0

بانک اشعار اربعین حسینی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

حضرت زینب (س)- اربعین


چهل روزه برادر، بی قرارم

چهل روزه من و احوال زارم

چهل روزه شده بر نی، سر تو

زند دائم به سر، این دختر تو

چهل روزه من و چشم انتظاری

چهل روزه ز نی، دنبال یاری

چهل روزه ولی گشته چهل سال

شدم از داغ تو، بی پرّ و بی بال

چهل روزه، جسارت بر حرم شد

چهل روزه، چه خاکی بر سرم شد

چهل روزه جمالت را ندیدم

ز رگ های گلو، بوسه نچیدم

چهل روزه شده کارم شب و روز

کنم تفسیر آن، روی دل افروز

چهل روزه مقیم اشک و آهم

چهل روزه به نی، مانده نگاهم


شاعر:محمدمهدی عبدالهی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

ای مقیم دل زینب

ای عزیز دل خواهر ،   ای برادر ، برادر برادر

اربعین است ، دلم زارو حزین است، کاروان تو رسیده است ولیکن چه غمین است  ، که با غصه عجین است

باورم نیست که در پیش مزار توبه خاک تو نشستم

***

روزگاری همه آرزویم بود نیایم سفر کرببلا

تا که نبینم بخدا  ،  داغ تو ای زاده زهرا،  پسرشیر خدا ، حضرت مولا

ولی ازآن موقع که نیت ماندن کردی

ماندی اینجا وهمه باور تو، خواهر تو ، خواهر خو ن جگرِ غم زده ی ِ مضطر تو،

بار سفر بست به دنبال سر تو

 به همراه یتیمان وزنان حرم تو

که همه گریه کنان ، موی کنان ، مویه کنان ، دل نگران ، ناله کنان ، راهی کوفه شد وراهی بر شام

همان کوفه که استاد مسلمانی شان بوده ام آیا؟

چه شهری،چه پذیرایی خوبی، میزبان سنگ به دست خوب پذیرائیمان کرد ،

 عجب این بود درآن شهر ، همان شهر علی، شهر یتیمان و اسیران که قوت و غذاشان همه شب داد

 خواهرت را همگی مسخره کردند !

 همه شان خنده کنان ، رقص کنان ، طعنه زنان پای سر تو ،

 سری که قاری قرآنی بود

 سری که آیه ی ایمانی بود

گرچه بر نی شده اما به دلم باعث تسکین پریشانی بود

***

ای مقیم دل زینب

خبرت هست که بعد از تو و عباس ، همان غیرت و مردانگی محض، چه آمد به سر ما ؟

خنده و چشم حرامی ، سنگ و سوت و کف آن مردم شامی ،

در آن کوچه و بازار ، در آن مجلس اغیار ، در آن محفل غم بار به دور از تو و از چشم علمدار

کسی خواست کنیزی ببرد دخترمان را !

چقدر می ترسید ،

دخترت را گویم  ، چقدر می لرزید

 دختری که به عمویش همه جا می نازید ،

دختری که به ید و قدرت مردانه ی او می بالید

 همه ی راه زشرم از عمویش می نالید

به دست مشک و به چشم اشک ، سوی علقمه عازم شده با ذکر عمو وای عمویش

ولی آهسته شنیدم که چنین گفت سکینه

وای اگر بی تو عمو باز روم تا به مدینه

چه جوابی بدهم مادرتان ام بنین را ؟

***

آن طرف تر بنگر زار نشسته ، مادری خسته ی خسته ، دلش را که شکسته ؟ بند بند دلش از هجمه یک تیر گسسته

بغل کرده در آغوش زنی طفل خیالی ، گوئیا زنده شده در نظر او ،

علی و قصه ی آب و  ،  دل پر آه و کباب و ، هرم آتش ، همه ی دشت سراب و ،آفتاب هم خجل از روی رباب و

 پسرم گریه نکن حرمله اینجاست ،

واین حرمله با تیر سه شعبه  .... و بگذار نگویم  که دلم تاب ندارد

***

ای مقیم دل زینب

یاد داری شبی که دختر تو ، دختر زهرایی تو ، دختر بابایی تو ،

خواب تو دید و به ناگاه پرید .

نیمه شب بود که ویرانه ی ما  ، کنج مخروبه ی غمخانه ی ما

بیت الحزان شد  - و باران شدو – نالان شد و گریان شدو آنجا

هر آنکس که چنین منظره را دید

همان وقت که تو سر زده با سر ، یادی از دختر شیرین دهن ِ خوش سخن ِ خود بگرفتی

خرابه نه  که محشر شده بود

 نوبتی هم اگرت بود ، دگر نوبت گلبوسه ی دختر شده بود .

عمر کوتاه گلم سر شده بود ، مثل مادر شده بود ، دخترت با پر بشکسته کبوتر شده بود

***

ای مقیم دل زینب

همه ی آرزویم هست

همین جا ، همین کرببلا ، پیش شما جان بسپارم

 ویا اینکه بمانم ، کنار تو که دیگر نتوانم  ، سفرو زندگی ِ با تو این قد کمانم ، نه جانم  نتوانم  نتوانم

یاسر مسافر

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

چهل روزه ندیدمت ،نگو چرا جون بر لبم        شاید نمی شناسی منو ،به اون خدا من زینبم

 

اگه کمونیم ،تو بوده ای جوونیم ،رفتی که پیرم

رسمش نبود داداش جونم، تو بری و من بمونم ،بذار بمیرم

 

غریب و بی کفن حسین

 

ما رو غریب که دیده اند، به اشکمون خندیده اند

 

به پای نیزه سرت، پیش چشام رقصیده اند

 

بگو که ناموس خدا، مگه کوچه بازاریه

غمی که پشتمو شکست،  غم اَمانت داریه

 

 

یاس تو چیده شد، چه جور بگم با دست خود، با آه و گریه

 

قبری کوچیک کندم براش، ریختم خاک و یوآش یوآش،  روی رقیه

 

غریب مادر یاحسین

 

 

دردم که تازیانه و، رخ سرخ و کبود نبود

 

دردم اینه که جای من ،محله یهود نبود

 

 

اَمون زقلب تیره شون، اَمون ز چشم خیر شون

 

سرگرمیشون کتک زدن، یتیم کُشی بود سیره شون

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

زبانحال حضرت زینب(روضه ی باز)

چه بسیار رنجها کشیدم اخا

ز تل تا به مقتل دویدم اخا

ز مویت گرفت و سرت شد بلند

خودش گفت سر را بریدم اخا

صدای سواری به گوشم رسید

تو را روی زینش ندیدم اخا

گل درد و داغ تو ای با وفا

ز باغ دل خویش چیدم اخا

همان لحظه که سر برید از تنت

دل از دار دنیا بریدم اخا

تو را جان مادر بیا و بده

به دیدار رویت نویدم اخا

نه دیگر نباشم چو سروی بلند

ز داغ جدایی خمیدم اخا

به وقت کتک خوردن مرغ عشق

به بام دو چشمت پریدم اخا

به یادت هست گفتی به من

برای تو معجر خریدم اخا

برادر سر و معجر آتش گرفت

به رو کهنه چیزی کشیدم اخا

خودم نیزه ای بین آن ازدحام

ز قلب تو بیرون کشیدم اخا

ز بین دو عالم امام دلم

تو را بهر خود برگزیدم اخا

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

چهل روز است حسینم را ندیدم                                     بلایش را به جان و دل خریدم

چهل روز چهل منزل اسیرم                                                   دعا کن در کنار تو بمیرم

چهل روز غم چهل ساله دیدم                                             غم و اندوه دیدم ناله دیدم

سر پر خون تو همراه من بود                                               به هر جا چلچراغ راه من بود

همین جا غرق در غم شد وجودم                                           تن پاک ترا گم کرده بودم

میان نیزه ها دل با ختم من                                                ترا دیدم ولی نشناختم من

اگر امروز برداری سرت را                                          تو هم نشناسی ای گل خواهرت را   

ز جا برخیز ای نور دو دیده                                                 ببین مویم سپید و قد خمیده

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد

دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد

دلش چون کربلا کوی حسین است و نمی‏داند

که همچون دوردستان آروزی کربلا دارد

به یاد کاروان اربعینی با گریه می‏گوید

به هر جا هست زینب رو به سوی کربلا دارد

اگر چه برده از این سر زمین آخر دلی پرخون

ولی دلبستگی از جان به کوی کربلا دارد

به یاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خسته

به کف جامی‏لبالب از سبوی کربلا دارد

اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش

همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد

 

شاعر: عبدالعلی نگارنده

گروه دین و اندیشه تبیان

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

مهدی محمدی

حضرت زینب(س)-اربعین

 

اربعین آمد، دلم را غم گرفت

بهر زینب عالمی ماتم گرفت

سوز اهل آسمان آید بگوش

ناله صاحب زمان آید بگوش

جان اهل بیت عصمت بر لب است

كاروان سالار آنها زینب است

جمله مستان سوی ساقی آمدند

مستِ مست از جام باقی آمدند

سینه هـــــا آماج رگــــبار بلا

جـای زخـــم ریسـمان بر دستها

هوش از ســر رفته و دل باخته

جسم خود را بر زمین انداخته

هـر یكی در جستجوی تربتی

بر لب هر یك كلامی صحبتی

قلبها پـــر شِكوه از بیداد بود

آشنای قبرها سجاد بود

رهبــــر زینب امام راستین

حجت حق بود زین العابدین

با كلامش عمه را مغموم كرد

تا كه قبر یار را معلوم كرد

آمده همراه دخت بوتراب

بر سر آن قبر كلثوم و رباب

زخمهای این سفر سر باز كرد

هر كسی درد دلی آغاز كرد   

زینب از مژگان خود یاقوت سفت

داستان این سفر را باز گفت

گفت ای سالار زینب السلام

ماه شام تار زینب السلام

بر تـــو پیغام سفــر آورده ام

از فتوحاتم خبــر آورده ام

كرد با من این مسیرِ عشق طی

راس تو منزل به منزل روی نی

معجرم نیلی شد و مویم سپید

از غم دوری تو قدم خمید

گر كه دست رحمت و صبرت نبود

زینبت در راه كوفه مرده بود

ظلم دشمن تا كه بی اندازه شد

ماجراهای سقیفه تازه شد

ریسمان بر گردن سجاد بود

غربت بابا مرا در یاد بود

دیدی از نی دست خواهر بسته بود

گویی دستان حیدر بسته بود

یاسها را جــوهـــر نیلی زدند

بر رخ آن اختران سیلی زدند

از شماتت كردن دشمن مپرس

از سه ساله دخترت از من مپرس

سرِتو یك نیمه شب مهمان او

با وصالت بر لب آمد جان او

مرد در ویرانه و من زنده ام

بی رقیه آمدم شرمنده ام

بارها از دوری ات جان باختم

بین مقتل من تو را نشناختم

گر تو ای لب تشنه بر داری سرت

حال نشناسی دگر این خواهرت

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

اربعین-حضرت زینب(س)

اربعین و جاده های بی کسی
زینب و دنیایی از دلواپسی
حس نمودم اوج غربت را به تن
خورده ام طعنه ز اغیارت بسی

آمدم ،حال مرا بنگر حسین
ای برادر،ای تو هم سنگر حسین
کوله باری از مراثی در دلم
کعب نی هر لحظه بر خواهر حسین

بعد تو،این زینب و این ناله ها
این من و حزن و فراق لاله ها
ای سرت خورشید بام نیزه ها
مانده ام بین گل و آلاله ها

در مسیر کوفه تا شام بلا
من شدم با هر غم تو مبتلا
بوی خون آید هنوز از قتلگه
ای شهید خفته در کرب و بلا

من اسارت رفتم و قدم خمید
نیزه ها از پیکرت گلبوسه چید
ای تنت زخمی چو قلب دخترت
همچو مادر، پهلویت دشمن درید

شاعر:محمد مهدی عبدالهی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

سلام علی قلب زینب الصبور

حضرت زینب(س)-اربعین

 

شکسته بال ترینم، کبود می آیم

من از محلۀ  قوم یهود می آیم

از آن دیار که من را به هم نشان دادند

به دست های یتیمت دو تکه نان دادند

از آن دیار که بوی طعام می پیچید

از آن دیار که طفلت گرسنه می خوابید

کسی که سنگ به اطفالِ بی پدر می زد

به پیش چشم علمدار بیشتر می زد

از آن دیار که چشمان خیره سر دارد

به دختران اسیر آمده نظر دارد

از آن سفر که اگر کودکی به جا می ماند

تمام طول سفر زیر دست و پا می ماند

به کودکی که یتیم است خنده سر دادند

به او به جای عروسک سَر پدر دادند

به جای آن همه گل با گلاب آمده ام

من از جسارت بزم شراب آمده ام

از آن دیار که آتش به استخوان می زد

به روی زخم لبان تو خیزران می زد

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

محمد جواد غفورزاده (شفق)

اربعین

 

سحر چون پیک غم از در درآید

شرار از سینه، آه از دل برآید

مرا از دیدگان، یک کاروان اشک

به شوق پای‏بوس رهبر آید

جدا زین کاروانِ اشک و حسرت

صدای کاروانی دیگر آید

گمانم کاروان اهل‏بیت است

که سوی قبلۀ دل با سر آید

گلاب از دیده افشان همچو جابر

که عطر عترت پیغمبر آید

به رسم دیده بوسی با عزیزان

به حسرت از مدینه مادر آید

پس از یک اربعین هجران و دوری

به دیدار برادر، خواهر آید

همان خواهر، که کس نشناسد او را

به باغ لاله‏های پرپر آید

همان خواهر، که با سحر بیانش

به هر جا آفریده محشر آید

همان خواهر، که غوغا کرده در شام

همان آئینۀ پیغمبر آید

همان ویرانگر بنیان تزویر

همان رسواگر زور و زر آید

همان خواهر، ولی گیسوپریشان

سیه‏جامه، بنفشه پیکر آید

نوای وای وای از قلب زهرا

صدای های‏های حیدر آید

ازین دیدار طاقت سوز، ما را

همه خون دل از چشم تر آید

میان جبهه با یاد شهیدان

نوائی خوش ز یک همسنگر آید

سرودش، حسب‏حال آن کبوتر

که خونین بال و بشکسته پر آید

سرودش را بیا با هم بخوانیم

به امیدی که شام غم سرآید:

شمیم جانفزای کوی بابم (1)

مرا اندر مشام جان برآید

گمانم کربلا شد عمه! نزدیک

که بوی مشک ناب و عنبر آید

به گوشم عمه! از گهوارۀ گور

درین صحرا، صدای اصغر آید

مهار ناقه را یک دم نگه‏دار!

به استقبال لیلا، اکبر آید!

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

یک اربعین بر روی نی دیدم سرت را

دیدم که زخمی کرده نیزه حنجرت را

 

یک قافله با سوز و اشک و آه آمد

برخیز و بنگر حال و روز لشکرت را

 

با ظرفی از آب آمده تا که ربابه

سیراب گرداند علی اصغرت را

 

برخیز ای نور دو چشمم ای برادر

تا که کمی آرام سازی همسرت را

 

بگذار تا شرح سفر با تو بگویم

بشنو کمی از غصّه های یاورت را

 

از کوفه و شام بلا ای داد بیداد

رنج اسارت پیر کرده دلبرت را

 

وقتی گذر دادند ما را بین مردم

دیدم سر نی گریه ی آب آورت را

 

دیدم ز بام خانه طفلی خیره سر با

سنگی نشانه رفته چشمان ترت را

 

رقّاصه های شهر را آورده بودند

تا دربیارند اشک چشم خواهرت را

 

تهمت زدند و خارجی خواندند ما را

آتش زدند آنجا دل غم پرورت را

 

آنجا نمی دانی چه زجری می کشیدم

وقتی که نان می داد شامی دخترت را

 

با هر صدای خیزرانی که می آمد

من می شنیدم ناله های مادرت را

 

چشم علمدار حرم را دور دیدند

ورنه به عنوان کنیزی گوهرت را ... !

 

جا مانده گنج سینه ات کنج خرابه

با خود نیاوردم گل نیلوفرت را

 

این ها همه یک گوشه ای از ماجرا بود

تازه نگفتم روضه ی انگشترت را ... !!!

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

مطهره عباسیان

حضرت زینب(س)-اربعین

 

از كوفه تا شمشیر عزراییل هایش

از كربلا تا شام با تفصیل هایش...

بعد از چهل روز از مسیر تلخ دیروز

امروز آمد دیدن فامیل هایش

خود را به روی قبرهای خاكی انداخت

بانوی مكه با همان تجلیل هایش

حال عجیبی داشت وقتی باز می گشت

بغض غریبی داشت در ترتیل هایش

با او چهل روز و چهل شب همسفر بود

كابوس هایی تلخ با تأویل هایش

آخر پذیرفت آن چه را باور نمی كرد

دل كند این جا زینب از هابیل هایش...

زن مانده بود و یك بیابان بی پناهی

زن مانده بود و داغ اسماعیل هایش

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

ز داغ تو، پریشانم

ز داغ تو، پریشانم، حسین جانم، حسین جانم

ببین از دیده گریانم، حسین جانم، حسین جانم

ز جا خیز ای امید من، ببین موی سفید من

ز بعدت ای شهیدِ من، نه سر مانده نه سامانم

تو با رأس جدا از تن، زدی آتش به قلب من

چه سازم در بر دشمن، خزان گردیده بوستانم

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

خدایا زار و مظطر گشته زینب

خدایا زار و مظطر گشته زینب                                                 به سیر باغ پر پر گشته زینب

پریشان خاطر و قامت خمیده                                              پس از یک اربعین برگشته زینب

ببین جانا دل پر درد زینب                                                        گونه با غمت خو کرده زینب

 ببین ای یوسف صد پاره پیکر                                                          برایت پیرُهن آورده زینب

دلم را چون تنت صد چاک کردند                                           سرشکم را به سیلی پاک کردند

                                             الهی خواهرت زینب بمیرد

                                              تو را با بوریا در خاک کردند

                                                ***                                                  علی رضا شریف

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

دو زائر دل شکسته

چهل روز است حسینم را ندیدم                                     بلایش را به جان و دل خریدم

چهل روز چهل منزل اسیرم                                                   دعا کن در کنار تو بمیرم

چهل روز غم چهل ساله دیدم                                             غم و اندوه دیدم ناله دیدم

سر پر خون تو همراه من بود                                               به هر جا چلچراغ راه من بود

همین جا غرق در غم شد وجودم                                           تن پاک ترا گم کرده بودم

میان نیزه ها دل با ختم من                                                ترا دیدم ولی نشناختم من

اگر امروز برداری سرت را                                          تو هم نشناسی ای گل خواهرت را   

ز جا برخیز ای نور دو دیده                                                 ببین مویم سپید و قد خمیده

 
 
شنبه 29 آبان 1395  12:29 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها