0

بانک اشعار اربعین حسینی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

به مناسبت اربعین سید الشدا (ع)        

در اين سفر ببين كه به پای اراده ام

بال و پری كه داشتم از دست داده ام

از بوی دود چادر آتش گرفته ام

بسيار روشن است كه پروانه زاده ام

من را به جا نياوری اکنون بدون شک 

از غصۀ فراق تو از پا فتاده ام

ای سر بلند ،زينت دوش رسول عشق

اينك تو زير خاكی و من ايستاده ام

افتاده ام به ياد تن پاره پاره ات

حالا که سر به روی مزارت نهاده ام

با اين قد خميده ،برادر هنوز هم

من دختر رشيده ی  اين خانواده ام

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:12 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

محمدعلی مجاهدی (پروانه)

اربعین

آنـچـه از مـن خواسـتـی بـا کاروان آورده‏ام

یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده‏ام

از در و دیـوار عـالـم فـتــنـه می‏بـاریـد و من

بـی‏پـنـاهـان را بـدیـن دارالامــان آورده‏ام

اندرین ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست

کــاروان را تــا بـدیـن‏جـا بـا فـغـان آورده‏ام

تـا نگویـی زیـن سفـر بـا دست خالی آمدم

یک جهـان درد و غم و سوز نهـان آورده‏ام

قصه ویـرانه شام ار نـپرسی خوش‏تر است

چـون از آن گـلـزار، پـیـغـام خـزان آورده‏ام

دیـده بـودم تـشنـگی از دل قـرارت برده بود

از بــرایــت دامــنـی اشــک روان آورده‏ام

تـا بـه دشـت نـیـنـوا بـهـرت عزاداری کـنـم

یـک نـیـستـان نـالـه و آه و فـغـان آورده‏ام

تـا نـثـارت ســازم و گــردم بــلا گــردان تــو

در کـف خـود از بـرایـت نـقـد جـان آورده‏ام

تـا دل مــهــرآفـریـنــت را نـرنــجــانــم ز درد

گـوشـه‏ای از درد دل را بــر زبــان آورده‏ام

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:12 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

جواد محدثی

 اربعین

بسوز ای دل که امروز اربعین است

عزای پور ختم المرسلین است

قیام کربلایش تا قیامت

سراسر درسْ بهر مسلمین است

دلا کوی حسین عرش زمین است

مطاف و کعبه دل‏ها همین است

اگر خیل شهیدان حلقه باشند

حسین بن علی، آن را نگین است

دل ما در پی آن کاروان است

که از کرب و بلا، با غم روان است

چه زنجیری به دست و بازوان است

که گریان دیده روح الامین است

به یاد کربلا دل‏ها غمین است

دلا خون گریه کن چون اربعین است

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:12 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

زخمی زنجیرم کبود بی شمارم

بر شانه هایم زخمهای کهنه دارم

همشیره خورشیدم و بانوی نورم

هر چند که در پنجه گرد و غبارم

شام غریبانی عصر خیمه هایم

آن چادر خاکی در حال فرارم

نام مرا با خط نامحرم نوشتند

یعنی اسیر کوچه ها روزگارم

دیگر نمی آید به دنبالم مغیلان

دیگر ندارد آبله کاری به کارم

من حضرت یعقوبم و یوسف پرستم

بر سینه ام پیراهنت را می فشارم

دسته گل یاسی ندارم بر مزارت

اما به جایش تا بخواهی لاله دارم

انگار من خوابیده ام در این بیابان

انگار تو افتاده ای روی مزارم

من با نیابت از تمام خاندانم

بر آستان خاکی است سر می گذارم

                   علی اکبر لطیفیان

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:12 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

مجید تال

حضرت زینب(س)-اربعین

 

با دست بسته هست ولی دست بسته نیست

گر چه سرش شکسته ولی سرشکسته نیست

هرچند سربه زیر... ولی سرفراز بود

زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست

رنج سفر ،خطر، غم بازار،چشم شوم

داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست

حتی اگر به صورت او سنگ می خورد

هیهات بند معجرش از هم گسسته نیست

چشم او در اثر حادثه کم سو شده است

کمرش خم شده و دست به زانو شده است

بیت بیت دل او از هم پاشیده شده

صورتش در اثر لطمه خراشیده شده

گفت برخیز که من زینب مجروح توام

چند روزیست که محو لب مجروح توام

این چهل روز به من مثل چهل سال گذشت

پیر شد زینب تو تا که ز گودال گذشت

این رباب است که این گونه دلش ویران است

در پی قبر علی اصغر خود حیران است

گر چه من در اثر حادثه کم می بینم

ولی انگار دراین دشت علم می بینم

دارد انگار علمدار تو برمی گردد

مشک بر دوش ببین یار تو برمی گردد

خوب می شد اگر او چند قدم می آمد

خوب می شد اگر او تا به حرم می آمد

تا علی اصغر تو تشنه نمی مرد حسین

تا رقیه کمی افسوس نمی خورد حسین

راستی دختر تو...دختر تو...شرمنده

زجر...سیلی...رخ نیلی...سرتو شرمنده

وای از دختر و از یوسف بازار شدن

وای از مردم نا اهل و خریدار شدن

سنگ هایی که پریده است به سوی سر تو

چه بلایی که نیاورده سر خواهر تو

سرخی چشم خبر می دهد از دل خونی

وای از آن لحظه که شد چوبه ی محمل خونی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

آیت الله صافی گلپایگانی

اربعین

 

اربعین است و دل از سوگ شهیدان خون است

هر که را می‌نگرم غمزده و محزون است

زینب از شام بلا آمده یا آنکه رباب

کز غم اصغر بی‌شیر، دلش پرخون است

یا که لیلی به سر قبر پسر آمده است

کاشکش از دیده روان همچو شط جیحون است

مادر قاسم ناکام که می‌نالد زار

بهر آن طلعت زیبا و قد موزون است

در ره کوفه و در شام و سرا ظلم یزید

کس نپرسید ز سجّاد که حالت چون است

دختر شیر خدا ناطقة آل رسول

کز نهیب سخنش کفر و ستم موهون است

کرد ایراد چنان خطبه و ثابت بنمود

که یزید شقی از دین خدا بیرون است

زنده دین مانده ز تصمیم و ز ایثار حسین

حق و حرّیت و اسلام به او مدیون است

هان بیایید و ببینید که در راه خدا

صحنة رزم ز خون شهدا گلگون است

آه و افسوس که کشتند لب تشنه امام

زخم بر پیکر پاکش ز عدد افزون است

قصة کرب و بلا قصة صبر است و قیام

به فداکاری و جانبازی و دین مشحون است

تا ابد نام حسین بن علی در تاریخ

با ثبات قدم و نصرت حق، مقرون است

جاودان عزت حزب الله و انصار خدا است

خیمة باطل و احزاب دگر وارون است

هر که در حصن ولایت رود از روی خلوص

ز آتش دوزخ و آن هول و خطر، مأمون است

«لطفی» از عاقبت کار مکن قطع امید

که به الطاف حسین بن علی میمون است

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

از من مپرس زینب من معجرت چه شد  

با من بگو برادر زینب سرت چه شد  

از من مپرس از چه لبت خشک و زخمی است  

با من بگو که ساقی آب آورت چه شد  

از من مپرس رخت تنت از چه خاکی است  

با من بگو که پیروهن پیکرت چه شد  

از من مپرس از چه زدی سر به محملت  

با من بگو در نظر مادرت چه شد  

از من مپرس در دل محمل چه دیده ام  

با من بگو که راس علی اصغرت چه شد  

از من مپرس از چه نمازت نشسته است  

با من بگو اذان علی اکبرت چه شد  

از من مپرس موی سرت از چه شد سپید  

با من بگو عمامه ی پیغمبرت چه شد  

از من بپرس شرح تمام سفر ولی  

دیگر نپرس شام بلا دخترت چه شد  

                 مهدی محمدی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

سعید توفیقی

اربعین

 

ای غایب از نظر، نظری کن به خواهرت

زینب نشسته بر سر قبر مطهرت

یک اربعین گذشته ولی زنده ام هنوز

قامت خمیده آمده سرو صنوبرت

نشناختی مرا ز پس این چروکها

من زینب توام ز چه رو نیست باورت

لیلاست این که خیمه زده زیر پای تو

بار دگر بگو که اذان گوید اکبرت

این زن که لطمه می زند این گونه بر خودش

او کیست؟ نجمه است عروس برادرت

آقا! سکینه جمله ی اشکش سؤالی است

یعنی کجاست قبر علمدار لشگرت ؟

در کربلا هنوز زنی گریه می کند

زینب کش است ناله ی محزون مادرت

پیغمبری نما و دو دستت برون بیار

از دست من بگیر بقایای دخترت

ای پیکری که زخم تنت بی شماره بود

آورده ام برای تو ته مانده ی سرت

بگرفتم از امام زمان حُکم نبش قبر

تا متصل کنم سر پاکت به پیکرت

باید دوباره وارد گودال خون شوم

خواهم اگر که بوسه بگیرم ز حنجرت

من نیز با تو کشته شدم روز واقعه

اذنی بده که دفن شود با تو خواهرت

دلشوره داشتم که مبادا کنار تو

چشم ربابه باز بیفتد به اصغرت

نذرش قبول سایه نشینی نمی کند

از بس که بر تو هست وفادار ، همسرت

لالایی اش امان مرا نیز بریده است

گوید به ناله ! اصغر من شیر خورده است؟!

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

وحید مصلحی

اربعین

 

بعد یک اربعین رسید از راه

غم به قلبی  صبور می آید

قتلگه را دوباره می بیند

آنکه از راه دور می آید

 

یادش آمد غروب رفتن را

لبش از فرط تشنگی می سوخت

او نگاه پرِاز غم ِ خود را

بر تن پاره پاره ای می دوخت

 

یادش آمد که دست و پا میزد

پیش چشمان زینب آن تشنه

یادش آمد که خون او میریخت

از قفا روی تیزی ِ دشنه 

یادش آمد تن ِ پر از چاکش

جای مرهم که سنگ باران شد

استخوان های سینه میگویند:

حال نوبت به  نیزه داران شد

 

پیش آن بی رمق کمانداران

هر چه در چنته بود آوردند

زخم سر نیزه را نشان کردند

شرط بندان همیشه نامردند

 

یاد آن ناله های تشنگی و

لخته خونی که از جبین میریخت

آب را پیش چشم او قاتل

خنده میکرد بر زمین میریخت

 

بر زمین خفته بی رمق دیگر

او که از نسل ِ آسمانها بود

یک نفر خود و جامه می کند و

سر انگشترش چه دعوا بود

 

پیش چشمان مرد با غیرت

حمله سمت ِ خیام جایز نیست

یک نفر نیست تا بگوید رقص

پیش چشم ِ امام جایز نیست

 

در کنار مزار خورشیدش

زینب  از سمت شام می آمد

او که حالا شبیه مادر بود

اشک ِچشمش مدام می آمد

 

خاطراتی که مانده در ذهنش

از سفر با حرامیانی پست

پیش او شکوه میکند زینب

در کنار مزار او بنشست ...

 

ای برادر ببین که آمده ام

من چهل روز بعد پر زدنت

یاد دارم خرابه آمدی و

من فدای به ما تو سر زدنت

 

دخترت گریه می نمود از درد

دختر ِ شام پاره نان میداد

هم عروسک کشید از دستش

گوشواره خودش نشان میداد

 

پیرهن پاره خوب میداند

که نگاه پلید یعنی چه..!!

خیزران خورده خوب می فهمد

ضربه های یزید یعنی چه ..!!

 

نشود تا ز خاطرم ببرم

سطح ِ خون, رویِِ ِ خیزران را من

یا که از کوچه های شهر شام

بارش ِ سنگ ِ بی امان را من

 

بعد تو من تمام طفلان را

زیر بال و پر خودم بردم

زیر باران تازیان عدو

از همه بیشتر کتک خوردم

 

نیمه شبها نوای لالایی

بر لبان رباب می بینم

اصغرم با برادرم محسن

هر شبم را به خواب می بینم

 

ارغوانی ترین به قافله ام

میروم سمت شهر پیغمبر

می برم من برایشان خبر از

بوسه ی تیغ و گریه ی حنجر

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

علیرضا لک

اربعین

 

خواهر نگو، خاکستر خواهر می آید

با کوهی از غم ، خسته و بی پر می آید

ای شاهد بر نیزه ی دربدری هام

چشم تو روشن ، صاحب معجر می آید

امروز یعنی با صدای «یا حسینم»

ته مانده ی جانم کنارت در می آید

ای بی کفن! ای بی سر و سامانی من

برخیز زینب را ببین با سر می آید

با دستباف مادر و گهواره و مشک

همراه من یک حلقه انگشتر می آید

یادت می آید با چه شکلی رفتم، اکنون

انگار اصلا یک کس دیگر می آید

از شهر بی شرم نگاه خیره سر ها

سقا کجایی؟ دختر حیدر می آید

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

غلامرضا سازگار-نوحه اربعین

اربعین ( نوحه دوم )

 

بعد از چهل منزل اسارت

آمده‌ام بهر زیارت

السلام علیک یا بن زهرا (2)

 ای یوسف زهرا کجایی؟

گردیده زینب کربلایی

السلام علیک یا بن زهرا (2)

 دسته‌گلم، گریه و ناله

سوغاتیم، داغ سه ساله

السلام علیک یا بن زهرا (2)

 من فاتح کوفه و شامم

نشان سنگ لب بامم

السلام علیک یا بن زهرا (2)

نام تو ذکر لب من بود

روح نماز شب من بود

السلام علیک یا بن زهرا   (2)

 در راه تو از جان گذشتم

با خون پیشانی نوشتم

السلام علیک یا بن زهرا (2)

 بر پیکرت، ای نور دیده

آورده‌ام، سر بریده

السلام علیک یا بن زهرا(2)

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

علی اکبر لطیفیان

اربعین - مدح و مصیبت حضرت زینب (س)

 

ای اذان پر از نماز حسین

جا نماز همیشه باز حسین

نام سبزت ، اقامه ی زهرا

زندگی ات ادامه ی زهرا

مثل بیت الحرام، یا زینب

واجب الاحترام ، یا زینب

ذکر ایاک نستعین لبم

آیه های تو هم نشین لبم

حضرت مریم قبیله ی ما

آیة الله ِ ما، عقیله ی ما

ما دو آئینه ی  مقابل هم

جلوه های پر از تکامل هم

بال یکدیگریم، در همه جا

تا خدا می پریم ، در همه جا 

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

مجید لشکری (السلام علیک یا مظلوم یا حسین)...اربعین...

اربعین

 

یک اربعین، به نیــزه ســر یـار دیده ام

یک اربعین، چو شمع به پایش چکیده ام

یک اربعین، به ضربه ی شلّاق ساربان

بر روی خــارهای مغــیلان دویده ام

یک اربعین، تمام تنم درد می کند

با ضـرب تـازیانه ز جـایم پریده ام

یک اربعین، رقیّه ی تو مُرد از غمت

اکنون بدون او به کنارت رسیـده ام

یک اربعین، به شام و به کوفه حماسه ها

با خطــبه های حیــدری ام آفـریده ام

یک اربعین، ز چوبه ی محمل سرم شکست

همچـون پـدر ببیـن تـو جبین دریــده ام

یک اربعین، کنار عدو، وای! وای! وای!

بس جورِ طعنه های فراوان کشیده ام

یک اربعین، به ضربه سیلی ببین حسین

رویم کبود گشته و قامــت خمیــده ام

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

حبیب چایچیان

اربعین

 

بار بگشائید، اینجا کربلاست

 آب و خاکش با دل و جان آشناست

بر مشام جان رسد بوی بهشت

 به به از این تربت مینو سرشت

کربلا، ای آفرینش را هدف

قبله گاه عاشقان از هر طرف

طور عشق است و مطاف انبیا

 نور حق اینجاست، ای موسی بیا

جسم را احیا اگر عیسی کند

 جان و تن را کربلا احیا کند

گر سلامت رفت، از آتش خلیل

نور ثار الله شد او را دلیل

کربلا، قربانگه ذبح عظیم

 عرش رحمان را صراط مستقیم

گر خدا خواهی، برو این راه را

 کن زیارت کوی ثار الله را

شد ز عاشورای او یک اربعین

قتلگاهش را به چشم دل ببین 

ماه، اینجا، واله و سرگشته است

و آن شهاب ثاقب از خود رفته است

گرد غم، افشانده بر سر کهکشان

 اشک خون ریزد هنوز از آسمان

اختران، سوزند چون شمع مزار

مرغ شب می‌نالد اینجا زار زار

گاه در صحرا خروش و، گه سکوت

خفته در اینجا شهیدی لا یموت

حضرت سجاد بر خاکش نوشت

 تشنه لب شد کشته سالار بهشت

اربعین است، اربعین کربلاست

هر طرف غوغائی از غمها بپاست

گوئی از آن خیمه های نیمسوز

خود صدای العطش آید هنوز

هر کجا نقشی، ز داغ ماتم است

هر چه ریزد اشک، در اینجا، کم است

باشد از حسرت در اینجا یادها

 هان به گوش دل شنو، فریادها

در دل هر ذره، صدها مطلب است

 ناله سجاد و اشک زینب است

باید اینجا داشت گوش معنوی

 تا مگر این گفتگوها بشنوی:

عمه جان، اینجا حسین از پا فتاد

چهره بر این تربت خونین نهاد

عمه جان، این قتلگاه اکبر است

جای پای حیدر و پیغمبر است

عمه جان، قاسم، در اینجا شد شهید

 تیر بر قلب حسین اینجا رسید

عمه جان، عباس اینجا داد دست

 وز غمش پشت حسین اینجا شکست

اصغر لب تشنه، اینجا، عمه جان

شد ز تیر حرمله خونین دهان

از برای غارت یک گوشوار

شد در اینجا، کودکی نیلی عذار

تا قیامت، کربلا ماتمسراست

حضرت مهدی (حسان) صاحب عزاست

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

محسن احمدزاده

حضرت زینب (س) - اربعین

 

من و داغ غمی سنگین چهل روز

چه ها بر من گذشته این چهل روز

چهل روز است هجران من و تو

که هر روزش مرا چندین چهل روز

مرا جز ضربه های تازیانه

نداده هیچ کس تسکین چهل روز

اسارت، طعن دشمن، تهمت دوست

نصیب عترت یاسین چهل روز

در این غم خوب می دانی که باید

چه رنجی برده باشم این چهل روز

تو و رأسی پر از خاکستر و زخم

من و پیشانی خونین چهل روز

من و بغضی چهل ساله که بی تو

شکسته در گلویم این چهل روز

 
 
شنبه 29 آبان 1395  3:14 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها