شعرهای احمد شاملو
احمد شاملو (۲۱ آذر ۱۳۰۴–۲ مرداد ۱۳۷۹) متخلص به الف. بامداد یا الف. صبح، شاعر، نویسنده، روزنامهنگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگنویس ایرانی و از بنیانگذاران و دبیران کانون نویسندگان ایران در پیش و پس از انقلاب بود.
دیریست عابری نگذشته ست ازین کنار
کز شمع او بتابد نوری ز روزن ام .
فکرم به جست و جوی سحر راه می کشد
اما سحر کجا!
در خلوتی که هست؛
نه شاخه ای زجنبش مرغی خورد تکان
نه باد روی بام و دری آه می کشد.
حتی نمی کند سگی از دور شیونی
حتی نمی کند خسی از باد جنبشی
غول سکوت می گزدم با فغان خویش
و من در انتظار
که خواند خروس صبح!
کشتی به شن نشسته به دریای شب مرا
وز بندر نجات
چراغ امید صبح
سوسو نمی زند.
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته
گلچینی از شعر و ترانه ها
- شعر احمد شاملو / بر خاک جدی ايستادم
- بيتوتهیِ کوتاهیست جهان(احمد شاملو)
- شعر نوروز در زمستان/ احمد شاملو
- اين است عطر خاکستري (شاملو)
- شعر بدرود (احمد شاملو)
- شعر مرگ من را / احمد شاملو