پاسخ به:*یار مهربان* ویژه هفته کتابخوانی + جوایز و امتیاز
کنترل ذهن نوشته خوزه سیلوا گزیده ای از فصل ششم تکنیک مراقبه تالاب گل آفتابگردان "نخست بر روی صندلی تخت یا هر جایی که احساس راحتی می کنید قرار بگیرید چشمهاتان راببندید چند نفس عمیق بکشید عضلاتتان را شل کنید و با شمارش معکوس(از ده تا یک) وارد سطح آلفای ذهنی (اولین مرحله مراقبه و رسیدن به ریلاکس آگاهانه) شوید و خیال کنید در اتاقی با دکوراسیونی زیبا و آرامشبخش و دارای دری خوش منظر از چوب بلوط قرار دارید ذهناً بطرف آن در گام بردارید و تصور کنید که آن بخودی خود برروی شما باز میشود در آن طرف در تالاب گل آفتابگردان قرار دارد.
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
توجهتان را کاملاً بر روی دری که در حال باز شدنست متمرکز کنید وقتیکه در کاملاً باز شد یک تالاب بسیار زیبا در روبروی شما ظاهر خواهد گشت. در سطح آب زلال آبی رنگ و درخشان تالاب اینجا و آنجا گلهای زنبق با گلبرگهای پهنشان جلوه خاصی به طبیعت بخشیده اند. در کناره های ساحلی تالاب درختانی شاداب و تعدادی بیشماری گل رنگهای زرد ارغوانی سفید قرمز بنفش و دیگر رنگهای دوست داشتنی دیده می شوند. در اطراف درختان حیواناتی زیبا مشغول چرا هستند یک شیر نر با یال درخشان و کمند مانندش در حال خوردن آب است اما وقتی طرش را بلند می کند با دیدن شما در پشت درختان ناپدید می شود.
با نگاه دقیقتر به تالاب متوجه میشوید که گل آفتاب گردان بسیار بزرگی در مرکز آن وجود دارد گلبرگهای آن به اندازه ای بزرگ هستند که شما براحتی میتوانید برروی آنها دراز بکشید بنابراین به طرف آن حرکت کنید وقتی به آن رسیدید از ساقه آن بالا بروید و خودتان را در ناز بالش نرم و راحت گلبرگها رها کنید در آن بالا بوی مطبوع و دلنواز گلهای اطراف بینی شما را نوازش خواهد داد. در حالیکه روی گل آفتابگردان دراز کشیده اید و به آسمان مینگرید ابرهای پنبه ای سفیدی را خواهد دید که از بالای سرتان در حال رد شدن هستند در این لحظه احساس راحتی رضایت بخشی تمام وجود شما را فرا خواهد گرفت. اکنون از جای خود بلند شویدو نظری به اطراف بیندازید. خرگوشی در حال کندن زمین برای ساختن لانه است بچه آهویی در اطراف او جستجو می کند گله ای از فیلها در گوشه ای از تالاب مشغول شستشوی خود هستند.
رقصیدن بیان عمودی یک اشتیاق افقی ست. جرج برنارد شاو
آری، برای شنا کردن در جهت مخالف جریان رود، قدرت و جرأت لازم است، هر ماهی مردهای میتواند همسو با جریان آب حرکت کند. ساموئل اسمایلز(منسوب)
ما هم به ذهن سلیم و هم قلب نیازمندیم ،شکوه زندگی این نیست که هرگز به زانو در نیائیم ،در این است که هر بار افتادیم دوباره برخیزیم . نلسون ماندلا
بر سر در خانقاه شیخ ابولحسن خرقانی نوشته اند: هر که در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید چه آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد.
ابلیس می تواند از کتاب مقدس جهت منافع خود آیه بیاورد. شکسپیر
ماهیت ایده اصلا اهمیت نداشت. دوستان با دوستان خود موافقت می کردند تا دوستی خود را ابراز کنند. دشمنان با دشمنانشان مخالفت می کردند تا دشمنیشان را نشان دهند .
صبحانه قهرمانان - کورت ونه گات
هر كسي حق داره براي زندگي خودش تصميم بگيره ،اين اصليه كه همه قبول دارن ، يعني هيچ كس تو اين دنيا وصي و قيم لازم نداره . اما يه چيزاي ديگه ام هست ، آدم تنها واسه خودش زندگي نمي كنه ، اگه غير اين بود كه حرفي نداشتيم ، اما ديگرونم هسن ، اونايي كه آدم به اون دل بسته س ، يا اونايي كه به آدم دل بسته ن ، به هر صورت ديگرونم بايد در نظر گرفت ، بي اعتنايي به ديگران ، فكر نمي كنم تنها وسيله راحتي و رهايي باشه .
واهمه هاي بي نام و نشان _ غلام حسين ساعدي
برای بعضی آدم ها به خصوص زن ها ، ازدواج ، حتی یک ازدواج بدون خوشبختی مثل این ، به منزله ی راه فرار از بدبختی های به مراتب بزرگتری است .
و پاسخی پژواک سان از کوه ها آمد - خالد حسینی
چهل ستون هم می رین ؟ آره. پل خواجو چی ؟ ممکنه بریم . بدون من دلت می آد بری این جاها ؟ نه ،چون وقتی می رم اون جاها ، همه ش یاد تو می افتم .
نفرین شدگان - سیامک گلشیری
ویدا : تو منو دوست داری ؟
سهراب : آره .
ویدا : حتی اگه نتونم بچه ای به دنیا بیارم ؟
ویدا : حتی اگه دوستت نداشته باشم ؟
سهراب : آره . احمق جون دوستت دارم .
بادها برای که می وزند - چیستا یثربی
چه باک از اندوه و سختی و رنجشی که از رفتن تو به جا می ماند ، شاید از همه بیشتر برای من – فقط کاش از مدار این دایره ی تنگ و سرد پا فراتر می گذاشتی ، تا وقتی ، یک میلیون سال بعد ، اگر باستان شناسان گرد و خاک از لایه ی این دوره از جهان ما برمی گرفتند ، حد و حدود اتاق های خانه ی ما را معین می کردند ، علامت می زدند و هر بشقاب و پایه ی میز و استخوان ساق پا را می شمردند ، تو آنجا نمی بودی ، بقایای اندام تو آنجا نمی بود تا پیدایشان کنند و برچسب نوجوان مذکر بر آن بزنند ، جز اسرار می بودی ،موجودی که هیچ گاه از وجودش حتی آگاه نمی شدند تا از رازش سر درآورند.
دوره گردها - پل هاردینگ
ما به آنچه حقیقت است اعتقاد نداریم بلکه به چیزی باور داریم که دوست داریم به عنوان حقیقت درکش کنیم .
اشتهای آمریکایی - جویس کرول اوتس