روزي هارون الرشيد امر كرد تا جايزه اي به بهلول بدهند.
چون جايزه را به او دادند نگرفت ،او را رد كرده و گفت :
اين مال را به اشخاصي بدهيد كه از آنها گرفته ايد و اگر اين مال را به صاحبش برنگردانيد ، هر آئينه روزي خواهد رسيد كه از خليفه مطالبه شود ، ولي در آن روز دست خليفه خالي و چاره اي جز ندامت و پشيماني ندارد .
هارون از شنيدن اين كلمات به خود لرزيد و به گريه افتاد و گفتار بهلول را تصديق كرد .