0

بانک اشعار اربعین حسینی

 
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

حضرت زینب(س)-اربعین

 

من باغبان باغ به آتش کشیده ام

اینک به باغ سوخته خود رسیده ام

تفسیر آیه های کبیر شهادتم

تصویر لاله های به خون در تپیده ام

من زینبم، کفیل اسیران دشت خون

من زینبم که رنج اسارت کشیده ام

ای سرپرست قافله ی عشق، ای حسین!

برخیز ای شهیدِ به خاک آرمیده ام

رفتم به شامِ بلا و در این سفر

در هر کجا حماسه ی نور آفریده ام

حسّ وظیفه زنده نگه داشته مرا

ورنه هزار بار دل از جان بریده ام

با آن که در زیارت قبرت به اربعین

چندین فضلیت از لب جدم شنیده ام

هرگز گمان دیدن قبرت نداشتم

دیدم کنون و کاش نمی دید دیده ام

دیدم نوشته قبر حسین است این مزار

شستم چو خاک قبر تو با اشک دیده ام


شنبه 29 آبان 1395  10:02 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

كاش بعد از شما نمی‌ماندم

بعد تو كشته می‌شدم ای كاش

كاش می‌مردم و نمی‌دیدم

طعنه‌های اراذل و اوباش

**

با خودت گفته‌ای اگر بروی

چه كسی می‌رسد به فریادم؟

محرمی هست دست من گیرد

اگر از روی ناقه افتادم؟

**

بعد عباس، تازه فهمیدم

نیزه‌داران چقدر نامردند

ابتدائاً به سمت خیمه‌ی ما

ده نفر گرگ حمله آوردند


شنبه 29 آبان 1395  10:02 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

اشعار اربعین حسینی(ع) - مهدی صفی یاری

 

آمدم از سفر و جز غمم احوال نبود

این چهل روز کم از غصه ی چل سال نبود

 

با سرت بودم و فکر بدن ات می کُشتم

کاش آنروز نمی دیدم و پامال نبود

 

دم دروازه ی ساعات عجب بزمی بود

کاشکی دور و برم اینهمه جنجال نبود

 

پیر شد زینبت از بس به سرت سنگ زدند

ورنه این خواهرت آنقدر کهنسال نبود

 

چوب را زد به لبت یاد لبت افتادم

هیچ کس فکر من و گریه اطفال نبود

 

خیره شد سمت سکینه ، نفس ام بند آمد

این یکی فکر بدی داشت....نه خلخال نبود..

 

خسته ات می کنم اما ز سفر برگشتم

چه بگویم خبر از  زینب و اجلال نبود

 

جای شکر است که برگشتم و دیدم امروز

بدن کوفته ات گوشه گودال نبود


شنبه 29 آبان 1395  10:02 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

سیاسی،اجتماعی-بزرگداشت 9 دی-اربعین حسینی

 

ما ولایت مدار زاده شدیم

با دم ذوالفقار زاده شدیم

پای دین استوار زاده شدیم

همه مجنون یار، زاده شدیم

همه گی تحت رایت عشقیم

شیعیان ولایت عشقیم

ما همه بت شکن بزرگ شدیم

با ولا مرد و زن بزرگ شدیم

بین سینه زدن بزرگ شدیم

با حسین و حسن بزرگ شدیم

با حسینیم، با حسین شهید

پرچم ماست یا حسین شهید

از دل ما شراب می جوشد

چشمه های پر آب می جوشد

غیرت بوتراب می جوشد

عشق این انقلاب می جوشد

پرچم انقلاب محکم بود

پرچم مشکی محرم بود

خون که دادیم ما جگر دادند

دست دادیم بال و پر دادند

بت شکستیم تا تبر دادند

رهبری نه، که تاج سر دادند

با خمینی به ما کمک آمد

هشت سال از خدا کمک آمد

بین این روضه ها زهیر شدیم

عابس و مسلم و بریر شدیم

با بصیرت جدا ز غیر شدیم

همگی عاقبت به خیر شدیم

تکیه بر غیرت وهب زده ایم

فتنه را یک به یک ورق زده ایم

سال هشتاد و هشت فرصت ساخت

کفر بر قلب دیمی تاخت

سست ایمان عنان خود را باخت

فتنه دشمن در این سرا انداخت

باز حرمت شکست، پرچم سوخت

دل ما باز در محرم سوخت

عده ای رشوه خوار جمع شدند

پست های دیار جمع شدند

سگ صفت های خار جمع شدند

در هجوم غبار جمع شدند

در عزای حسین خندیدند

همه چو اهل کوفه رقصیدند

لحظه امتحان بلند شدیم

با حسین زمان بلند شدیم

همه سینه زنان بلند شدیم

پای رهبر چنان بلند شدیم

نه دی گام ها طلائیه شد

همه ی شهرها حسینیه شد

نه دی را حضور امت ساخت

نه دی قله بصیرت ساخت

نه دی سنگر شهامت ساخت

بهر ایران شیعه عزت ساخت

نه دی کار، کار مردم بود

واقعاً افتخار مردم بود

نه دی اقتدار عاشوراست

نه دی دست کربلاپیداست

نه دی پشتوانه فرداست

نه دی هر کسی به پا برخاست

سینه زن ها حماسه ساز شدند

رهبری گفت سرفراز شدند

گفت رمز دوام ما تقواست

بیرق انتقام ما تقواست

انتظار امام ما تقواست

دست گیر قیام ما تقواست

نه دی را فقط خدا دیدیم

روح ارباب کربلا دیدیم

تا ولی فقیه علمدار است

روح اسلام نیز بیدار است

آی مردم زمان پیکار است

یار چشم انتظار عمار است

رهبری روح سبز دوران هاست

رمز بیداری مسلمان هاست

از شهیدان جدا شدن مرگ است

از حسینیه پا شدن مرگ است

دور از روضه ها شدن مرگ است

واقعاً بی حیا شدن مرگ است

زحمت راه کج نمی ارزد

این دعای فرج نمی ارزد

ما کنار ولایتیم همه

بی قرار شهادتیم همه

تحت تعلیم هیئتیم همه

نسل سرخ بصیرتیم همه

همه هستیم با امام زمان

التماس دعا امام زمان

نکند از تو من جدا بشوم

من به حال خودم رها بشوم

دور از خط کربلا بشوم

مثل یک عده بی وفا بشوم

بی قرارم مرا نگاه کنید

یادی از داغ قتلگاه کنیم

×××

کاروان داغ دیده می آید

خواهری غم کشیده می آید

چه خمیده، خمیده  می آید

تا سر، سر بریده می آید

پس گرفته سر برادر را

پس گرفته لباس و معجر را

دل پر اضطراب واویلا

کوچه های عذاب واویلا

آستین و حجاب واویلا

ماجرای شراب واویلا

شام رفته  کبود برگشته

از نبرد یهود برگشته

پیش او خصم سربه زیر شده

گرچه با نامحرمان اسیر شده

دیگر از روزگار سیر شده

بی حسینش چقدر پیر شده

حیف آخر سه ساله جا مانده

گوشواری از او به جا مانده


شنبه 29 آبان 1395  10:02 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

سید رضا موید-اربعین حسینی علیه السلام

باز اشکم به دیده می‎آید

بوی گل‎های چیده می‎آید

باز از دور بانگ قافله‎ای

که به مقصود رسیده می‎آید

اربعین آمد و ز شام بلا

زینب داغدیده می‎آید

زائری بر زیارت قبری

خار در پا خلیده می‎آید

بر مزار پدر پریشان حال

پسری غم رسیده می‎آید

مادری بر کنار قبر پسر

رنگش از رخ پریده می‎آید

خواهرت یا حسین از ره دور

با هزاران پدیده می‎آید

با سرت همسفر قدم به قدم

صحنه‎ها آفریده می‎آید

نخل بار آور قیام تو را

با بیان پروریده می‎آید

تار و پود ستم به تیغ زبان

آن که از هم دریده می‎آید

سر بلند است از شکست یزید

گر چه قامت خمیده می‎آید

بود قصدش کمال نهضت تو

نک به مقصد رسیده می‎آید

با زبان قلم "موید" گفت

باز اشکم به دیده می‎آید

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

اربعین حسینی

 

جرس آرد خبر از قافلـۀ شـام و حجاز

شهدا! وقـت نماز است نماز است نماز

سـر بـرون از جگـر خاک بیاریـد همه

دسته‌ گل از تن صد چـاک بیاریـد همه

لشکـر فتـح رسیدنـد، علَـم پیــدا شد

ناقه‌هـا! اشـک بریزیـد، حرم پیـدا شد

حضـرت فاطمـه از عـرش عُـلا می‌آید

یا که زینب به سوی کرب‌ و بـلا می‌آید؟

ای شهیدانِ به خون خفته ز جا برخیزید

گل بـه خـاک قـدم دختـر زهرا ریزید

بوستانی که بوَد رشک ارم نزدیک است

حـرم‌ الله! بیــایید حـرم نـزدیک است

با خـود از اشـک دُر نـاب بیارید همه

بهـر سقــای حــرم آب بیــارید همه

نگذاریـد کـه عبــاس خجـالت بکشد

خجلـت از تشنگـی بـاغ رسالت بکشد

وای من! بـاز شـرر بـر جگـر آل افتـاد

گـذر زینب مظلومـه بــه گـودال افتاد

باز هم در نفسش سوز درون می‌جوشد

عوض اشک ز چشمش همه خون می‌جوشد

 

خاک مقتل خجل از زینب کبراست هنوز

روی دستش بدن یوسف زهراست هنوز

گویـی از حنجـر ببریـده نــدا مـی‌آید

صـوت جان‌سـوز امـام شهــدا مـی‌آید

کای ز فتح و ظفـر آورده بشارت زینب!

ای شده فاتح میدان اسارت زینب!

گر چـه از شـام بـلا بـا قد خم برگشتی

سرفـرازی و فراتــر ز علــم بـرگشتـی

صبـر تــو در مـلاء عـام سرافـرازم کرد

آتش نطق تـو در شـام، سرافـرازم کرد

نخل دین، آب حیات از دهنت می‌نوشد

خون من در نفس سوخته‌ات می‌جوشد

من هم از تشت طلا بر تو نظر می‌کردم

از تو با ذکر خـدا دفـع خطر می‌کردم

تو خروشیدی و مـن نیز دعایت کردم

در همان تشت طلا گریه برایت کردم

آری! آری! نفست روح به قرآن می‌داد

بانگ یابن ‌الطلقای تو به من جان می‌داد

شام، صحرای قیامت ز قیامت شده بود

چوب روی لب من محو کلامت شده بود

من و جد و پدرم، حیدر و زهرا و حسن

همه گفتیم که ای دختر زهرا احسن!

شهدایم همگـی فخـر ز نـامت کـردند

قاسـم و اکبر و عبـاس، سلامت کردند

حق همین است که با خون بنگارم زینب!

خواهر شیر دلی مثل تو دارم زینب!

اقتدار تو بقـا داد به قانون حسین

خطبه‌های تو نیاورد کم از خون حسین

آن که می‌داد به تو تاب و توان من بودم

ساربان تو بـه بـالای سنـان من بودم

سنگ دشمن به تنت خورد، نظر می‌کردم

صورتم را بـه سـر نیزه سپـر می‌کردم

من بـه ویـرانه چـراغ سحرت گردیدم

دل شب با سر خود دور سرت گردیدم

دفن ریحانـۀ خـونین‌جگـرم را دیدم

اشک چشم تو و تنها پسـرم را دیدم

دخترم شد دل شب دفن در آن ویرانه

او سفیرم شـد و ویرانـه سفـارت‌خانه

ذات حق، ساقی مینای بلای من و توست

وسعت ملک خدا کرب ‌و بلای من و توست

میـوۀ نخل بلندش شـده شرح غم ما

نفست خورده به سوز جگر «میثم» ما

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

بگذار از آن شهر ریا دیگر نگویم

از قصّه ی شام بلا دیگر نگویم

من را نگاه بی حیای کوفیان کشت

زخم زبان شام را دیگر نگویم

آقا همین بس که تو را از من گرفتند

از کوفه و سنگ جفا دیگر نگویم

می دانی ای آرام جانم ای حسینم

پس از سر و تشت طلا دیگر نگویم

طاقت نداری تا بگویم ای برادر

آتش به جان خیمه ها . . . دیگر نگویم

داغ سه ساله پشت زینب را شکسته

این داغ سنگین بود و ما . . . دیگر نگویم

من بودم و یک دشت باغ لاله امّا

با داغ خود کشتی مرا دیگر نگویم

یک کربلا بس بود تا زینب بمیرد

از کربلا تا کربلا دیگر نگویم

شاعر : وحید محمدی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

حضرت زینب(س)-اربعین

 

بی  تو  قفـس  با  آسـمان  فـرقـی  ندارد

بود  و  نـبود  این  جهـــان   فـرقـی   ندارد

وقـتی  نباشی  ایـن  و  آن  فرقـی   ندارد

دیـگر  بهـــارم   بـا  خــزان  فــرقـی   ندارد

دیگر چه  فرقی می کند قحطی آب است

دریــا بـــدون  تو بـــرای من ســـراب است

تو  قــول  دادی   آشــنای  هــم  بمـــانیم

شـانه به شـانه پـا به پـای هــم  بمـــانیم

تا دسـت در دسـت عــصای هـم  بمــانیم

تا  آخــرین  لحــظه  بــرای  هــم  بــمانیم

از روی تــل دیـــدم سوی گـــودال  رفــتی

اینــقدر دســت و پـــا زدی از حـال  رفتـی

خواهــر  بمــیرد  که دگـــر  یـــاری  نداری

تنــها  شــدی  و هـیچ  غمــخواری  نداری

دور  و  بـــرت  حتــی  عـــزاداری  نـــداری

خواهـر  اسـارت  می رود  کــاری   نـداری

جـان  بـــرادر  صــبر  هـــم  انــــدازه  دارد

زینــب  بـــرای  چـــند  غـــم انــــدازه دارد

 

انگـــار  خــاک  کربـــلا  آتــــش   گــــرفته

مــوی تمـــام  بـــچه هـــا اتـــش  گــــرفته

از تــشنگی  لبـــهای مـــا  آتـــش گـــرفته

پیراهـــنت  دیـــگر  چـــرا  آتــــش گــــرفته

پاشو ابولفظلم ببـین خواهــر غریــب  است

ذکـر  مــدام  زیــنـبت  ام   یجــیب  اســت

دیدم  به  دست  ساربان  انگشترت  رفـت

دیدم که دستی سمت گوش دخترت رفت

دیدم  به  روی  نیزه  حتی  حنـجرت  رفـت

یک  نـیزه  پشت خیمه  پیش اصغرت رفت

با  نیـزه  دنـبال  سـر  شـش ماهـه   رفـتند

آری  سـراغ   اصغر   شـش ماهـه   رفــتند

خیمه  به  غــارت  می رود  وقتـی  نباشی

زینـب   اسارت  می رود  وقتـی  نـبـاشی

بـزم   جـسارت می رود  وقـتی  نـبـاشی

دار  و  نــدارت  مـی رود  وقــتی  نـباشی

مــا را مــیان ســــلســـله بــــردند کــوفه

همــرا ه شــمر و حـــرملـــه بـــردند کـوفه

انـگار سـنگ محــکمی بر  اســتکان خـورد

وقـتی کــه بـــر لـــبهات چــوب.............

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

حضرت زینب(س)-اربعین

 

داستان هایی که از شام خراب آورده ام

عالمی از صبر خود در اضطراب آورده ام

رأس خونین تو بر نی بود با من همسفر

خود تو دانــی زآن چه از شــام خـــراب آورده ام

ای کتاب الله ناطق! بین تو بر بیمار خویش

آیه ای از سوره ی اُمّ الکتاب آورده ام

سر زدم بر چوب محمل تا سرت دیدم به نی

وین سر بشکسته را، از خون خضاب آورده ام

پیش چشم من عزیزت در خرابه جان سپرد

سخت جانی بین که با این غصه، تاب آورده ام

کودک شش ماهه ات گر خفته روی سینه ات

از پی دیدار او همره، رباب آورده ام

ای شه خونین کفن ای نور چشم بوتراب!

بهرت ای عطشان جگر، از دیده آب آورده ام

"خوشدلا" بربند لب از ماتم سلطان دین

چون براتِ رحمتِ یوم الحساب آورده ام

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

حضرت زینب(س)-اربعین

 

در این دل شکسته به غیر از شراره نیست

همراه من به جز جگر پاره پاره نیست

می ریزد از دو چشم ترم اشک بی کسی

دیگر به آسمان دلم یک ستاره نیست

خون خدا تو مرگ مرا از خدا بخواه

در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

تاب و توان نمانده که گویم چه ها گذشت

تاب سخن کجا؟ که توان اشاره نیست

ای گوشوار عرش ز جا خیز و خود ببین

بر گوش دختران تو یک گوشواره نیست

یک جرعه آب خورده رباب و هزار حیف

شیر آمده به سینه ولی شیرخواره نیست

با اشک دیده غسل زیارت نموده ام

خوش تر ز قتلگاه تو دارالزیاره نیست

با این سکوت خود به خدا می کشی مرا

با من سخن بگو دلم از سنگ خاره نیست

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

اربعين آمد و من ، كرب وبلا ، باز نشد

من و يك بوسه ز درگاه شما باز نشد

همه از كرب و بلا خاطره دارند ولي

من و يك تجربه زين خاطره ها باز نشد

حسرت كرب و بلا در دل ما عقده شده

اشكمان سيل شد و عقده ي ما باز نشد

گره عشق من و كرب و بلا كور شده

اربعين باز شد و اين گره ها باز نشد

چه كنم تا تو مرا كرب و بلايت ببري

مُردم از بس كه شنيدم بخدا "باز نشد"

ترسم اين است كه اين قصه به پايان نرسد

از من اصرار وّ از سوي شما "باز نشد"

تا به كي صبر كنم پاي قرار آن شب

بعد يك سال و چهل روز، بيا باز نشد

 

شاعر : محمد هاشم مصطفوي

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

غلام رضا سازگار-حضرت زینب سلام الله علیها-نوحه اربعین

پس از یک اربعین رنج و اسارت
کنم قبر حسینم را زیارت
سلام ای نور عینم
حسینم وا حسینم
 نفس ها اوفتاده در شماره
زیارت نامه قلب پاره پاره
برادر جان به زینب کن نظاره
سلام ای نور عینم
حسینم وا حسینم
نهادم در بیابان پیکرت را
چهل منزل به نی دیدم سرت را
سر عباس و عون و جعفرت را
سلام ای نور عینم
حسینم وا حسینم
پریشان چو گیسوی سکینه
هزاران کوه غم دارم به سینه
که بی تو می روم سوی مدینه
سلام ای نور عینم
حسینم وا حسینم
به شام و کوفه دل بردی ز دستم
به پای صوت قرآنت نشستم
گریبان پاره کردم سر شکستم
سلام ای نور عینم
حسینم وا حسینم
چهل شب بی تو خون دل فشاندم
سرت بر نیزه دیدم زنده ماندم
تو قرآن خواندی و من خطبه خواندم
سلام ای نور عینم
حسینم وا حسینم

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

غلام رضا سازگار-اربعین حسینی علیه السلام

دوباره قافله آهنگ کربلا کردند

ز سینه‎ها شرر ناله بر ملا کردند

به تربت شهدا ریختند اشک بصر

چو نی نوا همه در دشت نینوا کردند

گریستند بر آن لحظه‎ای که یک یک را

به تازیانه از آن کشتگان جدا کردند

گهی به علقمه گاهی به جانب گودال

چه سعی‎ها که در آن مروه و صفا کردند

گرفته دست دعا در کنار قبر حسین

به گریه عمه سادات را دعا کردند

برای یافتن قبر طفل شش ماهه

بسی طواف در اطراف خیمه‎ها کردند

روان به جانب گودال قتلگاه شدند

کشیده چهره به خاک و خدا خدا کردند

ستاره بود که از دیده ریختند به خاک

شراره بود که بر آسمان رها کردند

گریستند چنان یاد ظهر عاشورا

که اربعین همه تکرار کربلا کردند

هزار مرتبه "میثم" به امتی نفرین

که بر پیمبر و اولاد او جفا کردند

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

اربعین-زبان حال حضرت سکینه(س)

 

بی گل رویت پدر از زندگی دل برگرفتم

دست شستم از دو عالم چون ترا در بر گرفتم

یاد داری قتلگه نشناختم جسم شریفت

خم شدم بابا نشانت را ز انگشتر گرفتم

هر چه کردم جستجو انگشت و انگشتر ندیدم

پس سراغ حضرتت از عمّه مضطر گرفتم

در مقام قرب بودم مات جسم چاک چاکت

تا برای شیعیان پیغام زان حنجر گرفتم

سوختم آتش گرفتم چون شنیدم ناله تو

ز اولین پیغام تو دستور تا آخر گرفتم

داشتم می مردم از غم در کنار کشته تو

لب بر آن حنجر نهادم زندگی از سر گرفتم

بر تن آزردهٔ من بوسه می زد تازیانه

من برای توشهٔ ره بوسه زان پیکر گرفتم

بس که سیلی زد عدو در راه وصلت بر رخ من

صورتم نیلی شده سنّت ز نیلوفر گرفتم

خواهر کوچک ترم چون دید رأست در خرابه

داد جان در پیش رویم من غمی دیگر گرفتم

خوش به حال او که جان را کرد قربان سر تو

من گران جانم که ماندم قبر تو در بر گرفتم

این من و این جان ناقابل فدای خاک کویت

تا نپنداری که جز تو مونس دیگر گرفتم

مجلس نامحرمان دیدی مرا بازوی بسته

آستین را پیش رویم همچنان معجر گرفتم

خوب می خواندی تو قرآن ای فدای اشک چشمت

تا میان طشت زر بودی تو، من آذر گرفتم

ای پدر بعد از تو من دیگر نخواهم زندگی را

مرگ را زین زندگانی ای پدر خوشتر گرفتم

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:25 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

غلام رضا سازگار-حضرت زینب سلام الله علیها-اربعین

اختر من! هلال من! ماه من

همسفر و همدم و همراه من

بی تو دلم طایر بی ‌بال بود

داغ چهل ‌روزه چهل ‌سال بود

شعله نثار جگرم کرده‌اند

با سر تو همسفرم کرده‌اند

پیش روی محمل من صف‌ زدند

رقص‌کنان، خنده‌ زنان کف ‌زدند

محمل ما در ملاء عام بود

همدم ما سنگ لب ‌بام بود

دیده به خورشید رخت دوختم

آب شدم ساختم و سوختم

رأس تو می‌داد به زینب سلام

چشم تو می‌گشت به من هم‌ کلام   

چشم تو از چار طرف سوی من

نغمۀ قرآن تو نیروی من

حال، پی عرض سلام آمدم

فاتح و پیروز ز شام آمدم

ای به جمالت نگه فاطمه

ای سر نی هم‌ سخن ما همه

باز هم از وحی محمّد بگو

از گلوی پاره خوش‌ آمد بگو

آمده‌ام شانه به مویت زنم

بوسه به رگ‌های گلویت زنم

دست، برون از جگر خاک کن

اشک غم از دیدۀ من پاک کن

ای به لبت زمزمۀ آب ‌آب

آب بده آب بده بر رباب

جان اخا غنچۀ پرپر کجاست

آب که آزاد شد اصغر کجاست

آمدم از شام سوی این حرم

تا به مزار تو طواف آورم

مروه مزار تو، صفا علقمه

سعی کنم پشت سر فاطمه

آمده‌ام ای همه جا همرهم

تا سفر خویش گزارش دهم

نام تو زنده ز قیام من است

فتح تو در خطبۀ شام من است

وحی خدا داشت بیانم حسین

تیغ علی بود زبانم حسین

سوختم و سوختم و ساختم

لرزه به کاخ ستم انداختم

طفل تو گردید پیام‌ آورت

شام شد آرامگه دخترت

گرچه به پای سرت آرام شد

سفیر دائم تو در شام شد

زنده شد از دفن شب دخترت

خاطرۀ دفن شب مادرت

 
 
شنبه 29 آبان 1395  10:25 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها