0

اشعار شب عاشورا

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

امام حسین(ع)-شب عاشورا

 

اینک حسین است و شب راز و نیازش

روح تمــام انبیــاء محــو نمــازش

آوای قــرآنش ز قــرآن می‌بَـرد دل

بگذشته از جان و زجانان می‌بـرد دل

بی‌واسطه جایش در آغوش خـدا بود

تنها نه از خلقت که از خود هم جدا بود

می‌گفت:یارب! این من و این بود و هستم

بـود و نبــودم را گــرفتم روی دستم

در عـالم زر بـا تـو بـوده ایـن قـرارم

اینک تو هر چه دوست داری،دوست دارم

ز آن سرفرازم که سرم را دوست داری

گل زخم‌هـای پیكـرم را دوست داری

صد لالۀ پرپر نثارت کردم ای دوست

خون علی‌اصغر نثارت کردم ای دوست

ایثـار جـان و سـر مبـارک باد بر من

داغ عـلی‌اکبر مبــارک بــاد بـر من

فریــاد یــارانم بــه از آوای بــلبل

سم ستوران خوب‌تــر از شاخة گل

سوز عطش از سردی دریاست بهتر

سنگ جبین از لالــة حمراست بهتر

بــوسم به زخم سینه نوک تیرها را

شویم به خوناب جگر، شمشیرها را

زخم زبان‌ها مـرهم زخمند بـر من

این زخم تیغ دوست، این دشنام دشمن

گودال خون بر من گلستان بهشت است

نام بهشت اینجا که جای توست،زشت است

بگذار خون جوشد ز رگ‌های گلویم

بگـذار زیـر تیـغ هـم ذکر تـو گویم

بگـذار طـفلم دامنــش آتش بگیرد

از ترس دشمن در دل صحـرا بمیرد

بگذار تا مهمان شـود سـر در تنورم

بگـذار از مطبخ رود تـا عرش، نورم

چوب جفا و لب چه شیرین است با تو

زخم سر زینب چه شیرین است با تو

روز ازل گفتم بــلا را دوســت دارم

تـا صبح محشر کربلا را دوست دارم

 

غلامرضا سازگار

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:16 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

يا حسين...

قامتت مصداق قامت را کفایت می کند


ناله هایت یک قیامت را کفایت می کند

خواهرم شبها کمی با دختران من بخند

غصه ی من روزهایت را کفایت می کند

گرچه در گودال سر  را میبرند و می برند

حنجر من بوسه هایت را کفایت می کند

لحظه پاکوب اسبان استراحت کن کمی

پیکر من چند ساعت را کفایت می کند

خیمه ها امن ست خواهر جان که پیشانی من

سنگهای این جماعت را کفایت می کند

در نیاور گوشوار از گوش طفلان خواهرم

جامه ی من جشن غارت را کفایت می کند

گرمی دست رقیه با تمام کوچکیش

سوز شبهای اسارت را کفایت می کند

حسين زحمتكش

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:16 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

شب عاشورا

آیه های نورباش، مثل مادرم که بود

یک زن غیورباش، مثل مادرم که بود

من که می روم زدست، بین هاله های خون

خواهرم صبور باش، مثل مادرم که بود

 

بهت می زنی ولی معجرت نگاه دار

ای عقیله ی علی معجرت نگاه دار

تو بلوغ مرسلی معجرت نگاه دار

یک زن جسورباش، مثل مادرم که بود

 

این سفرنهایتش بر خدا رسیدن است

درحضور مادرم سرجدا رسیدن است

این سفر خلاصه بر کربلا رسیدن است

تو کلیم طور باش، مثل مادرم که بود

 

گاه داغ دیدنم خواهرم سکوت کن

بین خون طپیدنم خواهرم سکوت کن

وقت سربریدنم خواهرم سکوت کن

پاسدار شورباش مثل مادرم که بود

 

دست های بی حیا در کمین معجرند

چشم های من پر از بغض های دخترند

این حرامیان پی ناله های مادرند

مظهر شعورباش، مثل مادرم که بود

 

آسمان بخت من، کوکب کویری ام

محشری به پاست درامشب کویری ام

پاره پاره می شود این لب کویری ام

سایه عبورباش، مثل مادرم که بود

 

گرد و خاک می کند در غبارها سرم

می شود عیار با بی عیارها سرم

می رود به غارتِ نیزه دارها سرم

مرد پرغرور باش، مثل مادرم که بود

 

خاک می خورَ د تنم بین خاک های سرخ

می خزد به سینه ام چند رد پای سرخ

منتشرکند چونی حنجرم صدای سرخ

مصحف زبورباش، مثل مادرم که بود

  شاعر : رضا دین پرور

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:16 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

امام حسین(ع)-مناجات شب عاشورا

 

