکردنی است!

با نیمه جان مانده خودم را رسانده ام

اینجا، سر مزار تو، باور نکردنی است!

بر روی سرخ هم سفرانت نگاه کن

این باغ لاله دار تو باور نکردنی است!

در زیر تازیانه به سر شد اسارتم

تا آمدم دیار تو باور نکردنی است!

من را ببین و مادر خود را نظاره کن

قدِّ کمان یار تو باور نکردنی است!

با آنکه دشمنت همه جا کرد غارتم

من قهرمان عرصه رزم اسارتم

***

آنان به قلب خون شده جز غم نذاشتند

چیزی برای خواهر تو کم نذاشتند

مهمان شام بودم و بر میزبانیم

یک لحظه چشم خویش روی هم نذاشتند

جز سنگ و تازیانه و سیلی و کعب نی

بر زخم های وا شده مرهم نذاشتند

وقتی که آستین شده معجر برای من

یعنی که هیچ چیز برایم نذاشتند

دیگر چه وقت حرف عبا و امامه است

وقتی به دست های تو خاتم نذاشتند

دیدی چطور که آل پیمبر عزیز شد

در مجلسی که دخترک تو کنیز شد

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

غلامرضا سازگار-نوحه اربعین

اربعین ( نوحه اول )

 

ای ساربان، اینجا باغ گل یاس است

این قبر ثارالله، این قبر عبّاس است

خون از دو عین آید، بوی حسین آید

اینجا حسینم را از من جدا کردند

لب تشنه رأسش را، از تن جدا کردند

خون از دو عین آید، بوی حسین آید

اینجا جدا گردید، دست از تن سقّا

خون جگر می‌ریخت بر دامن سقّا

خون از دو عین آید، بوی حسین آید

اینجا رباب از غم، در التهاب افتاد

عکس علی اصغر، بر روی آب افتاد

خون از دو عین آید، بوی حسین آید

اینجا دو گل از ما جان داده، زیر خار

لبْ تشنه جان دادند، با دیدۀ خونبار

خون از دو عین آید، بوی حسین آید

اینجا به خون، خفتند، هفتاد و دو یارم

هجده‌گل پرپر، در خاک و خون دارم

خون از دو عین آید، بوی حسین آید

اینجا تن قاسم، در خون شناور شد

یک سیزده‌ساله، صدپاره پیکر شد

خون از دو عین آید، بوی حسین آید

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

جواد حیدری

اربعین

 

کاروانی که سر قبر شما آورده ام

نیمه جان هایی است تا کرب و بلا آورده ام

من نیابت دارم از مادر زیارت آمدم

من وصیت های مادر را به جا آورده ام

کی رود از یاد، وقتی آمدم در قتلگاه

نیزه بیرون از تن تو بارها آورده ام

روی نی ما را تو می دیدی کجاها می برند؟

دخترانت را ز بازار جفا آورده ام

بارها شد، حرمله خندید بر اشک رباب

مادری پاره جگر در نینوا آورده ام

پشت خیمه روی خاکستر به دنبال علی

بر سر قبر پسر صاحب عزا آورده ام

دخترت لطمه به پهلو خورده، زیر خاک رفت

بس حکایت زان شب پرماجرا آورده ام

شد رقیه پیش مرگ حضرت زین العباد

تربتی از قبر او بهر شما آورده ام

ناله اش چون ناله مادر میان کوچه بود

خاطره از قدرت آن با وفا آورده ام

تا که دیگر تازیانه ور بیفتد، جان سپرد

گفت با خود همّت خیرالنساء آورده ام

تا که با چشم کنیزی بر سکینه ننگرند

گفت جان خویش را بهر فدا آورده ام

غیرتش آئینه میر و علمدار تو بود

من از او شرمندگی خویش را آورده ام

پاسبان حرمت شیر خدا در شام شد

داد پیغامی به من تا کربلا آورده ام

گفت: ای بابا شبیه ات بی کفن تدفین شدم

رسم عشق و عاشقی را من به جا آورده ام

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

علیرضا لك

   اربعین

 

دردها می چكد از حال و هوای سفرش

گرد غم ریخته بر چادر مشكی سرش

تك و تنها و دو تا چشم كبود و چند تا ...

كودك بی پدر افتاده فقط دور و برش

ظاهراً خم شده از شدت ماتم اما

هیچ كس باز نفهمیده چه آمد به سرش

روزها از گذر كوچه آتش رفته

اثر سوختگی مانده سر بال و پرش 

همه بغض چهل روزه او خالی شد

همه كرب و بلا گریه شد از چشم ترش

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

غلامرضا سازگار

اربعین

 

بی تو دلم، بسمل بی بال بود

داغ چهل روزه، چهل سال بود

طایر جان، دور سرت می‌پرید

مرغ دلم، گوشه ی گودال بود

سلسله، گردیده النگوی دست

خار، به پای همه خلخال بود

سینه ی ما، داغ روی داغ داشت

خال لب ما، همه تبخال بود

همـره ما، تار و نی و چنگ بود

دسته گل محفل ما، سنگ بود

*****

اگر چه، خون جگر آورده‌ام

پرچم فتح و ظفر آورده‌ام

ای به فدای تن پاکت، سرم

بر تن پاک تو، سر آورده‌ام

بر لب خشک تو ز شام بلا

اشک فشان، چشم تر آورده‌ام

گرچه تو خود از همه داری خبر

من ز سه ساله، خبر آورده‌ام

داغ بزرگی است غم کودکت

فاطمـه ی سـه سالـه ی کوچکت

*****

خیز، ز جا، ای پسر مادرم

من نه مگر این که تو را خواهرم

معجر نو، بر سر خود کرده‌ام

بس‌که به سر، ریخته خاکسترم

تو در مدینه، وسط آفتاب

عبا کشیدی به روی پیکرم

در پی این قصه، گمانم نبود

از سر نی، سایه کنی بر سرم

من نـه فقط هـمسفرت گشته‌ام

سـوخته‌‌ام و دور سـرت گشته‌ام

*****

کرب و بلا، باغ گل ما کجاست؟

مصحف صد پاره ی زهرا کجاست؟

ای بدنت پاره‌تر از برگ یاس!

باغ گل و لاله ی لیلا کجاست؟

رباب با شاخه ی گل آمده

غنچه ی پرپر شده ی ما کجاست؟

رقیّه را، اگر نیاورده‌ام

سکینه‌ات آمده، سقّا کجاست؟

آن‌ همه گل در چمنت کو حسین

لالـه ی بــاغ حسَنَـت کــو حسین

*****

شام و کف و خنده و دشنام بود

عترت تو، در ملاء عام بود

دسته گل سلسله دار همه

سلسله و سنگ لب بام بود

طفل تو، از بیم جنایت گران

اشک به رخ ریخت و آرام بود

شب همه، با گریه ی ما صبح شد

شام هم از غربت ما شام بود

رأس تو تا، زینتِ دروازه شد

داغ دل مـا همگی تازه شد

*****

پیش بلا، سینه سپر گشته‌ام

راهی طوفان خطر، گشته‌ام

چهره برافروز، عزیز دلم

من پی دیدار تو برگشته‌ام

گرچه رسیدم ز سفر، سرفراز

با غم تو، خمیده‌ تر گشته‌ام

از اینکه تو رفتی و من مانده‌ ام

خجل ز مادر و پدر گشته‌ام

داغ تو زخم جگرم شد حسین

قاتل تو هـمسفرم شد حسین

*****

کوه غمت به شانه آورده‌ام

قامت خم نشانه آورده‌ام

ناز مرا مکش که از بهر تو

قصه ی نازدانه آورده‌ام

کبوتران بال و پر بسته را

باز به آشیانه آورده‌ام

خیز و ببین شبیه زهرا شدم

نشان تازیانه آورده‌ام

همّت من، فـاتح دینـم شده

مدال من، زخم جبینم شده

*****

ای به ابی انت و امّی فداک

جانِ اخا! دست، برون کن ز خاک

سر، که نداری، ز لبت بشنوم

حرف بزن، از گلوی چاک چاک

وای اگر رود، ربابت ز دست

آه اگر سکینه، گردد هلاک

قلب رباب را بده تسلیت

اشک سکینه را کن از چهره پاک

نظر، بـه زین العابدینت، فکن

زخم غـل جامعه را بوسه زن

قسم! به خون دل و زخم سرم

قسم! به کام خشک و چشم ترم

*****

قسم! به جان خاتم الانبیا

قسم! به جانِ پدر و مادرم

قسم! به دست‌های عبّاس تو

قسم! به آن دو کودک بی‌سرم

هزار بار اگر، به شامم برند

باز تو را، باز تو را، یاورم

سایه ی من فرش بیابان توست

لاله ی من، خـار مغیلان توست

*****

«میثم» اگر در غم ما، سوخته

از دل سوزان من آموخته

ظرف گناهش، پر و دستش تهی

از همه سو، چشم به ما دوخته

هر نفسش شعله‌ای از آه ماست

با نفس ما شرر افروخته

ناله ی ما، گریه ی ما، سوز ماست

هر چه که آورده و اندوخته

اوست که یک عمر، ثناگوی ماست

خاک قدم‌هـای سگ کوی ماست

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

غلامرضا سازگار

اربعین

 

من جابر پیر توأم، ای دوست نگاهی

جز تربت پاک تو، مرا نیست پناهی

آرند همه بر شهدا، لاله و من هم

باشد، گلم از سوز جگر، شعله ی آهی

گوش که شنیده است‌، که با نیزه و خنجر

بر یک تن مجروح کند، حمله سپاهی

لب تشنه، سر از پیکر پاک تو، بریدند

آخر به چه جرمی چه خطایی چه گناهی؟

دریا به لبت سوخت و این قوم ستمکار

بر حنجر خشک تو نکردند نگاهی

با داغ تو، لبخند، حرام است به شیعه

بی گریه به پایان نرسد، سالی و ماهی

آن کس که زد آتش به حریم تو بسوزد

در آتش دوزخ، ابد الدهر، الهی

خون ریخته از گوش زنی بر روی شانه

جان داده ز کف، دخترکی بر سر راهی

و الله نسوزند خلایق به جهنم  

سوزند اگر در غم تو گاه به گاهی

«میثم» همه جا، گفته من از آن شمایم

بسته است خودش را به شما نامه سیاهی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

یوسف رحیمی

اربعین 

 

با زخم دل و زخم جبینی دیگر

با ناله و آه آتشینی دیگر

از ماتم خواهر تو باید جان داد

از راه رسیده اربعینی دیگر

*

با شیون و اشک و ناله بر می گردند

رفتند چو یاس و لاله بر می گردند

در قافله جای آفتابی خالی ست

افسوس که بی سه ساله بر می گردند

*

آن خیمه‌ی بی عمود را برپا کرد

یادی ز لب سوخته‌ی سقا کرد

در علقه رفته ست سکینه از هوش

انگار ضریح ماه را پیدا کرد

*

با ناله و شور و شین بر می گردد

با مویه‌ی زینبین بر می گردد

انگار پس از چهل غروب خونبار

امروز سر حسین بر می گردد

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)-اربعین

اربعین

چل روز می شود كه شدم جبرئیل تو

ذبح عظیم گشتی و گشتم خلیل تو

چل روز می شود كه فقط زار می زنم

كوچه به كوچه نام تو را جار می زنم

چل روز می شود كه بدون توأم حسین

حالا پی نتیجه ی خون توأم حسین

چل روز می شود كه حسین همه شدم

حیدر شدم، حسن شدم و فاطمه شدم

مردم به جنگ نائبه الحیدر آمدند

در پیش من، تمام، به زانو در آمدند

آثار مرگ در بدنم هست یا حسین

پس روز اربعین منم هست یا حسین

آبی كه تر نكرد لب تشنه ی تو را

حالا نصیب خاك مزارت شده اخا

چل روز پیش بود همینجا سرت شكست

اینجا دل من و پدر و مادرت شكست

چل روز پیش بود به گودال رفتی و ...

از پشت، نیزه خوردی و از حال رفتی و ...

از تل زینبیه رسیدم كه وای وای

بالا سرت نشستم و دیدم كه وای وای

نیزه ز جای جای تن تو در آمده

حتی لباسهای تن تو در امده

جمعیتی كه بود به گودال جا نشد

یك ضربه و دو ضربه... ولی سر جدا نشد

دیدم كسی حسین مرا نحر می كند

آقای عالمین مرا نحر می كند

من را ببخش دست به گیسوی تو زدند

من را ببخش چكمه به پهلوی تو زدند

فرصت نشد ز خاك بگیرم سر تو را

فرصت نشد در آورم انگشتر تو را

می خواستم ببوسمت اما مرا زدند

ناراحتم كنار تو با پا مرا زدند

بین من و تو فاصله ها سد شدند آه

با اسب از روی بدنت رد شدند آه

در شهر كوفه بود كه بال و پرم شكست

نزدیك خانه ی پدریّ ام سرم شكست

وای از عبور كردن مثل غلام ها

وای از نگاههای سر پشت بام ها

باور نمی كنی كه سرم سایبان نداشت؟!

در ازدحام، محمل من پاسبان نداشت؟!

تا شهر شام رفتم و معجر نداشتم

تقصیر من چه بود؟ برادر نداشتم

از بس رسید سنگ به سمت جبین من

نزدیك بود پاره شود آستین من

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

محمد امین سبکبار

حضرت زینب(س)-اربعین

 

تو ساحل خون دلم، که غرق موج ماتمه

پهلو می گیره کشتی ای، که تو تلاطم غمه

من تو طواف عشقمو، تو روح کعبه ی منی

زمزمه دارم رو لبم، با چشمایی که زمزمه

یوسف کنعان دلم، هر جا باشم تو پیشمی

تا وقتی بوی پیرهن پاره ی  تو همراهمه

چله نشین داغ این، دشت گلای لاله ام

هر جای کربلا برام، یه روضه مجسمه

روزا میون قافله، شبا تو اوج نافله

برای زخم سلسله، تسبیح اشکم مرهمه

با اینکه از هرم صدام، آتیش میگیره آسمون

با اینکه روی شونه هام، بار غم دو عالمه

ولی اسیر عشقم و سفیر آزادگیَم

تو راه دین هر قدمم مثل یک کوه محکمه

تو این سفر چشم ترم به جز قشنگی ندیده

حماسه های اربعین ادامه محرمه

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

علی اکبر لطیفیان (وبلاگ تیشه های اشک)

حضرت زینب(س)-اربعین

 

نگاه گریه داری داشت زینب

چه گام استواری داشت زینب

دل با اقتداری داشت زینب

مگر چه اعتباری داشت زینب

چهل منزل حسین منجلی شد

گهی زهرا شد و گاهی علی شد

***

ندیدم زینب کبری تر از این

ندیدم زینت باباتر از این

ندیدم دختر زهرا تر از این

حسینی مذهبی غوغا تر از این

به پیش پای ما راهی گذارید

بنای زینب اللهی گذارید

***

 

اگر چه غصه دارد آه دارد

به پایش خستگی راه دارد

به گردش آفتاب و ماه دارد

به والله که ایوالله دارد

همینکه با جلالت سر نداده

به دست هیچکس معجر نداده

***

پس از آنکه زمین را زیر و رو کرد

سپاه کوفه را بی آبرو کرد

به سمت کربلا خوشحال رو کرد

کمی از خاک را برداشت بو کرد

رسیدم کربلا ای داد بی داد

حسین سر جدا، ای داد بی داد

***

چهل روز است گریانم حسین جان

چو موی تو پریشانم حسین جان

چهل روز است می خوانم حسین جان

حسین جانم حسین جانم حسین جان

تویی ذکر لبم الحمدلله

حسینی مذهبم الحمدلله

***

همین جا شیرخواره گریه می کرد

رباب بی ستاره گریه می کرد

گهی بر گاهواره گریه می کرد

گهی بر مشک پاره گریه می کرد

خدایا از چه طفلم دیر کرده؟

مرا بیچاره کرده، پیر کرده

***

همین جا دور اکبر را گرفتند

ز ما شبه پیغمبر ما را گرفتند

ولی از من دو دلبر را گرفتند

هم اکبر هم برادر را گرفتند

"به تو گفتم که ای افتاده از پا

ز جا بر خیز ورنه معجرم را..."

***

همین جا بود که سقای ما رفت

به سمت علقمه دریای ما رفت

پناه عصمت کبرای ما رفت

پی او گوشواره های ما رفت

فقط از علقمه یک مشک برگشت

حسین بن علی با اشک برگشت

***

همین جا بود که دلها گرفت و ...

کسی روی تن تو جا گرفت و ...

سرت را یک کمی بالا گرفت و...

همین که بر گلویت خنجر آمد

صدای ناله ی زهرا در آمد

***

همین جا بود الف را دال کردند

تنت را بارها پامال کردند

ته گودال را گودال کردند

تو را با سم مرکب چال کردند

اگر خواندم قلیلت علت این بود

که یک تصویری از تو بر زمین بود

***

تو ماندی و کبوتر رفت کوفه

تو را کشتند و خواهر رفت کوفه

خودم در راه و معجر رفت کوفه

چه بهتر زودتر سر رفت کوفه

وگرنه دردها می کشت مارا

نگاه مردها می کشت ما را

***

بهاری داشتم اما خزان ش

قدی که داشتم بی تو کمان شد

عقیق تو به دست ساربان شد

طلای من نصیب کوفیان شد

خبر داری مرا بازار بردند

میان مجلس اغیار بردند

***

همین جا بود افتادند تن ها

همین جا بود غارت شد تن ها

تمامی کفن ها، پیرهن ها

بدون تو کتک خوردند زن ها

همین جا بود گیسو می کشیدند

هر سو دخترانت می دویدند

***

همین جا بود تازیانه باب گردید

رخ ما در کبودی قاب گردید

ز خجلت خواهر تو آب گردید

که معجر بعد تو نایاب گردید

سکینه معجر از من خواست اما

خودم هم بودم آنجا مثل آنها...

***

ز جا برخیز غمخواری کن عباس

دوباره خیمه را یاری کن عباس

برای عزتم کاری کن عباس

علم بردار علم داری کن عباس

سکینه می کند زاری ابالفضل

چه قبر کوچکی داری ابالفضل

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

یوسف رحیمی

حضرت زینب(س)-اربعین 

 

دارد به دل صلابت کوه شكیب را

از لحظه ای كه بوسه زده زخم سیب را

با اقتدار فاطمی خود رقم زده

در کربلا حماسه‌ی أمن یجیب را

با كاروان نیزه چهل منزل آمده

این راه پر فراز بدون نشیب را

كوبید صبح قافله بر طبل روزگار

رسوایی اهالی شام فریب را

با خطبه های ناله و اشكش غروب ها

تفسیر كرد غربت شیب الخضیب را

شد لاله پوش معجرش از حسرت فراق

تا دید روی نیزه نگاه طبیب را

جانش رسید بر لبش از دست خیزران

طاقت نداشت طعنه‌ی تلخ رقیب را

می ریخت عطر سیب نفس های خسته اش

در جان باغ وعده‌ی صبحی قریب را

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

محمد رضا طالبی

امام حسین(ع)-اربعین

 

امیر قافله غم ز شام می آید

سوار محمل و با احترام می آید

سیاه پوش و عزادار و بی قرار و غریب

به خاك بوسی قبر امام می آید

همای عاطفه و مهر در سرای بلا

شكسته بال و پر از كوی شام می آید

پرستویی كه ز پرواز خسته گردیده

به شكوه از سفر سنگ و بام می آید

یقین كه آتیه سازی شبیه زینب نیست

كه او برای ثبات قیام می آید

قسم به چادر خاكی دختران حرم

كه بوی دود هنوز از خیام می آید

ز عطر پیروهن كهنه می توان فهمید

كه بوی یك سفری ناتمام می آید

كنار قبر پر از فیض اكبر و عباس

امان كه زینب والا مقام می آید

رباب با قدحی شیر می رسد از راه

سكینه با سبدی از طعام می آید

و نجمه با گل و قند و نبات و آیینه

كنار قبر پسر با سلام می آید

گرفته مشك پر آبی به دست دختركی

كنار قبر شه تشنه كام می آید

تمام شد همه لحظه های طوفانی

زمان خواندن حسن ختام می آید

مبین به چهرهٔ ما ردّ غصه ها مانده

ببین كه آمده ایم و رقیه جا مانده

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

علی اکبر لطیفیان

اربعین-حضرت زینب(س)

 

یک اربعین برای تو حیران شدم حسین

مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین

با چند قطره اشک دل من سبک نشد

ابری شدم به پای تو باران شدم حسین

زلفی اگر که ماند برای تو پیر شد

در اول بهار زمستان شدم حسین

کوفه به کوفه کوچه به کوچه گذر گذر

قاری شدی مفسر قرآن شدم حسین

دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست

دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین

تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم

دارم سر مزار خودم گریه می کنم

ای سایه بلند سرم ای برادرم

آیینه ی ترک ترک در برابرم

بالم شکسته است و پرم پر نمی زند

اما هنوز مثل همیشه کبوترم

من قول داده ام که بگیرم سر تو را

از دست نیزه ها و برایت بیاورم

حالا سری برای تو آورده ام ولی

خاکستری و خاکی، ای خاک بر سرم

بگذار اول سخن و شکوه ام تو را

ای ماه زینب از نگرانی درآورم

هر چند کوچه کوچه تماشا شدم ولی

راحت بخواب دست نخورده معجرم

تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم

دارم سرمزار خودم گریه می کنم

هم پیرهن که ماند برایم بدن نداشت

هم که تن تو روی زمین پیرهن نداشت

ای بی کفن برادرم ای بوریا نشین

این چادرم لیاقت خلعت شدن نداشت؟

آن گونه ای که من وسط خیمه سوختم

پروانه هم دل و جگر سوختن نداشت

گل های باغت از همه رنگی گرفته اند

یعنی کسی نبود که دست بزن نداشت

مردی نبود اگر یل ام البنین که بود

هرگز کسی نگاه جسارت به من نداشت

تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم

دارم سر مزار خودم گریه می کنم

هر چند در مسیر سرت ازدحام بود

اما درست مثل همیشه امام بود

بی تو سوار ناقه ی عریان شدم حسین

من که به روی چشم علمدار جام بود

یادم نمی رود سر بالا نشین تو

بازیچه ی نگاه اهالی شام بود

در حرف های مرد و زن پشت بام ها

چیزی اگر نبود فقط احترام بود

با دست سنگ صورت تو خط خطی شده

از بس که آفتاب تو نزدیک بام شد

تو رفتی کنار خودم گریه می کنم

دارم سرمزار خودم گریه می کنم

دستی که چوب زد لب قرآنی تو را

زیر سوال برد مسلمانی تو را

بالای تخت رفتی و دستم نمی رسید

تا که رفو کنم سر پیشانی تو را

می خواستند پیش همه کوچکت کنند

اما خدات خواست سلیمانی تو را

ای کاش ما برادر و خواهر نمی شدیم

حیران نبودم این همه حیرانی تو را

این سر، شکسته هست ولی سرشکسته نیست

یعنی کسی ندید پشیمانی تو را

تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم

دارم سر مزار خودم گریه می کنم

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:21 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها