0

*یار مهربان* ویژه هفته کتابخوانی + جوایز و امتیاز

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:*یار مهربان* ویژه هفته کتابخوانی + جوایز و امتیاز

زندگی به من آموخت آدم ها نه دروغ می گویند، نه زیر حرفشان می زنند

اگر چیزی می گویند صرفا احساسشان درهمان لحظه ست، نباید رویش حساب کرد ! 

خانواده‌های خوشبخت | کارلوس فوئنتس |

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 24 آبان 1395  3:17 PM
تشکرات از این پست
rasekhoon_m farnaz_s fsmuosavi ehsan007060 omiddeymi1368
mansfa
mansfa
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1389 
تعداد پست ها : 1216
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:*یار مهربان* ویژه هفته کتابخوانی + جوایز و امتیاز

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب صحیفه مبارکه سجادیه  ترجمه سید کاظم رفیع

پاسخ به:*یار مهربان* ویژه هفته کتابخوانی + جوایز و امتیاز

خداوندا به تو پناه می برم از هیجان حرص و تندی غضب و عصبانیت و مسلط شدن حسد و ضعف صبر و کمی قناعت و بداخلاقی و پیروی از هوای نفس و ....

کتاب: رستاخیز. مرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان

پاسخ به:*یار مهربان* ویژه هفته کتابخوانی + جوایز و امتیاز

امام صادق فرمودند: د قبر از میت سوال می کنند اگر در پاسخ نلغزد قبر او را به اندازه هفت ذراع گسترش می دهند و برای او دری به سوی بهشت می گشایند. ص 32

دوشنبه 24 آبان 1395  3:30 PM
تشکرات از این پست
rasekhoon_m farnaz_s fsmuosavi omiddeymi1368 mosabeghat_ravabet
mosadegh
mosadegh
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 1778
محل سکونت : ایران

پاسخ به:*یار مهربان* ویژه هفته کتابخوانی + جوایز و امتیاز

چگونه به وسیله گوش کردن افراد خشمگین را آرام کنیم؟

این تکنیک را "لُوید فلمنت" استاد مدیریت و بازرگانی بیان کرده اند:

"به دقت به سخنان فرد گوش میدهیم بدون آنکه سخنی بگوییم و رشته سخن وی را قطع کنیم،زیرا گوش کردن به سخنان چنین افرادی و توجه به قضایا از دیدگاه او بیش از همه چیز او را یاری میکند و او بر واکنش های عاطفی و هیجانات خود مسلط شده و به آرامش باطنی دست میابد.به این ترتیب تنها با گوش دادن به سخنانش و اشاره به این نکته که از احساساتش باخبر هستیم ،خشم و غضب وی را فرو می نشانیم و به او مجال مدهیم تا به نوعی به تخلیه هیجانی که از دیرباز در اعماق ضمیرش انباشته شده بود دست بزند."

#درسنامه اصول ارتباطات و مخاطب شناسی چاپ سال 89

.تفکر از تخصص مهمتر است📌

دوشنبه 24 آبان 1395  3:52 PM
تشکرات از این پست
rasekhoon_m farnaz_s fsmuosavi omiddeymi1368 mosabeghat_ravabet
mansoor67
mansoor67
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 3583
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:*یار مهربان* ویژه هفته کتابخوانی + جوایز و امتیاز

سلام کتاب : به سوی فهم قرآن

(راه مهجوریت زدائی از قرآن کریم انس با این کتاب الهی است )

اُنس با قرآن کتاب حق بــود راه درست

آیه آیه زندگی در وحی داور نیک جست

زندگی آرام گرخواهی بخوان آیات رب

وحی حق با زندگی سرلوح بایدازنخست

فی البداهه: منصور مقدم 24/8/1395

 

دوشنبه 24 آبان 1395  5:11 PM
تشکرات از این پست
farnaz_s fsmuosavi rasekhoon_m omiddeymi1368
amirali123
amirali123
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 15244
محل سکونت : آذربایجان شرقی

پاسخ به:*یار مهربان* ویژه هفته کتابخوانی + جوایز و امتیاز

khastegary

نام کتـاب : خواستگاری یا انتخاب
نویسنـده : م. مودب پور

 

مریم: من که از این جرأت آ ندارم به بابا بگم من می‌خوام برم خواستگاری!
فریبا: پس حق انتخاب ما چی می‌شه؟! یعنی ما محکومیم که همیشه انتخاب بشیم؟ حق نداریم خودمون انتخاب کنیم؟! smiley

 

غزال خوش صدا توئی ، راسخون

شیرین تر از عسل توئی ، راسخون

بین تموم سایتهای اینترنت

 نگین بی بدل توئی ، راسخون

دوشنبه 24 آبان 1395  6:42 PM
تشکرات از این پست
fsmuosavi rasekhoon_m mty1378 omiddeymi1368 mosabeghat_ravabet
fsmuosavi
fsmuosavi
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1391 
تعداد پست ها : 589
محل سکونت : تهران

پاسخ به:*یار مهربان* ویژه هفته کتابخوانی + جوایز و امتیاز

سلام

روز غدیر روز بسیار مبارکی است، روز نزول خیرات و برکات الهی است، روزی که امام صادق ع فرموده اند:

توبه حضرت آدم ع در آن پذیرفته شد، حضرت ابراهیم ع به لطف پروردگار از آتش نجات یافت، حضرت موسی ع هارون را به امر الهی وصی و جانشین خود ساخت، عیسی بن مریم ع اعلان نمود که شمعون وصی اوست، کشتی نوح ع بر جودی آرام گرفت، واز همه مهمتر:

روزی است که رسول خدا ص علی ع را بعنوان رهبر و راهنمای مردم معرفی نمود و فضائل او را آشکار ساخت.

خطبه پیامبر در غدیرخم

نوشته محمدباقر انصاری

دوشنبه 24 آبان 1395  6:44 PM
تشکرات از این پست
rasekhoon_m omiddeymi1368
fsmuosavi
fsmuosavi
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1391 
تعداد پست ها : 589
محل سکونت : تهران

پاسخ به:*یار مهربان* ویژه هفته کتابخوانی + جوایز و امتیاز

سلام

امام صادق ع فرمودند:

دانش بشری، بیست و هفت حرف است، تمام آنچه را که رسولان آورده اند تنها دو حرف میباشد و آنچه را که انسانها به آن دست یافته اند نیز از همان دو حرف است نه بیشتر! و اما آن روز که قائم ما قیام نماید، بیست و پنج حرف دیگر را بیرون می آورد و در میان مردم انتشار میدهد و درنتیجه با آن دو حرف دیگر تمام بیست و هفت حرف در اختیار انسانها گزارده میشود.

و شاید حرف بیست و هشتم مخصوص ذات اقدس الهی جل جلاله باشد که دسترسی به آن در قدرت هیچ ماسوی الله قرار نخواهدگرفت.

شیعه و مهدویت

نوشته حبیب الله مرزوقی شمیرانی

دوشنبه 24 آبان 1395  7:06 PM
تشکرات از این پست
rasekhoon_m omiddeymi1368
khoda1393
khoda1393
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : شهریور 1393 
تعداد پست ها : 446
محل سکونت : کرمان

پاسخ به:*یار مهربان* ویژه هفته کتابخوانی + جوایز و امتیاز

Image result for ‫عباس دست طلا‬‎رهبر انقلاب در مورد این کتاب فرمودند: «کتاب این آقای حاج عباس دست طلا را که مفصل و با جزئیات [گفته] خواندم. خیلی خوب بود انصافاً؛ مخصوصاً کتاب ایشان؛ هم مطلب در آن زیاد بود، هم آثار صفا و صداقت در آن کاملاً محسوس بود و انسان می‌دید. خداوند ان‌شاءالله فرزند شهید ایشان را با پیغمبر محشور کند و خودشان را هم محفوظ بدارد.»

وقتی از او می پرسی آیا به فکر شهادت هم بودی پاسخی غریب می شنوی آن قدر کار زیاد بود که من هرگز وقت نداشتم به شهادت فکر کنم....

تاواجبی وجود دارد برای تبلیغ سراغ مستحبات نروید

وتا واجب فراموش شده ای هست سراغ واجبات بورس نروید

امربه معروف و نهی از منکر اینقدر مهم و ظریفه که گاهی دو امام دست در دست هم میدن تا وضوی پیرمردی را اصلاح کنند

دوشنبه 24 آبان 1395  10:08 PM
تشکرات از این پست
rasekhoon_m omiddeymi1368 fsmuosavi
eramau
eramau
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 733
محل سکونت : لرستان

پاسخ به:*یار مهربان* ویژه هفته کتابخوانی + جوایز و امتیاز

بهترین کتابی که به تازگی خوانده ام کتاب سلام بر ابراهیم است . کتابی که زندگی و خاطرات شهید ابراهیم هادی را بیان می کند . به نظر من یکی از بهترین قسمتهای این کتاب معجزه اذان است که در ارتفاعات انار اتفاق می افتد .حسین الله کرم از همرزمان ابراهیم می گوید : 

655656

در ارتفاعات انار بوديم. هوا كاملاً روشن شده بود. امدادگر زخم گردن
ابراهيم را بست. مشغول تقسيم نيروها و جواب دادن به  بيسيم بودم.
يكدفعه يكي از بچهها دويد و باعجله آمد پيش من و گفت: حاجي، حاجي
يه سري عراقي دستاشون رو بالا گرفتن و دارن به اين طرف میان!
با تعجب گفتم:كجا هستند!؟ بعد با هم به يكي از سنگرهاي مشرف به تپه
رفتيم. حدود بيست نفر از طرف تپه مقابل، پارچه سفيد به دست گرفته و به
سمت ما می آمدند. فوري گفتم: بچهها مسلح بايستيد، شايد اين حُقه باشه!
لحظاتي بعد هجده عراقي كه يكي از آ نها افسر فرمانده بود خودشان را تسليم
كردند. من هم از اينكه در اين محور از عراقی ها اسير گرفتيم خوشحال شدم.
با خودم فكركردم که حتماً حمله خوب بچهها و اجراي آتش باعث ترس
عراقی ها و اسارت آ نها شده. بعد درجه دار عراقي را آوردم داخل سنگر.
يكي از بچهها كه عربي بلد بود را صدا كردم.
مثل بازجوها پرسيدم: اسمت چيه، درجه و مسئوليت خودت را هم بگو! خودش
را معرفي كرد و گفت: درج هام سرگرد و فرمانده نيروهايي هستم كه روي تپه و
اطراف آن مستقرب ودند. ماا ز لشكر احتياطب صره هستيم كهب ه اين منطقه اعزام شديم.
پرسيدم: چقدر نيرو روي تپه هستند. گفت: الان هيچي!!
چشمانم گرد شد. باتعجب گفتم: هيچي!؟
جواب داد: ما آمديم و خودمان را اسير كرديم. بقيه نيروها را هم فرستادم
عقب، الان تپه خاليه! دوباره با تعجب نگاهش كردم و گفتم: چرا !؟
گفت: چون نم يخواستند تسليم شوند.
تعجب من بيشتر شد و گفتم: يعني چي؟!
فرمانده عراقي به جاي اينكه جواب من را بدهد پرسيد: اي نالمؤذن؟!
اين جمله احتياج به ترجمه نداشت. با تعجب گفتم: مؤذن!؟
اشك در چشمانش حلقه زد. با گلويي بغض گرفته شروع به صحبت كرد
و مترجم سريع ترجمه م يكرد:
به ما گفته بودند شما مجوس و آت شپرستيد. به ما گفته بودند براي اسلام
به ايران حمله م يکنيم و با ايران يها م يجنگيم. باور كنيد همه ما شيعه هستيم.
ما وقتي م يديديم فرماندهان عراقي مشروب م يخورند و اهل نماز نيستند
خيلي در جنگيدن با شما ترديد كرديم. صبح امروز وقتي صداي اذان رزمنده
شما را شنيدم كه با صداي رسا و بلند اذان م يگفت، تمام بدنم لرزيد. وقتي
نام اميرالمؤمنين 7 را آورد با خودم گفتم: تو با برادران خودت م يجنگي.
نكند مثل ماجراي كربلا ...
ديگر گريه امان صحبت كردن به او نم يداد. دقايقي بعد ادامه داد: براي
همين تصميم گرفتم تسليم شوم و بار گناهم را سنگي نتر نكنم. لذا دستور دادم
كسي شليك نكند. هوا هم كه روشن شد نيروهايم را جمع كردم و گفتم: من
م يخواهم تسليم ايران يها شوم. هركس م يخواهد با من بيايد. اين افرادي هم
كه با من آمد هاند دوستان هم عقيده من هستند. بقيه نيروهايم رفتند عقب. البته
آن سربازي كه به سمت مؤذن شليك كرد را هم آوردم. اگر دستور بدهيد او
را م يكُشم. حالا خواهش م يكنم بگو مؤذن زنده است يا نه؟!
مثل آد مهاي گيج و منگ به حر فهاي فرمانده عراقي گوش م يكردم. هيچ
حرفي نم يتوانستم بزنم، بعد از مدتي سكوت گفتم:آره، زنده است. با هم از
سنگر خارج شديم. رفتيم پيش ابراهيم كه داخل يكي از سنگرها خوابيده بود.
تمام هجده اسير عراقي آمدند و دست ابراهيم را بوسيدند و رفتند. نفر آخر به
پاي ابراهيم افتاده بود و گريه می كرد. می گفت: من را ببخش، من شليك كردم.
بغض گلوي من را هم گرفته بود. حال عجيبي داشتم. ديگر حواسم به عمليات
و نيروها نبود. می خواستم اسراي عراقي را به عقب بفرستم که فرمانده عراقي
من را صدا كرد و گفت: آن طرف را نگاه كن. يك گردان كماندوئي و چند
تانك قصد پيشروي از آنجا دارند. بعد ادامه داد: سريعتر برويد و تپه را بگيريد.
من هم سريع چند نفراز بچ ههاي اندرزگو را فرستادم سمت تپه. با آزاد شدن
آن ارتفاع، پاكسازي منطقه انار كامل شد..


 

سه شنبه 25 آبان 1395  1:13 AM
تشکرات از این پست
rasekhoon_m omiddeymi1368 fsmuosavi esfahan11 majedb
asdfg_zxcvb11
asdfg_zxcvb11
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1394 
تعداد پست ها : 2460
محل سکونت : کرمان

پاسخ به:*یار مهربان* ویژه هفته کتابخوانی + جوایز و امتیاز

با سلام،

قسمتی از کتاب خدا بود و دگر هیچ نبود از شهید دکتر مصطفی چمران:

"ای مادر ! هنگامی که فرودگاه تهران را ترک می گفتم تو حاضر شدی و هنگام خداحافظی گفتی:ای مصطفی من تو را بزرگ کرده ام، با جان و شیره خود تو را پرورش دادم واکنون که می روی از تو هیچ نمی خواهم و هیچ انتظاری از تو ندارم، فقط یک وصیت می کنم و آن اینکه خدای بزرگ را فاموش نکنی."

سه شنبه 25 آبان 1395  6:29 AM
تشکرات از این پست
rasekhoon_m omiddeymi1368 fsmuosavi
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:*یار مهربان* ویژه هفته کتابخوانی + جوایز و امتیاز

بنام خدا

کتاب شهر خدا

مجموعه ای از سخنرانی های حجةالاسلام پناهیان در مورد ماه رمضان

شهرها همه در ظرف مکان جای ندارند.خداوند مهربان در عالم شهری دارد که در ظرف زمان قرارگرفته است،شهر خدا شهری است که در زمانی معلوم و با گنجایش نامحدود همه ساله محل اقامت مهمانان خدای بزرگ می شود.(شهر رمضان)

                  

سه شنبه 25 آبان 1395  7:16 AM
تشکرات از این پست
rasekhoon_m omiddeymi1368 fsmuosavi mosabeghat_ravabet
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:*یار مهربان* ویژه هفته کتابخوانی + جوایز و امتیاز

وقتی امام حسین علیه السلام در شب عاشورا، بیعت خویش را از یارانش برداشت و آنان را مخیر کرد که بروند یا بمانند؛

«تو چه می کنی ای دل! می مانی یا می روی؟ داد از آن اختیار كه تو را از حسین جدا كند! ... عقل می گوید برو، اما عشق می گوید بمان. و این هردو (عقل و عشق) را خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود.»

جمله ای از کتاب «فتح خون» شهید سید مرتضی آوینی

سه شنبه 25 آبان 1395  12:18 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 rasekhoon_m fsmuosavi mosabeghat_ravabet
elhammohseni
elhammohseni
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : مهر 1395 
تعداد پست ها : 30
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:*یار مهربان* ویژه هفته کتابخوانی + جوایز و امتیاز

گاهی بی هیچ بهانه ای کسی را دوست داری ،

اما گاهی با هزار دلیل هم نمی توانی یکی را دوست داشته باشی !

کتاب گریز دلپذیر از((  آنا گاوالدا ))

 

سه شنبه 25 آبان 1395  1:27 PM
تشکرات از این پست
fsmuosavi
mansouryazdizadeh
mansouryazdizadeh
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : مهر 1395 
تعداد پست ها : 5
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:*یار مهربان* ویژه هفته کتابخوانی + جوایز و امتیاز

برای عاشق شدن 
نباید یک شخصیت متفاوت را دوست داشت ، 
برای عاشق شدن باید یک شخصیت عادی را متفاوت دوست داشت !

نام کتاب : زندگی جای دیگریست ، از میلان کوندرا

سه شنبه 25 آبان 1395  1:46 PM
تشکرات از این پست
fsmuosavi mosabeghat_ravabet
marjan123
marjan123
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1395 
تعداد پست ها : 4
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:*یار مهربان* ویژه هفته کتابخوانی + جوایز و امتیاز

تو در مورد دلتنگی واقعی چیزی نمیدونی چون این تنها زمانی اتفاق می افته،
که کسی رو بیشتر از خودت دوست داشته باشی !

کتاب : من او را دوست داشتم

اثر  : آنا گاوالدا

سه شنبه 25 آبان 1395  1:51 PM
تشکرات از این پست
fsmuosavi rozgol rasekhoon_m borkhar mosabeghat_ravabet
دسترسی سریع به انجمن ها