0

مورچه ناراضی

 
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

مورچه ناراضی

 

مورچه ناراضی

مورچه ناراضی

 

یه روز یه دونه مورچه
دید و رفت تو کوچه

مورچه ناراضی

مورچه  ناراضی بود
همه ش فکر بازی بود

مورچه ناراضی
می گفت: کاشکی بتونم
قور و قور آواز بخونم

مورچه ناراضی
زبونم و در آرم
پشه ها رو گیر بیارم

مورچه ناراضی
برم زیر لحافم
شال و کلاه ببافم

مورچه ناراضی
مورچه تو کتاب بود
اینا همه ش یه خواب بود!

مورچه ناراضی

 

 شاعر: انسیه موسویان

چهارشنبه 12 آبان 1395  4:58 PM
تشکرات از این پست
zahra_53
دسترسی سریع به انجمن ها