0

اانسان و آزادي

 
hoosianp
hoosianp
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1389 
تعداد پست ها : 1508
محل سکونت : خراسان رضوی

اانسان و آزادي

مقدمه

در طول تاريخ بشر، آزادي همواره به عنوان يكي از آرمان هاي مقدس و والا براي افراد و جوامع انساني مطرح بوده و داعيه داران «آزادي خواهي» در ميان همة اقوام و ملل از ارزش و احترام خاصي برخوردار بوده و انسان هاي بزرگ و در خور ستايش به شمار مي رفته اند. آزادي در منظر انسان ها آن چنان مهم و حياتي جلوه مي كرد، كه حاضر شده اند براي نيل به آن متحمل رنج ها و مشقت هاي طاقت فرسا شده و جان و مال و همة هستي خود را در راه آن فدا نمايند و صدها هزار و بلكه ميليون ها نفر در پاي آن جان باخته اند و بي جهت نيست كه وقتي در مقطعي از تاريخ، انديشه اي بنام «ليبراليسم» ظهور مي كند به سرعت در سراسر دنيا منتشر شده و طرفداران زيادي مي يابد، به طوري كه امروزه بسياري از كشورها و شخصيت ها و انديشمندان آنها ليبراليسم را به عنوان يكي از اصول قطعي و برگشت ناپذير نظام و تفكر خود تلقي كرده و به آن مباهات مي كنند.
اما براستي آزادي چيست و چه مفهومي دارد؟ اصولاً آيا انسان موجودي است آزاد و مختار يا مجبور و مقهور؟ دين و آزادي چه نسبتي با هم دارند؟ و بسياري مسائل ديگر كه پيرامون واژة آزادي مطرح است و در اين مجموعه به ياري خداوند متعال در صدد بررسي آن خواهيم بود اميد است كه اين مجموعة فشرده مثمر ثمر واقع شود.

مفهوم و تعريف آزادي

كلمه آزادي گاه به معناي اختيار و در مقابل جبر به كار مي رود. گاهي نيز مراد از آزاد، انسان حر در مقابل انسان مملوك و برده است. گاهي گفته مي شود فلاني حريّت رأي دارد يعني رأي مستقل دارد در مقابل نظر تقليدي. و بعضي مواقع هم آزادي به مناي اينكه انسان هر كاري را مي خواهد انجام دهد و هر چه را مي پسندد بگويد، بكار مي رود. به عبارت ديگر در گفتار و كردار و رفتار، محدوديت و قيد و بندي نداشته باشد.
برخي نويسندگان غربي براي آزادي حدود دويست تعريف ذكر كرده اند كه بسياري نزديك به هم و بعضي هم متنافي هستند.1
در تعريف آزادي، از طرف فلاسفه سياسي، حقوقدانان و متفكران، بحثهاي فراواني طرح شده است، ولي در يك سخن كوتاه و جامع، مي توان آزادي را بدين گونه تعريف كرد: آزادي عبارت است از اينكه هر شخص حقيقي و يا حقوقي اختيار انجام هر كاري را داشته باشد مشروط بر اينكه به ديگري زياني وارد نسازد و در حركت سالم اجتماع و امنيت عمومي و اجتماعي اخلال ايجاد نكند. به همين جهت آزادي با طرح قوانيني ذاتاً محدود مي شود و مبين حدود آزادي اشخاص حقيقي يا حقوقي، قوانين موضوعه اند، قوانيني كه يا ماهيت الهي دارند يا طبق قراردادهاي اجتماعي از ماهيت بشري برخوردارند.2
الوسيوس در تعريف آزادي مي گويد: آزاد مرد كسي است كه در زنجير نباشد و گرفتار زندان نباشد و همچون برده از بيم مجازات در وحشت نباشد.3
هابز در اين باره مي نويسد: آزاد مرد آن است كه از انجام كاري كه بخواهد، باز داشته نشود.
از ديدگاه كانت آزادي عبارت است ا ز: استقلال از هر چيز، بجز قانون اخلاقي.
شيلينگ نيز در مورد آزادي چنين تعريفي را ارائه مي كند: آزادي نيست جز تعيين مطلق امر نا متعيّن از طريق قوانين ساده هستي.4

بررسي ماهيت و ابعاد آن

در بحث ماهيت آزادي از دو بعد وارد مي شوند: يكي آزادي در ارتباط با فرد و ديگري آزادي به عنوان يك واقعيت اجتماعي.

آزادي فردي

آزادي نسبت به فرد آدمي به عنوان يك نياز عميق و اصيل دروني است كه هر فردي به طور طبيعي خواهان آن است، و از عدمش رنج مي برد يعني آزادي در اين بعد يك خواست دروني ذاتي است و مفهوم آن نيز رهايي از قيد و بند و اجبار واكراه مي باشد و هيچ كس منكر اين اصل نيست حتي ديكتاتورها. البته از همين آزادي با مفهوم روشن ممكن است برداشتهاي مختلفي وجود داشته باشد اما دراين اصل كه يك نياز دروني است همه ديدگاه يكساني دارند.
سه عنصر موجب مي شود كه تلقي هاي مختلفي از آزادي وجود داشته باشد:
1- شرايط اجتماعي 2- ضرورتهاي زماني و مكاني 3-اعتقادات حاكم بر جامعه
عامل شرايط اجتماعي با عامل زمان و مكان نسبتي تنگاتنگ دارد و زمان و مكان ضرورتهايي هستند كه شرايط مختلفي را باعث مي شوند.5
آزادي فردي از دو بعد بررسي مي شود: يكي بيروني (آزاديهاي بيروني) و ديگري بعد دروني (آزاديهاي دروني).
به اين معني كه وقتي آزادي را به معناي رهايي از قيد و بند بدانيم، قيود هم در بيرون از وجود آدمي هستند و هم در درون او، هم مي توانند مادي باشند و به طور فيزيكي انسان را در بند بكشند و هم مي توانند معنوي باشند و از درون، وجود او را تسخير كنند.
تحقق آزادي فردي به طور كامل مشروط به درك درست از قيد و بندهاي بيروني و دروني و حساسيت نسبت به آنهاست. در اين زمينه شهيد بهشتي مي گويد: بشر امروز، آزادي را بيشتر، به معناي قدرت بر انجام آنچه مي خواهد مي فهمد، از نظر او انساني آزادتر است كه بهتر و بيشتر بتواند به خواسته هاي خود- كه غالباً مادي و شخصي است- پاسخ گويد و يك چنين تفسيري از آزادي بدون شك درست نيست... آزادي تنها وقتي معني پيدا مي كند كه تمامي بندها، كه بخش مهمي از آنها بندهاي دروني است از ميان برداشته شود و اين تنها وقتي صورت مي پذيرد كه انسان در كنار قدرت مادي، قدرت معنوي لازم را جهت آزاد ساختن خويشتن خويش از تمامي بندهاي دروني داشته باشد.6

آزادي به عنوان يك واقعيت اجتماعي

تحقق آزادي به عنوان يك واقعيت اجتماعي به عوامل زيادي بستگي دارد كه از جمله مهمترين آنها نوع روابط اجتماعي است. از سوي بسياري، آزادي نه به عنوان يك واقعيت اجتماعي بلكه به عنوان يك آرمان ذهني، بيروني و انتزاعي تصور مي شود كه بايد بر جامعه تحصيل شود، در صورتي كه تحقق آزادي در اجتماع در گرو دو عنصر مهم است:
1-واقيتهاي موجود در جامعه 2- ميزان ظرفيت پذيري جامعه در استفاده صحيح از آزادي درجهت رشد و سازندگي.7
عدم توجه به اين دو عنصر و تلاش براي تحميل فهم و تلقي خود از آزادي برجامعه را اشتباه بزرگ و بزرگترين عامل شكست جنبشهاي آزاديخواهانه كشورهاي زير سلطه استبدادي است.
در تحقق آزادي به عنوان يك واقعيت اجتماعي بايد به سه نكته توجه داشت:
1-آزادي حقيقي انتزاعي نسبت به جامعه نيست. 2- وظيفه ما ايجاد شرايط مناسب براي رشد طبيعي آزادي است ونه چيز ديگر. 3- ايجاد شرايط مناسب بايد با توجه دقيق به ويژگيها، حساسيتها و واقعيتهاي جامعه صورت پذيرد نه براساس ايده ها و تصورات ذهني.8

شرايط تحقق آزادي در جامعه

بر اساس انديشه و آراء شهيد بهشتي در زمينه آزادي، در يك نگاه تحليلي مي توان شرايط ايجاد و تحقق آزادي را در جامعه در چند مرحله دسته بندي نمود:



1-تعريف دقيق مفهوم و ابعاد آزادي
آزادي نه به معناي طرد فرد مستبد و نه به معناي پاسخ گفتن به تمامي خواسته هاي تك تك افراد جامعه است، بلكه آزادي مفهومي است مثبت كه مي بايد به گونه ايي آنرا ايجاد كرد، فعليت بخشيد و به صورت نهايي اجتماعي در آورد. تا زماني كه آزادي به صورت نهادي اجتماعي در نيامده و استقرار نيافته، جامعه به آزادي دست نخواهد يافت.



2- جلوگيري از سوء استفاده هاي مخالفان داخلي و خارجي انقلاب اسلامي از آزادي و تبديل آن به يك حربه
دشمن هميشه به دنبال نقاط ضعف است و دقيقاً از همان نقاط است كه ضربه مي زند. تا زماني كه اين نقاط ضعف وجود دارد، جامعه آسيب پذير است و در معرض خطر، و يكي از نقاط ضعف مهم ما اين است كه معناي مفاهيم اساسي اي كه به دنبالش هستيم بدرستي برايمان روشن نيست و نمي دانيم چگونه و از چه راههايي مي بايد به اهداف خود نائل آييم. دشمن از همين ابهامها و سرگرداني ها براي ضربه زدن استفاده مي كند.



3- رفع موانع تحقق آزادي
رفع موانع تحقق آزادي خود دو قسمت را شامل مي شود:
الف- از بين بردن روابط اجتماعي نادرست ميراث نظام استبدادي
ب- جبران و ترميم آسيبهاي روحي و رواني مردم زير سلطة نظام استبدادي9
براي نيل به آزادي شرايطي لازم است كه مهمترين آن تعهدات است و وظيفه شناسي، ابتكار و خلاقيت و بالاخره روح تعاون و همكاري. دموكراسي تنها در سايه تعهد و احساس مسئوليت كردن و در اداره امور فعالانه شركت نمودن به دست مي آيد. دولت در يك چنين نظامي حكومت نمي كند بلكه هدايت و نظارت مي كند و بيش از آنكه نقش اداره كننده داشته باشد نقش هماهنگ كننده دارد. براي نيل به آزادي و دموكراسي ضرورتاً مي بايد اين روابط اجتماعي را، كه ميراث دوران سياه استبداد و اختناق دودمان پهلوي و حتي 2500 سال استبداد شاهنشاهي است از ميان برداشت.
البته در اين رابطه بايد به يك نكته مهم توجه داشت و آن اينكه هم استبداد و هم آزادي بيش از هر چيز و پيش از هر چيز مساله اي است انساني و به خود انسان مربوط مي شود.
كساني مي توانند آزاد باشند كه طرفدار آزادي كه يك سلسله ويژگيهاي رواني و ظرفيت لازم روحي را كسب كرده باشند يعني سعه صدر، تاهل، وظيفه شناسي، خود جوشي، تحرك، خلاقيت، احترام به قانون و بالاخره روح تعاون و همكاري. اين تغيير يك شرط ضروري است. اگر مردمي نخواهند خود را تغيير دهند تغيير روابط اجتماعي به تنهايي اثري نخواهد داشت و احتمالاً عوارض و نتايج منفي آن خيلي بيش از نتايج مثبت آن خواهد بود.10

حد آزادي

همان طور كه قبلاً اشاره شد يكي از مفاهيم زيبا و مقدس براي بشريت واژة آزادي است. اين واژه مفهومي است مبهم و لغزنده و كشدار. بعضي آزادي را بالاتر و برتر از خدا و دين مي دانند و مي گويند دين هم حق ندارد با آزادي انسان مخالفت كند. در اينجا بايد سوال كرد مراد از آزادي آيا آزادي مطلق است يا آزادي محدود؟ اگر جواب داده شود مطلق منظور است هيچكس قبول ندارد و اگر محدود را مي گويند سوال مي شود محدود كنندة آزادي كيست؟ يا مردم و قانون هاي بشري حد را تعيين مي كنند و يا بايد دين و خدا حد را تعيين كنند كه در آن صورت آزادي در چارچوب قوانين ديني و الهي صحيح است نه بيشتر.
آزادي مطلق و بدون قيد يعني هر كس هركاري مي خواهد انجام مي دهد و هر چه مي خواهد مي گويد، مي خورد و ... اين آزادي هر دين و قانوني را نفي مي كند، چون هميشه هر قانوني، حد و مرزي براي يكي از اعمال بشري تعيين مي كند. پس آزادي مطلق يعني بي قانوني و در نتيجه هرج و مرج و توحش، و اين مطلب را هيچ انسان عاقلي نمي تواند بپذيرد. پس قهراً هميشه آزادي محدود به قيودي است.
حال كه آزادي مقيد شد، بحث بر سر قيد آزادي واقع مي شود كه اين قيدها چيست و چه مرجعي بايد آنرا تعيين كند؟ گفته مي شود كه آنچه معتبر است آزادي مشروع و قانوني است.
مراد از آزادي هاي مشروع چيست؟ اگر مراد از مشروع، يعني همان شرعي و ديني چنانكه ريشه لغت راهنمايي مي كند اين همان سخن ماست كه آزادي هايي معتبر است كه دين تعيين نموده و خداوند تجويز كرده باشد. پس ديگر نبايد گفت آزادي فوق دين است و نبايد دين آزادي هاي بشري را محدود كند.11
و اگر منظور از مشروع يعني آزادي هاي مشخص شده در قانون، سوال مي شود كه اين قانون را چه كسي بايد تصويب كند؟ علاوه بر اين كه روشن مي شود كه آزادي را هم قانون معتبر مي كند و آزادي فوق قانون نيست. طبق تفسير اول آزادي با دين تعارضي ندارد. طبق تفسير دوم هم آزادي با قانون منافاتي ندارد و اما قانونِ محدود كنندة آزادي، به نظر ما مسلمانان و متدينان قانوني است كه مالك هستي و انسان، يعني خداوند متعال آن را وضع كرده باشد، زيرا حق تشريع و قانونگذاري اصالتاً و اولاً مختص خداوند است. در مورادي كه قانوني وضع فرموده بشر بايد تبعيت كند و در مواردي كه وضع قانون را به كساني واگذار كرده بايد قوانين وضع شده از طرف ايشان را رعايت كند. پس آزادي قانوني هم برگشت مي كند به آزادي ديني و مشروع به معناي شرع، در نتيجه آزادي هميشه بايد در چارچوب قوانين الهي و اسلامي باشد نه كمتر و نه بيشتر.
 

مدیریت تالار مهدویت 

مدیریت تالار فرق و مذاهب  

 

 

 

 

 

رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 

چهارشنبه 15 دی 1389  2:34 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها