0

مجموعه اشعار حرکت کاروان حسینی به سمت شام

 
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار حرکت کاروان حسینی به سمت شام

امام حسین(ع)-در مسیر کوفه وشام

 

بر نیزه تکیه دادی تنهاتر از همیشه

با چهره خماری زیباتر از همیشه

بذر ترانه بارید از ابر خطبه هایش

اما زمین دل ها صحراتر از همیشه

سر نیزه ها شنیدند لحن تلاوتش را

امّا محل ندادند، امّا تر از همیشه

سنگی ز جاهلیّت پرتاب شد به سویت

این بار پر گرفتی بالاتر از همیشه

پیشانی ات ترک خورد آیینه موج برداشت

تو قطره قطره گشتی دریاتر از همیشه

انگار حیدری تو مظلوم تر ز دیروز

انگار زینب است او زهراتر از همیشه

معراجِ جمع اضداد، این جاست این که افتاد

مجنون تر از همه وقت لیلاتر از همیشه

یا صاحب الزمان علیه السلام

شنبه 8 آبان 1395  11:26 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار حرکت کاروان حسینی به سمت شام

حضرت زینب(س)-در مسیر کوفه و شام

 

دیگر چه زینبی؟ چه عزیزی؟ چه خواهری؟!

وقتی نمانده است برایش برادری

تا نیزه ات زدند زمین خورد خواهرت

با تو چه کرده اند در این روز آخری؟!

از صبح یکسره به همین فکر می کنم

وقت غروب می شود این جا چه محشری

این جا همه به فکر غنیمت گرفتن اند

از گوشواره ها بگیر تو تا کهنه معجری

اصلاً کجا نوشته اند که در روز معرکه

در قتلگاه باز شود پای مادری؟!

اصلاً کجا نوشته اند که هنگامۀ غروب

در خیمه گاه باز شود پای لشکری؟!

اصلاً کجا نوشته اند که در پیش خواهری

باید جدا کنند گلوی برادری؟!

من مانده ام چطور تو را غسل می دهند

اصلاً چه غسل دادنی؟ اصلاً چه پیکری؟!

در زیر سم اسب چه می کردی ای حسین؟

از تو نمانده است برایم به جز سری

از روی نیزه سایه ات افتاده بر سرم

ممنونم ای حسین که در فکر خواهری

در کوفه، زینب از تو چه پنهان، تمام کرد...

ای کاش رفته بود سرت جای دیگری

×××

برگرفته از وبلاگ نود و پنج روز باران

یا صاحب الزمان علیه السلام

شنبه 8 آبان 1395  11:26 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار حرکت کاروان حسینی به سمت شام

در مسیر کوفه و شام

 

آنان که چو لاله ها کفن پوش شدند

از خاطره ها کجا فراموش شدند

از بهر رساندن پیام شهدا

تا کوفه و شام خانه بر دوش شدند

**

آنان که به باغ خون اشارت کردند

کی بر تن خود رختِ اسارت کردند

وقتی که سرِ حسین را می بردند

یک باره همه قصد زیارت کردند

یا صاحب الزمان علیه السلام

شنبه 8 آبان 1395  11:28 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار حرکت کاروان حسینی به سمت شام

در مسیر کوفه و شام

 

به سوی شام و کوفه ام، چه دل شکسته می برند

ببین که زینب تو را، غریب و خسته می برند

همان وجود نازنین، خدای صبر در زمین

تمام رکن  قامتش، ز هم گسسته می برند

زیارت تو آمدم، سرت نبود یا حسین

مرا برای دیدن سر شکسته می برند

تو در تنور و کودکان، میان آتش حرم

غم تو و یتیم تو، به دل نشسته می برند

ببین که یک شبه شده، جمال ما همه کبود

ز قتله گاه تو مرا، به دست بسته می برند

سر امیر لشگرت، به نیزه ها نمی نشست

ولی ز بغض و کین سرش، به نیزه بسته می برند

برای کودکان خود، ز گوش کودکان تو

تمام گوشواره ها، به دست بسته می برند

یا صاحب الزمان علیه السلام

شنبه 8 آبان 1395  11:28 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار حرکت کاروان حسینی به سمت شام

در مسیر کوفه و شام

 

به سوی شام و کوفه ام، چه دل شکسته می برند

ببین که زینب تو را، غریب و خسته می برند

همان وجود نازنین، خدای صبر در زمین

تمام رکن  قامتش، ز هم گسسته می برند

زیارت تو آمدم، سرت نبود یا حسین

مرا برای دیدن سر شکسته می برند

تو در تنور و کودکان، میان آتش حرم

غم تو و یتیم تو، به دل نشسته می برند

ببین که یک شبه شده، جمال ما همه کبود

ز قتله گاه تو مرا، به دست بسته می برند

سر امیر لشگرت، به نیزه ها نمی نشست

ولی ز بغض و کین سرش، به نیزه بسته می برند

برای کودکان خود، ز گوش کودکان تو

تمام گوشواره ها، به دست بسته می برند

یا صاحب الزمان علیه السلام

شنبه 8 آبان 1395  11:29 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار حرکت کاروان حسینی به سمت شام

در مسیر کوفه و شام

 

به سوی شام و کوفه ام، چه دل شکسته می برند

ببین که زینب تو را، غریب و خسته می برند

همان وجود نازنین، خدای صبر در زمین

تمام رکن  قامتش، ز هم گسسته می برند

زیارت تو آمدم، سرت نبود یا حسین

مرا برای دیدن سر شکسته می برند

تو در تنور و کودکان، میان آتش حرم

غم تو و یتیم تو، به دل نشسته می برند

ببین که یک شبه شده، جمال ما همه کبود

ز قتله گاه تو مرا، به دست بسته می برند

سر امیر لشگرت، به نیزه ها نمی نشست

ولی ز بغض و کین سرش، به نیزه بسته می برند

برای کودکان خود، ز گوش کودکان تو

تمام گوشواره ها، به دست بسته می برند

یا صاحب الزمان علیه السلام

شنبه 8 آبان 1395  11:29 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار حرکت کاروان حسینی به سمت شام

در مسیر کوفه و شام

 

به سوی شام و کوفه ام، چه دل شکسته می برند

ببین که زینب تو را، غریب و خسته می برند

همان وجود نازنین، خدای صبر در زمین

تمام رکن  قامتش، ز هم گسسته می برند

زیارت تو آمدم، سرت نبود یا حسین

مرا برای دیدن سر شکسته می برند

تو در تنور و کودکان، میان آتش حرم

غم تو و یتیم تو، به دل نشسته می برند

ببین که یک شبه شده، جمال ما همه کبود

ز قتله گاه تو مرا، به دست بسته می برند

سر امیر لشگرت، به نیزه ها نمی نشست

ولی ز بغض و کین سرش، به نیزه بسته می برند

برای کودکان خود، ز گوش کودکان تو

تمام گوشواره ها، به دست بسته می برند

یا صاحب الزمان علیه السلام

شنبه 8 آبان 1395  11:31 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار حرکت کاروان حسینی به سمت شام

در مسیر کوفه و شام

 

به سوی شام و کوفه ام، چه دل شکسته می برند

ببین که زینب تو را، غریب و خسته می برند

همان وجود نازنین، خدای صبر در زمین

تمام رکن  قامتش، ز هم گسسته می برند

زیارت تو آمدم، سرت نبود یا حسین

مرا برای دیدن سر شکسته می برند

تو در تنور و کودکان، میان آتش حرم

غم تو و یتیم تو، به دل نشسته می برند

ببین که یک شبه شده، جمال ما همه کبود

ز قتله گاه تو مرا، به دست بسته می برند

سر امیر لشگرت، به نیزه ها نمی نشست

ولی ز بغض و کین سرش، به نیزه بسته می برند

برای کودکان خود، ز گوش کودکان تو

تمام گوشواره ها، به دست بسته می برند

یا صاحب الزمان علیه السلام

شنبه 8 آبان 1395  11:31 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار حرکت کاروان حسینی به سمت شام

امام حسین(ع)-اسرا در شام

 

ماهی که خورشید آورد بر او توسل

بر مِهر رویش گرد ره، بر گردنش غل

خون می‌چکد از گردن و از ساق پایش

سنگ آیدش از بام‌، جای لاله و گل

مشکل‌ گشا بود و هزاران مشکلش بود

زخم ‌زبان‌هـا مرهـم زخـم دلـش بود

****

خورشید، روی ناقۀ عریان نشسته

دشمن به دورش پایکوب، او دست ‌بسته

کس بر سر بازار شام از او نپرسید

ای یوسف زهرا چرا فرقت شکسته؟

انگار می‌بینم سر فرزند زهرا

بر نوک نی می‌گرید و می‌بیند او را

****

شام است یا صحرای عاشوراست اینجا؟

یا صبح روز محشر کبراست اینجا؟

ای شامیان تا چند شادی پای این سر؟

شرم و حیا کو؟! مادرش زهراست اینجا

بـر برگ‌هــای سوختـه آذر نریزید

این سورۀ نور است؛ خاکستر نریزید

****

کی گفته شهر خویش را آیین ببندید؟

جور و ستم بر آل پیغمبر پسندید

ای خون به جای اشکتان جاری ز دیده

کمتر به اشک زینب کبری بخندید

پیغمبـر اسلام را خـون در دو عیــن است

تبریک از چه؟! آخر این رأس حسین است

****

کاش از تمام آسمان‌ها خون ببارد

جای نَفَس از دل، زمین آتش بر آرد

ای وارثان کینه و بغض سقیفه

طفل سه‌ ساله طاقت سیلی ندارد

زخم‌ زبان‌هـا بـر جگرها نیشتر شد

بیداد شام از کربلا هم بیشتر شد

یا صاحب الزمان علیه السلام

شنبه 8 آبان 1395  11:32 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار حرکت کاروان حسینی به سمت شام

امام حسین(ع)-اسرا در شام

 

ماهی که خورشید آورد بر او توسل

بر مِهر رویش گرد ره، بر گردنش غل

خون می‌چکد از گردن و از ساق پایش

سنگ آیدش از بام‌، جای لاله و گل

مشکل‌ گشا بود و هزاران مشکلش بود

زخم ‌زبان‌هـا مرهـم زخـم دلـش بود

****

خورشید، روی ناقۀ عریان نشسته

دشمن به دورش پایکوب، او دست ‌بسته

کس بر سر بازار شام از او نپرسید

ای یوسف زهرا چرا فرقت شکسته؟

انگار می‌بینم سر فرزند زهرا

بر نوک نی می‌گرید و می‌بیند او را

****

شام است یا صحرای عاشوراست اینجا؟

یا صبح روز محشر کبراست اینجا؟

ای شامیان تا چند شادی پای این سر؟

شرم و حیا کو؟! مادرش زهراست اینجا

بـر برگ‌هــای سوختـه آذر نریزید

این سورۀ نور است؛ خاکستر نریزید

****

کی گفته شهر خویش را آیین ببندید؟

جور و ستم بر آل پیغمبر پسندید

ای خون به جای اشکتان جاری ز دیده

کمتر به اشک زینب کبری بخندید

پیغمبـر اسلام را خـون در دو عیــن است

تبریک از چه؟! آخر این رأس حسین است

****

کاش از تمام آسمان‌ها خون ببارد

جای نَفَس از دل، زمین آتش بر آرد

ای وارثان کینه و بغض سقیفه

طفل سه‌ ساله طاقت سیلی ندارد

زخم‌ زبان‌هـا بـر جگرها نیشتر شد

بیداد شام از کربلا هم بیشتر شد

یا صاحب الزمان علیه السلام

شنبه 8 آبان 1395  11:32 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار حرکت کاروان حسینی به سمت شام

شهر شام

 

شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید

ساز با ناله ذریه زهرا نزنید

سر مردان خدا را به سر نیزه زدید

مرد باشید دگر سنگ به زن ها نزنید

به زنان سنگ اگر بر سر بازار زنید

دختران را به کنار سر بابا نزنید

علی و فاطمه در بین شما استادند

پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید

کشتن فاطمه بین در و دیوار بس است

تازیانه به تن زینب کبری نزنید

رقص شادی جلوی محمل زینب نکنید

پای سرهای بریده به زمین پا نزنید

گر به دیدار سر پاک حسین آمده اید

این قَدَر دست به هنگام تماشا نزنید

بگذارید برای شهدا گریه کنیم

خنده بر داغ دلِ سوخته ما نزنید

یا صاحب الزمان علیه السلام

شنبه 8 آبان 1395  11:33 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار حرکت کاروان حسینی به سمت شام

امام حسین(ع)-شهادت-شام

 

ای چوب خیزران که به لب ضربه می زنی

این بوسه گاه حضرت زهرای اطهر است

این لب که از عطش چو کویری ترک ترک

خشکیده و ز خاک و ز خونش سراسر است...

...دارد چنان شرافت و رتبت که در مقام

یک قطره خون او به جهانی برابر است

سرخی لب چنان به تلالو شده که او

در دیده ملائکه یاقوت احمر است

یا صاحب الزمان علیه السلام

شنبه 8 آبان 1395  11:33 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار حرکت کاروان حسینی به سمت شام

حضرت زینب(س)-شهر شام

 

وقتی برای عشق انگشتر نمانده

یعنی كه عباس و علی اكبر نمانده

حالا تویی بانو نبردت فرق دارد

این بیشۀ خونین كه بی حیدر نمانده

با خطبه‌ات از جا بكن این قلعه را تا

قوم یهودی حس كند خیبر نمانده

طوفان شد و پیچید بانگت بین مردم

آیا كسی با آل پیغمبر نمانده؟

جای تعجب نیست بعد از خطبه‌هایت

دندان برای صورت یك سر نمانده

یک سر که روی آبشار گیسوانش

جز لخته های خون و خاکستر نمانده

امّا تو دریا باش در دشتی کویری

جز تو برای دین دگر یاور نمانده

حتّی اگر در ذهنتان هر روز و هر شب

جز خاطرات آن گل پرپر نمانده

هر شب شما در خواب هم می بینی انگار

چیزی به وصل حنجر و خنجر نمانده

حالا تویی بانو نبردت فرق دارد

حالا که عباس و علی اکبر نمانده

یا صاحب الزمان علیه السلام

شنبه 8 آبان 1395  11:34 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار حرکت کاروان حسینی به سمت شام

ورود کاروان اهل بیت(ع) به شام

 

كاروانی ز انتهای شفق

هم چو خطی شكسته می آمد

روزن نور بود و تا شهری

به سیاهی نشسته می آمد

×××

همه آمادۀ پذیرایی

همه سرگرم شهر آرایی

در نگاه حرامیان پیداست

شده این كاروان تماشایی

×××

ناقه ها بی عماری و پرده

رنگ و روی تمامشان نیلی

كودكان قبیله طاها

پاسخ هر سؤالشان سیلی

×××

دور هر محملی كه می آمد

سر بر نیزه ای هویدا بود

هدف سنگ بازی مردم

هم سر بر نی و هم آن ها بود

×××

در شلوغی سنگ اندازان

گاه یك سر ز نیزه می افتاد

تا دوباره به نیزه بنشیند

كَس و كارش دوباره جان می داد

×××    

گوئیا عید شهر امروز است

رَخت هر كس كه آمده نو شد

خاك عالم به سر، زبانم لال

زینب و كاروان او هو شد

×××

بعد یك انتظار طولانی

سنگ و چوب و طناب آماده ست

روی هر پشت بام می بینی

كه بساط شراب آماده ست

×××

در میان تمام سر ها بود

یك سری روی نیزه بالاتر

برق چشمان غیرتی او

بود حتی به نیزه زیباتر

×××

نیزه داران به فخر می گفتند

همه از قاتلین او هستند

بس كه از روی نیزه می افتاد

سر او را به نیزه می بستند

×××

نیزه داران سنگدل حتی

از سر او حساب می بردند

دور از چشم زخمی عباس

سر طفل رباب می بردند

×××

نیزه داری به حالت مستی

رقص پایی به نیزه اش می داد

پیش چشم رباب، كودك او 

بارها روی خاك می افتاد

یا صاحب الزمان علیه السلام

شنبه 8 آبان 1395  11:34 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مجموعه اشعار حرکت کاروان حسینی به سمت شام

حضرت رقیه (س)-شهر شام

 

شهر شام و شروع ماتم بعد

همه در دست نیزه و نیرنگ

چه شده شهر غرق در شادی

آن طرف آتش و هزاران سنگ

............

ای امان از دل رباب حزین

دل زینب هماره بی تاب است

بید سرها ، سری بود کوچک

بر سر نی، علی که در خواب است

..............

کاروانی اسیر آمده است

هلهله، شادی و جسارت ها

بهر این قافله شده تکرار

قتل و غارت پی اسارت ها

.................

گویمت من هماره تکراریست

داستان سه ساله، زخم نمک

میخ در پشت فاطمه لرزاند

مادر و شهر شام و باغ فدک

....................

دختری که عزیز سقا بود

این رقیه همش زمین خورده

تا که نام عمو به لب آورد

تازیانه ز دست کین خورده

.....................

آه دور است چشم آب آور

آتشی دور خیمه ها افتاد

بعد عباس، سیلی و غارت

غصه بر قلب و جان ما افتاد

...................

دیدی از روی نی، پدر جانم

این همه احترام نامردان

پُر تاول شده، همه بدنم

بوده ام زیر تیغ بی خردان

یا صاحب الزمان علیه السلام

شنبه 8 آبان 1395  11:34 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها