0

بانک اشعار اربعین حسینی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

سوز دل

بسوز ای دل که امروز اربعین است 
عزای پور ختم المرسلین است 
قیام کربلایش تا قیامت 
سراسر درسْ بهر مسلمین است 
دلا کوی حسین عرش زمین است 
مطاف و کعبه دل‏ها همین است 
اگر خیل شهیدان حلقه باشند
حسین بن علی، آن را نگین است 
دل ما در پی آن کاروان است 
که از کرب و بلا، با غم روان است 
چه زنجیری به دست و بازوان است
که گریان دیده روح الامین است 
به یاد کربلا دل‏ها غمین است 

دلا خون گریه کن چون اربعین است (جواد محدثی)

راسخون

 
 
شنبه 29 آبان 1395  1:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

ارمغان کربلا

دیده خونبار دارد آسمان کربلا 
هست تا در انتظار کاروان کربلا 
روز و شب در انتظار مقدمِ آلِ علی‏ست 
تشنه کامی‏ها به دشتِ بیکران کربلا 
باغبان می‏داند و گلچین، که از سوز عطش 
می‏رود بر بادْ هر گل در خزانِ کربلا 
از گلویِ نازکِ مرغ چمن خون می‏چکد 
بر فرازِ باغ و دستِ باغبان کربلا 
سرپناهش جای گل، خار مغیلان می‏شود
عندلیب خسته بی‏آشیان کربلا 
می‏کندجا بر فراز نی ز بیداد زمان 
مِهر و ماه و اخترانِ آسمانِ کربلا 
از برای دردِ بی‏درمان بیماران عشق
تربت خونِ خدا شد ارمغان کربلا 
همچو «رودی» دامن از اشک بصر دریا کند 
هر که می‏جوید خبر از داستان کربلا 

حسین پروین مهر (رودی)

راسخون

 
 
شنبه 29 آبان 1395  1:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

خون به

چون تیر عشق جا به کمان بلا کند 
اول نشست، بر دلِ اهل ولا کند 
در حیرتند خیره سران از چه عشق دوست 
احباب را به بند بلا مبتلا کند 
بیگانه را تحمل بار نیاز نیست 
معشوق، ناز خود همه بر آشنا کند 
تن پرور از کجا و تمنّای وصل دوست
دردی ندارد او که طبیبش دوا کند 
آن را که نیست شور حسینی به سر ز عشق 
با دوست کی معامله کربلا کند 
یک باره پشت پا به سرِ ما سوا زند 
تا ز آن میان از این همه خود را سوا کند 
آری کسی که کشته او این بود سزاست 
خود را اگر به کشته خود خون بها کند 
باللّه‏ اگر نبود خدا خون بهای او 

عالم نبود در خورِ نعلین پای او (حجة‏الاسلام نیّر تبریزی)

راسخون

 
 
شنبه 29 آبان 1395  1:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

غوغای غم

بار بگشایید اینجا کربلاست 
آب و خاکش با دل و جان آشناست 
بر مشام جان رسد بوی بهشت
به به از این تربت مینو سرشت 
ماه اینجا واله و سرگشته است 
و آن شهاب ثاقب از خود رفته است 
اربعین است اربعین کربلاست 
هر طرف غوغایی از غم‏ها به پاست 
گویی از آن خیمه‏های نیم سوز
خود صدای العطش آید هنوز 
هرکجا، نقشی ز داغ ماتم است
هر چه ریزد اشک در اینجا کم است 
باشد از حسرت در اینجا یادها 
هان به گوش دل شنو فریادها 
تا قیامت کربلا ماتم سراست 
حضرت مهدی «حسان» صاحب عزاست 

حبیب اللّه‏ چایچیان (حسان)

راسخون

 
 
شنبه 29 آبان 1395  1:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

دل غمین

ما را که غیر داغ غمت برجبین نبود 
نگذشت لحظه‏یی که دل ما غمین نبود 
هرچند آسمان به صبوری چو ما ندید 
ما را غمی نبود که اندر کمین نبود 
راهی اگر نداشت به آزادی و امید 
رنج اسارت، این همه شورآفرین نبود 
ای آفتاب محمل زینب کسی چو من 
از خرمن زیارت تو خوشه چین نبود 
تقدیر با سر تو مرا همسفر نبود 
در این سفر، مقدّر من غیر ازین نبود 
گر از نگاه گرم تو آتش نمی‏گرفت 
در شام و کوفه، خطبه من آتشین نبود 
در حیرتم که بی تو چرا زنده‏ام 
عهدی که با تو بستم از اول، چنین نبود 
ده روزه فراق تو عمری به ما گذشت
یک عمر بود هجر تو، یک اربعین نبود 

محمدجواد غفورزاده (شفق)

راسخون

 
 
شنبه 29 آبان 1395  1:11 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

خورشید هامون

ساربانا ز اشتران بگشای بار 
لحظه‏ای ما را به حال خود گذار 
اینکه بینی سرزمین کربلاست 
خاک او آغشته با خون خداست 
در حریم قدسی صحرای دوست 
بشنو این گلبانگ، این آوای اوست 
نی نوا، در نینوای راستین 
مویه‏ها دارد ز نای اربعین 
ناله آتش بال در پرواز بین 
همطراز آه گردون تا زمین 
اشک می‏ریزد ز چشم کائنات
در عزای تشنه کامان فرات 
آن بلا جویان که تا بزم حضور
راه پیمودند با سامان نور 
رایت توحید از اینان پایدار 
ماند و می‏ماند به دور روزگار 
گر فرات اینجا چو دریا خون گریست 

نی عجب، خورشید برهامون گریست (مشفق کاشانی)

راسخون

 
 
شنبه 29 آبان 1395  1:11 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

کاروان اربعین

آنچه از من خواستی با کاروان آورده‏ام 
یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده‏ام 
از در و دیوار عالم فتنه می‏بارید و من 
بی‏پناهان را بدین دارالامان آورده‏ام 
اندرین ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست
کاروان را تا بدین‏جا با فغان آورده‏ام 
تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم 
یک جهان درد و غم و سوز نهان آورده‏ام 
قصه ویرانه شام ار نپرسی خوش‏تر است 
چون از آن گلزار، پیغام خزان آورده‏ام 
دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود
از برایت دامنی اشک روان آورده‏ام 
تا به دشت نینوا بهرت عزاداری کنم
یک نیستان ناله و آه و فغان آورده‏ام 
تا نثارت سازم و گردم بلا گردان تو 
در کف خود از برایت نقد جان آورده‏ام 
تا دل مهرآفرینت را نرنجانم ز درد
گوشه‏ای از درد دل را بر زبان آورده‏ام 

محمدعلی مجاهدی (پروانه)

راسخون

 
 
شنبه 29 آبان 1395  1:11 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

شیون در کربل

اربعین آمد و اشگم ز بصر می‏آید 
گوییا زینب محزون ز سفر می‏آید 
باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست 

کز اسیران ره شام خبر می‏آید (صامت بروجردی)

راسخون

 
 
شنبه 29 آبان 1395  1:11 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

خون پاک

چرا گلزار و گلشن گشته غمناک 
چرا گریان ز غم روح الامین است 
مگر از شام آید کاروانی 
که صوتش مُحرق قلب حزین است 
جهان شد از چه‏رو کانون ماتم 
مگر از نو عزای شاه دین است 
حسین آن کو به راه حق پرستی
چو بابش فرد بی مثل و قرین است 
ز هفتاد و دو قربانی که او داد
ز یزدان در خور صد آفرین است 
نیامد مثل او دیگر به گیتی 
که بحر عشق را دُرّی ثمین است 
ز قتل خویشتن احیای دین کرد 
از آن رو محیی دین مبین است 
وجودش مَفْخَر دین نبی شد 
جنابش خاتم دین را نگین است 
خدا بر خون پاکت خون‏بها شد
کسی را جز تو کی قدری چنین است 

ابوالحسن همدانی (طوطی)

راسخون

 
 
شنبه 29 آبان 1395  1:11 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

قصه عشق

آنچه درسوگ تو ای پاک‏تر از پاک گذشت 
نتوان گفت که هر لحظه، چه غمناک گذشت 
چشم تاریخ در آن حادثه تلخ چه دید 
که زمان مویه کنان از گذر خاک گذشت 
سرخوشید بر آن نیزه خونین می‏گفت 
که چه‏ها بر سر آن پیکر صد چاک گذشت 
جلوه روح خدا در افق خون تو دید 
آنکه با پای دل از قبله ادراک گذشت 
مرگ هرگز به حریم حرمت راه نیافت 
هر کجا دید نشانی ز تو چالاک گذشت 
حرّ آزاده شد از چشمه مهرت سیراب 
که به میدان عطش پاک شد و پاک گذشت 
آب شرمنده ایثار علمدار تو شد 
که چرا تشنه از او این همه بی‏باک گذشت 
بر تو بستند اگر آب، سواران عرب 
دشت دریا شد و آب از سر افلاک گذشت 
با حدیثی که ملائک ز ازل آوردند 

سخن از قصه عشق تو زلولاک گذشت (نصراللّه‏ مردانی)

راسخون

 
 
شنبه 29 آبان 1395  1:11 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

آیینه

آیینه شدی تا که خدا در تو درخشید
خورشیدترین حادثه‏ها در تو درخشید
بر دوست همان روز که با حنجره‏ی خون
گفتی تو «بلی» کرب و بلا در تو درخشید
شد کرب و بلا کعبه‏ی تو، حج تو مقبول
گفتی تو چو لبیّک، بلا در تو درخشید
ای معجزه‏ی سرخ به ایثار تو سوگند

تو خون خدایی، که خدا در تو درخشید (رضا اسماعیلی)

راسخون

 
 
شنبه 29 آبان 1395  1:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

اشعاراربعین امام حسین (ع) شامل غزل مصیبت مرثیه ونوحه

عذار نیلی و قدّ خم و چشم تر آوردم
گلاب اشک بهر لاله های پرپر آوردم
زجا برخیز ای صد پاره تر از گل! تماشا کن
که از جسم شهیدانت، دلی زخمی تر آوردم 
تمام یاس هایت را به شام از کربلا بردم 
چو برگشتم برایت یک چمن نیلوفر آوردم 
مسافر از برای یار سوغات آورد اما 
من از شام بلا داغ سه ساله دختر آوردم
اگر چه سر نداری یک نگه بر سیل اشکم کن 
که با چشمان خود آب از برای اصغر آوردم
تو بر من از تن بی سر خبر ده ای عزیز دل!
که من برتو خبرهای فراوان از سر آوردم 
چهل منزل سفر کردم به شهر شام و برگشتم
خبر ازچوب و از لعل لب و طشت زر آوردم
زاشک چشم و سوز سینه ی مجروح وخون دل
همانا مرهمت بر زخم های پیکر آوردم
قد خم، موی آشفته، تن خسته، رخ نیلی
به رسم هدیه میراثی بود کز مادر آوردم
زسیل اشک دریا کرده ام چشم محبان را 
به آهم شعله ها از سینه ی میثم برآوردم

 
 
شنبه 29 آبان 1395  1:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

در شام چون یزید ز طغیان حیا نمود

 شد خسته از شقاوت و ترک جفا نمود

تا رفت توسن ستم و جور و ظلم راند

 چون لنگ شد زقهر ، در لطف وانمود

یعنی ز رنج و محنت بی منتهای شام

 میل رهائی حرم مصطفی نمود

باور کن که کرد ترحم بحالشان

 با این عمل برای رضای خدا نمود

اسباب پرده پوشی خذلان خویش جست

 در این خیال ناوک ظلمش خطا نمود

از بهر دفع سرزنش کافرو مجبوس

 احسان به اهلبیت شه لافتی نمود

سخریه را باسم محبت بخرج داد

 از روی بغض خندة دندان نما نمود

ظالم کبوتران حریم جلال را

 بگرفت بال بست و شکست ورها نمود

یک دودمان زآل علی را یتیم کرد

 یکجا اسیر پنجه آل زنا نمود

جرّاره وار مار صفت نیش خویش زد

 آنگه بنای چاره و فکر دوا نمود

از تیشه کند ریشة گلزار دین و بعد

 با شاخه­اش حکایت نشو و نما نمود

یعنی زبعد قتل جوانان فاطمه

 بنیاد عذر خواهی زین العبا نمود

بگشود دست دختر شیر خدا ز بند

 وانگه بچشم خلق بایشان عطا نمود

زنجیر را زگردن زین العبا گشود

 یمار را خلاص زقید بلا نمود

هر حاجتی که قبلة حاجات خلق داشت

 آن ناروای کافر بیدین روا نمود

هر غارتی که از حرم شاه برده بود

 تسلیم شاهزادة بی اقربا نمود

داغ درون زینب و کلئوم تازه کرد

 مشت زری بخون حسین خونبها نمود

دنیا پرست داشت محبت بسیم و زر

 از خود قیاس رتبة آل عبا نمود

پنداشت آنکه کشت حسین را وشد تمام

 یا میتوان که خون خدا زیرپا نمود

از شام خیمه سوختگان حجاز را

 قلب شکسته عازم کرب بلا نمود

آه از دمی که عترت غم پرور نبی

 در روی تربت شه لب تشنه جا نمود

زینب چو مرغ تازه برون رفته از قفس

 از ناله پر زخون دل ارض و سما نمود

نزد برادر از سفر شام و کوفه­اش

شرح غم اسیری خود را ادا نمود

زین العبا زیاد لب تشنة پدر

آب چشم خویش بحسرت شنا نمود

لیلا زهمرهان و عزیزان در آندیار

 یک یک سراغ اکبر یوسف لقا نمود

کلئوم در مصیبت عباس و نوعروس

 شیون برای قاسم نوکدخدا نمود

آن یک بقتلگاه بشیون که شمر شوم

 اینجا سر حسین من از تن جدا نمود

آن یک دوید در بر زینب که باب من

در این مکان بلجة خون دست و پا نمود

هر کودکی بناله که در این زمین فلک

 ما را بدرد بی پدری مبتلا نمود

هر نورسی گریه که با حلق تشنه شمر

 اینجا جدا سر پدرم از قفا نمود

آن در فغان که داغ علمدار کربلا

 اینجا قدرسای حسین را دوتا نمود

آن در امان که شمر زنعش پدر مرا

 در این زمین بضربت سیلی جدا نمود

بعد از نوای ناله حریم شه امم

سوی مدینه روز صف کربلا نمود

صامت همیشه بود عزادار و اشکبار

 تا از جهان مقام بدار بقا نمود

صامت بروجردی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  1:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

قاسم نعمتی

حضرت زینب(س)-اربعین

 

ره وا کنید قافله سالار می رسد

یک قافله اسیر عزادار می رسد

برخیز یا حسین سری دست و پا نما

دلبر برای دیدن دلدار می رسد

حالا که پیر عشق شدم ناز می کنی

باشد تو ناز کن که خریدار می رسد

سر الحسین سینۀ سینای زینب است

آری حقیقت همه اسرار می رسد

بالا بلند بودم و حالا خمیده ام

پر غم ترین زمانه دیدار می رسد

عباس کو که صبر عقیله سر آمده

ناموس حق ز کوچه و بازار می رسد

بر روی قبر، پیرهنت پهن می کنم

جانم به لب ز گریه بسیار می رسد

تکرار صحنه ها شده در پیش دیده ام

نیزه به دست لشگر اشرار می رسد

گویا هنوز می شنوم زیر دست و پا

فریاد العطش ز لب یار می رسد

آن بار گر نشد بدنت را بغل کنم

قبرت به روی سینه ام این بار می رسد

هر جا که شد غرور مرا دشمنت شکست

زینب غمین از آن همه آزار می رسد

آه رباب و قبر به هم خورده علی

لالایی اش ازآن دل غمدار می رسد

 
 
شنبه 29 آبان 1395  1:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

شبي‌ كه‌ نام‌ تو در باور زمين‌ گل‌ كرد

كسي‌ نگفت‌ «چرا زخم‌ ما چنين‌ گل‌ كرد »

دوباره‌ مزرعه‌ كربلا شكوفا شد

دوباره‌ پينة‌ دستان‌ خوشه‌چين‌ گل‌ كرد

ببين‌ چگونه‌ زني‌ شيون‌ از دلش‌ جوشيد !

ببين‌ چگونه‌ تركهاي‌ زخم‌ دين‌ گل‌ كرد !

دوباره‌ مي‌رسد امروز مردي‌ از ره‌ شام‌

كه‌ سجده‌هاي‌ وي‌ از سينة‌ زمين‌ گل‌ كرد

بياد خيمة‌ آتش‌، بياد روز عطش‌

نگاه‌ شعر من‌ از زخمي‌ آتشين‌ گل‌ كرد

بياد غيرت‌ مردان‌ روز عاشورا ،

بياد هيبت‌ مردي‌ كه‌ روي‌ زين‌ گل‌ كرد

تمام‌ خاطره‌هايم‌، تمام‌ زخم‌ دلم‌

دوباره‌ تازه‌ شد و روز اربعين‌ گل‌ كرد

 
 
شنبه 29 آبان 1395  1:28 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها