0

نقد انیمه One Punch Man (بخش 2)

 
kalali135
kalali135
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مرداد 1388 
تعداد پست ها : 1143
محل سکونت : خراسان رضوی

نقد انیمه One Punch Man (بخش 2)

پیش از آن بخوانید:

نقد انیمه One Punch Man (بخش 1)


 

البته چیزهای دیگری هم در هدف‌ دادن به زندگی سایتاما نقش دارند. مثلا او با یک سایبورگ جوان به اسم جنوس آشنا می‌شود و جنوس برخلاف سایتاما در کارش بسیار جدی است. او که یکی از مریدانِ سرسخت سایتاما هم است، از او می‌خواهد تا شاگردش باشد. سایتاما قبول می‌کند. از یک طرف مبارزه‌های تمرینی سایتاما و جنوس لذت متفاوتی برای قهرمان شکست‌ناپذیر ما دارد و از طرف دیگر سایتاما با وجود کسی که اخلاق فروتنانه‌ی او را ستایش می‌کند، دیگر نمی‌تواند به تماشای هجوم هیولاها به شهر از تلویزیون بسنده کند و برای حفظ ظاهر ماجرا هم که شده مجبور به پوشیدن لباس قهرمانی‌اش می‌شود. این درام «وان پانچ من» را تشکیل می‌دهد و بهترین لحظات این سریال را شامل می‌شود. بنابراین توانایی سایتاما در کشتن دشمنانش با یک مشت نه تنها بد نیست، بلکه به داستان پیچیده‌ای ختم شده است.

 

نقد انیمه One Punch Man (بخش 2)

 

با این حال نباید فراموش کنیم که سایتاما تنها قهرمان دوست‌داشتنی سریال نیست. «وان پانج من» در طول فصل اول موفق می‌شود قهرمانان فرعی زیادی را معرفی کند که خب، به اندازه‌ی سایتاما شکست‌ناپذیر نیستند. در نتیجه تماشای مبارزه‌ی آنها علاوه‌بر اینکه به خاطر قدرت‌های متفاوتشان دیدنی است، بلکه برخلاف سایتاما، عنصر گم‌شده‌ی «احتمال مرگ» در نبردهای آنها وجود دارد. باز این به این معنی نیست که توانایی سایتاما در شکست دشمنانش با یک مشت به معنای سریال حوصله‌سربری است و قهرمانان دیگر جای خالی او را در این زمینه پر می‌کنند. وقتی می‌گویم «وان پانچ من» یکی از مفرح‌ترین و سرگرم‌کننده‌ترین محصولات ابرقهرمانی سال‌های اخیر است، منظورم دقیقا مبارزاتی است که سایتاما در آنها شرکت دارد.

اگر فکر می‌کردید «ددپول» بی‌قید و بندترین ابرقهرمانی است که تاکنون دیده‌اید، پس حتما باید «وان پانچ من» را تماشا کنید. «وان پانچ من» از آن آثاری است که من به خاطر آنها مدیوم انیمه را ستایش می‌کنم. این سریال به بهترین شکل ممکن ثابت می‌کند که انیمه اجازه‌ی بیرون ریختن افسارگسیخته‌ترین تخیلاتمان بدون اینکه توی ذوق بزنند را به ما می‌دهد و این انیمه نشان می‌دهد که فیلم‌های لایو اکشن هرگز به اندازه‌ی یک انیمه نمی‌توانند چنین صحنه‌های اکشن تند و سریع و معرکه‌ای را بسازند. این روزها اکثر زمان انیمه‌های سریالی به خاطر کمبود بودجه به گفتگوهای ساده‌ی کاراکترها سپری می‌شود. سازندگان از این طریق بودجه را برای خلق اکشن‌های پرجزییات جمع می‌کنند که اتفاقا بهترین لحظات یک انیمه را هم تشکیل می‌دهند. اما «وان پانچ من» در جمع استثناها قرار می‌گیرد.

 

نقد انیمه One Punch Man (بخش 2)

 

تقریبا همه‌ی اپیزودها دو-سه‌تا صحنه‌ی اکشن خفن دارند که از لحاظ دقت و جزییاتی که صرف کارگردانی آنها شده است با فیلم‌های سینمایی برابری می‌کنند. هرگز احساس نمی‌کنید سازندگان دارند مبارزه‌ها را سرهم‌بندی می‌کنند. در «وان پانچ من» اکشن‌ها به اندازه‌ی درام اهمیت دارند. مثلا یکی از بهترین لحظات سریال برای من زمان‌هایی است که جنوس از قدرت شلیک آتشینش استفاده می‌کند. شلیک شعله‌های آتش از کف دست‌های جنوس آن‌قدر به‌طرز انیمه‌واری اغراق‌شده است و در‌هم‌تابیدگی رنگ‌های قرمز و زرد و نارنجی آن‌قدر پویا و دلرباست که تماشاگر را مبهوت خودش می‌کند و سرسخت‌ترین طرفداران مرد آهنی را مجبور به تغییر قهرمان آهنی مورد علاقه‌شان می‌کند!

«وان پانچ من» یک انیمه است. پس طبیعی است که با شخصیت‌های عجیب و غریب زیادی برخورد کنیم. سریال در این زمینه نیز توی خال می‌زند. دشمنانی که قهرمانان با آنها مبارزه می‌کنند یکی از یکی دیوانه‌وارتر و مضحک‌تر هستند. بعضی کاراکترها مثل استاد هنرهای رزمی، سایبورگ‌ها یا کسانی که از سلاح‌های سنگین استفاده می‌کنند ریشه‌ای در واقعیت دارند، اما بعضی از آنها نه. به‌طوری که خود کاراکترهای داخل سریال هم نمی‌دانند این هیولاهای عجیب و غریب از کجا پیدایشان شده است. اما سریال اشاره‌هایی به دلیل به وجود آمدن آنها می‌کند. مثلا اولین هیولایی که سایتاما در دوران کارمندی‌‌اش با او روبه‌رو می‌شود، مردی شبیه به خرچنگ است. وقتی از او سوال می‌شود که چرا این شکلی شده. او توضیح می‌دهد که تمامش به خاطر خوردن یک عالمه خرچنگ است! یا مثلا در جایی دیگر سایتاما با هیولایی به اسم سوپر کاستوم برخورد می‌کند که می‌گوید آن‌قدر عاشق شخصی‌سازی ماشین‌ها بوده است که خودش تبدیل به یک ماشین متحرک و سخنگو شده است!

 

نقد انیمه One Punch Man (بخش 2)

 

اگرچه همه‌ی کاراکترها گذشته‌شان را توضیح نمی‌دهند، اما می‌توان چنین داستان‌های مسخره‌ای را برای آنها هم تصور کرد. با این حال عنصری که همه‌ی این داستان‌های مسخره را به هم متصل می‌کند و به آنها معنا می‌بخشد این است که همه‌ی آنها به خاطر علاقه‌ی فراوانشان به یک چیز به این شکل و روز در آماده‌اند. گویی در دنیای «وان پانچ من» همه‌چیز برای رسیدن به آرزوهایتان آماده است. فقط کافی است شما با تمام وجود به آن چیز علاقه داشته باشید. چنین چیزی درباره‌ی سایتاما هم صدق می‌کند. سایتاما قدرت‌ِ خداگونه‌اش را بر اثر آزمایشات مخفیانه‌ی علمی یا قرار گرفتن در برابر تشعشعاتِ اتمی به دست نیاورده است، بلکه خودش با تلاش و کوشش به آن دست یافته است. سایتاما یک روز تصمیم می‌گیرد به قهرمانی شکست‌ناپذیر تبدیل شود و سه سال بعد، به قیمت از دست دادن موهایش به این هدف می‌رسد. دوستانش فکر می‌کنند حتما راز بزرگی پشت قدرت او است، اما خودش فاش می‌کند تنها کاری که می‌کرده روزانه ۱۰۰تا شنا، ۱۰۰تا بشین پاشو و ۱۰ کیلومتر دویدن بوده است. دوستانش او را جدی نمی‌گیرند، اما با توجه به نحوه‌ی هیولا شدن آدم‌های عادی، این موضوع خنده‌دار نیست. اما چیزی که بیشتر از ۱۰ کیلومتر دویدن در شکست‌ناپذیر شدن سایتاما نقش داشته، قدرت اراده‌ی ناشکستنی‌اش بوده است.

نکته این است که اگرچه سایتاما موفق شده به قوی‌ترین مرد کهکشان تبدیل شود و به آرزویش برسد، اما این موضوع به زندگی فوق‌العاده‌ای برای او ختم نشده است. او با تمام قدرتش هنوز احساس کمبود می‌کند و تنها چیزی که او را خوشحال می‌‌کند کمک کردن به قهرمانان ضعیف‌تر است. چون قهرمانان ضعیف‌تری مثل مرد دوچرخه‌سوار هستند که سایتاما را به جنبش وا می‌دارد. در پایان سه‌گانه‌ی «شوالیه‌ی تاریکی» نولان، بتمن برای تماشاگران فاش می‌کند که اگر او قهرمان ماست، قهرمان او کمیسر گوردون است.

«وان پانچ من» هم با قهرمانانی کار دارد که توسط بقیه حساب نمی‌شوند و در سایه‌ها فعالیت می‌کنند. چنین چیزی را می‌توانید در سیستم رده‌بندی انجمن قهرمانان ببنید. انجمن قهرمانان، اعضایش را براساس قابلیت‌ها و هوش‌شان کلاس‌بندی می‌کند. اما چنین کاری تنها به مغرور شدن و خودخواهی قهرمانان منجر شده است. حالا آنها به جای اینکه به فکر جلوگیری از فاجعه‌ها باشند، سر بالا بردن کلاس‌شان رقابت می‌کنند و به جای دشمنان به جان یکدیگر می‌افتند. این در حالی است که قهرمانانی واقعی مثل مرد دوچرخه‌سوار که هیچ قدرتی جز اراده و شجاعت ندارند، جایی هم در این کلاس‌بندی‌ها ندارند و نادیده گرفته می‌شوند.

 

نقد انیمه One Punch Man (بخش 2)

 

«وان پانچ من» سریال تقریبا بی‌نقصی است. این سریال ثابت می‌کند که تخریب شهرها و آسمان‌خراش‌ها که امروزه در فیلم‌های استودیویی هالیوود رایج شده تا وقتی به درستی صورت بگیرند، چیز بدی نیستند. «وان پانچ من» واقع‌گرایانه است اما تخیل رها و مدهوش‌کننده‌ای دارد. این سریال بامزه و خنده‌دار و در عین حال افسرده‌کننده و تکان‌دهنده است و مهم‌تر از همه، «وان پانچ من» غیرمنتظره است. مثلا در یکی از اپیزودها سایتاما و جنوس در مقابل لابراتور مخفی آدم‌بدها قرار می‌‌گیرند.

کلیشه می‌گوید که این دو باید طبقه به طبقه نوچه‌ها و نگهبانان را برای رسیدن به بالاترین طبقه‌ی ساختمان و رویارویی با غول‌آخر از بین ببرند، اما این «وان پانچ من» است. بنابراین جنوس با یک شلیک جانانه کل ساختمان را در عرض سه ثانیه نابود می‌کند و هر دو به خانه برمی‌گردند. یا وقتی کاراکترها به سنت کاراکترهای وراجِ انیمه‌ها شروع به داستان‌سرایی و مونولوگ‌گویی‌های طولانی می‌کنند، سایتاما که انگار مثل ما حوصله‌اش سر رفته است، با عصبانیت خفه‌شان می‌کند. اگر از طرفداران داستان‌های ابرقهرمانی/کامیک‌بوکی هستید و این روزها چیزی برای رفع عطش‌تان ندارید، «وان پانچ من» را از دست ندهید و اگر هم نیستید، باز این سریال را از دست ندهید. چون یکی از پدیده‌های دنیای سرگرمی را از دست خواهید داد. آخه کدام ابرقهرمانی را سراغ دارید که این‌قدر بامزه صبح‌ها دهانش را شستشو می‌کند؟ نه واقعا دل‌تان می‌آید؟!

 

منبع: رومجی

دوشنبه 24 آبان 1395  7:09 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها