0

بانک اشعار اربعین حسینی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

یک اربعین برای شما گریه کرده ام
با نام سید الشهدا گریه کرده ام
تا گفت السلام و علی... گریه کرده ام
اقا به سمت کرببلا گریه کرده ام
با شعر محتشم به خدا گریه کرده ام


هر روضه ای که خوانده شود جای شکر هست

ای وای اگر امام زمان روضه خوان شود


هر فصل اگر ز سوز عزایت خزان شود
دریا اگر بسوزد و در آسمان شود
یا این که کوه از غم زینب کمان شو
حتی خرید معجر اگر رایگان شود
یا شمر با سکینه تو مهربان شود


هر روضه ای که خوانده شود جای شکر هست

ای وای اگر امام زمان روضه خوان شود


دیدم کسی که دست شما را گرفته بود
انگشتر عقیق تو را بی حیا ربود
آنجا حسین سفره احسان خود گشود
ناگاه از کناره تل خواهری سرود
الله اکبر از کرمش، سر کرم نمود


هر روضه ای که خوانده شود جای شکر هست

ای وای اگر امام زمان روضه خوان شود


گرگی ز کوفه جسم شما را دریده است
معجر ز روی زینب کبری کشیده است
با خنجری به گودی مقتل رسیده است
شکر خدا که راس شما را بریده است
تا رد نعل تازه به سر، کس ندیده است


هر روضه ای که خوانده شود جای شکر هست

ای وای اگر امام زمان روضه خوان شود


شاعر امیرحسام یوسفی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:45 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

کوچه به کوچه پشت نی از بس دویده ام

باور نمی کنم سر قبرت رسیده ام

مهمان خسته آمده از جا بلند شو

دیگر توان نمانده مرا قد خمیده ام

چشمی نمانده تا که تماشا کنم تو را

سویی نمانده بهر من ای نور دیده ام

شاید نمی شناسی مرا پیر تر شدم

من زینبم که داغ غمت را کشیده ام

لطفی کن و کنار خودت دفن کن مرا

دیگر حسین به جان خودت من بریده ام


شنبه 29 آبان 1395  9:45 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

اربعین آمد دلا امروز زینب خسته است

آمده بر کربلا امروز زینب خسته است

در کنار مرقد شش گوشه بنت المرتضی

گویی افتاده زپا امروز زینب خسته است

این همان بنیان کن کاخ ستم باشد ولی

داردآهنگ عزا امروز زیننب خسته است

ای شهیدان بهر استقبال او کاری کنید

بوده حامی شما امروز زینب خسته است

ای برادر حال خواهر را نمی پرسی چرا

همچو نی دارد نوا امروز زینب خسته است

خیز ای عباس پرچم را از او تحویل گیر

قامتش گشته دو تا امروز زینب خسته است

ای علی اکبر قطار عمه ات برگشته است

گوید ای مشکل گشا امروز زینب خسته است

استاد کلامی زنجانی


شنبه 29 آبان 1395  9:46 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

چهل روزه که این سرهای بی تن

به گردش رفته در هر کوی و برزن
نخست از کربلا تا کوفه رفته

سپس تا شام تا درگاه دشمن
چهل روزه که زینب هست سالار

بر این خیل اسیران گرفتار
چهل روزه که سجّاد است بیمار

به فرمان خدای حیّ قهّار
شهیدان جان نثار یار کردند

ز جان ومال خود ایثار کردند
ره ظلم وستم را سد نمودند

تناور نخل دین پربار کردند
زبان حیدری در کام زینب

نموده روز دشمن را چنان شب
زمان خطبه ی غرّای سجّاد

یزید از شرم دائم می گزد لب
چو آن کاخ ستم لرزید از خون

سر آمد اقتدار قوم ملعون
نمایان گشت بر افراد عالم

شود پیروز بر شمشیرها خون


شنبه 29 آبان 1395  9:46 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

اربعين خورشيد
چهل طلوع... چهل صبح زرد بي‌خورشيد
زمين! به دور مدارت نگرد بي‌خورشيد
چهل غروب، چهل شط خون سرگردان
كه از مدار زمين گشته طرد بي‌خورشيد
صداي شيهه اسبي است .... در افق گم شد
ستاره گفت به او: برنگرد بي‌خورشيد
بهار سبز صبوران، بهشت نامريي
طلوع كن كه جهان مانده سرد بي‌خورشيد
هنوز دامنه دارد اصالت دردت
هنوز دامنه دارد نبرد با خورشيد!
مستشارنظامي


شنبه 29 آبان 1395  9:46 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

قسمت نشد اربعین کنارت باشم

و زائر آن صحن و مزارت باشم

 

به خود فاطمه سوگند که مایل بودم

چون شهیدان خدا یاور و یارت باشم

 

و از آن نوع نگاهی که به حرٌت کردی

به من انداز  که بر چوبه ی دارت باشم

 

گوش جان جز به صدای غم تو نسپارم

آمدم گوشه ی این روضه که زارت باشم

 

گفته ای دار وندارت همه در علقمه ماند

من فدای تو و آن دار و ندارت باشم

 

پس برایم بنویسید به مشهد آیم

اربعین روزی اگر نیست کنارت باشم

 

یاسر مسافر

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:47 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

  يا قتيل العبرات

كاروان غمت اي عشق چهل روز كه هيچ

تا چهل قرن اگر گريه كند باز كم است

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:47 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

امان از دل زينب(س)

باز شور ِ تو در سرم افتاد

اشك از ديده يِ ترم افتاد

خود به خود تشنه ميشوم چونكه

تشنه بر خاكِ دلبرم افتاد

***

دلِ من بي هوا، هوايي شد

زينبي گشت تا خدايي شد

اين دلِ بي قرار و آلوده

ناله اي كرد و كربلايي شد

***

گوش ِ من پُر شد از صداي كسي

در نمي آيد از كسي نفسي

قافله آمده مُهيا شد

سعي كن به كاروان برَسي

***

خواهري خسته دل غمين آمد

صاحبِ نطق آتشين آمد

كاروان آمد و قيامت شد

محشر عالم اربعين آمد

***

از شترها تمام افتادند

مثل ِ صيدي به دام افتادند

بين ِ گرما خاكِ تفديده

رويِ قبر امام افتادند

***

هركسي رويِ قبر دلبر ِخود

بر رويِ خاك مينهد سر ِ خود

آه از آن لحظه اي كه خواهر ها

شِكوه كردند با برادر ِ خود

***

شور ِمحشر دوباره بر پا شد

لبِ زينب به روضه ها واشد

اي برادر بلند شو از جا تا

به تو گويم چه ها كه با ما شد

***

كوفه رفتم ولي علي بودم

غرق ذكر سينجلي بودم

بين نامحرمان كه جايم نيست

بين نامحرمان ولي بودم

***

ابر خونبار ِ كاروان بودم

من علمدار كاروان بودم

زينب و چند كودك زخمي

من پرستار كاروان بودم

***

خواهرت را به شام ميبردند

بين آن ازدحام ميبردند

پسرت را به زور ِ سر نيزه

با غضب چون غلام ميبردند

***

كس نكرده به ما وفا هرگز

بينشان صحبت از خدا هرگز

همه را ميبرم ز ياد ولي

ستم نيزه دار را هرگز

***

بي وضو دست بر سرت ميزد

پنجه بر مويِ اطهرت ميزد

تيشه ميزد به ريشه يِ قلبم

دخترت را برابرم ميزد

***

همه را با تو رو به رو ميكرد

نيزه را در گلو فرو ميكرد

سر ِ عباس را زمين ميزد

دختر ِ تو عمو عمو ميكرد

***

كشته ي دور از وطن برخيز

عشق من، پاره پيرُهن برخيز

پيكر ِ بين بوريا مانده

بهرَت آورده ام كفن برخيز

***

اربعين كربلا چه حالي بود

عطر ِ زهرا در آن حوالي بود

همه بودند دور ِ قبر ِ حسين

حيف جايِ رقيه خالي بود

***

رويِ خود را به لطمه آزردم

بر سر ِ هر مزار پژمُردم

بعد از آن بانوان اهلِ حرم

عمه را سويِ علقمه بردند

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:47 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

تمام دختركان را نشانه ميكردند

به خنده صحبتي از كار ِ خانه ميكردند

 

 

اگرچه رنج ِ سفر، زخم ِ راه را ديدم

دوباره آمدم و قتلگاه را ديدم

 

 

براي قافله ات بيرق عزا مانده

هنوز تكيه اي از خيمه ها به جا مانده

 

 

هنوز گِردِ مزار ِ تو دشتي از خار است

بميرم اي گُل ِ من ديدنت چه دشوار است

 

 

هنوز رويِ زمين تيرهاي خونين است

هنوز رويِ زمين نيزه هاي سنگين است

 

 

هنوز از بدنت بويِ سيب مي آيد

صداي ناله ي مردي غريب مي آيد

 

 

اگرچه خويش به دستِ رباب آوردم

به دستِ بي رمقم ظرفِ آب آوردم

 

 

بنوش جرعه يِ آبي كه تشنه ات ديدم

اسير ِ مرثيه يِ سنگ و دشنه ات ديدم

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:47 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

به مناسبت اربعین حسینی (ع)

اربعین روضه خواهر چه قدر می چسبد

روضه ی نیزه و یک سر چه قدر می چسبد

به سوی مقتل ارباب بدو ای نوکر

گریه با ناله ی مادر چه قدر می چسبد

و حرامی به خودش گفت ته آن گودال

بزنم نیزه به پیکرچه قدر می چسبد

بعد از آن خنجر شیطان به رگ گردن گفت :

 نفس پاره حنجر چه قدر می چسبد

ز روی نیزه قاتل  تو بگو ای خوبم

دیدن ناله ی خواهر چه قَدَر می چسبد؟

به روی نیزه ی قاتل به سوی یک دختر

نگه پر غم اکبر چه قدر می چسبد

یک حرامی به رفیق بد خود گفت ببین

زدن چنگ به معجر چه قَدَر می چسبد

دیگری گفت ببین که زدن این شلاق

روی این پیکر لاغر چه قّدَر می چسبد

جسم پر نور شما با ضربات چکمه

بشود یک شبه اختر چه قَدَر می چسبد

به روی نیزه بخواند کمی از سوره کهف

سرت ای سید و سرور چه قَدَر می چسبد

نوکر بی سر و پای تو به وقت موتش

بشود ناظر حیدر چه قدر می چسبد

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:55 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

لحظه ی وصل رسیده ست خدا رحم کند

نفس روضه بریده ست خدا رحم کند

تویی آن شاپرکِ ناز که بین راهت

دشمنت تار ، تنیده ست خدا رحم کند

 

ادب و رحم و جوانمردی و اینگونه صفات

دور از این قومِ دریده ست خدا رحم کند

وسط خطبه ی تو کاش دگر هو نکشند

رنگ عباس پریده ست خدا رحم کند

مادرش داد علی را ببری آب دهی

حرمله نقشه کشیده ست خدا رحم کند

از همین لحظه که هنگام خداحافظی است

قامت عمه خمیده ست خدا رحم کند

از تو آقا چه بگویم که نرنجد مادر

صحبت از رٱس بریده ست خدا رحم کند

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:55 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

بگیر جان مرا بر همین تراب حسین


که جان بگیرم از این لطف بی حساب حسین


 

نه نای ماندن دارم نه پای برگشتن


مخواه اینکه بمانم در این عذاب حسین

 

ندیده مثل شب و روزهای زینب را


به عمر خویش نه ماه و نه آفتاب حسین

 


اسیر دردم اسیر غمم چهل روز است


چهل شب است ندارم به دیده خواب حسین

 


چهل شب است که میگویم السلام علیک


چهل شب است که نشنیده ام جواب حسین

 


گمان کنم که شب و روز مادرم اینجاست


معطر است مزارت به یاس ناب حسین

 

چگونه میرود از خاطر من آن روزی


که میزدند تو را از پی ثواب حسین

 


کسی به نیزه دهان تو را نشانه گرفت


و یک سه شعبه تو را کرد انتخاب حسین

 


چه خوب شد که سرت زود کوفه رفت و نبود

شبی که بر سرمان خیمه شد خراب حسین

 

هنوز هم سرم از آن شراره می سوزد


هنوز هست به دستم رد طناب حسین

 

چگونه با که بگویم یک آستین پاره


برای اهل و عیال تو شد حجاب حسین

 

به سنگ و چوب پذیرایی از لبت کردند


و همچنان به لبت ماند داغ آب حسین

 

محمد بیابانی

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:55 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

همینکه سمت نگاهش به قتلگاه افتاد

دلش شکست و دوباره به آه آه افتاد

دوباره زلزله ای بین بارگاه افتاد

اگر غلط نکنم کوه صبر راه افتاد

ولی چه کوه عجیبی چقدر خم شده است

چقدر دور و برش رشته کوه کم شده است

بلند شد؛به زمین خورد و گفت یادت هست

چگونه قامت رعنای خواهر تو شکست

مرا به خاک زد و روی سینه تو نشست

تو را به نیزه کشید و مرا به محمل بست

عصای پیری خواهر! قدم خمیده شده

شبیه قامت مادر! قدم خمیده شده

توای مسافر نیزه ! چه خوش سفر بودی

جلوی محمل ما مثل یک سپر بودی

اگر چه بر سر نی یا که طشت زر بودی

در این سفر همه جا منشاء اثر بودی

سرت به جای سرما چه سنگ ها می خورد

چقدر جای حرم سنگ بی هوا می خورد

مرا پس از تو به بازار شام ها بردند

چقدر در وسط ازدحام ها بردند

برای سنگ زدن زیر بام ها بردند

مرا به مجلس لقمه حرام ها بردند

شراب خورد و تو را ازخجالت آبت کرد

حرام زاده تو را خارجی خطابت کرد

حرام ها! حرمت را عذاب می کردند

برای بردن سرها شتاب می کردند

و خنده بر دل زار رباب می کردند

به پیش تشنه لبان آب آب می کردند

به تشنگان پر احساس وای خندیدند

به مشک پاره عباس وای خندیدند

امام دوم این کربلا امامت کرد

که قافله زسفر آمد و اقامت کرد

اگر چه بر سر ناقه ولی قیامت کرد

چقدر جان به فدای تو و خیامت کرد

امام ناقه نشینم ! اسیریم را دید

و لحظه لحظه ی احساس پیریم را دید

امام ناقه نشینم اسیر تر شده بود

در این سفرزمنم پیرتر شده بود

لبش هم از لب خشکم کویرتر شده بود

ولی به شام کمی سر به زیرتر شده بود

همینکه راس تو دراین مسیر می افتاد

سرش شبیه شما سر به زیر می افتاد

ببین که وعده نمودم چه زود برگشتم

ببین که سوختم و مثل عود برگشتم

از آتش دل خیمه چو دود برگشتم

سپید بودم و حالا کبود برگشتم

کبودی تنم از زخم تو فزون تر نیست

کبودیم که به اندازه های مادر نیست

در آن غروب که راس ستاره را بردند

به خیمه ها چقدر گوشواره را بردند

و چادری که شده پاره پاره را بردند

و پشت خیمه سر شیرخواره را بردند

اگر چه با سر این طفل همسفر شده ایم

هزار مرتبه مردیم و زنده تر شده ایم

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:56 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

یا ابا عبدالله الحسین (ع)

پدر قامت به فردای قیامت بست شمشیرش

پسر ظهر عطش را صبح محشر کرد تکبیرش

پدر جان پیمبر بود و مولایش نمی خواندند

پسر قرآن ناطق بود و می کردند تکفیرش

پدر انگشترش را هدیه داد و آیه نازل شد

پسر انگشتر و انگشت داد و کرد تفسیرش

پدر ساقی کوثر بود و تنها بود با زهرا

پسر با آب مشک و اشک سقّا کرد تکثیرش

خدایی که علی در پرده از او گفتگو می کرد

کشید آخر حسین بن علی اینجا به تصویرش

مهدی جهاندار

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:56 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار اربعین حسینی

یا ابا عبدالله الحسین (ع)

بیشتر بُرد آن کسی که بیشتر پیشَم نشست

تا زمانی که تو بنشستی نشستن واجب است

بعد زهرا خواهرت خیر النساء عالم است

پس کنیز خواهرت بودن به هر زن واجب است

سینه اش بیت المحبت خانه اش بیت البکاء

احترامش بر ملائک هم یقیناً واجب است

قسمتی از خاک زیر پات را برداشتم

هر سحر بوسیدن این خاک بر من واجب است

علی اکبر لطیفیان

 
 
شنبه 29 آبان 1395  9:56 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها