ژولیده نیشابوری-حضرت زینب سلام الله علیها-اربعین
بر سر تو ای باز ای جان جانان آمدم
مو پریشان رفته بودم، دیده گریان آمدم
رفته بودم بهر تبلیغ قوانین خدا
با که مأموریتم آمد به پا یان آمدم
رفته بودم شام و کردم طبق فرمانت عمل
شام را بر شامیان، شام غریبان آمدم
آن امانت را که بسپردی به دست خواهرت
بر دمش در شام و بی او با صد افغان آمدم
در سفارت خانه ی شامش به عنوان سفیر
کردمش منصوب نزد تو شتابان آمدم
تا که مأوا کردم اندر مجلس شوم یزید
کردمش رسوا و با فتح نمایان آمدم
کاخ استبداد را با خطبه ی عزای خود
کرده ای آرام جان با خاک یکسان آمدم
نام نامی تو را ای زینب دوش نبی
کردم اندر صفحه ی تاریخ عنوان آمدم
تا بس که از درد فراقت ریختم از دیده خون
بهر دیدار تو من از شام ویران آمدم
تا نمایم عقده ی دل خالی ای جان اخا
مو پریشان، دیده گریان، سینه سوزان آمدم
بس که بشنیدم طعنه و زخم زبان
ای طبیب دردمندان ، بهر درمان آمدم
از برای یاری" ژولیده "ی افسرده حال
در برت آشفته دل ای شاه خوبان آمدم