0

بانک اشعار اربعین حسینی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

اربعين

من که مهمان تو ازشام بلایم یا حسین
داغدارلاله های کربلایم یا حسین

کوعلی اکبرمن کوعلی اصغرم
کوامیرلشکروصاحب لوایم یا حسین

قبرتو چون کعبه وزمزم سرشک دیده ام
این چهل منزل شده سعی وصفایم یا حسین

بسکه درصحرا دویدم من به دنبال سرت
بین شده پرآبله ازخارپایم یا حسین

خواهی اردانی غمت با خواهرت زینب چه کرد
خیزوازجابین که محتاج عصایم یا حسین

محرم زینب کجا بودی که درشام بلا
مجلس نا محرمان گردید جایم یا حسین

 

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:25 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

چهل روز

صبح آمد و خورشید نتابید چهل روز

همراه من آمد سر خورشید چهل روز

در دفتر نقاشی تاریخ دو دستم

طرحی زد و از خون تو پاشید چهل روز

من تشنه ی لبخند تو بودم ولی ای عشق

جز غصه بر این تشنه نبارید چهل روز

از ناله ی من عرش خداوند تکان خورد

کوثر متلاطم شد و جوشید چهل روز

***

از مردم این شهر برایت چه بگویم؟!

تقویم همه بعد تو شد عید چهل روز

هر کس که نگاهش به من و بی کسی ام خورد

با هلهله ای کف زد و رقصید چهل روز

از خواهر خود حرف نکش ای تن بی سر

باید چه بگوید که چه ها دید چهل روز؟!

تصویر زمین خوردن تو در سر او ماند

این بود دلیلش که نخوابید چهل روز

این چشم اگر کور شده دست خودش نیست

رخ نیلی و لب پاره ترا دید چهل روز

برخیز نگاهت کنم و اشک بریزم

این بغض در این حنجره پوسید چهل روز

***

برخیز که بویت کنم و مست شوم باز

من آمده ام با سر خورشید،... کجایی؟!

حسن اسحاقی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:25 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

بی تو دلم، بسمل بی‌بال بود 
داغ چهل روزه، چهل سال بود 
طایر جان، دور سرت می‌پرید 
مرغ دلم، گوشه گودال بود 
سلسله، گردیده النگوی دست 
خار، به پای همه خلخال بود 
سینه ما، داغ روی داغ داشت 
خال لب ما، همه تبخال بود 

همـره ما، تار و نی و چنگ بود 
دسته گل محفل ما، سنگ بود 

اگر چه، خون جگر آورده‌ام 
پرچم فتح و ظفر آورده‌ام 
ای به فدای تن پاکت، سرم 
بر تن پاک تو، سر آورده‌ام 
بر لب خشک تو ز شام بلا 
اشکْ فشان، چشم تر آورده‌ام 
گرچه تو خود از همه داری خبر 
من ز سه ساله، خبر آورده‌ام 

داغ بزرگی است غم کودکت 
فاطمـۀ سـه سالـۀ کوچکت 

خیز، زجا، ای پسر مادرم 
من نه مگر این که تو را خواهرم 
معجر نو، بر سر خود کرده‌ام 
بس‌که به سر، ریخته خاکسترم 
تو در مدینه، وسط آفتاب 
عبا کشیدی به روی پیکرم 
در پی این قصه، گمانم نبود 
از سر نی، سایه کنی بر سرم


من نـه فقط هـمسفرت گشته‌ام 
سـوخته‌‌ام و دور سـرت گشته‌ام


کرب و بلا، باغ گل ما کجاست؟ 
مصحف صدپارۀ زهرا کجاست؟ 
ای بدنت پاره‌تر از برگ یاس! 
باغ گل و لالۀ لیلا کجاست؟ 
رباب با شاخۀ گل آمده 
غنچۀ پرپر شدۀ ما کجاست؟ 
رقیّه را، اگر نیاورده‌ام 
سکینه‌ات آمده، سقّا کجاست؟ 

آن‌همه گل در چمنت کو حسین
لالـۀ بــاغ حسَنَـت کــو حسین

شام و کف و خنده و دشنام بود 
عترت تو، در ملاء عام بود 
دسته گل سلسله دار همه 
سلسله و سنگ لب بام بود 
طفل تو، از بیم جنایت‌گران 
اشک به رخ ریخت و آرام بود 
شب همه، با گریۀ ما صبح شد 
شام هم از غربت ما شام بود 

رأس تو تا، زینتِ دروازه شد 
داغ دل مـا همگی تازه شد 

پیش بلا، سینه سپر گشته‌ام 
راهی طوفان خطر، گشته‌ام 
چهره برافروز، عزیز دلم 
من پی دیدار تو برگشته‌ام 
گرچه رسیدم ز سفر، سرفراز 
با غم تو، خمیده‌تر گشته‌ام 
از اینکه تو رفتی و من مانده‌ام 
خجل ز مادر و پدر گشته‌ام 

داغ تو زخم جگرم شد حسین
قاتل تو هـم‌سفرم شد حسین


کوه غمت به شانه آورده‌ام 
قامت خم نشانه آورده‌ام 
ناز مرا مکش که از بهر تو 
قصۀ نازْدانه آورده‌ام 
کبوتران بال و پرْبسته را 
باز به آشیانه آورده‌ام 
خیز و ببین شبیه زهرا شدم 
نشان تازیانه آورده‌ام 

همّت من، فـاتح دینـم شده 
مدال من، زخم جبینم شده 

ای به ابی انت و امّی فداک 
جانِ اخا! دست، برون کن ز خاک 
سر، که نداری، ز لبت بشنوم 
حرف بزن، از گلوی چاکْچاک 
وای اگر رود، ربابت ز دست 
آه اگر سکینه، گردد هلاک 
قلب رباب را بده تسلیت 
اشک سکینه را کن از چهره پاک 

نظر، بـه زین العابدینت، فکن 
زخم غـل جامعه را بوسه زن 

قسم! به خون دل و زخم سرم 
قسم! به کام خشک و چشم ترم 
قسم! به جان خاتم الانبیا 
قسم! به جانِ پدر و مادرم 
قسم! به دست‌های عبّاس تو 
قسم! به آن دو کودک بی‌سرم 
هزار بار اگر، به شامم برند 
باز تو را، باز تو را، یاورم 

سایۀ من فرش بیابان توست 
لالۀ من، خـار مغیلان توست 


میثم اگر در غم ما، سوخته 
از دل سوزان من آموخته 
ظرف گناهش، پر و دستش تهی 
از همه سو، چشم به ما دوخته 
هر نفسش شعله‌ای از آه ماست 
با نفس ما شرر افروخته 
نالۀ ما، گریۀ ما، سوز ماست 
هر چه که آورده و اندوخته 

اوست که یک عمر، ثناگوی ماست 
خاک قدم‌هـای سگ کوی ماست

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:25 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

اربعین

کربلایت بار دیگر منزل زینب شده
در عزای اربعینت جان او بر لب شده


او که شمع محفل شمس و قمر، وان غنچه بود
بعد از این پروانه ی هجده گل و کوکب شده


زینبی کز نور او دنیای دل جان می گرفت
بین چگونه عالم قلبش ز هجرت شب شده


جان مادر از رقیه نزد او حرفی نزن
زین سبب از شام تا کرب و بلا در تب شده


سرفراز آمد به دیدار حسین بن علی
با زبان حیدری زینت برای اب شده


من نمی گویم بر او بعد علمدارت چه شد
هیبت زهرا نشان، گویای این مطلب شده


روی چشمان عمود خیمه ها پا می نهاد
از جفای تیر دشمن حال بی مرکب شده

 

جملگی اهل سما گریان به حال زینب و
نغمه ی «طایر» دمادم ناله و یارب شده

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:25 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

غلام رضا سازگار-اربعین

ای شهیدان شمع روشن، عود در مجمر کنید

 عمـۀ سـادات از شام آمده، باور کنید

 بـا گلاب اشک خود آیید بهر پیشباز

 شستشو از چهره او گرد و خاکستر کنید

 کـوثر زهـرا ز صحـرای اسـارت آمده

 جای گل با هم نثارش سورۀ کوثر کنید

 تا گل سرخِ «مبارک باد» بر لیلا برید

 خلعت نو بر تن پاک علی‌اکبر کنید

 سینه‌ای پر شیر از خون دل آورده رباب

 گریه بر لبخندِ خونین علی‌اصغر کنید

 لالـه‌های پـرپـر ام‌البنین، زهرا رسید

 در پیِ عبـاس، استقبال از مادر کنید

 ام‌کلثوم از سفـر آورده رو در علقمه

 لحظه‌ای دلجویی از آن مهربان خواهر کنید

 همره زینب به سوی قتلگاه آرید رو

 گریه بر آن خواهر و آن پیکرِ بی‌سر کنید

 تا سکینه چشم نگشاید به سوی قتلگاه

 خویش را سدّ ره آن نازنین دختر کنید

 طایـران خستـه اینجـا نیست دیگر کعب نی

 ناله و فریاد بر خاک شهیدان سر کنید

 این شما، این کربلا، این علقمه، این قتلگاه

 سرزمین نینـوا را صحنـۀ محشر کنید

 با وضوی اشک رو آرید سوی قتلگاه

 سجده بر زخمِ تنِ آن غرقه خون پیکر کنید

 ای ملایک تا قیامت رود رود و بحر بحر

 اشـک «میثم» را نثـار آل پیغمبر کنید

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:26 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

             اللهم الرزقنا كربلا

اربعين كرب و بلا لذتِ ديگر دارد

تا به كِي قسمتِ ما دعوتِ جانان نشود؟!!!

 

هر كسي گفت حسین نام ِ دگر را نبرد

هیچ ذکری به خدا ذکر حسین جان نشود

 

دردِ ما داغ ِ حسین است دوایش گریه ست

با طبابت جگر ِ سوخته درمان نشود

 

گریه یِ چشم مرا فاطمه باید بخَرَد

اشک کالایِ گرانیست که ارزان نشود


شنبه 29 آبان 1395  10:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

سید رضا موید-اربعین حسینی علیه السلام

اسلام ز سعی مسلمین ریشه گرفت

وزن خون حسین (ع) نخل دین ریشه گرفت

نخلی که حسین (ع) روز عاشورا کاشت

از اشک عزای اربعین ریشه گرفت

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:26 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

از امام زمان(ع)معذرت خواهي ميكنم بابت اين شعر

       امان از دل زينب(س)

هر طور بود آمدم اینجا گمان نبود

اصلاً اُمیدِ آمدنِ کاروان نبود

من زینبم نه زینب وقت وِداعمان

زینب به زیر جامه اش این داستان نبود

من زینبم نه زینب تا عصر یازده

موی سپید و این همه قَدِ کمان نبود

آسان نبود رفتن ما تا به کوفه، شام

گاهی میان قافله یک لقمه نان نبود

آسان نبود رفتن ما با حرامیان

پرده نداشت محمل ما، شأنمان نبود

آسان نبود آمدن ما از این مسیر

غیر ِ سرت به رویِ سرم سایبان نبود

این قافله که خانم قامت کمان نداشت

دارایِ دختری شده لکنت زبان نبود

تعداد ما کم است نپرس از دلیل آن

با نازدانه ات احدی مهربان نبود

 

رفتی و بردی اصغر و حتی برای من

نگذاشتی رقیه يِ خود را برای من

 

با اشکِ چشم غسل زیارت کنم حسین

وقتش رسیده جان برود از تنم حسین

حالا که باز هست دو دستم چه فایده؟

دستی نمانده سینه برایت زنم حسین

دیگر رسالتم که به پایان رسیده است

بگذار کربلا بشود مدفنم حسین

 

هر چه به من گذشت فدای سرت حسین

معجر که هست روی سر خواهرت حسین

 

بعد از تو گاه قافله سالار بوده ام

گاهی سپر، طبیب، پرستار بوده ام

هر جا برای حفظ امام زمانه ام

زهرا میان کوچه و بازار بوده ام

بی معجزه، بدون عصا، با قَدِ خَمَم

موسی میانِ مجلس اغیار بوده ام

چشم یزید کور شد از خطبه های من

من ذوالفقار حیدر کرار بوده ام

من پس گرفته ام عَلَم ِ ساقی ِتو را

تا ساقی ات بداند علمدار بوده ام

 

از من مپرس، مگو خواهرم کجاست؟

آن بلبل سه ساله ي من دخترم کجاست؟

 

یادت که هست آنچه سر پیکرت شد و

چوب و عصا و نیزه فرو در پَرَت شد و

از پشتِ سر گرفت به بالا سر ِتو را

آنچه به پیش من ِ خواهرت شد و

می آمدند دستِ پُر از قتله گاه و بعد

در زیر سُم ِ اسب لگد پیکرت شد و

رفتم به شام و كوفه به همراه یک نفر

یک ساربان که صاحب انگشترت شد و

گاهی فراز نیزه و دروازه مرقدت

گاهی میان طشت ، نزولِ سرت شد و

آرام گفته ام  که ابالفضل نشنود

حرف از کنیز بردن یک دخترت شد و


شنبه 29 آبان 1395  10:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

مشفق کاشانی-اربعین حسینی علیه السلام

ساربان از اشتران بگشای بار

لحظه ای ما را به حال خود گذار

اینکه بینی سرزمین کربلاست

خاک او آغشته با خون خداست

در حریم قدسی صحرای دوست

بشنو این گلبانگ، این آوای اوست

نی نوا، در نینوای راستین

مویه ها دارد ز نای اربعین

ناله آتش بال در پرواز بین

هم طراز آه گردون تا زمین

اشک می ریزد ز چشم کائنات

در عزای تشنه کامان فرات

آن بلا جویان که تا بزم حضور

راه پیمودند با سامان نور

رایت توحید از اینان پایدار

ماند و می ماند به دور روزگار

گر فرات این جا چو دریا خون گریست

نی عجب، خورشید بر هامون گریست

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:26 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

            سالار زينب(س)

يادش به خير روز و شبم با حسين بود

ذكر بي اختيار لبم يا حسين بود

پا تا سر ِ عقيله سرو پا حسين بود

وقتِ اذان اشهدِ من يا حسين بود

 

 

ما تار و پودِ رشته يِ پيراهن هميم

يعني من و حسين،حسين و من ِ هميم

 

 

دور از تو هست ولي دست از تو بر نداشت

خسته شده ست ولي دست از تو برنداشت

از پا نشست ولي دست از تو برنداشت

زينب شكست ولي دست از تو برنداشت

 

 

مانند من كسي به غم و رنج تن نداد

آه كه غمي چنين به دلِ پنج تن نداد

 

 

يادش به خير بال و پرش ميشدم خودم

سايه به سايه همسفرش ميشدم خودم

يك عمر مادر و پدر ميشدم خودم

جايِ همه فدايِ سرش ميشدم خودم

 

 

نام ِ حسين حكم ِ قسم را گرفته بود

يك شب نديدنش نفسم را گرفته بود

 

 

يادم مي آيد آينه رويِ حسين بود

اشكِ دو چشمم آبِ وضويِ حسين بود

هم پنجه هام شانه ي موي حسين بود

هم بوسه هاي زير ِ گلوي حسين بود

 

 

يادم نرفته ميانِ شب از خواب ميپريد

يادم نرفته تشنه لب از خواب ميپريد

 

 

ماندند كربلا كس و كاري كه داشتيم

آتش گرفت دار و نداري كه داشتيم

بي سر شدند ايل و تباري كه داشتيم

از ما گرفت كوفه وقاري كه داشتيم

 

 

يك روز خانه يِ پدر ِ من شلوغ بود

يك روز دور و بر ِ من شلوغ بود

 

 

جاي سلام سنگ به من پرت كرده اند

از پشت بام سنگ به من پرت كرده اند

زنهايِ شام سنگ به من پرت كرده اند

شاگردهام سنگ به من پرت كرده اند

 

 

داغت نشست قلبِ صبور مرا شكست

زخم ِ زبانِ شام غرور مرا شكست

 

 

حالا فقط به پيرُهنش فكر ميكنم

ميسوزم و به سوختنش فكر ميكنم

دارم به دست و پا زدنش فكر ميكنم

بسكه به نيزه و دهنش فكر ميكنم ...

 

 

با روضه ي برادرم از هوش ميروم

با ضجه هايِ مادرم از هوش ميروم

 

 

از هر كه تازه آمده از راه نيزه خورد

گَهگاه سنگ، گاه لگد، گاه نيزه خورد

شد نوبت سنان، دهن ِ شاه نيزه خورد

در كُل هزار و نهصد و پنجاه نيزه خورد

 

 

آنقدر سنگ خورد كه آئينه اش شكست

در زير ِ نعل ها قفس ِ سينه اش شكست

 

 

واي از محاسن تو و انگشتهاي شمر

واي از لب و دهان تو و جاي پاي شمر

مثل تن تو خورد به من چكمه هاي شمر...


شنبه 29 آبان 1395  10:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

محسن احمد زاده-حضرت زینب سلام الله علیها-اربعین

من و داغ غمی سنگین چهل روز

چه ها بر من گذشته این چهل روز

چهل روز است هجران من و تو

که هر روزش مرا چندین چهل روز

مرا جز ضربه های تازیانه

نداده هیچ کس تسکین چهل روز

اسارت، طعن دشمن، تهمت دوست

نصیب عترت یاسین چهل روز

در این غم خوب می دانی که باید

چه رنجی برده باشم این چهل روز

تو و رأسی پر از خاکستر و زخم

من و پیشانی خونین چهل روز

من و بغضی چهل ساله که بی تو

شکسته در گلویم این چهل روز

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:26 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

هم ؛که شعله بر جگر غم کشیده ام

اشکم، که قطره قطره به پایت چکیده ام

آئینه ام ،که زخم ترک خورده ام ز سنگ

سروم ، که سایبان شده قد خمیده ام

ای تلّ ِ خاکِ غرقِ به خونِ برادرم

باور نمی کنم به کنارت رسیده ام

نقش هزار ضربت دشمن گرفته ام

طعم هزار سنگ ستم را چشیده ام

یادم نمی رود که در آن روز در پی ات

صد بار این مسیر سیه را دویده ام

یادم نمی رود که در آن شام از تنت

صد تیغ و تیر و نیزه و خنجر کشیده ام

اکنون رسیده ام که ببوسم دوباره ات

آه ای گلو بریده کجایی ، بریده ام


شنبه 29 آبان 1395  10:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

 آمدم اما چه تنها آمدم

از مصیبت سوی غم ها آمدم

 

در پس خود شام ویران دیده ام                             روی نی قاری قرآن دیده ام

ساقی لب تشنه گریان دیده ام                            یا اخا از پیش سرها آمدم

 

ای برادر پرسی از موی سپید                            و از خمیده قامت زینب چو بید

شام و کوفه کینه ها از ما شدید                                 از میان سنگ اعدا آمدم

 

من سپر بهر تن طفلان شدم                                هر نفس آلام محزونان شدم

دست بسته راهی میدان شدم                                 بعد رزمی پر ز غوغا آمدم

 

ظالمی رخسار دختت را کبود...                          کانچنان، پیدای تاریکی ربود

نور مادر التیام و چاره بود                                        بعد دیدار دو زهرا آمدم

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

حیدر توکلی-حضرت زینب سلام الله علیها-اربعین

الا ای گل که پرپر زیر خاکی

به زیر خاک و چون دل چاک چاکی

نمی گویم ز خاکت سر بر آری

که می دانم برادر سر نداری

ولی گویم نظر کن زینبت را

نگه کن خواهر جان بر لبت را

نمی شد باور قلب حزنیم

که روزی سنگ قبرت را ببینم

پس از تو ای عزیز پرپر من

خدا داند چه آمد بر سر من

پس از تو لحظه ای شادی ندیدم

پس از تو رنگ آزادی ندیدم

پس از تو روزم از شب تیره تر شد

دما دم مرگ، پیشم جلوه گر شد

پس از تو حرمتم بشکست دشمن

پس از تو دست هایم بست دشمن

پس از تو رفت مردی از میانه

پس از تو خورد زینب تازیانه

پس از تو کوفیان بیداد کردند

مرا با سنگ استمداد کردند

پس از تو بر دلم آذر کشیدند

پس از تو از سرم معجر کشیدند

پس از تو بر در دروازۀ شام

مرا دادند اهل شام دشنام

پس از تو مجلسی بیگانه رفتم

پس از تو گوشۀ ویرانه رفتم

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:27 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

یوسف رحیمی-اربعین

با زخم دل و زخم جبینی دیگر

با ناله و آه آتشینی دیگر

از ماتم خواهر تو باید جان داد

از راه رسیده اربعینی دیگر

*

با شیون و اشک و ناله بر می گردند

رفتند چو یاس و لاله بر می گردند

در قافله جای آفتابی خالی ست

افسوس که بی سه ساله بر می گردند

*

آن خیمه‌ی بی عمود را برپا کرد

یادی ز لب سوخته‌ی سقا کرد

در علقه رفته ست سکینه از هوش

انگار ضریح ماه را پیدا کرد

*

با ناله و شور و شین بر می گردد

با مویه‌ی زینبین بر می گردد

انگار پس از چهل غروب خونبار

امروز سر حسین بر می گردد

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:27 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها