توسل در قرآن
لفظ «الوسيله» دوبار در قرآن آمده است؛ يکبار در سوره مائده، آيه 35: «...وابتغوا اليه الوسيلة»؛ و بار ديگر در سوره اسراء، آيه 57: «اولئک الذين يدعون يتبغون الي ربهم الوسيلة». اکنون به برخي از آياتي که دال بر توسلاند، اشاره ميکنيم.
1. آيه توسل: «يا ايها الذين آمنوا اتقوالله و ابتغوا اليه الوسيلة وجاهدوا في سبيله لعلکم تفلحون؛ [5] اي کساني که ايمان آوردهايد، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد و وسيلهاي براي تقرب به او بجوييد و در راه او جهاد نماييد، باشد که رستگار شويد.»
در اين آيه امر شده است که آدمي براي تقرب الهي وسيلهاي بجويد. انسان مادي نميتواند بدون وسيله لازم به خدا نزديک شود و به مقام قرب الهي برسد، بلکه واسطهاي لازم است که او را به اين مقام برساند. اين واسطه ميتواند عبادت و کارهاي نيک باشد و انسان به کمک نماز، روزه، حج و اعمال خير ديگر به خداوند متعال نزديک شود. همچنين اين واسطه ميتواند محبت اولياي خدا باشد که خود او تأکيد نموده است: «قل لا اسئلکم عليه اجراً الا المودة في القربي». [6] انسان با توسل به کساني که محبوب خدا هستند، مانند پيامبران و معصومان و مؤمنان صالح، به تقرب الهي دست مييابد.
در آيه مذکور واژه «وسيله» مطلق آمده است. پس هر چيزي که مرضي و مورد توجه خدا باشد، ميتواند وسيله قرار گيرد. حال ممکن است اين وسيله از نوع افعال باشد، مانند نماز، روزه، حج، جهاد، يا از انواع اشخاص باشد، مانند انبيا و اولياي خدا، يا از نوع اشيا باشد، مانند کعبه، حجرالاسود، مقام ابراهيم و قرآن. خلاصه هر چيزي که ما را به خدا نزديک کند و ما را به ياد خدا بيندازد، ميتواند وسيله قرار گيرد. مثلاً درباره اولياي خدا از پيامبر گرامي چنين روايت شده است: «هم الذين اذا رؤا ذکر الله؛ آنها کسانياند که هنگامي که مردم آنها را ببينند، خدا را به ياد ميآورند.» [7] .
2. آيه وحدت: «واعتصموا بحبل الله جميعاً ولا تفرقوا؛ [8] همگي به ريسمان خدا چنگ بزنيد و از هم جدا نشويد.» پرسش اساسي اين است که در آيه مزبور، منظور از «حبل الله» چيست؟ پاسخ اين است که بيترديد چيزي غير از خداست؛ زيرا «حبل الله» از اسماي الهي نيست. اين «حبل الله» ميتواند قرآن، اسلام، پيامبر، ائمه و مسلمانان باشد. در هر حال، اين آيه بر جواز توسل به غير خدا دلالت ميکند؛ چون «حبل الله» هر چه باشد، چيزي است که واسطه ارتباط ميان مردم و خداست. به نظر ميرسد اولياي الهي مصداق روشني براي حبل الله اند و چنگ زدن و توسل جستن به آنها موجب تقرب الهي ميشود. در روايات حبلالله به قرآن تفسير شده است. [9] همچنين حبلالله به ائمه هدي(علیهم السلام) تعبير شده است. چنانچه درباره حضرت علي(علیه السلام) «هو حبلالله المتين» [10] روايت شده است و خود حضرت علي(علیه السلام) در ضمن خطبهاي فرمود: انا حبلالله المتين [11] حضرت امام صادق(علیه السلام) ميفرمايد: «نحن حبلالله». [12] و پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در جواب يک اعرابي که پرسيده بود «حبلالله» چيست؟ پيامبر اکرم(ص) دست به شانه حضرت علي(ع) گذاشت و فرمود: «يا اعرابي هذا حبلالله» [13] و در روايتي ديگر قرآن و عترت هر دو را حبلالله معرفي کرده است. «هما حبلالله» يعني قرآن و عترت هر دو ريسمان خدايند. [14] .
3. آيه استغفار: «ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک فاستغفرالله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توّاباً رحيماً؛ [15] و اگر آنها هنگامي که به نفس خود ظلم کردهاند، پيش تو آيند و از خدا طلب مغفرت کنند و رسول هم براي آنان طلب آمرزش کند، خداوند را توبهپذير و مهربان خواهند يافت.»
مفسر بزرگ اهل سنت، ابنکثير، در ضمن تفسير آيه مذکور، اين حکايت مشهور را نقل کرده است که شيخ ابومنصور صباغ از عتبي نقل ميکند. او ميگويد: من نزديک قبر نبي اکرم(صلی الله علیه و آله) نشسته بودم که مردي اعرابي آمد و گفت: السلام عليک يا رسول الله. من اين قول خدا را شنيدهام که ميفرمايد: ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک.... آمدهام در حالي که از گناهم طلب آمرزش کرده، تو را در پيشگاه خداوند عالم شفيع خود قرار ميدهم.
يا خير من دفنت بالقاع اعظمه
فطاب من طيبهن القاع والاکم
نفسي الفـداء لقبر انت سـاکنه
فيه العفاف و فيه الجود و الکرم
آن مرد اين اشعار را انشا کرد و رفت. در اين هنگام خواب بر من غالب شد. رسول خدا را در خواب ديدم که فرمود: اي عتبي خودت را به اعرابي برسان و به او بشارت بده که خداوند او را بخشيده است. [16] .
بيضاوي، مفسر بزرگ ديگري از اهل سنت، ميگويد: اين خطاکاران پيش رسول خدا معذرتخواهي ميکردند و رسول اکرم هم شفيع آنها ميشد و خدا نيز آنها را ميبخشيد. رسول خدا حق دارد که عذر آنها را بپذيرد و براي آنها شفاعت کند؛ گرچه جرمشان بزرگ باشد. منصب رسول خدا اين است که اهل کبائر را شفاعت کند. [17] .
قرطبي در تفسير الجامع الاحکام القرآن آورده است: ابوصادق از حضرت علي(علیه السلام) نقل ميکند که سه روز پس از رحلت پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، مردي اعرابي آمد و خود را بر قبر نبي اکرم(ص) انداخت و خاک قبر پيامبر اکرم(ص) را به سر گرفت و گفت: اي رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، فرمان دادي، ما اطاعت کرديم و يکي از آياتي که بر تو نازل شده اين است: «ولو انهم اذ ظلموا انفسهم....» من بر نفس خود ظلم کردهام و تو برايم طلب آمرزش کن. در اين حال، از قبر پيامبر اکرم(ص) صدا آمد: خدا تو را بخشيده است. [18] .
امام مفسران اهل سنت، فخرالدين رازي، در تفسير ميگويد: ممکن بود بدون استغفار رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) توبه آنها پذيرفته شود، اما وقتي استغفار رسول خدا(ص) به توبه آنها ضميمه شود، قبول توبه حتمي خواهد بود. [19] همين کار مصداق بارز توسل به پيامبر است که خداوند آن را به مردم آموخته است و اين آيه مشروعيت توسل به غير خدا را به روشني ثابت ميکند. [20] .
آيتالله مکارم شيرازي ميگويد: از اين آيه پاسخ کساني که توسل جستن به پيامبر و يا امام را يک نوع شرک ميپندارند، روشن ميشود؛ زيرا اين آيه صريحاً ميگويد که رو آوردن به پيامبر و او را بر درگاه خدا شفيع قرار دادن و وساطت و استغفار او، براي گنهکاران مؤثر است و موجب پذيرش توبه و رحمت الهي است. اگر وساطت و دعا و استغفار خواستن از سوي خدا شرک بود، چگونه ممکن بود در قرآن چنين دستوري به گنهکاران داده شود. منتها افراد خطاکار بايد نخست توبه کنند و از راه خطا برگردند، سپس براي قبول توبه خود از استغفار پيامبر استفاده کنند. پس پيامبر آمرزنده گناه نيست؛ او تنها ميتواند از خدا طلب آمرزش کند. اين آيه نيز پاسخ دندانشکني است به آنها که اين گونه وساطت را انکار ميکنند. [21] .
خلاصه کلام اينکه اين آيه به روشني دلالت دارد که شفاعتخواهي از پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) کار مطلوبي است. حتي بعد از حيات پيامبر اکرم(ص) هم، در طول تاريخ، مسلمانان آگاه با الهام از اين آيه، از آن حضرت تقاضاي شفاعت ميکنند و او را ميان خود و خدا وسيله قرار ميدهند. اين سنتي است که دانشمندان اسلامي به آن عمل کردهاند. [22] .
4. آيه مدح متوسلان: «قل ادعوا الذين زعمتم من دونه فلا يملکون کشف الضرّ عنکم ولا تحويلا اولئک الذين يدعون يتبغون الي ربهم الوسيلة ايّهم اقرب و يرجون رحمته و يخافون عذابه ان عذاب ربک کان مخدوراً؛ [23] .
بگو: کساني را که غير از خدا را (معبود خود) ميپندارند، آنها نميتوانند مشکلي را از شما برطرف سازند و نه تغييري در آن ايجاد کنند. کساني را که آنان ميخوانند، خودشان وسيلهاي (براي تقرب) به پروردگارشان ميجويند؛ وسيلهاي هر چه نزديکتر و به رحمت او اميدوارند و از عذاب او ميترسند؛ چرا که عذاب پروردگارت همواره در خور پرهيز و وحشت است!»
اين دو آيه بر مشروعيت توسل به افرادي که مقرباند دلالت ميکند. مفسران اتفاق نظر دارند که «يبتغون الي ربهم الوسيلة ايّهم اقرب»، مدح و توصيف براي مؤمنان است؛ زيرا آنان براي رسيدن به خدا توسل ميجويند. البته در اينکه متوسلان بايد به چه کساني متوسل شوند، اختلاف وجود دارد، اما همگان به حقيقت جواز توسل اعتراف نمودهاند.
مؤمنان برخلاف مشرکان به کساني متوسل ميشوند که اهل باشند و صلاحيت رفع مشکلات را داشته باشند. اين آيه مشرکان را نکوهش ميکند که آنها چيزهايي را عبادت ميکنند و از آنها طلب حاجت ميکنند که اصلاً مالک نفع و ضرر خود نيستند. به مشرکان خطاب شده است: «ادعوا الذين زعمتم من دونه.» جناب شيخ طوسي(ره) آيه را چنين معنا کرده است: «الذين زعمتم انهم ارباب و آلهة من دون الله.» پس مشرکان به کساني متوسل ميشدند که آنها را خدا تصور ميکردند، ولي در آيه بعدي کساني توصيف شدهاند که براي رسيدن به خدا توسل ميجويند، نه اينکه «متوسل به» را خدا ميپندارند.
پس بدون پندار معبوديت، توسل جستن به کساني که مقرب درگاه خداوندند عيبي ندارد. مشرکان بُتها را به عنوان قادر مطلق ميپرستيدند؛ لذا خدا آنها را توبيخ کرده است، اما کساني که خدا را معبود حقيقي و قادر مطلق ميدانند و به مقربان خداوند توسل ميجويند، قابل ملامت نيستند. [24] .
5. آيه طلب استغفار: «قالوا يأبانا استغفرلنا ذنوبنا انا کنا خاطئين قال سوف استغفرلکم ربي انه هو الغفور الرحيم؛ [25] گفتند: پدرجان، از خدا آمرزش ما را بخواه که ما خطاکار بوديم. گفت: به زودي براي شما از پروردگارم آمرزش ميطلبم که او آمرزنده و مهربان است.»
از اين دو آيه نيز استفاده ميشود که طلب استغفار از ديگري، نه تنها منافات با توحيد ندارد، بلکه راهي براي رسيدن به لطف پروردگار است. همين که يعقوب، پيامبر بزرگ خدا، تقاضاي فرزندان را ميپذيرد و پاسخ مثبت به آنها ميدهد، نشان دهنده اين نکته است که توسل به اولياي الهي امري جايز است. آنها که اين امر را ممنوع و مخالف اصل توحيد ميپندارند، گويا از اصل متون ديني و به ويژه قرآن آگاهي کافي ندارند يا لجاجت بيمورد ميورزند. [26] .