تو خودت گریه کنان را به عزا می خوانی

ابر این چشم به دست تو شده بارانی

مجلس روضۀ تو عرش خدا گشته حسین

چون خدا بهر عزای تو خودش شد بانی

باید از سوختگان غم تو یادی کرد

یاد دیوان غم محتشم کاشانی

این همه سینه زنان بهر تو این جا جمعند

از عطای تو بود سینه زنی طوفانی

هر دلی که نشد آباد از اندوه غمت

عاقبت می رود آرام سوی ویرانی

هر کجا پرچم تو دید دلم زود دوید

چه کنم با غم عشق تو و سرگردانی

یاد ما نیز نما بین مناجات شبت

امشبی را که حسین در حرمت مهمانی

ناهید قبادی

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:16 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

اشعار شب عاشورا

 

عکس امشب که خوش احوال تو را می بینم

عصر فردا ته گودال تو را می بینم

 

آمدم تا که دلی سیر کنارت باشم

شانه بر مو بزنی آینه دارت باشم

 

چقدَر پیر شدی ،از حسنم پیر تری

از من خسته به والله زمین گیر تری

 

مادرم بود که آگاه ز تقدیرم کرد

من اگر پیر شدم پیری تو پیرم کرد

 

عصر فردا به دل مضطر من رحمی کن

ته گودال به چشم تر من رحمی کن

 

من ببینم که تو پیرهَنی می میرم

تکیه بر نیزه ی غربت بزنی می میرم

 

آه از سینه ی پر خون بکِشی می میرم

از دهان نیزه ای بیرون بکشی می میرم

 

سنگ پیشانی یحیی بخورد می میرم

سینه ی خسته ی تو پا بخورد می میرم

 

وای اگر طعنه ز دشمن بخوری می میرم

بی هوا نیزه ز گردن بخوری می میرم

 

سر گودال من از هول و ولا می میرم

زود تر از تو در این کرب و بلا می میرم

 

دختر فاطمه ام پس به لگد می میرم

بر سر و صورت تو چکمه خورد می میرم

 

پنجه ی کینه به مویت برسد می میرم

نیزه ای زیر گلویت برسد می میرم

 

از نبی بوسه بر این حنجر تو می بینم

خنجری کند به پشت سر تو می بینم

 

مُردم از غم بروم فکر اسیری باشم

قبل از آن فکر مهیّای حصیری باشم

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:17 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

داداش زینب...

گردن  گرفت داغ مرا  شانه های اشــــک

خون می چکد زهر مژه ی من به جای اشک

دور از نگاه دختر تو، جای مادرم

کردم پس از نماز برایت دعای اشک

از بس نرفته خواب ز دلشوره، ریختم

امشب به زخم بستر چشمم دوای اشک

حالا که از ستاره پر است آسمان مان

دارد شب کویری خیمه هوای اشک

پیغمبرم شدی شب معراج رفتنت

انداختی به قامت پلکم عبای اشک

زانو نزن تو را به خدا پای بغض من

وا می شود به حلقه چشم تو پای اشک

کمتر محل به حنجره ی نیزه ها بده

دارد بلند می شود اینجا صدای اشک

بر گودی گلوی تو افتاد عــــاقبت

چشمم که می دوید فقط در قفای اشک

فردا غروب کار من و تو در آمده

پیش ازطلوع  اشک تو قضای اشک

 

رضا دین پرور

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:17 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

محمد عظیمی-شب عاشورا

 

سپهر چشم من خسته حال بارانیست

به دور خیمه علمدار در نگهبانیست


شبی دگر ز سغر مانده، جمعمان جمع است

فضا صمیمی و این شام شام پایانیست


فضای سینه ام آکنده است از غم دوست

ز فرط عشق برادر به دل دگر جا نیست


یکی کفن به تن و دیگری حنا بسته

بساط عشق مهیّا برای مهمانیست


هراس و هول گرفته دل مرا، آری

هوای دیده ی زینب عجیب طوفانیست


برای آنکه نبیند حسین حال مرا

به زیر چادر من گریه نیز پنهانیست

 

 

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:17 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

میروی پشت سرت این دل من جا مانده

قدری آهسته که فرمایش زهرا مانده

بسکه سرگرم تماشای تو بودم دیدی؟

همه ی دشت به من گرم تماشا مانده

 بعد عباس به کار تو گره افتاده است

حق بده پس گره روسری ام وا مانده

 خوب شد نیست اباالفضل ببیند اینجا

 خواهرش در وسط معرکه تنها مانده

بوسه بر زیر گلویت عوض مادر بود

 نوبت بوسه ی من بر روی رگها مانده

 

شاعر : محمد حسن بیاتلو

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:17 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

دلشوره ی فردا داره زینب

غصه ی عاشورا داره زینب

قرآن بخون برادر خوبم

التماس دعا داره زینب

**

من اومدم روتو ببینم سیر

از حنجرت بوسه بچینم سیر

پیش تن بی سر برام سخته

تا صبح بذار پیشت بشینم سیر

**

مضطر ترین ام من یجیبم من

میون این حال عجیبم من

چشمای سرخت کشته خواهر رو

این قدر نگو زینب غریبم من....

**

هوای چشمامون شده ابری

دعا بکن خدا بده صبری

حالا که آماده ی گودالی

برا منم آماده کن قبری

**

دریای چشمت آبی و تر شد

چرا نگاهت سمت معجر شد

بهتت منو یاد حسن انداخت

ذهنت چرا مشغول خواهر شد

**

بس کن بهارم رو نکن پاییز

گفتی ز شمر و غم شده لبریز

ای کاش جای حنجرت میکرد

خنجر برای حلق زینب تیز

**

خواهر بمیره وقتی می نالی

با گریه فکر پا و خلخالی

مشغول کرده فکر خواهر رو

یک تل خاک و شیب گودالی

**

فردا آتیش اینجا به پا میشه

فردا چشاشون بی حیا میشه

فردا جلوی چشم تو خواهر

سر برادرت از تن جدا میشه

**

فردا یه لشگر حمله ور میشه

این خیمه ها هم شعله ور میشه

خودت که بهتر میدونی خواهر

مویی که سوخته درد سر میشه

**

از غصه های من شدی عالم

فردا نمیمونه تنی سالم

پیش تو پیش چشمای مادر

فردا سرم رو میبره ظالم

**

پیش دو چشم مصطفی سخته

این قدر بغض این قدر جفا سخته

فردا جلوی دیده ی زینب

سر رو بریدن از قفا سخته

**

امشب نظر کن دلبر خود را

بوسه بزن پیغمبر خود را

از چیست میگویی به من اینقدر

بیرون بیار انگشتر خود را

**

گودال بلوا شد خدا رحمی

انگار دعوا شد خدا رحمی

دیدم دوازده بار یک خنجر

پایین و بالا شد خدا رحمی

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:18 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

این شب آخری چه زود میگذره

شب وداع عاشق و دلبره

عزیز من نوبتی هم که باشه

نوبت اون وصیت مادره

 

اجازه میدی که روتو ببوسم؟!

این دم آخری موتو ببوسم

بذار به جای علی و فاطمه

با گریه زیر گلوتو ببوسم

 

امشبمون ایشالله فردا نشه

خیمه ی ما بدون سقا نشه

رباب داره خدا خدا میکنه

حرمله پاش به خیمه ها وا نشه

 

برو ولی به فکر خواهرت باش

به فکر گریه های دخترت باش

دیگه سفارش نکنم عزیزم

مراقبه رگایه حنجرت باش

 

اگه بری من می مونم با کوفه

کینه داره از پدر ما کوفه

باشه برو ولی نگفتی آخر

با حرمله چطور برم تا کوفه

 

نگو که غارت میکنن تنت رو

نگو…نگو…نگو که گردنت رو…

حیفه که غارت بشه ، مادرم دوخت

با بازوی شکسته پیرهنت رو

 

بگو که بسته با طناب نمیشم

وارد مجلس شراب نمیشم

حریف شام و کوفه میشم اما

حریف گریه ی رباب نمیشم

 

الهی غصه های سخت نبینم

سرت رو بالای درخت نبینم

دعا بکن توو مجلس شرابش

پا رو سرت پایین تخت نبینم

 

شاعر:رضا قربانی

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:18 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

آن آخرین وداع دلم راخراب کرد

اوضاع جنگ وضع حرم راخراب کرد

یک عمردرهوای تو پرمیزدم ولی

یک تازیانه بال وپرم راخراب کرد

این قوم بی حیا سروپا دست و سینه و

اصلا هرآنچه مینگرم را خراب کرد

میخواستم که صبرکنم درمصیبتت

رفتارساربان نظرم را خراب کرد

مشتی که آمدوبه سرم خوردناگهان

اوضاع چشمهای ترم راخراب کرد

از من مخواه از سم اسبان بگویمت

آن صحنه بود روز وشبم راخراب کرد

شاعر : حسین صیامی

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

ظهر فردا چه کنم اینکه بد احوال شوی

با لبِ تشنه زمین خورده و بی حال شوی

ظهر فردا چه کنم غیر همین شیون و شین

از کنار حرمت راهیِ گودال شوی

ظهر فردا که زمین گیر شوی می بینی

طعمه دست همین خولی و دجّال شوی

چه کنم تا نروی، گر بروی می میرم

وسط معرکه غرقابه به جنجال شوی

تو مپندار که من طاقت ماندن دارم

بروی در ته گودال، لگدمال شوی

من بد آورده ام و جان برادر رحمی

مپَسندا که به فردا تو بد اقبال شوی

ظهر فردا همه اهل حرم گریانند

زنده باشی و ببینیم که پامال شوی

شبِ فردا که سرت دست سنان می افتد

شاهد غارت گهواره و خلخال شوی

 

رضا باقریان

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

امام حسین(ع)-شب عاشورا

 

آن شب که بود فرصت سبز دعا فقط

گل کرد در قنوت شما، ربّنا فقط

باریده بود عشق به صحرا و می وزید

عطر زلال نافله از خیمه ها، فقط

وقتی نسیم گلنفسی های او وزید

پر شد فضای خیمه ز بوی خدا فقط

پرسید می روید اگر، وقت رفتن است

کوتاه بود پاسخ تان: ها! کجا؟ فقط

کامل عیار سنگ محک خورده ایم ما

آغوش مان گشوده به روی بلا فقط

آن روح غیرتیم، که ما را توان گداخت

از التهاب حسرت «یا لیتنا» فقط

بی رنگ می شدید  از آن آزمون سرخ

من های تان گرفت ازو رنگ ما، فقط

باور نداشتید اگر عشق را چرا

بر داشتند پرده ز چشم شما فقط؟

روزی که آه شیونیان طعم خاک داشت

زد خیمه گلخروش شما در فضا فقط

منظومه ی بلند شهادت سرودنی است

با حنجر بریده سر نیزه ها فقط

یک کاروان دلید ولی روی نیزه هاست

سر های تان درین سفر از هم جدا فقط

ای از زمان همیشه فراتر که مانده است

از تو به یاد خاطره ی کربلا فقط

از حر مجال شرم گرفته است خنده ات

یعنی که از تو شکوه ندارم، بیا فقط

زنجیره ی قیام تو را امتداد داد

زینب به حلقه حلقه ی دام بلا فقط

بر روی نی چو دید گل افشانی تو گفت:

می خواهد این بهار شکوه تو را فقط

افزون تری ز حوصله ی ما، هزار حیف

از تو اگر که داغ بماند به جا فقط

هر شعر در رثای تو گفتیم نارساست

ای خطبه ی حماسی سُرخت رسا فقط

تو مرگ را به سُخره گرفتی کجا رواست

تا نام تو خلاصه شود در عزا فقط

خون بود و داغ بود و عطش بود و آه بود

امّا نبود این همه ی ماجرا فقط

روزی که عشق و عاطفه تاراج می شدند

سهم تو بود پاره ای از بوریا فقط

افتاده از نفس جرس، ای همنفس بیا

یک شیون است فاصله تا نینوا فقط

او ماند و خون حماسۀ او ماند و عشق ماند

از ما چرا به جای بماند صدا فقط؟!

 

محمد علی مجاهدی (پروانه)

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

بیش از دمی که در دل صحرا ببینمت

بگذار امشبی تک و تنها ببینمت

از هم گسسته رشته عمر مرا غمت

مگذار بی کفن شبِ فردا ببینمت

گفتی که خواب دیدی و نیزه نشین شدی

آیا سزات این همه بالا ببینمت

داری نگاه جانب گودال میکنی

در قتلگاه تشنه لب آیا ببینمت

از کودکی مصیبت و غم دیده ام، ولی

باید تو را مصیبت عظمی ببینمت

 

رضا باقریان

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:23 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب عاشورا

مجتبی حاذق

امام حسین(ع) و حضرت زینب(س)-شب عاشورا

 

گریه در گریه اشک هایم را

 بی دریغ عاشقانه می خواهم

با من امشب کمی صمیمی باش 

من فقط یک بهانه می خواهم

 

یک بهانه است این که می گریم

 تا کمی در کنار من باشی

بیقراری برای من سخت است

 تا شما بی قرار من باشی

 

آخرین شب رسیده انگاری

 در کنارت نشسته ام... شاید؟!

آی دنیای بی وفایی ها

 دل به فردات بسته ام، شاید...

 

آسمان خسته است می دانم 

چون زمین گیرتر ز دیشب شد

آخرین شب رسیده انگاری

 خواهرت پیرتر ز دیشب شد

 

خیره گشتی دوباره بر شمشیر

 زیر لب شعر اشک می خوانی

راستش را بگو تو ای داداش 

چند ساعت برام می مانی؟!

 

هر چه تیر است مال چشمانت 

هر چه آتش برای دامن هاست

بعد غربت چه چیز ممکن نیست؟! 

شعله ها آشنای دامن هاست

 

بگذریم از هزار و یک ماتم

 خیمه ها در سکوت ناپیداست

_ زینبم یک کمی تحمل کن

 روز آغاز تو همین فرداست

 
 
شنبه 8 آبان 1395  12:24 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها