0

بانک اشعار اربعین حسینی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

حضرت زینب(س)-اربعین

 

دل هر خیمه می سوزد، به احوال دل زینب
که بر باد ستم رفته، تمام حاصل زینب
زنی نبود که نالان نیست، همه در آه و واویلا
همه گریان در این صحرا، ولی مجنون شده لیلا
ز بس سیلی زده دشمن، ببین بر طفل و بر رویش
در این صحرا ز غم رویش، شده هم رنگ با مویش
مَپُرس از من ز کعب نی، چها خصم تو با او کرد
ولی سربسته می گویم، کبوتر را پرستو کرد
خودم دیدم در این صحرا، عزیزم دست و پا می زد
سنان بر پهلوی او بود، و زهرا را صدا می زد
تو این جایی و من بی تو، به سر عزم وطن دارم
ز هجده یوسفم با خود، فقط یک پیرهن دارم

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

شکر خدا دوباره رسیدم کنار تو

حتّی شبی بدون تو خوابم نبرده است

باور نمی کنم که تو رفتی و بعد تو

زخم کبودی لبت از دست رفته بود

**

وقت وداع، دست تو داده توان به من

ور نه که با تو زینبت از دست رفته بود

با آخرین نگاه غریبانه ی تو و

زخم کبودیِ لبت از دست رفته بود

**

دیگر ببین که آینه ای زخم خورده ام

از سنگهای کینه و از موج اشک و آه

یک اربعین گذشته و حالا رسیده ام

تا جان دهم کنار تو در بین قتلگاه

**

هر جا که شد در آن شبِ شومِ پیاله ها

همراه چشم های ترت آتشم زدند

گاهی به روی نیزه و گاهی در آن تنور

یک اربعین به پای سرت آتشم زدند

**

آخر چگونه گریه نریزم به پای تو

وقتی غریبی و کفنت کهنه بوریاست

یک اربعین گذشت و سر اطهرت هنوز

خورشید سرخ و شعله ور روی نیزه هاست

**

حق داشت دخترت که برای تو دق کند

دیگر بیا و تازه نکن داغ لاله را

جا مانده پاره ی تنت آخر، بیا مگیر

از زینبت دوباره سراغ سه ساله را

**

شکر خدا دوباره من و خاک کربلا

حالا رسیده ام که بمیرم کنار تو

هر چند در مسیر سفر کشته بارها

همراه با سر تو، مرا نیزه دار تو

**

هستی هنوز مایه ی دلتنگی حرم

هستی هنوز بر سر نی سایه ی سرم

وقتش شده که خیمه ی ماتم به پا کنم

با رشته های چادر خاکیِ مادرم

 

یوسف رحیمی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

حضرت زینب(س)-اربعین

 

خورشید و ماه حائل و این دیده ی ترم

من این  کسوف تلخ غریبانه بنگرم

این صورت آشناست برایم، خدای من...

آه ای هلال سرخ تو هستی برادرم؟

گر تو حسین هستی و بر نیزه جای توست

شرط محبت است بمیرم... که خواهرم

یادت که هست..."خواب من آن روز و سایه ات..."

این بار هم که سایه ات افتاده بر سرم

چشمت ببند تا که نبینی فراز نی

وقتی که می کَنَند به سر پنجه معجرم

.....

کم گشت عمر من به چهل روز سال ها

آورده روزگار سر خاک دلبرم

حالا که آمدم خبری هست... گوش کن

آسان که نیست گفتن این حرف آخرم

دختر همیشه بعد پدر، اولین نفر...

آری شبیه قصه ی جدم... و مادرم...

می خواست سهم عشق خودش را ادا کند

کنج خرابه دختر تو ماند و شد حرم

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:58 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

حضرت زینب(س)-اربعین

 

رفتم اسیری و رسیدم مبتلاتر

با دردها با روضه هایت آشناتر

هر جا که رفتم هر قَدَر هم داغ دیدم

آن جا نشد امّا برایم کربلاتر

آخر همین جا بود هستم را گرفتند

شمشیرِ تند و نیزه هایی بی حیاتر

هر لحظه در پیش نگاه من سه شعبه

این تیرهای تشنه ی با اشتهاتر

یادم نرفته لحظه ی افتادنت را

در زیر دست و پای تیغی بی خداتر...

... از سنگ هایی که به پیشانی نشستند

تا نعل های تازه ی سر به هواتر

حرفی بزن با این اسیر زخم هایت

آخر ندارم از تو ای جان آشناتر

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:59 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

حضرت زینب(س)-اربعین

 

یک اربعین برای تو حیران شدم حسین

مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین

با چند قطره اشک دل من سبک نشد

ابری شدم به پای تو باران شدم حسین

زلفی اگر که ماند برای تو پیر شد

در اول بهار زمستان شدم حسین

کوفه به کوفه کوچه به کوچه گذر گذر

قاری شدی مفسر قرآن شدم حسین

دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست

دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین

تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم

دارم سر مزار خودم گریه می کنم

ای سایه بلند سرم ای برادرم!

آیینه ی ترک ترک در برابرم

بالم شکسته است و پرم پر نمی زند

اما هنوز مثل همیشه کبوترم

من قول داده ام که بگیرم سر تو را

از دست نیزه ها و برایت بیاورم

حالا سری برای تو آورده ام ولی

خاکستری و خاکی و ای خاک بر سرم!

بگذار اول سخن و شکوه ام تو را

ای ماه زینب از نگرانی درآورم

هر چند کوچه کوچه تماشا شدم ولی

راحت بخواب دست نخورده است معجرم

تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم

دارم سر مزار خودم گریه می کنم

 

هم پیرهن که ماند برایم بدن نداشت

هم که تن تو روی زمین پیرهن نداشت

ای بی کفن برادرم ای بوریا نشین!

این چادرم لیاقت خلعت شدن نداشت؟

آن گونه ای که من وسط خیمه سوختم

پروانه هم دل و جگر سوختن نداشت

گل های باغت از همه رنگی گرفته اند

یعنی کسی نبود که دست بزن نداشت

مردی نبود اگر یل ام البنین که بود

هرگز کسی نگاه جسارت به من نداشت

تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم

دارم سر مزار خودم گریه می کنم

هر چند در مسیر سرت ازدحام بود

اما درست مثل همیشه امام بود

بی تو سوار ناقه ی عریان شدم حسین!

من که به روی چشم علمدار جام بود

یادم نمی رود سر بالا نشین تو

بازیچه ی نگاه اهالی شام بود

در حرف های مرد و زن پشت بام ها

چیزی اگر نبود فقط احترام بود

با دست سنگ صورت تو خط خطی شده

از بس که آفتاب تو نزدیک بام شد

تو رفتی کنار خودم گریه می کنم

دارم سر مزار خودم گریه می کنم

دستی که چوب زد لب قرآنی تو را

زیر سوال برد مسلمانی تو را

بالای تخت رفتی و دستم نمی رسید

تا که رفو کنم سر پیشانی تو را

می خواستند پیش همه کوچکت کنند

اما خدات خواست سلیمانی تو را

ای کاش ما برادر و خواهر نمی شدیم

حیران نبودم این همه حیرانی تو را

این سر، شکسته هست ولی سرشکسته نیست

یعنی کسی ندید پشیمانی تو را

تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم

دارم سر مزار خودم گریه می کنم

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:59 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

گر خزانی شده ام باغ و بهارم اینجاست
همه ی زندگی ام، دار و ندارم اینجاست

چه کسی گفته که زینب حرمش در شام است؟
بگذارید بمیرم که مزارم اینجاست

شاخه ای گل و کمی آب به زینب بدهید
که بپاشم سر این قبر، نگارم اینجاست

می نشینم مگر از خاک سر آرد بیرون
من ز شام آمده ام صبح قرارم اینجاست

کوچک است آه ولی قبر علی اصغر نیست
به خدا قبر علمدار و ندارم اینجاست

با چه حالی بروم سوی مدینه چه کنم؟
من که هم جان و دلم، هم کس و کارم اینجاست

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:59 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

حضرت زینب(س)-اربعین

 

دل هر خیمه می سوزد، به احوال دل زینب
که بر باد ستم رفته، تمام حاصل زینب
زنی نبود که نالان نیست، همه در آه و واویلا
همه گریان در این صحرا، ولی مجنون شده لیلا
ز بس سیلی زده دشمن، ببین بر طفل و بر رویش
در این صحرا ز غم رویش، شده هم رنگ با مویش
مَپُرس از من ز کعب نی، چها خصم تو با او کرد
ولی سربسته می گویم، کبوتر را پرستو کرد
خودم دیدم در این صحرا، عزیزم دست و پا می زد
سنان بر پهلوی او بود، و زهرا را صدا می زد
تو این جایی و من بی تو، به سر عزم وطن دارم
ز هجده یوسفم با خود، فقط یک پیرهن دارم

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:59 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

         امان از دل زينب(س)

آنكس كه مارا نورُ كُم واحد نوشته

آب و گِل ِ مارا ز يكديگر سرشته

از روز ِ اول تا كنون كس در بهشته

اُنس ِ من و تو پا نزد حتي فرشته...

 

تو ماندي و من رفتم و اي داد بيداد

خواهر شدن آخر چه كاري دست من داد

 

اين خواهري كه بار ِ غم دارد ميارد

با خواهر ِ چل روز ِ پيشَت فرق دارد

گريان به روي قبر تو سر ميگذارد

پيراهنت را رويِ سينه ميفشارد

 

از اين سفر اين است دستاوردِ زينب

پاشو برايِ تو كفن آورده زينب

 

از كربلا رفتم رسيدم كربلا باز

پُر شد مشام من ز عطر ِ نينوا باز

با خطبه هايم زنده شد دين ِ خدا باز

پيروزمند از شام برگشتم كه تا باز...

 

...مثل گذشته مونِسَت باشم برادر

اينجا بمانم پيش تو تا صبح محشر

 

اينجا همان جايي ست كه دلبر كُشي شد

با داغ ِ اسماعيل ها  هاجر كُشي شد

در ساحل ِ يك روز آب آور كُشي شد

بر رويِ دستان حسين اصغر كُشي شد

 

اكبر همين جا پيكرش شد ارباً اربا

قاسم همين جا سينه اش شد مثل زهرا

 

اينجا تن پاكت ميان خون وضو كرد

شمر آمد و با خنجرش قصد گلو كرد

خنجر نبُرّيد و لعين كاري مگو كرد

لج كرد و با چكمه تنت را پشت و رو كرد

 

با پشتِ خنجر آنقَدََر زد تا سر افتاد

بالاي تل ِ زينبيه خواهر افتاد

 

آنان كه باباي تورا تكفير كردند

در چند ساعت خواهرت را پير كردند

جسم تورا آماج صدها تير كردند

مركب سواران پيكرت را زير كردند

 

ميتاختند و خاك مقتل گرم ميشد

با سُمِّ مركب استخوانت نرم ميشد

 

زخمي به بازوي تو خورد و ديد خواهر

سنگي به ابروي تو خورد و ديد خواهر

نيزه ز پهلوي تو خورد و ديد خواهر

پنجه به گيسوي تو خورد و ديد خواهر

 

قاتل تمام هِمَتَش را ميگُمارد

عمامه ات را از سر ِ تو در بيارد

 

تو روي نيزه رفتي و من روي محمل

دنبال ميكردم تورا منزل به منزل

در بين آواز و هياهوي اراذل

قرآن تلاوت كردي و بُردي ز من دل

 

هربار چشمم خيره ميشد در دهانت

سرنيزه را ميديدم از پشت زبانت

 

از بال جبرائيل شهپر را گرفتند

اسباب معراج كبوتر را گرفتند

از ما تقاص ِ بدر و خيبر را گرفتند

هر كار كردم باز معجر را گرفتند

 

بي روسري بودم ولي با آستينم

گفتنم كه ناموس اميرالمؤمنينم

 

بي تو ميان كوچه و بازار رفتم

با محمل ِ بي پرده در انظار رفتم

بي مقنعه تا گَرده يِ اشرار رفتم

با دستهاي بسته تا دربار رفتم

 

يادم نرفته ازدحام مردها را

بي قيديِ دستان آن ولگردها را

 

تا رأس سقاي حرم را مثل قرآن

بر نيزه ميبستند در پيش اسيران

در كوچه هاي شام ميشد راه بندان

آتش شراره ميزد از جان يتيمان

 

چشم سكينه تا عمو را رويِ ني ديد

رأس ابوفاضل به رويِ نيزه چرخيد

 

از شام آوردم سلام دخترت را

پيراهن و عمامه و انگشترت را

بنگر شقايق هاي زرد و پرپرت را

امداد كن با گوشه چشمي خواهرت را

 

بايد از اينجا خسته برگردم مدينه

با يك دل بشكسته برگردم مدينه

(حسين قربانچه)


شنبه 29 آبان 1395  10:00 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

دست و پایم کبود و چشمم تار

سینه ام بی قرار و رویم سرخ

ای گلو پاره ی بدون کفن

مثل خون لبت گلویم سرخ

**

ای شهید خدا و شاهدمن

از کجا قصه ی سفر گویم

از عروجت یه نیزه ی دشمن

یا ز سجاد محتضر گویم

**

رفتی و رفت حرمت زینب

خیمه بود و فراق و شعله و دود

این قدر گویمت که بعد از تو

روی سالم میان خیمه نبود

**

زینبت بود و لشگر نامرد

زینبت بود و کودکان و فراق

زینبت بود و نعش عریانت

زینبت بود و بوسه ی شلاق

**

عمه بودن دو دست من را بست

تا بمانم کنار طفلانت

ورنه جان می سپردم از غصه

در کنار تن پریشانت

**

عزم آن داشتم برادر جان

جان سپارم به گوشه ی گودال

چه بگویم ز غارت خیمه

کندن گوشواره و خلخال

**

زینبت بود و کوفه ی کافر

زینبت بود و ذکر یازهرا

نعره ی اسکتو زدم دیدی

با همان لحن و لهجه ی مولا

**

زینب و کوفیان حیدر کش

باورت میشود برادر جان

همره کاروان آل علی

خواهرت رفت گوشه ی زندان

**

دارم از ماجرای خود با این

بغض تلخ گلو میگویم

جان به لب آمده اگر دارم

از شب شام شوم میگویم

**

بر سر ما ز بام میبارید

سنگ و خاکستر و نگاه حرام

بر لب هیچ کس نمیدیدم

السلام علیک جز دشنام

**

از نگاه جسور نامردان

همه ی اهل بیت تو مُردند

نیزه های سر شهیدان را

وسط محمل زنان بردند


شنبه 29 آبان 1395  10:00 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

غلام رضا سازگار-حضرت زینب سلام الله علیها-اربعین

یک دم ز ابر خون کن ، ای ماه من نظاره

کاورده ام به گردت یک آسمان ستاره

هر روز این چهل روز، بوده مرا چهل سال

می سوختم همیشه، می ساختم هماره

از کثرت سرشکم خشکیده بود اشکم

امروز بر تو چشمه دریا شده دوباره

بی تو سرشک گلگون ناید ز دیده ام چون

جایی که از غمت خون جو شد ز سنگ خاره

گه می زدم به آب و گه می زدم به آتش

یا دیده بود پر اشک یا سینه پر شراره

آن دم که بر سرنی خون ریخت از سر تو

غیر از شکستن سر، زینب نداشت چاره

خوش گرم می گرفتی با خواهرت سر نی

یک بار با تکلم، صد بار با اشاره

دی گوشواره آفتاد از گوش مادر ما

امروز پاره شد گوش از بهر گوشواره

در شام غم رسیدم، کوچه به کوچه دیدم

گه رقص و پای کوبی، گه بانگ البشاره

هر کس گرفته در بر، قبری به دیده ی تر

امّا رباب گوید، کو قبر شیرخواره


شنبه 29 آبان 1395  10:00 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

 

عاقبت آمدم پس از عمری

به مزارت نه بر مزار خودم

آمدم های های گریه کنم

به دل خون و داغدار خودم

**

چند وقتی ست بغض سنگینی

به گلویم نشسته، میبینی؟

کار خود را فراق با من کرد

کمرم را شکسته میبینی؟

**

شانه های ضعیف طفلانت

خواهرت را کشان کشان آورد

هرکه اینجا رسیده سوغاتی

سر و رویی پر از نشان آورد

**

شرح این راه را یتیمانت

با زبان اشاره می گویند

با لبی زخم خورده، چاک و کبود

با تنی پاره پاره می گویند

**

شام با من چه کرده، میبینی؟

روی پیشانی ام پر از چین است

بعد از این ضجه ای نمیشنوم

گوشم از تازیانه سنگین است

**

با اشاره رباب می گوید

هیچ داغی شبیه این غم نیست

بین گهواره نه ببین زینب

کودکم بین قبر خود هم نیست

**

از سرت بی خبر نبودم که

هر شبی دست این و آن دیدم

با کمی لخت خون عقیقت را

من به انگشت ساربان دیدم

**

بود بر گیسوان تو جای

پنجه ی چندتا زنا زاده

زود فهمیدم از محاسن تو

که سرت در تنور افتاده

**

کاش میشد که بوریا بودم

تا نگه دارمت همیشه تو را

کاش میشد که بوسه ای بزنم

باز حلقوم ریش ریش تو را

**

اربعینی گذشته اما باز

نیزه هاشان هنوز در خاک است

لخته خون های خشک بر تیر است

تیغ های شکسته بر خاک است

**

یاد عصری که دیدمت اینجا

بعد غارت عجیب میخندند

حرف سوغات بود و با عجله

از تنت تکه تکه می کندند

**

پای من جان نداشت تا آیند

بی اثر بود هرچه کوشیدم

از سر شیب تند گودالت

تا کنار تن تو غلطیدم

**

سر عمامه و عبایت نه

بود دعوا برای پیرهنت

دست هایم برید وقتی که

تیغ ها را کشیدم از بدنت


شنبه 29 آبان 1395  10:01 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

حضرت زینب(س)-اربعین

 

باید شناخت کینه ز بدر و حنین را

بغض نهان و شوم، علیه حسین را

باید شنید شرح غمِ کاف و عین را

تا ذوب شد مخدّره عالمین را

باید مسیر قافله تا اربعین گرفت

آن گاه اذنِ پاسخِ هل من معین گرفت

گر آشنا به صبر و بصیرت شویم ما

آگه ز رمز و راز حقیقت شویم ما

چون راهیان کوی طریقت شویم ما

پس محرمان داغ و مصیبت شویم ما

ما ارث از خرابه نشینان گرفته ایم

دین را از این شکسته جبینان گرفته ایم

بعد از حسین قافله سالار زینب است

در این مسیر حجت دادار زینب است

سر رشتۀ ولایت اَسرار زینب است

حتی پناه عابد بیمار زینب است

باید که در عقیله تَفَقُّه کنیم خوب

با راه دوست عزم تَشَبُه کنیم خوب

زینب کجا و مضحکۀ شام، ای دریغ

زینب کجا و مسخره عام ای دریغ

زینب کجا و سنگِ سر بام ای دریغ

زینب کجا و این همه دشنام ای دریغ

زینب قرین رتبۀ والای بندگی ست

زینب نمونۀ همه آیات زندگی ست

 

اینان سفیر وادی خون خدایی اند

پیغمبران قافله سر جدایی اند

پرسید هر که: این زن و بچه کجایی اند؟

این پاره پاره پیرهنان کربلایی اند

از بس که ضرب سیلی و پنجه گرفته اند

رو از عدو به زیر شکنجه گرفته اند

از پشت ناقه بارشِ گُل را که دیده است؟!

پای رکاب، خیل رُسل را که دیده است؟!

بر گُرده ها، نشانۀ غُل را که دیده است؟!

در تیرگی، چراغ سُبل را که دیده است؟!

دارد صدای قافله ای می رسد به گوش

آیا هنوز هلهله ای می رسد به گوش؟

اینان صدای هلهله ها را شنیده اند

آهنگ زجرِ سلسله ها را شنیده اند

فریاد سخت حرمله ها را شنیده اند

ردّ تَرَک ز آبله ها را شنیده اند

آورده اند با دل خود آه و ناله را

همراه کرده اند، به غیر از سه ساله را

جایی برای ضربه به تن ها نمانده است

جانی در این کبود بدن ها نمانده است

زیور برای کودک و زن ها نمانده است

معجر برای دختر تنها نمانده است

آورده اند پیکر مجروح خویش را

خونین کنند بال و پر روح خویش را

گودال شد دوباره چو گودالِ قتلگاه

می ریخت خاک بر سر خود، هر کسی به آه

آخر چه بود ای تن بی سر، تو را گناه؟!

دارد خدا به مقتلشان می کند نگاه

حالا همه زمین و زمان غرق آه شد

زینب چگونه وارد این قتلگاه شد

می گفت یا اخی همه عالم فدای تو!

من از کدام غصه بگویم برای تو؟

باور نمی کنم که بگیرم عزای تو

چون می شنیدم از سر نیزه صدای تو

گفتم که داغ عشق نبینم که دیده ام

دروازۀ دمشق نبینم که دیده ام

ای کاش در مزار تو نامحرمی نبود

گر چه کبود شد تن خواهر غمی نبود

غیر از ملالِ دوری تو ماتمی نبود

با که کنیم شِکوه که یک محرمی نبود؟

تهمت به آل فاطمه بیگانگان زدند

هر کس گرفت ذکر تو را، بی امان زدند

 با این که هیچ شِکوه به زندان نداشتیم

حتی گلایه گوشۀ ویران نداشتیم

تا مجلس یزید غم این سان نداشتیم

یک دم امان ز چشم سفیران نداشتیم

باور نبود این که تماشایی ام کنند

با تشت و رأس و چوب پذیرایی ام کنند

این غم که اعظمِ مِحَن عالمین بود

محصول انتقام عدو از حسین بود

کرب و بلا و هر چه در این نشأتین بود

آری جواب خیبر و بدر و حنین بود

دونان به سینه کینۀ دیرینه داشتند

از آن دوشنبه، نقشۀ آدینه داشتند

بی تو چگونه زائر مادر شوم حسین!

یا که مقیم کوی پیمبر شوم حسین!

بگذار من شهیدۀ حیدر شوم حسین!

در کربلا فدای برادر شوم حسین!

دل می دهم به وعدۀ دیدار، والسلام

تا منتقم بیاید و گیرد خود انتقام


شنبه 29 آبان 1395  10:01 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

    سالار زينب(س)

برخیز و سایه بر سر من مستدام کن

مثل همیشه در بر زینب قیام کن

از زیر خاکها تو دوباره صدام کن

«یا پاسخ سلام بگو، یا سلام کن» 1

 

هرگز نبود باورم ای شاه پاکها

من روی خاک باشم و تو زیر خاکها

 

بردار سر ز خاک، تو ای بی قرینه ام

طوفان زده وجود مرا، ای سفینه ام

بنگر مرا که عازم شهر مدینه ام

بنگر که دستهام بُوَد روی سینه ام

 

زینب! به زیر خاک شه عالمین توست

«این کشته فتاده به هامون حسین توست» 2

 

آنکه غمش نمود تو را چون کمان کجاست؟

آنکه ربود گوی ز پیغمبران کجاست؟

با من بگو که ساقی لب تشنگان کجاست؟

« ای یار آشنا! عَلَم کاروان کجاست؟

 

تا سر نهیم بر قدم ساربانِ دوست » 3

حس می کنم هنوز که دلگرمی ام به اوست

 

در شام و کوفه بر سر بازار رفتم و ...

بی یاور و بدون علمدار رفتم و ...

با آستین پاره، گرفتار رفتم و ...

دیدند آمده خودِ کرار، رفتم و

 

تا خطبه خواندم آتش دل را گداختند

شاگردهای من همه من را شناختند

 

شد در تمام طول سفر آرزوی چشم

چشم تو را ببیند و این بود سوی چشم

در مجلس یزید شدم روبروی چشم

گفتی که صبر پیشه نما، ای به روی چشم

 

امرت اگر نبود، نبودم به روی پا

من در نمازهام دعا کردمت اخا

 

گفتم که ای ذُراریِ آزاد گشتگان 4

جلادِ پا گذاشته بر جای دیگران

اهل و عیال تو به پس پرده در امان!

اهل و عیال خاتم پیغمبران، عیان؟

 

از قاری، این کدام ره قدردانی است؟

بس کن! عصات تَرکه ای و خیزرانی است

 

گاهی سپر به کعب نی دخترت شدم

گه تکیه گاه خستگی همسرت شدم

من چل شبانه روز پیام آورت شدم

بودی خدای عشق، وَ پیغمبرت شدم

 

برخیز و کارِ خواهر خود را نگاه کن

اعجاز این پیمبر خود را نگاه کن :

 

هشتاد و چار، بردم و آورده ام حسین

من جای هرکدام کتک خورده ام حسین

گرچه در امتحان بلا بُرده ام حسین

از دخترت نپرس كه شرمنده ام حسين

 

رویش قشنگ بود، گمانم نظر زدند

هم با خبر زدند، و هم بی خبر زدند...

 

بگذر ز رنجِ راه و سفر، از خودت بگو

آسوده باش، نیست خطر، از خودت بگو

از خاطرم ملال ببر، از خودت بگو

ما را نبود از تو خبر، از خودت بگو

 

بر وصل یار، باز رسیدن چه خوش بُوَد

«حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود» 5

 

دارم به دست و پا زدنت فکر می کنم

دارم به پیرُهَن، به تنت فکر می کنم

دارم به زیر و رو شدنت فکر می کنم

دارم به نیزه و دهنت فکر می کنم

 

تیرت رسیده بود و بهارت گذشته بود

من را ببخش، کار ز کارت گذشته بود...

(سيد محمد حسيني پور)


شنبه 29 آبان 1395  10:01 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

       سالار زينب(س)

بيش از چهل منزل به دنبال سر ِ تو

از كربلا تا شام آمد خواهر ِتو

 

هم هِجر ِ تو هرگز نميشد باور ِ من

هم هِجر ِ من هرگز نميشد باور ِ تو

 

بي پاسبان ماندن به كوفه حق ِ من بود

وقتي نَه اكبر بود نَه آب آور ِ تو

 

گه از سر ِ دروازه اي، گه از درختي

از هركجا ميگشت آويزان سر ِ تو

 

در بَزمِشان خيي غرورم را شكستند

خيلي جسارت شد به من در مَحضَر ِ تو

 

تو گريه ميكردي براي معجر ِ من

من گريه ميكردم براي حنجر ِ تو

 

حق ِ لب و دندانِ تو كِي خيزران بود؟!

بوسيده لبهاي تورا پيغمبر ِ تو

 

ديدم به چشم خود كه وقتي چوب ميزد

در دستِ آن ملعون بود انگشتر ِ تو

 

گودال و دير ِ راهب و كُنج ِ تنور و...

با تو كجاها كه نيامد مادر ِ تو

(هاني امير فرجي)


شنبه 29 آبان 1395  10:01 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

ز دست خالی ام ای عشق مستحق تر نیست

و دستگیر از تو کسی که دیگر نیست

 

نوشته اند به بالای خیمه گاه شما

کسی که عشق نداند بصیر این در نیست

 

مرا ببر به حرم خانمان من آنجاست

که غیر کرب و بلا، لانه ی کبوتر نیست

 

غبار دامن خود را بگیر گِل نشود

نمانده است نگاهی که با غمت تر نیست

 

تو هم پیاده حرم میروی و میدانم

که پای هیچ عزادار چون تو پرپر نیست

 

قدم بزن به دو چشمم که زخم پایت را

همیشه مرهمی از اشک چشم بهتر نیست

 

کسی که حسرت یک اربعین چشد داند

غمی شبیه فراقت عذاب آور نیست


شنبه 29 آبان 1395  10:01 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها