خانوم قوری
خانوم قوری دارد دو تا گل
توی دلش هست یه عالمه قل
از بس که هول است جوشیده چایش می لرزد امشب هی دست و پایش اما برایش این ها مهم نیست چون خواستگارش آقای کتری است