0

بهلول عاقل و ديوانه >> هارون و صياد

 
svh2005
svh2005
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 18447
محل سکونت : مازندران

بهلول عاقل و ديوانه >> هارون و صياد

خليفه هارون الرشيد در يكي از اعياد رسمي با زبيده زن خود نشسته و مشغول بازي شطرنج بودند .
بهلول بر آنها وارد شد ، او هم نشسته و به تماشاي آنها مشغول شد .
در آن حال صيادي زمين ادب را بوسه داد ماهي بسيار فربه و قشنگي جهت خليفه آورده بود .
هارون در آن روز سرخوش بود ، امر نمود تا چهار هزار درم به صياد انعام بدهند .
زبيده به عمل هارون اعتراض كرد و گفت :
اين مبلغ براي صياد زياد است ، براي اينكه تو بايد هر روز به افراد لشگري و كشوري انعام بدهي و چنانكه تو به آنها از اين مبلغ كمتر بدهي ، خواهند گفت :
ما بقدر صيادي هم نبوديم .
و چنانچه زياد بدهي ، خزينه تو به اندك مدتي تهي خواهد شد .
هارون سخن زبيده را پسنديده و گفت :
الان من چه كنم ؟
گفت :
صياد را صدا كن و از او سئوال كن اين ماهي نر است يا ماده ؟
چنانكه گفت ماده است ، بگو پسند ما نيست ، و اگر گفت نر است ، بگو پسند ما نيست و او مجبور مي شود ماهي را ببرد و انعام را بگذارد .
بهلول به هارون گفت :
فريب زن را مخور و مزاحم صياد مشو .
ليكن هارون قبول ننموده ، صياد را صدا زد و به او گفت :
ماهي نر است يا ماده ؟
صياد باز زمين ادب بوسيد و عرض كرد :
اين ماهي نه نر است و نه ماده ، بلكه (خونثي)است . هارون از اين جواب صياد خوشش آمد و امر كرد چهار هزار درهم ديگر هم به او بدهند .
صياد پولها را گرفته و در دستمالي ريخت و موقعي كه از پله هاي قصر پايين مي رفت ، يك درم از پولها به زمين افتاد . صياد خم شد و پول را برداشت .
زبيده به هارون گفت :
اين مرد چه اندازه پست همت است كه از يك درهم هم نمي گذرد .
هارون هم از پس فطرتي صياد بدش آمد و او را صدا زد .
بهلول گفت :
مزاحم او نشويد .
هارون قبول نكرد و صياد را صدا زد و گفت :
چقدر پست فطرتي كه حاضر نيستي يك درم از اين پولها قسمت غلامان من شود . صياد باز زمين ادب بوسه زد و عرض كرد :
من پست فطرت نيستم ، بلكه نمك شناسم و از اين جهت پول را برداشتم كه ديدم يك طرف پول آيات قرآن و طرف ديگر اسم خليفه است و چنانچه روي زمين بماند ، شايد پا به آن نهند ، از ادب دور است .
خليفه باز از سخن صياد خوشش آمد و امر كرد چهار هزار درهم ديگر هم به صياد بهند .
هارون به بهلول گفت :
من ازتو ديوانه ترم ، به جهت اينكه سه دفعه مرا مانع شدي ، من حرف تو را قبول نكردم و حرف آن زن به كار بستم و اين همه ضرر كردم .

 

اگر من و شما خودمان را  اصلاح کنیم ، جامعه درست می شود

سه شنبه 14 دی 1389  9:33 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها