0

اشعار شب عاشورا

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

     يا حسين(ع)

شبِ آخر بگذار اين پَر ِمن باز شود

بيشتر رويِ تو چشم تر ِمن باز شود

 

حرفِ هجران مزن اينقدر مراعاتم كن

دست بردار ، دلِ مضطر ِ من باز شود

 

جان زينب برو از كرب و بلا زود برو

مگذاري گره ي معجر من باز شود

 

آه ، راضي نشو بنشينم و گيسو بكشم

آه ، راضي نشو موي سر من باز شود

 

پاي دشمن به روي پيكر تو باز شود

روي دشمن به روي معجر من باز شود

 

جانِ من حرز بينداز به گردن مگذار

جاي اين بوسه ي پيغمبر من باز شود

 

جان زينب برو مگذار غروب فردا

سمت گودال رهِ مادر من باز شود

 

حيف از اين زير گلو نيست خرابش بكنند؟!

پس اجازه بده تا حنجر من باز شود

 

لااقل قول بده زود خودت جان بدهي

بلكه راهِ نفس آخر من باز شود

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:45 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

شب وصل است و تب دلبری جانان است
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
در نظر بازی شان اهل نظر حیران است
گوییا مشعله از بام فلک ریزان است
چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
یا رب این بوی خوش از روضه ی جان می آید
یا نسیمی است کز آن سوی جهان می آید
یارب این نور صفات از چه مکان می آید؟
عجب این همهمه از حور جنان می آید
یا رب این آب حیات از چه دلی جوشان است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
گوش تا گوش همه کرّ و فر دشمن پست
شاه بنشسته بر او حلقه ی یاران الست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
چار تکبیر زده یک سره بر هر چه که هست
خیمه در خیمه صدای سخن قرآن است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
وه از آن آیت رازی که در آن محفل بود
مفتی عقل در این مسئله لا یعقل بود
عشق می گفت به شرع آنچه بر او مشکل بود
خم می بود که خون در دل و پا در گل بود
ساغر سرخ شهادت به کف مستان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
این حسین است که عالم همه دیوانه ی اوست
او چو شمعی ست که جان ها همه پروانه ی اوست
شرف میکده از مستی پیمانه ی اوست
هر کجا خانه ی عشق است همه خانه ی اوست
حالیا خیمه گهش بزم گه رندان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
محرمان حلقه زده در پی پیغامی چند 
چشم اِنعام مدارید ز اَنعامی چند
فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند
که نمانده ست ره عشق مگر گامی چند
در بلاییم ولی عشق بلاگردان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
امشب است آن که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
با من راه نشین باده ی مستانه زدند
قرعه ی فال به نام من دیوانه زدند
یوسف فاطمه را ننگ جهان زندان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا عمل مذهب رندان بکنم
قطع این مرحله با ملک سلیمان بکنم
حمله بر شعبده از دولت قرآن بکنم
آنچه استاد ازل گفت بکن آن بکنم
عاقبت حانه ی ظلم است که آن ویران است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
نقد ها را بود آیا که عیاری گیرند؟
تا همه صومعه داران پی کاری گیرند
و به تاریکی شب ره به کناری گیرند
صادقان زآینه ی صدق غباری گیرند
صحنه ی مشهد ما صحن نگارستان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
در شب قدر نگفت از سر و سامان زینب 
داشت اندیشه ی فردای یتیمان زینب 
گفتی از یاد پریشانی طفلان زینب
داشت امشب همه گیسوی پریشان زینب
این چه خوابی ست که در خواب گه شیران است ؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا قد رعنای حسین است کمان
باز جوید شه بی یار ز عباس نشان
ز علمدار خود آن خسرو شمشاد قدان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
قرص خورشید هم از خجلت او پنهان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
علی اکبر به اجازت ز پدر خواهشمند
صبر از این بیش ندارم چه کنم ؟ تا کی و چند ؟
جان به رقص آمده از آتش غیرت چو سپند
بوسه ای بر لب خشکم بزن ای چشمه ی قند
دستی اندر خم زلفش که چنین پیچان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
او سلیمان زمان است که خاتم با اوست
سرّ آن دانه که شد رهزن آدم با اوست
نفس همّت پاکان دو عالم با اوست
زخم شمشیر وسنان چیست که مرهم با اوست ؟
پس چه رازی ست که خنجر به گلو برّان است ؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
شام فردا که رسد زینب گریان و دوان
در هیاهوی رذیلانه ی آن اهرمنان
پرسد از پیکر صد چاک شه تشنه زبان
که شهیدان که اند این همه خونین کفنان
جگر رود فرات از دل او سوزان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
او که دربانی میخانه فراوان کرده
نوش پیمانه ی خون بر سر پیمان کرده است
اشک را پیرهنِ یوسفِ دوران کرده است
چنگ بر گونه زده موی پریشان کرده است
در دل حادثه مجموعِ پریشانان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
گفت عباس که: من از سر جان برخیزم
از سر جان و جهان دست فشان برخیزم
از سر خواجگی کون و مکان برخیزم
من به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم
این چه روح است و کرامت که در این یاران است 
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:45 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

حبیب چایچیان (حسان)

شب عاشورا

 

هر كه سرباز خدا نیست نماند، برود

وان كه پابند وفا نیست نماند، برود

مى كشد پرده تاریك شبانگاه به دشت

هر كه را شرم و حیا نیست نماند، برود

رود آهسته چنان موج سیاهى در شب

هر كه را ترس خدا نیست نماند، برود

دجله آغشته به خوناب پریشانى ماست

هر كه آشفته ما نیست نماند، برود

تشنه دشت بلا هیچ نمى جوید آب

آن كه سیراب بلا نیست نماند، برود

رشته نازك پنهان تعلّق دارد

آن كه آزاد و رها نیست نماند، برود

هر كه آیینه خود را به تماشا نشكست

محرم اهل ولا نیست نماند، برود

بر سر تربت ما لاله شفا مى گیرد

هر كه در فكر شفا نیست نماند، برود

آخرین سجده عشق است به محراب نیاز

هر كه هم بال دعا نیست نماند، برود

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:45 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

جواد حیدری

 

‏شب عاشورا

 

شب است و بوی جدایی ز کربلا آید

‏صدای ناله زینب ز نینوا آید

صدای خواندن قرآن ز حنجر اکبر

‏برای دفعه آخر چه با صفا آید

هنوز ماه مدینه محافظ حرم است

‏کنار خیمه طفلان صدای پا آید

نشسته بانوی مظلومه با برادر خود

‏سخن ز غربت و هجران در آن سرا آید

هر آنچه دشت هراسش همیشه، خواهد دید

‏امان زلحظه فرداکه پر بلا آید

دوباره پهلوی بشکسته را عیان بیند

‏که روی خاک به صورت غم آشنا آید

هنور یار نرفته، چنین پریشان است

‏چه می­کند که سر او به نیزه­ها آید

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:46 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

حبیب الله چایچیان«حسان»

 

از حبیب الله چایچیان«حسان»:

شب عاشورا

امشب شهادت نامه‌ی عشّاق امضا می‌شود

فردا زخون عاشقان، این دشت، دریا می‌شود

امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی

فردا پریشان جمع‌شان، چون قلب زهرا می‌شود

امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی

فردا صدای الامان، زین دشت بر پا می‌شود

امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته‌است

 

فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا می‌شود

امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده‌اند

فردا به زیر خارها، گم گشته پیدا می‌شود

امشب رقیه حلقه ی زرّین اگر دارد به گوش

فردا دریغ این گوشوار، از گوش او وا می‌شود

امشب بـه خـیـل تشنگان،عباس باشد پاسبان

فردا کنــار علقمــه، بــی دسـت سقـا می‌شود

امشب که قاسم زینب گلـــزار آل مصطــفـاست

فردا ز مرکب سرنگون، ایــن سـرو رعنا می‌شود

امشب گـــرفته در میــــان اصحـــاب، ثـــارالله را

فـــردا عــزیــز فاطمـه، بی یــار و تنــها می‌شود

امشب به دست شاه دسن،باشد سلیمانی نگین

فردابه دست ساربان، این حلقه یغما می‌شود

امــشــب سـر ســر خــدا بــر دامـــن زینـب بود

فــردا انیس خولی و دیــر نصــــاری مــی‌شود

ترسم زمین وآسمان، زیر و زبر گردد«حسان»

فردا اســــارت نامه‌ی زینب چو اجرا می‌شود

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:46 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

واویلا ، واویلا ، شب  قتل حسین است                     در عالم ، در عالم ، فریاد شور و شین است

                                    واویلا ، واویلا شب قتل حسین است (2)

امشب حسین بن علی اندر دعا باشد                                 تا صبح مشغول عبادت با خدا باشد

فردا سر نورانیش بر نیزه باشد                                 در هر جا، در هر جا ، آوای یا حسین باشد

                                    واویلا ، واویلا شب قتل حسین است (2)

امشب به خیمه اصغر شیرین زبان خواب است              فردا ز سوز تشنگی نالان و بی تاب است

در کربلا از بهر طفلان آب نایاب است                         در هر جا، در هر جا ، آوای یا حسین است

                                    واویلا ، واویلا شب قتل حسین است (2)

فردا حسین تشنه لب تنهای تنها می شود               از ظلم و جور کوفیان افسرده زهرا می شود

گریان ز هجر اکبرش غمدیده لیلا می شود                 در عالم ، در عالم فریاد شور و شین است

                                    واویلا ، واویلا شب قتل حسین است (2)

فردا در این صحرا شود کشته علی اکبر                     گردد جدا دست از تن عباس نام آور

باشد حسین بن علی بی مونس و یاور                   در هر جا ، در هر جا ، آوای یا حسین است

                                    واویلا ، واویلا شب قتل حسین است (2)

امشب شب عاشورایِ خسرو خوبان است                از بهر هفتاد و دو تن زهرا پریشان است

جن و ملک زین ماجرا غمگین و نالان است                در هر جا ، در هر جا ، آوای یا حسین است

                                    واویلا ، واویلا شب قتل حسین است (2)

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:46 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

مشب عزیز زهرا، در ذکر یا الله است    فــــــــــردا سجاده او، گودال قتلگاه است

یا رب به حق زینب، سحر نگردد امشب (2)

امشب ابا عبدالله، در خیمه ها مهمان است

فردا تنش چون قرآن، زیر سُمّ اسبان است

یا رب به حق زینب، سحر نگردد امشب (2)

امشب نخوابد اصغر، یک لحظه در گهواره

فردا ز حلق خشکش، خون می زند فوّاره

امشب عــــــــــلی اکبر، گردد به دور بابا

فردا شود در میـــــدان، لب تشنه اِرباً اِربا

یا رب به حق زینب، سحر نگردد امشب (2)

امشب کنــــــد سقائی، سقا به اشک دیده

فردا کند سرداری، بــــــــا بازوی بریده

امشب به جام سقا، آتش بجـــای آب است

فردا دل سکینه، از داغ او کـــــباب است

یا رب به حق زینب، سحر نگردد امشب (2)

امشب از لب نیفتد، ذکر و دعای قاسم       فـــــــــــــردا ابا عبدالله، گرید برای قاسم

یا رب به حق زینب، سحر نگردد امشب (2)

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:46 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

در شب پر شور عاشورا ، به دشت کربلا                 تا سحر ، بيدار و شادانند اصحاب حسين
صوت قرآن و ، نماز است و ، مناجات و دعا              روشنائي بخش آنان ، نور مهتاب حسين .....
گفت با خويشان و با اصحاب خود آن شب امام         چون که فردا ، روبرو با لشگر دشمن شوم
جز شهادت نيست راه ديگري در اين قيام                 دوست دارم ، کشته در اين راه ، تنها من شوم
هر که مي‌ترسد ز جان خود ، درين جنگ شديد          خيز و ، در پردة شب ، گيرد اکنون راه خويش
هر که مي‌خواهد که فردا ، همرهم گردد شهيد         عهد بندد با خدايش ، در دل آگاه خويش
يک زبان ، گفتند : هرگز ، اي عزيز فاطمه                 کي ترا تنها گذاريم و ، ازين صحرا رويم
نيست ما را يا حسين از اين شهادت واهمه              اي خوشا ، با رو سپيدي ، ما ازين دنيا رويم
در شب پر شور عاشورا ، به دشت کربلا                  تا سحر بيدار و شادانند اصحاب حسين
صوت قرآن و ، نماز است و ، مناجات و دعا              روشنائي بخش آنان ، نور مهتاب حسين ....
سيزده ساله جواني بود و ، پرسيدش امام :             مرگ در پيشت چگونه باشد اي پور حسن ؟
در جواب پيشوايش ، گفت با صد احترام :                از عسل شيرين تر است اين مرگ خونين پيش من
آن يکي گفتا : اگر هفتاد باره جان دهم                  زنده گردم ، باز ، در راهت فداکاري کنم
دوست دارم ، جان به راه عترت و قرآن دهم              تا نفس دارم ، امام خويش را ياري کنم
يک زبان گفتند : کي امشب به پايان مي‌رسد ؟         کي شود فردا ؟ که جان در ياري قرآن دهيم ؟
جان ما بعد از شهادت ، چون به جانان مي‌رسد          کي شود پيش امام خود ، خدايا جان دهيم ... ؟

نام شاعر:حبيب چايچيان

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:46 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

مهلت خواستن حسين (ع) در شب عاشورا


 

امشب اي مردم غفلت زده، مهلت بدهيد        تا که «حر» سوي ره راست ز بيراهه شود
اصغرم را بگذاريد که تا فردا صبح                    سن قربان شدنش کامل و، ششماهه شود

نام شاعر:حبيب چايچيان

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:47 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

در خیمه ها صدای خدایا بلند شد

 زینب برای پرسش آیا ؛ بلند شد

 فریاد واحسین ؛ زاعماق سینه اش

تا گشت با خبر زقضایا بلند شد

 

پرسید غرق ناله که آقا چه می شود ؟‌

تکلیف زینبت شب فردا چه می شود؟‌

 

سجاده باز کرده ای و ناله می کُنی

باران شدی و توبه ی صد ساله می کُنی

گاهی خروج می کنی از خیمه گاه خود

خیره نگاه جانب آن چاله می کُنی

 

انگار این عمل ؛ عمل دل به خواه توست

این تکّه از زمين نکند ؛‌ قتله گاه توست

 

امشب فضای خیمه پُر از عطر سیب توست

زینب اسیر گریه ؛ زحال عجیب توست

حرفی بزن عزیز دل من که خواهرت

مضطر ترینِ ناله امن یجیب توست

 

اشکت به من اجازه آوازه می دهد

دل شوره ام خبر ز غمی تازه می دهد

 

یک لحظه کن نظر به من زار و مضطرت

آری منم که زل زده ام در برابرت

از بسکه محو ذات خداوند اقدسی

اصلاً‌ محل نمی دهی امشب به خواهرت

 

از جان من عروج مکن روح پیکرم

حرفی مزن ز رفتن خود ؛ ای برادرم

 

خون منِ زخود شده را کم به شیشه کن

زخم فراق ؛‌کم به دل خسته ریشه کن 

یا حرفی از جُدا شدن از خود مگو وَ یا

با من مگو عزیز دلم صبر پیشه کن

 

امشب دلـم اسیــر مــلال اسـت یـــا حسین

من بی تو ؛‌ عین فرض محال است یا حسین

 

گریان ترین دیده دریایی توام

امشب اسیر غصّه فردایی توام

 گفتی زبسكه يك شبه تغیير می کنی

من نیز ناتوان ز شناسایی تو ام

 

گفتی به ناله غرق تمنا بکن مرا

زینب بیا و خوب تماشا بکن مرا

 

گفتی تمام پیکر تو زخم می شود

از پای تا دم سر تو زخم می شود

اذنم دهي به صورت خود لطمه می زنم

بامن مگو که حنجر تو زخم می شود

 

گفتی سری به روی تنت نیست بعد از این

جز تکه بوريا کفنت نیست بعد از این

 

سعيد توفيقي

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:47 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

آبی‌تر

 

ذبحی از اسماعیل آبی‌تر بیاور

از دامنی آبی‌تر از هاجر بیاور

 

آبی‌تر از خون، سرخ‌تر از آسمان‌ها

جام عطش را تا لب کوثر بیاور

 

حالا «فَدَیناهُ بِذِبح ٍ… ‍» اعظمی که…

وقتش رسیده… خون ِ رنگین‌تر بیاور

 

این نیزه‌ها تا آسمان راهی ندارند

خورشید! صبر آسمان را سر بیاور

 

این روضه مکشوفه است، باید خود ببینی

از ماجرای نیزه‌ها سر در بیاور

 

پیغام دارد هدهد از خاتم‌ترین مرد:

انگشترت… انگشترت را در بیاور

 

این شعر عطر یاس کم دارد، همین جا…

در قتلگاهش اسمی از “مادر” بیاور

 

محمد علی بابایی

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:47 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

سید رضا موید-امام حسین علیه السلام-شب عاشورا

خدا کند نرود امشب و سحر نشود

که روز ما زشب تار تیره تر نشود

چه فتنه ها که به دنبال این سحر نبود

خدا کند نرود امشب و سحر نشود

خدا کتد که که به حشر انتها شود امشب

که حشر واقعه کربلا دگر نشود

شب اسارت پرده نشین خاص خداست

چه می شود که اگر صبح پرده در نشود

شب شهادت نوباوگان فاطمه است

خدا کند که سحر گاه جلوه گر نشود

خدا کند نرود امشب و نیاید صبح

که داغ زینب مظلومه تازه تر نشود

خدا کند نشود صبح باز تا زینب

زداغ مرگ دو فرزند خون جگر نشود

خدا کند نشود صبح این شب عاشور

که یادگار حسن را کفن ببر نشود

خدا کند نشود صبح تا گلوی علی

نشان تیر دستم در کف پدر نشود

خدا کندکه فتد تیر حرمله از کار

ویا هرانچه زند تیر کارگر نشود

شب وداع علی اکبر است با لیلی

وداع مادر و فرزند مختصر نشود

گمان به مردن لیلی بود زداغ علی

خدا کند که زداغ پسر خبر نشود

خدا کند نشود صبح تا به دشت بلا

به خاک و خون تن عباس غوطه ور نشود

سر حسین ز پیکر جدا شود فردا

خوش است ظلمت امشب بگو بسر نشود

خدا کند ندمد صبح تا که فردا شب

خیام ال علی طعمه شرر نشود

ولی اگر نبود آب خون این شهدا

نهال دین خداوند بارور نشود

قیام حق به قیام حسین پیوند است

قیام حق نشود این قیام اگر نشود

فراق کربلامی کشد مؤید را

مگر جوار پدر قسمت پسر نشود

 

پایگاه رضیع الحسین (ع)

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:47 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

جواد حیدری-حضرت سیدالشهدا علیه السلام-شب عاشورا

شب است وبوی جدایی زکربلا آید

صدای ناله زینب زنینوا آید

صدای خواندن قرآن زحنجر اکبر

برای دفعه آخر چه با صفا آید

هنوز ماه مدینه محافظ حرم است

کنار خیمه طفلان صدای پا آید

نشسته با نوی مظلومه با برادر خود

سخن زغربت وهجران زآن سرا آید

هر آنچه داشت هراسش،همیشه،خواهد دید

امان زلحظه فردا که پر بلا آید

دوباره پهلوی بشکسته را عیان بیند

که روی خاک به صورت غم آشنا آید

هنوز یار نرفته چنین پریشان است

چه می کند که سر او او به نیزه ها آید

 

پایگاه رضیع الحسین (ع)

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:47 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

حسن لطفی

امام حسین(ع)-شب عاشورا

  

بیا که گریه کنم لحظه های آخر را

بخوان ز چشم ترم حال و روز خواهر را

دلم قرار ندارد بیا که تا دم صبح

بنالم از سر شب روضه های مادر را

پرید خواب رباب از خیال حرمله باز

گرفته است به چادر گلوی اصغر را

خدا کند که بمیرم در این شب و فردا

که روی نیزه نبینم سر برادر را

خدا کند که نبیند دو چشم مبهوتم

به زیر بوسۀ نیزه تن مطهر را

خدا کند که نبینم به روی طشت طلا

جسارت نوک چوب و لبان پرپر را

خدا کند که نبینم به زیر آتش و دود

به دست قاتل تو پاره های معجر را

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:48 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

وحید قاسمی

امام حسین(ع) و حضرت زینب(س)-شب عاشورا

 

خواب دیدم در این شب غربت

خواب دستی عجیب و خون آلود

خواب دیدم که پیکرم خواهر

طعمه ی گرگ های وحشی بود

**

اضطرابی به جانم افتاده

که بیان کردنش میسّر نیست

یک جوان مرد با شرف زینب

بین این سی هزار لشگر نیست

**

ماجراهای عصر فردا را

در نگاه تر تو می بینم

راضیم به رضای معبودم

تا سحر بوته خار می چیینم

**

شب آخر وصیتی دارم

در نماز شبت دعایم کن

ظهر فردا به خنده ای خواهر

راهی وادی منایم کن

**

باغ سر سبز خاطراتت را

غصه پاییز می کند زینب

گوش کن شمر خنجر خود را

آن طرف تیز می کند زینب

**

عصر فردا از اهل بیت رسول

زهر چشمی شدید می گیرن

وقت تاراج خیمه های حرم

چند کودک ز ترس می میرند

**

کوفیان شهره ی عرب هستند

مردمانی که دست سنگین اند

رسمشان است میوه را در باغ

با همان شاخ و برگ می چینند

**

دور کُن از زنان و دخترها

هر چه خلخال در حرم داری

خواهرم داخل وسایل خود

روسری اضافه هم داری؟؟؟

**

عصر فردا بدون شک این جا

می زند گردبار خاکستر

با صبوری به معجرت حتما

گره ی محکمی بزن خواهر

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:50 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها