0

اشعار شب عاشورا

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

سید مهدی نژاد هاشمی

 

امام حسین(ع)-شب عاشورا

 

شب تا سحر یک ریز صحرا گریه می کرد

پیش از طلوع صبح، فردا گریه می کرد

تقدیر می خواهد دلش فردا نیاید

آخر چرا دنیا سرا پا گریه می کرد

فردا چه روزی است در تاریخ عالم

یحیی(1) برایش پیش تر ها گریه می کرد

در آسمان خورشید دیگر خواهد آمد

بر روی نی این بار، دنیا گریه می کرد

آخر چرا قابیلیان بی رحم هستید

وقتی سراسیمه، اهورا گریه می کرد

دیگر چه می خواهید تا بیدار گردید

عالم نمی بینید آیا گریه می کرد

آزاده می بودید اگر، دل رحم بودید

تیغ از تمامیِ زوایا گریه می کرد

سر از ذیبح قبله ی ایمان بریدید

وقتی که خنجر بی محابا گریه می کرد

شب با وجود زخم های بس عمیقش ...

باید ورق می خورد اما... گریه می کرد

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:50 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

ساعت 07:28:16 امشب عزیز فاطمه مهمان خواهر می شود 

فردا میان قتلگه در خون شناور می شود 

امشب درون خیمه گه دارد هزاران گفتگو 

فردا در این صحرا سرش دلدار خنجر می شود 

امشب بهع سقا بس سخن  گوید ز سوز تشنگی 

فردا تمم باغ او لب تشنه پرپر می شود 

امشب چو شمعی پر شرر تا صبح می سوزد ولی 

فردا ز جور کوفیان  بی عون جعفر می شود 

امشب همه پروانه ها دور و برش پر می زنند 

فردا فدای راه حق  بی شیر اصغر می شود

امشب یتیم مجتبی بنهاده سر دوش عمو 

فردا ز سم اسبها صد پاره پیکر می شود 

امشب تمام دیده ها رو جانب لیلا بود 

زیرا که چون فردا شود مجنون اکبر می شود 

امشب مناجات حسین تا عرش اعلا می رود 

فردا سرش از تن جدا مهمان مادر می شود 

امشب کند زینب دعا هر گز نگردد صبحدم 

فردا ز جور خصم  دون  بی یار و یاور می شود 

امشب  ز راز دشت خون  زینب حکایت می کند 

فردا کنار علقمه او بی برادر می شود 

امشب برای روز نو در کف نمانده چاره اش 

فردا سر جانان جدا از تیغ و خنجر می شود 

                                            حبیب الله موحد

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:51 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

داری عقیله خواهر من گریه می کنی

آیینه برابر من گریه می کنی

از لا به لای خیمه دلم تا مدینه رفت

خیلی شبیه مادر من گریه می کنی

دلشوره می چکد ز نگاه سه ساله ام

وقتی کنار دختر من گریه می کنی

من از برای معجر تو گریه می کنم

تو از برای حنجر من گریه می کنی

امشب برای ماندن من نذر می کنی

فردا برای پیکر من گریه می کنی

امشب نشسته ای و مرا باد می زنی

فردا به جسم بی سر من گریه می کنی

                                             علی اکبر لطیفیان

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:51 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

فردا که چشم ها ز عطش تار می شود

زینب هزار بار عزادار می شود

فردا به وقت نذری و خیرات کوفیان

ضرب عمود سهم علمدار می شود

فردا میان معرکه پهلوی اکبرم

تصویر سرخ قصه مسمار می شود

هنگام دفن حنجر زخمی کودکم

دنیا به فرق مادرش آوار می شود

ان تازیانهای که به دست مغیره بود

بعد از غروب واقعه تکرار می شود

در این دیار درد یتیم سه ساله ام

در سلسله اسیر و گرفتار می شود

در گیر و دار غارت خیمه در این زمی

کار تمام اهل حرم زار می شود

آری بدون معجر و بی یار و بی پناه

ناموس عشق در همه جا خوار می شود

                                                     علی صالحی

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:51 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

علی اکبر لطیفیان

امام حسین(ع) و حضرت زینب(س)-شب عاشورا

 

داری عقیله خواهر من گریه می کنی

آیینهٔ برابر من گریه می کنی

از لا به لای خیمه دلم تا مدینه رفت

خیلی شبیه مادر من گریه می کنی

دل شوره می چکد ز نگاه سه ساله ام

وقتی کنار دختر من گریه می کنی

من از برای معجر تو گریه می کنم

تو از برای حنجر من گریه می کنی

امشب برای ماندن من نذر می کنی

فردا برای پیکر من گریه می کنی

امشب نشسته ای و مرا باد می زنی

فردا به جسم بی سر من گریه می کنی

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:51 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

شب شبِ اشک و تماشاست اگر بگذارند

لحظه ها با تو چه زیباست اگر بگذارند

فکر یک لحظه بدون تو شدن کابوس است

با تو هرثانیه رویاست اگر بگذارند

مثل قدش قدمش لحن پیمبروارش

روی فرزند تو زیباست اگر بگذارند

غنچه آخر چقدر آب مگر می خواهد؟

عمر طفل تو به دنیاست اگر بگذارند

ساقی ات رفته و ای کاش که او برگردد

مشک او حامل دریاست اگر بگذارند

آب مال خودشان چشم همه دلواپس

خیمه ها تشنه سقاست اگر بگذارند

قامتش اوج قیام است قیامت کرده است

قد سقای تو رعناست اگر بگذارند

سنگ ها در سخنت هم نفس هلهله ها

لحن قرآن تو گیراست اگر بگذارند

تشنه ای آه و دارد لب تو می سوزد

آب مهریه زهراست اگر بگذارند

بر دل مضطرب و منتظر خواهر تو

یک نگاه تو تسلّاست اگر بگذارند

آمد از سمت حرم گریه کنان عبدالله

مجتبای تو همین جاست اگر بگذارند

رفتی و دختر تو زمزمه دارد که کفن...

...کهنه پیراهن باباست اگر بگذارند

                                        سید محمد رضا شرافت

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:51 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

بگذار تا بمیرم و تنها نبینمت

تنها به روی سینه صحرا نبینمت 

امشب بیا که بوسه زنم بر گلوی تو 

شاید بمیرم از غم و فردا نبینمت 

می ترسم از نگاه به گودال آن طرف 

دارم دعا به زیر لب آنجا نبینمت 

غم نیست گرچه بر بدنم کعب نی خورد 

من نذر کرده ام که به نیها  نبینمت 

امشب برای من تو دعا کن که شام بعد 

بی سر به روی دامن زهرا نبینمت 
 

                              حسن لطفی

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:52 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

وحید قاسمی

امام حسین(ع) و حضرت زینب(س)-شب عاشورا

 

خواب دیدم در این شب غربت

خواب دستی عجیب و خون آلود

خواب دیدم که پیکرم خواهر

طعمه ی گرگ های وحشی بود

**

اضطرابی به جانم افتاده

که بیان کردنش میسّر نیست

یک جوان مرد با شرف زینب

بین این سی هزار لشگر نیست

**

ماجراهای عصر فردا را

در نگاه تر تو می بینم

راضیم به رضای معبودم

تا سحر بوته خار می چیینم

**

شب آخر وصیتی دارم

در نماز شبت دعایم کن

ظهر فردا به خنده ای خواهر

راهی وادی منایم کن

**

باغ سر سبز خاطراتت را

غصه پاییز می کند زینب

گوش کن شمر خنجر خود را

آن طرف تیز می کند زینب

**

عصر فردا از اهل بیت رسول

زهر چشمی شدید می گیرن

وقت تاراج خیمه های حرم

چند کودک ز ترس می میرند

**

کوفیان شهره ی عرب هستند

مردمانی که دست سنگین اند

رسمشان است میوه را در باغ

با همان شاخ و برگ می چینند

**

دور کُن از زنان و دخترها

هر چه خلخال در حرم داری

خواهرم داخل وسایل خود

روسری اضافه هم داری؟؟؟

**

عصر فردا بدون شک این جا

می زند گردبار خاکستر

با صبوری به معجرت حتما

گره ی محکمی بزن خواهر

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:52 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها