0

بانک اشعار اربعین حسینی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

امیرحسین محمودپور

حضرت زینب(س)-اربعین

 

پاییز آمده به سراغ بهارها

سر آمده است حوصلۀ انتظارها

باید کشید جور رسیدن به یار را

باید رسید بر سر کوی نگارها

بعد از نزول سورۀ مریم رسیده است

شان نزول آمدن انفطارها

مدیون زینبیم اگر با ولایتیم

ثابت شده است در گذر روزگارها

اصلا نیاز نیست که یادآوری کنم

از فتنه های عده ایی از نابکارها

***

خانم سلام! بعد چهل روز آمدی...

تو آمدی که گریه کنی بر مزار ها

یا ایهاالرسول! بگو از رسالتت

خطبه بخوان ز رنج و غم روزگارها

خانم اجازه هست که من روضه خوان شوم؟

این جا نیاز نیست به این استعارها...

وای از مسیر کوفه و وای از مسیر شام

وای از نگاه بی ادب نیزه دارها

عباس نشنود! کمی آرام تر بگو

بستند راه زینب کبری سوارها

ای وای از آن زمان که به بازار برده ها

بودند فکر معامله و کسب و کارها

نزدیک بود خادمۀ خانه ایی شوند

دیگر شکسته شیشۀ عمر وقارها

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

مصطفی متولی

حضرت زینب(س)-اربعین

 

از جان خود اگر چه گذشتم به راحتی

دل كنده ام ولی ز تنت با چه زحمتی

می خواستم به پات سرم را فدا كنم

اما به خواهر تو ندادند مهلتی

كی گفته قطعه قطعه شدن درد آور است؟

مُردن به عشق تو كه ندارد مشقتی

بهتر نبود جای تو من كشته می شدم؟

بی تو چگونه صبر كنم.... با چه طاقتی؟

از بس برای زخم لبت گریه كرده‌ایم

چشمی ندیده‌ام كه ندیده جراحتی

تو رفتی و غرور حریمت شكسته شد

هنگام غارت حرم، آن هم چه غارتی

آتش زدند خیمۀ ما را و بعد از آن

دزدیده شد تمامی اشیاء قیمتی

این بچه ها تمامی شان لطمه خورده‌اند

با من ولی به شكوه نكردند صحبتی

غصه نخور حقیر نشد خواهرت حسین

از فتح شام آمده‌ام با چه هیبتی

شرمنده‌ام رقیۀ تو در خرابه ماند

لطفی كن و سراغ نگیر از امانتی

عباس اگر نبود اسارت چه سخت بود

ممنونم از حمایت آن چشم غیرتی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

علی اصغر انصاریان

امام زمان(عج)-حضرت زینب(س)- اربعین

 

ای مظهر صفات خدا أیها العزیز

ای امتداد نور هدی أیها العزیز

ای که کریم هستی و از نسل ذو الکرام

پر کن دو دست خالی ما أیها العزیز

یک نَظرة رحیمة بینداز بر دلم

تا مس شود شبیه طلا أیها العزیز

در انتظار آمدنت پیر گشته ایم

این جمعه هم گذشت، بیا أیها العزیز

همراه کاروان که به مقتل رسیده اند

ما را ببر به کرب و بلا أیها العزیز

چندین هزار سال تو خون گریه می کنی

از داغ زینب و أسرا أیها العزیز

امشب در این حسینیه داریم شور و شین

گوئیم زیر لب همه، لبیک یا حسین

زینب رسیده است برادر کنار تو

این بار در بغل بگرفته مزار تو

مُلحق بر آن مُقَطّعُ الأعضاء می شود

امروز یا حسین سر زخم دار تو

یک اربعین برای همه جان فدا شدم

حالا کبود آمده ام در جوار تو

تو از عطش، من از اثر تازیانه ها

چشمم شده شبیه همان چشم تار تو

داغ فراق موی سرم را سفید کرد

تا که خدا خداست منم داغدار تو

دنبال قبر کودک خود هستی ای رباب؟

بر سینۀ حسین بود شیرخوار تو

یک سال پیشِ یار تو می مانی ای رباب

ای کاش سایبان نشود بر تو آفتاب   

ما را ز کینۀ علی و آل می زدند

دیدی به روی نی به چه منوال می زدند

دنیا پرست بوده و با وعدۀ یزید

ما را برای سیم و زر و مال می زدند

از بهر تسلیت به دل داغ دارمان

ما را کنار کشتۀ گودال می زدند

وقتی که دختران ز غمت سینه می زدند

وقتی کبوتران حرم بال می زدند...

...نامحرمان به کعب نی و تازیانه ها

پیش پدر به پیکر اطفال می زدند

غیرت نداشتند که در عصر واقعه

ما را برای غارت خلخال می زدند

دیگر مپرس کوفه و آزار شام را

دیگر مپرس رفتن بازار شام را

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

مهدی نظری

حضرت زینب(س)-اربعین

 

سر تو از سر نیزه به من توان می داد

امید بر دل مجروح بی کسان می داد

خودت که از سر نیزه به چشم خود دیدی

کنیزکی به یتیم تو خرده نان می داد

نماز جمعه کوفه شلوغ بود آن روز

گمان کنم که علی اکبرت اذان می داد

میان مجلس شان از کنیز تا گفتند:

سکینه دخترت از ترس داشت جان می داد

برای خوش گذرانی، یزید در مجلس

مدال نیزه زنی را که بر سنان می داد...

...رقیه دختر دردانه داشت دق می کرد

دوباره رأس اباالفضل را نشان می داد

هزار مرتبه گفتم نخوان عزیز دلم!

تو خواندی و صله ات را به خیزران می داد

همین که چوب جفا بر لبان تو می خورد

بدان که خواهر تو سخت امتحان می داد

نبودن تو ز یک سو و ضربۀ زنجیر

به جسم خواهر تو درد استخوان می داد

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

محمد حسین رحیمیان

حضرت زینب(س)- اربعین

 

آمده سر شکستۀ محنت

آمده اشک ریز بت شکنت

السلام ای مرملٌ بدماء

چه خبر از هزار زخم تنت

از دو تا لاله های من چه خبر

چه خبر از سپاه بی کفنت

حال شش ماهه حرم خوب است ؟

چه خبر از دو حیدر حسنت ؟

خیز و بنگر به حال و اوضاع

اولین کاروان سینه زنت

علم ما شکسته گهواره

پرچم ماست کهنه پیرهنت

جمع ما روضه خوان نمی خواهد

نوحه ماست نام دل شکنت

تن هشتاد و چند عزادارت

وضع بهتر ندارد از بدنت

خیز و بنگ به مو سفیدانت

بر سپاه کبود و گریانت

یاس بودم که پرپرت شده ام

قد کمانی حنجرت شده ام

قتلگاهت عجب حرایی شد

وحی آمد پیمبرت شده ام

اقراء اقراء رسید و حس کردم

آخرین تیر لشکرت شده ام

پیکر و موی من سیاه و سفید

چه قدر شکل مادرت شده ام

یار بی سر، سرت سلامت باد

من عزادار دخترت شده ام

چشم هایم نشد شبی بسته

بس که دلواپس سرت شده ام

بانی اشک خون صبح و شب

طالب خون حنجرت شده ام

در میان محله های یهود

حیدر جنگ خیبرت شده ام

آب رفتم کمان شدم اما

پس گرفتم سرت ز خولی ها

 

آسمان سر به زیر شد ای وای

خواهر تو اسیر شد ای وای

قسمت پاره های پیکر تو

تکه های حصیر شد ای وای

نگران رباب هستم من

در چهل شب چه پیر شد ای وای

رفت عباس و هر کس و ناکس

سر طفل تو شیر شد ای وای

شکم خالی سه ساله تو

لگدی خورد و سیر شد ای وای

حوریت در خرابه ملعبه ی

عقده ها از غدیر شد ای وای

سهم طفلان وحی خیرات و

لقمه های پنیر شد ای وای

اشک هامان بساط تفریح

مردمانی حقیر شد ای وای

رفتی و شعله گشت یاور من

معجرم را ببین برادر من

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

سید سعید پورهاشمی

حضرت زینب (س)-اربعین

 

آمد ولی صد غصه در دل داشت زینب

یک کربلا آلاله در گِل داشت زینب

صد زخم کهنه بر جگر از داغ گل ها

زخمی به سر از چوب محمل داشت زینب

هجده ستاره همره این کاروان بود

بر نیزه اما ماه کامل داشت زینب

در هجمۀ  امواج سختی و بلاها

مانند کوه از صبرِ ساحل داشت زینب

دردانه ای از کاروان در شام جا ماند

در گفتن این حرف مشکل داشت زینب

« شد خاطرات روز عاشورا مجسم »

یک کربلا غم در مقابل داشت زینب

در راه دلبر هستی خود را فدا کرد

آری فقط یک جان قابل داشت زینب

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

غلامرضا سازگار

حضرت زینب(س)-اربعین

 

سفر کردم به دنبال سر تو

سپر بودم برای دختر تو

چهل منزل کتک خوردم برادر

به جرم این که بودم خواهر تو

****

حسینم وا حسین گفت و شنودم

زیارت نامه ام جسم کبودم

چه در زندان چه در ویرانۀ شام

دعا می خواندم و یاد تو بودم

****

برای هر بلا آماده بودم

چو کوهی روی پا استاده بودم

اگر قرآن نمی خواندی برایم

کنار نیزه ات جان داده بودم

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

يك اربعين گذشته و زينب رسيده است

بالاي تربتي كه خودش آرميده است

 

 يا ايها الغريب  سلام اي برادرم

اي يوسفي كه گرگ تنت را دريده است

 

ازشهر شام كينه رسيده مسافرت

پس حق بده به او كه چنين قد خمیده است

 

احساس ميكنم كه مادرم اينجا نشسته است

در كربلا نسيم مدينه وزيده است

 

بر نيزه بودي  و به سرم بود سايه ات

با اين حساب كسي زينبت را نديده است

 

اين گل بنفشه هاي  تن و چهره ي كبود

دارد گواه ، زينبتان داغديده است

 

توطعم خيزران و سنگ ها و خواهرت

طعم فراق و غربت و غم را چشيده است

 

آبي به كف گرفته و رو سوي علقمه

با آه مي رود سكينه  و خجلت كشيده است

 

اين دختر شماست  كه خواستند كنيزيش ....

لكنت گرفته است و صدايش بريده است

 

نيزه نشين شد حضرت سقا  و اهلبيت

زخم زبان زهر كس و ناكس شنيده است

 ***

گفتي رقيه ..... گفت نمي آيم عمه جان !

در شام ماند و شهر جديد آفريده است

 

          ياسر مسافر

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

فقط براي نگاه نگار آمده ام

براي اشك دل بيقرار آمده ام

كويرتر شده چشم از هميشه، از هر وقت

دونيم قطره ي باران ببار، آمده ام

اگر گناه ، مرا سر به زير بار آورد

ولي به عشق شما سر به دار امده ام

بهارقلب زمين آمده ، بساط كجاست؟

دو دست خالي و با قلب زار آمده ام

ببين كه غرق تمنّام ، خواهشي دارم

اجابتم كن و منّت گذار ، آمده ام

تمام كوله ي معصيّتم بگير و ببر

دو كيسه نور برايم بيار، آمده ام

((بس است خلف به وعده، كمي خدايي شو))

به نفس گفتم و با خود كنار آمده ام

اميد لطف تو دست مرا كشيد اينجا

تو خواستي كه به اينجاي كار آمده ام

دعاي اول و آخر ، ظهور حجت توست

براي اوست كه چشم انتظار آمده ام

ببخش، جان همان خواهري كه گفت: حسين

كشان كشان به روي اين مزار آمده ام

رمق به پام نمانده چرا كه همراهِ

هزار عقده ي از نيزه دار آمده ام

سرت مقابل چشمم گذاشت عمداً ، گفت:

تو با حقارت و من با وقار آمده ام

حميد رمي

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

وداع کنار قبر امام حسین (ع)

کاروان اربعین سه روز کنار قبر ابی عبدالله عزاداری کردند ، امام سجاد دید اگر این زن و بچه بیشتر بمانند  هلاک می شوند .

دستور داد بار شتران را ببندند از کربلا به طرف مدینه حرکت کنند وقتی بارها را بستند ، آماده حرکت شدند همه با ناله و فریاد جهت وداع کنار قبر امام حسین (ع) جمع شدند ، سکینه قبر  بابا را در آغوش گرفت ، گریه  می کند صدا زد :ش

اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً                                       بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا

ای زمین کربلا ! بدنی را در تو به ودیعه گذاردیم ، که بدون غسل و کفن مدفون شد .

اَلا یا کربلا نُودِعکِ رُوحاً                                          لِاَحمَدَ وَ الوصِیِّ مَعَ الاَمِینا 1

ای کربلا کسی را در تو به یادگار نهادیم که او روح احمد و وصی اوست .

نقل می کنند : حضرت رباب آمد خدمت امام سجاد ، گفت : آقا من خواهش از شما دارم آقا به من اجازه بده کربلا بمانم آخر نمی توانم قبر حسین را تنها بگذارم ،حسین زهرا کسی را ندارد ، آنهایی که می گویند : رباب یک سال ماند شب و روز برای مصائب حسین گریه می کرد  روزها می آمد در برابر آفتاب می نشست، زیر سایه نمی رفت هر چه می گفتند : اجازه بدهید سایبان درست کنیم زیر سایبان گریه کنید . می گفت : آخر من دیدم بدن حسین زیر آفتاب بود 2 

1. نظری منفرد ، قصه کربلا ، ص 531 .

2. سوگنامه آل محمد ، ص 500 ، قصه کربلا ، ص547 ، کامل بن اثیر 4/88  .

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

به پابوس تو آمد سفر کرده کویت

به پابوس تو آمد سفر کرده کویت

به قربان صفایت دل عاطفه جویت

به یک بوسه که آن روز زدم زیر گلویت

گرفت از تو طراوت بهار دل زینب

میون همه دلها امان از دل زینب

شد آینه ی عشقت سرا پای وجودم

اگر رنگ بنفشم اگر یاس کبودم

در ایام جدایی پر از یاد تو بودم

که شد ذکر جمیلت گل محمل زینب

اگر باغ گلم رفت به تاراج و به غارت

اگر سنگ ستم کرد به آیینه جسارت

مرا برده بر سوی اگر موج اسارت

ولی در دل دریا تویی ساحل زینب

میون همه دلها امان از دل زینب

آهم که شعله بر جگر غم کشیده ام

اشکم که قطره قطره به پایت چکیده ام

آیینه ام که زخم ترک خورده ام ز سنگ

سروم که سایبان شده قد خمیده ام

ای تل خاک غرق به خون برادرم

باور نمی کنم که کنارت رسیده ام

یادم نمی رود که در آن روز در پی ات

صد بار و این مسیر سیه را دویده ام

نبش نظار و ضربت دشمن گرفته ام

طعم هزار و صد سنگ ستم را چشیده ام

یادم نمی رود که در آن شام و از تنت

صد تیغ و تیر ونیزه و خنجر کشیده ام

اکنون رسیده ام که ببوسم دوباره ات

آه ای گلو بریده کجا این بریده اند

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

ای برادر خواهرت زینب رسیده

ای برادر خواهرت زینب رسیده

رفته و برگشته اما قد خمیده

نور دیده،سر بریده

خسته از ناقه فتادم تا رسیدم

قتله گه آمد به یادم تا رسیدم

یاد روزی که از اینجا رفته بودم

آنچنان گویی ز دنیا رفته بودم

شد لبالب صبر زینب

کربلا شد قبر زینب

ای برادر خواهرت زینب رسیده

رفته و برگشته اما قد خمیده

نور دیده،سر بریده

گم شدم در شوره زار هسته ی ناباوری ها

خاطرات خیمه ها سجاده ها آب اوری ها

تیغ و ها و رگ های جوشان

ناله ی سرهای عریان

ضجه های کودکان زنجیر و ها بی معجری ها

آتش و خون دشت و  گلگون

 ای برادر خواهرت زینب رسیده

رفته و برگشته اما قد خمیده

نور دیده،سر بریده

بر مزار خاکی ات سر می گذارم

قبر تو شویم به اشک چشم تارم

بی کفن ماندی مگر خواهر نداری

ماه من انگشت و انگشتر نداری

جامه ای بر  بر نداری

سرور من سر نداری

 ای برادر خواهرت زینب رسیده

رفته و برگشته اما قد خمیده

نور دیده،سر بریده

خسته بود از نیزه ات نوری به بند دست و پایم

می کشیدی از پی خود تا به دنبالت بیایم

خسته اما زنده بودم تا شب مرگ سه ساله

مردم اما پیکری هستم که می لرزد صدایم

دل کبابه از خرابه

بوی موجی تشنه آید بر مشام

می روم دنبال کار ناتمامم

مانده ام در حسرت آنچه ندیدم

پس کجایی ای علمدار رشیدم

آمدم من در بر تو تا ببینم پیکر تو

ای برادر خواهرت زینب رسیده

رفته و برگشته اما قد خمیده

نور دیده،سر بریده

ای پناه بی پناهان آمدم بر خیز و بنگر

از چه اکنون هم غریبی می کنی با من برادر

آرزویم را به گورت برده ای حسرت کشیدم

ناتوانم در جواب تو بگویم جان خواهر

ای برادر خواهرت زینب رسیده

رفته و برگشته اما قد خمیده

نور دیده،سر بریده

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

محنت کشیده زینبم

محنت کشیده زینبم

قامت خمیده زینبم

آن که به روی نیزه ها

راس تو دیده زینبم

واویلا واویلا از دل زینب ...

بنگر به شور و شین من

ای عشق عالمین من

حسین من حسین من

من صوت قرآن تو را

از روی نی بشنیده ام

هجده سر ببریده را

بر روی نیزه دیده ام

واویلا واویلا از دل زینب ...

واویلا بکربلا ...

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

یکی که بد شد دل نداره

مگه هر كی که بد شد دل نداره

مگه عشقت برام حاصل نداره

آقام مگه آدم بدا عاشق نمی شن

به والله دل کمه دنیا رو میدن

اگه عشقت نبود اینجا نبودم

حسین گرفته عشق تو کل وجودم

تو که از دلبرها دل ربودی

در ِ عشقت چرا بر من گشودی

غم عشقت بیابون پرورم کرد

هوای وصل و بی بال و پرم کرد

به ما گفتی صبوری کن صبوری

صبوری چون به خاکی بر سرم کرد

برادر جان سلیمان زمانی

چرا انگشت و انگشتر نداری

بمیرم من مگر خواهر نداری

مسلمانان حسین مادر ندارد

غریب است و کسی بر  سر ندارد

چهل شب است و دعایم خدا کند که بمیرم

چرا من از تو جدایم خدا کند که بمیرم

برون ز کوی تو رفتم کنون که برگشتم

نیاز و من به عصایم خدا کند که بمیرم

از وقتی که بوسیدمش یه اربعین گذشته

من که چشام نمی بینه قبرش کجای دشته

عشقت نذاشت نه همسری نه مادری بفهمد

خودت دعا کن بمیرم تا برسم به سهمم

از بس تو صورتم زدن سیاهی میره داداش

یه مژده زینبت همین روزا میمره

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

همه اشکم همه دردم

همه اشکم همه دردم

بنگر بر رخ زردم

زینبم من زینبم من ...

دیده بگشا خواهر تو

اومده ز شام و کوفه

بهار چله نشینت

شده خشک و بی شکوفه

دیده بگشا کن نذاره

شد سپهرم بی ستاره

بعد از تو رفتم اسیری

با لباس پاره پاره

به غم عشقت اسیرم

دوری تو کرده پیرم

حالا که اومدم اینجا

دعا کن دیگه بمیرم

همه اشکم همه دردم

بنگر بر رخ زردم

زینبم من زینبم من ...

دیدگان تو به خوابه

چشم ما پر اشک و آبه

برای تو عزا گرفتیم

روضه خون ما ربابه

هی میگرده دور قبر

دست اون یه مشک آبه

لالایی می خونه تا که

علی اصغرش بخوابه

می زنه بر سر و سینه

توی علقمه سکینه

می گه دیگه آب نمی خوام

پاشو ای ماه مدینه

بچه هات که غصه دیدن

همه از غصه خمیدن

پاهاشون زخمیه از بس

به روی خار ها دویدن

دارم از تو خواهشی من

با فغانو آه و ناله

بیا و نگیر سراغی

از رقیه ی سه ساله

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:53 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها