0

بانک اشعار اربعین حسینی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

دل چون مدائن در پی امداد می گردد
پلکی بزن ویرانه ها آباد می گردد

گاهی شکار عمراً  بیاید سمت دام اما
گاهی خودش دنبال یک صیاد می گردد

مجنون که باشی شوق دیدار نخست عشق
محفل به محفل تا ابد در یاد، می گردد

مجنون این خانه برای کثرت عشاق
در هر کجا دنبال استعداد می گردد

در بین ما رسم است قبل از شیرِ مادرها
تربت غذای اول نوزاد می گردد

یک چای شیرین مسیر اربعینت را
شیرین بنوشد تا ابد فرهاد می گردد

ابری که جا ماند اربعین از کربلا، دارد
نم نم دخیل پنجره فولاد می گردد

ایمان کریمی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

دوباره ميرم يه گوشه بشينم
تا که خلوتی کنم با دفترم
ميخوام امشب فقط از حرم بگم
نميخوام يه ذره هم طفره برم
 

اگه اينبارم نشه حرم بيام
میشینم ز غصه هق هق ميكنم
نذار آرزوش بمونه به دلم
اگه كربلا نيام دق ميكنم
 

نوكر خوبی نبودم عوضش
اين گدا همیشه پشت درته
شنيدم هركسی كربلا میاد
ينی دعوت شده ی مادرته
 

هرچقد بگی نیا بازم میام
نميخوام از تو يه وقت جدا بشم
بعد تو به نوكرات اميد دارم
ينی ميشه قاطی خوبا بشم
 

قاطی خوبات بشم با یک نگات
من و از هر چی بدی جدا كنی
حالا که نشد بیام تا حرمت
چی میشه دلم رو کربلا کنی
 

از همون نگاهی كه کردی به حر
 به منم كن تا مگه بسازی ام
هميشه بشم اونی كه تو ميخوای
چی میشه بگی که از تو راضی ام

 

وحید کردلو

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

غزل مناجاتی - اربعین

اربعین شد باز هم از قافله جا مانده ام
گوشه ی هیئت من غمدیده تنها مانده ام
کربلایم گیره یک گوشه نگاهت مانده و
از خوراک و خواب و از روز و شب آقا مانده ام
عطر سیبی از حوالی حرم ها می وزد
آن چنان مستم که ره نارفته از پا مانده ام
بادلم گفتم ...حرم باشد برای اربعین
من چگونه تا کنم با این دل وا مانده ام؟
در کف یک جرعه از جام شراب دلبرم
تشنه کام باده ی دلچسب سقا مانده ام
برگه را آورده ام تا اینکه امضایش کنی
مثل برخی دوستانم لنگ امضا مانده ام
با تو نزدیکان ، حرم پای پیاده می روند
انقدر دورم، پسه یک مهر ویزا مانده ام
هیچ ایرادی ندارد با دلم تا می کنم
گرچه زیر بار این زخم زبانها ، مانده ام
من دم در خاک پای مادرت باشم بس است
شکر حق ، در زیر پای مجلس آرا ، مانده ام
اخذ مزد نوکری از دست مادر بهتر است
زین سبب در انتظار دست زهرا ، مانده ام


جعفر ابوالفتحی و محمد جواد حیدری

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

سپاه کوله به دوشان و بیشمار پیاده
دوباره قافله صف بسته سمت یار، پیاده

چشیده هرکسی از چای روضه، باده چشیده
شده ست مست ولی آمده خمار، پیاده

به یاد خار مغیلان و زخم و پای برهنه
میاورد دو سه تاول به یادگار پیاده

به یاد خشکی لبهای از عطش ترکیده
نکرده تر لبی از آب خوشگوار… پیاده

شفا ز کیست که اینگونه درد هم شده حیران
مریض آمده با حالتی نزار، پیاده

به شوق کیست به طور آمده ست این همه موسی؟
که پا برهنه، جلو، پشت سر، کنار، پیاده

که دیده صاحب عزا اربعین غریب بماند؟
و باز آمده تنها سر قرار… پیاده

نوراء نریمان

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

درسته که اسم ماها میون زائرا نبود
درسته که رفتن همه ولی برا ما جا نبود
درسته که قد ماها هیچکس بی دست و پا نبود
مردیم و چاره ای به جز گریه برای ما نبود
آی کربلا نرفته ها بیاید با هم گریه کنیم
 

حالا که جمع سوخته هاس کنایه گفتن روا نیس
گیر ما گیر نیّته و گرنه مشکل ویزا نیس
باید بمیریم که برا ما جا توی کربلا نیس
حالا که راه بازه برا همه ولی برا ما نیس
آی کربلا نرفته ها بیاید با هم گریه کنیم
 

یه اربعین تو هیأتا موندیم مگه شراب بشیم
گفتیم که با زیارتش با خدا بی حساب بشیم
گفتیم فدای گریه های حضرت رباب بشیم
اونقد باید گریه کنیم تا از خجالت آب بشیم
آی کربلا نرفته ها بیاید با هم گریه کنیم
 

محمد بختیاری

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

بدی مو به روم نزن دق میکنم
من نرم، همه برن، دق میکنم
نمیذاری پام به صحنت برسه !؟
نکن این کارو با من دق میکنم
 

دردم اینه تک و تنها میمونم
با هزار شاید و اما میمونم
راهشو خودت بهم نشون بده
چند ساله همش دارم جا میمونم
 

منم و هزار امید و آرزوم
یه کاری کن داره میره آبروم
تا نیام ضریح تو بغل کنم
آب خوش نمیره پایین از گلوم
 

 رفقای سینه زن... گریه کنا...
 زائرا... مسافرای کربلا...
هی دارن نمک رو زخمم میپاشن
با خداحافظیاشون این روزا
 

زیر پرچمت نشستم، خوبه جام
میکشم تربتت و روی چشام
با پای پیاده که سهله آقا
اگه قسمت بشه سینه خیز میام
 

حق نداشتم آقا عاشقت بشم!؟
یا که بارونی بشه صحن چشم
حقم این نبود که روز اربعین
پای پخش مستقیم آه بکشم


گمونم که فرصت گدایی هست
واسه ی جامونده هام یه جایی هست
کربلات اگر چه روزیمون نشد
باز خدا رو شکر امام رضایی هست

علیرضا خاکساری

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

آورده ام بهر زیارت کاروان را
یک کاروان از یاس های ارغوان را

بالا سر و، پایینِ پا، فرقی ندارد
بنشانده ام پیش تو این قَدّ کمان را

 

ای کاش نامحرم نبود اینجا برادر
تا می توانستی ببینی وضعمان را

تو سر نداری، من هم آب آور ندارم
بر سینه دارم داغِ هم این و، هم آن را

ای کاش می دیدی مرا، مویم سفید است
بسکه شنیدم طعنه های ساربان را

هم تو به تن داری نشان از زخم، هم من
این زخم ها برده ز من تاب و توان را

تو زخم نیزه داری، اما من برادر
دارم نشان روی جگر زخمِ زبان را

از کوچه های کوفه خیلی حرف دارم
آوردم از آنجا برادر نیمه جان را

من از نفس افتادم و، تو از روی زین
من کعبِ نی خوردم، تو هم تیر و کمان را

هر چه بلا آمد سرم، نذر سر تو
سالم رساندم کربلا باغ خزان را

لعنت به آنکس که تو را از من گرفت و
بر جان ما انداخت، شمرِ بد دهان را

یک اربعین از پیکر تو دور بودم
یک اربعین کردم تحمل این سنان را

یک اربعین گشتم سپر پیش بلاها
زیر پر و بالم گرفتم دختران را

یادم نرفته محملت در گِل فرو رفت
یادم نرفته ناقه ی بی سایبان را

یادم نرفته داغ پشت داغ دیدی
یادم نرفته یا اخی داغ جوان را

بزم شراب اوضاع روحم را به هم زد
دیدم لب غرقِ به خون را، خیزران را

این زجرِ لاکردار، خیلی زجرمان داد
خیلی کتک زد دختر شیرین زبان را

دروازه ی ساعات، اشکم را در آورد
آنجا که دیدم حلقه ی نامحرمان را

در کوفه با خیراتشان آتش گرفتم
هرگز نمی بخشم برادر کوفیان را

هر منزلی که ایستادم سنگ خوردم
بالای پشت بام دیدم کودکان را

دنبال راسِ تو چِهِل منزل دویدم
حالا ببین پای منِ دامن کشان را

از تو که پنهان نیست، خیلی گریه کردم
آهم در آورد ناله ی هفت آسمان را

خیلی سرت را سعی کردم پس بگیرم
خیلی دلم می خواست پیش تو بمیرم

رضاباقریان

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

شبیـه جـام ، که دنـبال باده آمــده است
بـرای رفعِ عـطــش دل به جـاده آمده است

دلی که اهــل نـظـر می شوند تسـلیمش
اراده کـرده ای و بـی اراده آمـده اسـت

 

به هر طریق که می شد گذشته از همه چیز
در این طریق اگر صاف و ساده آمده است

به سمت طور قدم می زنــم شبیهِ کـلیــم
بگو به کفش ، که بی استفاده آمده است

شــریک ذرّه ای از دردِ خانواده ی توست
کسی که در پی او خــانواده آمـده است

بزرگ زاده ی عالم ، ببین ز سمت نجف
هزار طایـفه چــون بنده زاده آمده است

به عشق ساقیِ بی دستِ کربلات ، ای شاه
چه قدر مستِ دل از دست داده آمده است !

به جــای طفلک جا مانده در خرابه ی شام
چه قــدر “بچّه سه ساله” پیاده آمده است !

محمّد قاسمی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

باز هم اربعین رسیده بیا

باز هم از تو بی خبر ماندم

عاشقانت زیارتت کردند

من ولی باز پشت در ماندم

 

روز و شب غبطه می خورم آقا

به کسانی که با تو مأنوسند

عاشق و بی قرار و بی تابند

دست و پای تو را که می بوسند

 

دیدن تو به من نمی آید

تو کجا و نگاه هر جایی

من اگر آنچه خواستی باشم

تو سراغم به خواب می آیی؟

 

نکند عاق کرده ای من را

نکند صبرتان سر آمده است

گر عتابم کنید حق دارید

هر گناهی ز من بر آمده است

 

خواستم تا ببینمت در خواب

به نگاهم اجازه داده نشد

خواستم تا به کربلا بروم

با رفیقان خود پیاده، نشد!

 

بین آن کاروان و جمعیت

چه کسی با تو هم قدم شده است؟

خوش به حال کسی که با گریه

با شما راهی حرم شده است

 

در حرم روضه خوان خودت هستی

روضه ی کاروان جان بر لب

بین روضه بلند می گویی:

به فدای تو عمه جان زینب…

 

تا رسیدند در دو راهی عشق

ساربان گفت که کجا برویم؟

پاسخی آمد از  حریم حسین

همه گفتند کربلا برویم

 

تا رسیدند لحظه ای ماندند

در سکوتی که چهره ها شد مات

زد به سینه غریب بی کفنم

باز شد بغض عمه سادات

 

به زمین خورد از سر محمل

تیر غمها به قلب بانو رفت

با ادب نیت زیارت کرد

سوی یارش به روی زانو رفت

 

خواست تا درد دل کند اما

مگر این گریه ها امان می داد

یک نگاهی به دور خود انداخت

سر خود را فقط تکان می داد

 

السلام علیک یا مظلوم

السلام علیک یا عطشان

السلام علیک یابن علی

السلام علیک یا عریان

 

ای برادر نمی برم از یاد

که چگونه به خاک افتادی

زیر گرمای آفتاب آن روز

با لب تشنه،خسته،جان دادی

 

ای برادر نرقته از نظرم

اکبرت را که ارباً اربا شد

بعد عباس میر لشکر تو

پای دشمن به خیمه ها وا شد

 

به خدا ای عزیز لب تشنه

داغ یک قطره آب کشته مرا

بین این گریه های اهل حرم

گریه های رباب کشته مرا

 

غرق گریه رباب می گوید

که دل پاره پاره را بردند

با سه شعبه به روی دست پدر

طفلک شیرخواره را بردند

 

پسرم با خیال تو هر شب

دست بر سینه می فشارم من

گرچه ماندم خجالتت آنروز

ولی امروز شیر دارم من

 

گریه را کم کنید دخترها

کمی آرام اصغرم خواب است

گل نارم علی علی لا لا

مادرت چهل شب است بی تاب است

 

شاعر : مجتبی شکریان

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:13 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

باغ عاشق خزان نمیفهمد
خشکیِّ آسمان نمیفهمد

عاشق اصلاً کنار معشوقه
“دیر” و “زود” و “زمان” نمیفهمد

 

وقت پروازهای روحانی
بال ، “بُعدِ مکان” نمیفهمد

سگ به غیر از وفا به آنکس که
میدهد استخوان نمیفهمد

کاهل این را که: از کجا آمد؟!
روزیِّ آب و نان نمیفهمد

این کریمی که ما شناخته ایم
ازدحام دُکان نمیفهمد

بعد از اینکه غذا گرفتی هم
داخل صف بمان نمیفهمد

شیطنت های بچه را از عمد
پدر مهربان نمیفهمد

اختیاراً تقلب ما را
موقع امتحان نمیفهمد

پرده ای بر دلش نشسته اگر
روضه را روضه خوان نمیفهمد

گفت زینب: حسین برگردیم
شأن‌ ما را سنان نمیفهمد

ای برادر بس است خطبه نخوان
حرمله که زبان نمیفهمد

برق انگشترت مرا ترساند
باز دارم گمان نمیفهمد…
.
…دست خود را نیاوری بالا
به خدا ساربان نمیفهمد

بعد تو صورت رباب دگر
معنی سایبان نمیفهمد

آیه های لب تورا که کسی
غیر از این خیزران نمیفهمد

چوب خوردی ولی ظفر با توست
اربعین مقصد سفر تا توست
رضا قربانی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:13 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

سلام ِ من به تو ای کوهِ زینب
رسیدم کربلا ای روح ِ زینب
شکسته کشتی ام ای نوح ِ زینب
کجا خوابیده ای مذبوح ِ زینب؟

کجایی تا ببوسم حنجرت را
در آغوشم بگیرم پیکرت را

قرار ِ عاشقان در اربعین است
ز داغ ِ دلبرش هر دل حزین است
برادر جان چرا اینجا چنین است؟
هنوزم نیزه هاشان در زمین است

چرا شمشیرها را جمع نکردند؟!
چرا این تیرها را جمع نکردند؟!

بگو آخر کجا خاکت نمودند؟!
داهاتی ها تورا خاکت نمودند
چقدر بی سرصدا خاکت نمودند!
چرا با بوریا خاکت نمودند؟!

از این تدفین ِ تو زینب غمین است
هنوزم رَدِّ خونت بر زمین است

چرا یک سایبان بالا سرت نیست؟!
نبینم لشگرت دور و برت نیست
چرا قبر ِ علیِّ اصغرت نیست
دگر حالی برای همسرت نیست

چهل روز است زیر ِ آفتاب است
چهل روز است دستِ او طناب است

سر ِ بازارها بانوی تو رفت
همینجا نیزه در پهلوی تو رفت
بمیرم پنجه در گیسوی تو رفت
و شمر با چکمه اش بر رویِ تو رفت

برای کشتنت خوشحال بودند
تمام ِ کوفیان گودال بودند

یکی با نیزه اش از پشت میزد
یکی با چکمه و با مشت میزد
خودم دیدم سنان دائِمُ الخَمر
حسینم را به قصد کشت میزد

هنوزم نعل ها یادم نرفته
صدای طبل ها یادم نرفته

ز داغت گریه و باران و رودم
شدم دلتنگِ تو ای تار و پودم
درست یک اربعین پیشَت نبودم
نگاهم کن ببین سرخ و کبودم

ز دستِ کعب نی با تازیانه
به زیر ِ جامه ام دارم نشانه

خدا را شکر پس دادند سرت را
ببین آورده ام انگشترت را
ببخش ای شاهِ بی سر خواهرت را
نیاوردم سه ساله دخترت را

امانتدار ِ خوبی من نبودم
برایت یار ِ خوبی من نبودم

تو رفتی و دگر غرق ِ مَحَن شد
میان شعله گرم سوختن شد
ز غُصه دختر ِ تو پیر ِ زن شد
شبیه تو رقیه بی کفن شد

شب آخر به پیش من رسید و
مرا یک گوشه ای تنها کشید و

کمی پایِ دلِ خونش نشستم
در ِ گوشی غمش گفت و شکستم
به من گفت عمه خیلی گشنه هستم
دگر از دردِ پهلو خسته هستم

سرت را او گرفت و کرد بوسش
نشد آخر کنم او را عروسش

در این چهل روز خیلی درد دیدم
نگاهِ هرزه ی نامرد دیدم
بساطِ عیش و تختِ نرد دیدم
سرت را بین طشت آورد… دیدم…

به یک دستِ پلیدش چوب بود و
به دستِ دیگرش مشروب بود و

بمیرم من به پیش ِ دخترانت
گهی پا میگذاشت بر دهانت
گهی با چوب میزد بر لبانت
چقدر با خیزرانش کرد اِهانت

امان از بزم و از حرف کنیزی
به دنبال حرم چشمان هیزی…

رضا قربانی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:13 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

چه اعجازیست درکویت که دارد بهترین هارا
که خالی کرده از شوقش تمام سرزمین هارا
همه از خانه ها بیرون زدند و عازم یارند
دل باجمع بودن داده ای گوشه نشین هارا
مسیحی ارمنی هندو میان زائران هستند
تو یکجا جمع کردی زیر قبه کل دین هارا
زمین کربلا در آسمان هم مشتری دارد
همان روز ازل برده دل عرش برین هارا
مدال کربلا رفتن بروی سینه ما نیست
رکاب کج ندارد فیض دیدار نگین هارا
تمام کارهایم جور بود اما نشد آخر
و پایین میزنم دیگر به گریه آستین هارا
دوباره آخرش من ماندم و یک بغض هرساله
کنار عکس شش گوشه نشستم اربعین هارا
نجف تا کربلا پای پیاده عین معراج است
خیالش مست کرده تا ابد روح الامین هارا
به روضه آمدم شاید که اسمم را تو بنویسی
نگاهی از سر احسان کنی این دل غمین هارا..

شاعر : سید پوریا هاشمی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:13 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

از همان ابتدا غزل هایم
نذر چشم پر آب زینب بود
ضربه ی آخر مراثی من
دل از غم کباب زینب بود

 

هرچه باشد رسالتم این است
راوی روضه های جانسوزم
بیت بیت دل من از آغاز
همگی از کتاب زینب بود

 

به دو راهی رسید قافله و
پای رفتن سوی مدینه نداشت
باز هم به گواهی تاریخ
کربلا انتخاب زینب بود

 

گوشه ای از خرابه ی تاریک
دل آزرده خاطرش جا ماند
جای خالی کودکی معصوم
غصه ی بی حساب زینب بود

 

سهمش از شام غیر ماتم نیست
دردهایش یکی دو تا هم نیست
داغ بعدی، نبود یک مَحرم
غم بعدی حجاب زینب بود

 

 آنچه اشک مرا در آورده
فقط این است، هر چهل منزل
بعد هر پرسش نگاه ترش
تازیانه جواب زینب بود

 

مثل برگی که از درخت خزان
به زمین میرسد، زمین افتاد
بوی خونی که میرسید از خاک
علت التهاب زینب بود

 

به هوای مرور خاطره ها
ناخود آگاه گریه سر میداد
روزگاری حوالی کوفه
پای سقا رکاب زینب بود

 

زینب و فکر تشنگی؟ ابدا
آب در خیمه ها فراوان بود
"جرعه آبی به من بده سقا"
حاجت مستجاب زینب بود


دین خود را به دین ادا کرد و
دو گل اش زیر دست و پا پژمرد
تا چهل روز کربلا مست
عطر و بوی گلاب زینب بود

 

بعد مرثیه خوانی اش بر تل
بی رمق کنج خیمه اش افتاد
باز شکر خدا دم آخر
مادری در غیاب زینب بود

 

بدترین شکنجه ها روحی ست
همه اش کعب نی که نیست فقط
خنده ی ابن سعد و شمر و شبث
مایه ی اضطراب زینب بود

 

سر خورشید روی نیزه نشست
سینه اش زیر نعل تازه شکست
وای از آن ساعتی که نامردی
 درکمین نقاب زینب بود

 

اهل قرآن! مراد از "یاسین"
 سر بر روی نی اگر باشد
شک ندارم حقیقت "والفجر"
مه از خون خضاب زینب بود

 

شاعرانه کمی نظر کردم
 و به روح قیام پی بردم
هر سر رفته بر نوک نیزه
علم انقلاب زینب بود

 

اربعین ها بیاید و برود
همچنان با شکوه بنویسم
ما رأیتُ... به غیر زیبایی
اوج تفسیر ناب زینب بود

علیرضا خاکساری


شنبه 29 آبان 1395  9:13 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

ﺑﺮﺧﻴﺰ و ﺑﺒﻴﻦ ﻋﺎﻗﺒﺖ و ﺁﺧﺮﻣﺎﻥ ﺭا
ﻟﺒﻬﺎﻱ ﺗﺮﻙ ﺧﻮﺭﺩﻩ و ﭼﺸﻢ ﺗﺮﻣﺎﻥ ﺭا

ﺑﺮﺧﻴﺰ ﻛﻪ اﺯ ﺑﺎﻍ ﺧﺰاﻥ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﺒﻴﻨﻲ
ﮔﻞ ﻫﺎﻱ ﻛﺒﻮﺩ ﺁﻣﺪﻩ ی ﭘﺮﭘﺮﻣﺎﻥ ﺭا

 

ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺧﻴﻤﻪ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺭﻓﺖ ﻣﺪﻳﻨﻪ
ﺁﻣﺪ ﻧﻆﺮﻡ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﻣﺎﺩﺭﻣﺎﻥ ﺭا

ﺑﻌﺪ اﺯ ﺗﻮ و ﻋﺒﺎﺱ ﺣﺮﻡ ﺭﻓﺖ ﺑﻪ ﻏﺎﺭﺕ
ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺳﺘﻢ ﺑﺮﺩ ﺯﺭ و ﺯﻳﻮﺭﻣﺎﻥ ﺭا

ﻛﻢ ﺑﻮﺩ ﺑﻴﻔﺘﻢ ﺑﺨﺪا اﺯ ﺭﻭﻱ ﻧﺎﻗﻪ
ﺑﺮ ﻧﻴﺰه ﻛﻪ ﺩﻳﺪﻡ ﺳﺮ ﺁﺏ ﺁﻭﺭﻣﺎﻥ ﺭا

اﺯ ﺷﻬﺮ ﭘﺪﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ اﻡ ﺁﺧﺮ ﭼﻪ ﺑﮕﻮﻳﻢ
ﺩﺭ ﻛﻮﻓﻪ ﺷﻜﺴﺘﻨﺪ ﺑﺮاﺩﺭ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺭا

در اﻣﻨﻴﺖ ﻛﺎﻣﻞ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺑﻮﺩیﻡ
ﺑﺎ ﻧﻴﺰﻩ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﻭﺭﻭ ﺑﺮﻣﺎﻥ ﺭا

ﻳﻚ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺧﻴﺮﻩ و ﻣﻦ ﺧﻴﺮﻩ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺖ
ﺩﻳﺪی ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ اﺯ ﺭﻭﻱ ﻧﻲ ﻣﺤﺸﺮﻣﺎﻥ ﺭا

ﺟﺎﻥ ﺩاﺩﻥ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﻼ ﻋﺎﻡ ﻃﺒﻴﻌﻲ اﺳﺖ
ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻧﺒﺮﺩﺳﺖ ﻛﺴﻲ ﻣﻌﺠﺮﻣﺎﻥ ﺭا

اﺯ ﺷﺎﻡ ﻫﻤﻴﻦ ﻗﺪﺭ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﻛﻪ ﺷﻜﺴﺘﻨﺪ
ﺑﺎ ﺿﺮﺏ ﻟﮕﺪ ﺷﺎﺧﻪ ی ﻧﻴﻠﻮﻓﺮﻣﺎﻥ ﺭا

ﺩﺭ ﻓﻜﺮ ﺭﺑﺎﺑﻴﻢ ﻫﻤﻪ ﮔﺮﭼﻪ ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ
ﮔﻬﻮاﺭﻩ ی ﭼﻮﺑﻲ ﻋﻠﻲ اﺻﻐﺮﻣﺎﻥ ﺭا

ﺳﻴﺪ ﺣﺠﺖ بحرالعلومی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:13 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

حضرت زینب(س)-اربعین

 

اول شعر تبرک شده با بسم الله

ابتدای همه ی مرثیه ها بسم الله

هرکه دارد به سرش شور و نوا بسم الله

هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله

دل ما را به سوی کرببلایت بکشان

بوی سیب حرمت را به مشامم برسان

اربعین آمده و گریه فراوان دارم

بعد چل روز ببین حال پریشان دارم

به لبم زمزمه و ذکر حسین جان دارم

چشم امید به دستان کریمان دارم

روزی اشک مرا در همه ی سال دهید

پر پرواز ندارم به منم بال دهید

گریه بر مرثیه ی زینب کبری خوب است

گریه بر ذریه ی حضرت زهرا خوب است

گریه بر تشنگی کودک و بابا خوب است

گریه بر فاجعه ی نیزه و سرها خوب است

باز هم گریه کن زینب کبری شده ام

اربعین آمده و عاشق و شیدا شده ام

کاروان اسراء سوی حرم آمده است

حضرت عالمه بانوی کرم آمده است

با تنی زخمی و لبریز ورم آمده است

با دلی پر زغم و دیده ی نم آمده است

کاروان آمده افسوس که آب آور نیست

قاسم و اصغر و شهزاده علی اکبر نیست

وادی کرببلا حال و هوایی شده است

بر سر قبر حسین شور و نوایی شده است

کار زینب به خدا نوحه سرایی شده است

خاطرات سفرش باز تداعی شده است

ای برادر به خدا بعد تو غوغایی بود

بر سر راس تو ای شاه چه دعوایی بود

 دیدم از دور همه بال و پرت را بردند

دیدم از دور چگونه سپرت را بردند

شال بسته شده دور کمرت را بردند

ناگهان در دل گودال سرت را بردند

اشک میریزم و یاد غم عاشورایم

یاد غارت شدن روسری زن هایم

 

باقر حبیب زاده


شنبه 29 آبان 1395  9:13 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها