0

اشعار ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه(به روز رسانی)

 
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه(به روز رسانی)

اي كه فراز نيزه تو را آشيان شده

 بنگر مرا كه ناقه ي عريان مكان شده

حرفي كه نه!اشاره اي حتي نمي كني

 از آن زمان كه هم سخنت خيزران شده

از بسكه سنگ خورده اي از دست كوفيان

خون لخته از كنار لبانت روان شده

سنگي كه ميخورد به تو باز ميخورد به من

 پرتابشان ببين چقدر با نشان شده

شهري كه پايتخت علي بوده يك زمان

حالا دگر محله ي نامردمان شده

 اي همسفر تو روي ني و من به زير ني

 از روي ني سرت به سرم سايبان شده

 

شاعر : محمد حسن بیات لو

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 27 مهر 1395  7:52 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه(به روز رسانی)

بر نيزه درخشيده سرت اي ارباب
بشكسته جبين اطهرت اي ارباب
خواندي زفراز نيزه گر آيه كهف
چوب از چه نشسته به لبت اي ارباب
عباس كه بي دست و علم همره توست
گريان شده بهر اصغرت اي ارباب
در گوشه قتلگاه تا شمر دويد
بشنيد نواي مادرت اي ارباب
سوگند به آن سه ساله در كنج خراب
دورم منما ز درگهت اي ارباب

 

مهدي روحاني كاشمر

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 27 مهر 1395  7:53 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه(به روز رسانی)

می رفتم و گدازه صفت می گداختم

تا دیده ام یکایکشان را شناختم

رد گشتم از صف صدقات و نگاه ها

در هر ردیف قافیه ها را نباختم

معمار تازیانه ی کوفی خراب کرد

هر خانه ی امید که با اشک ساختم

گرچه غریبه وار مرا خیره می شدند

باور نمی کنی! همه را می شناختم

دیدم که نعل تازه به هر خانه ای زدند

با اسب خطبه بر سر آن قوم تاختم

حتی صدای بغض جرس هم شکسته شد

با ضربه ای که همهمه شان را نواختم

 

 

حجت الاسلام رضا جعفری

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 27 مهر 1395  7:53 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه(به روز رسانی)

خیال کن شب و ماه تمام هم باشد

به روى نیزه سر یک امام هم باشد

 

همیشه کوچه‌ی باریک دردسر ساز است

 

خدا نکرده اگر ازدحام هم باشد ...

 

تمام شهر اسیر ابهّتش گردد

اگرچه خطبه‌ی او بی‌کلام هم باشد

 

تمام کوفه شما را شناختند و زدند

گمان مکن که علیک‌السلام هم باشد

 

میان این‌همه اوباش... این‌همه دختر...

غم مواظبت از هرکدام هم باشد

 

امان از این‌همه آئینه و از این همه سنگ

اگر که جمعیتی بی‌مرام هم باشد

 

خیال کن نگران سر به نی باشی

خیال کن همه جا پشت بام هم باشد...

 

و ناگهان سر بازار، پیش چشم همه

 حراج معجر اهل خیام هم باشد

 

درست - تا کمر ناقه نور بوده ولی...

خیال کن که به دورش عوام هم باشد

 

شلوغی گذر و سنگ و موکشیدن و بعد...

در انتهای گذر بزم عام هم باشد

 

محمد جواد پرچمی

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 29 مهر 1395  7:59 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه(به روز رسانی)

خطاب حضرت زینب در کوفه با

سر مطهّر امام حسین(علیه السلام)

 

ای پشت و پناه و یار زینب

 ای مایه افتخار زینب

با آن همه مهر و آشنائی

کردی تو ز ما چرا جدائی

دیشب زمن از چه دور بودی

مهمان که در تنور بودی

کی کرد به کوفه میهمانت

 بر خاک نهاده گیسوانت

از روز ازل من و تو با هم

 بودیم در این حادثه توأم

رفتی تو به سوی باغ و رضوان

 من مانده غریب و زار و حیران

رفتی تو بر رسول مختار

من مانده اسیر قوم کفّار

آسوده شدی تو از زمانه

 من ماندم و شمر و تازیانه

تا سایه تو مرا به سر بود

 زین واقعه کی مرا خبر بود

باشد سر تو مقابل من

 بر نیزه به پیش محمل من

با این همه محنت جگرسوز

خون است دلم از آنکه امروز

چون ماه، سر تو بر سنان است

 انگشت نمای کوفیان است

«ذاکر» هم از این غم و مصیبت

گردید قرین رنج و محنت

 

عباس حسینی جوهری (ذاکر)

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 29 مهر 1395  7:59 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه(به روز رسانی)

ای سرت بر سر نی ساربان دل من

خم شده نیزه ی تو به سوی محمل من

چرا زخون صورتت رنگ شده

قرآن بخوان که دلم تنگ شده

حسین حسین! یا اخا مولا حسین!

حسین حسین! یا اخا مولا حسین!

جلوه ی طور، حسین، سوره ی نور، حسین

دیگر از محمل من، نشوی دور، حسین!

من زائرِ، گودی قتلگهم

از نوک نی، نگهم کن نگهم

حسین حسین! یا اخا مولا حسین!

حسین حسین! یا اخا مولا حسین!

نیزه دارِ تو زَنَد خنده بر گریه ی من

تو به من گریه کن و تو به من حرف بزن

حسین من، من فدای سر تو

خون خدا، چکد از حنجر تو

حسین حسین! یا اخا مولا حسین!

حسین حسین! یا اخا مولا حسین!

روز آغاز نبود این چنین باور من

تو شوی بر سر نی، سایه بان سر من

نوک نی و، سر نور عین من

خاکستر و، صورت حسین من

حسین حسین! یا اخا مولا حسین!

حسین حسین! یا اخا مولا حسین!

یا اخا! کشت مرا نگه دختر تو

اشک چشمش به رخ و نگهش بر سر تو

یک دم نگاه، به روی فاطمه کن

با دخترت، لحظه ای زمزمه کن

حسین حسین! یا اخا مولا حسین!

حسین حسین! یا اخا مولا حسین!

 

ای دعای لب من در نماز شب من

در فراق تو نفس گشته تاب و تب من

آن که نهد سر به حکم تو من

بگو بگو سر به پایت شکنم

حسین حسین! یا اخا مولا حسین!

حسین حسین! یا اخا مولا حسین!


تشنه ام تشنه ی لب عطشان توام

به خدا شیفته ی صوت قرآن توام

نثار تو گل تکبیر کنم

قرآن بخوان تا که تفسیر کنم

حسین حسین! یا اخا مولا حسین!

حسین حسین! یا اخا مولا حسین!

 

 

منبع : پایگاه وزین رضیع الحسین (ع)

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 29 مهر 1395  8:00 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه(به روز رسانی)

امام حسین(ع)-تنور خولی-کوفه


بر خـاک کـربـلاست اگـر پیـکـر حسین

امشب رسیـده است به کوفه سر حسین

ای آسمـان بنـال کـه از ظلـم کـوفیـان

خــاکستــر تنــور شـده بستـر حسین

سرخ است گر که خاک ز خـون گلـوی او

خـاکستـری شـده ست رخ انور حسین

امشب شب زیـارت و شــام عــزا بـود

بنشسته در محیـط غمش مــادر حسین

آهستـه تر بنـال دل مـن، کـه فـاطمـه

احیــا گـرفتــه است کنـار سـر حسین

خـون از لبـان اطهـــر او پــاک می کنــد

گلبـوسـه می زنـد بـه رخ اطهــرحسین

خوناب می کنـد به روی خـاک غم روان

اشکی که می چکد به روی حنجر حسین

در محفـل غمی کـه به پـا کـرده فـاطمـه

خالی ست جای خـواهر غمپـرور حسین

پرپرشده ست گـرچه «وفائی» وجـود او

شاداب مـانـده است گل بـاور حسین



سید هاشم وفایی

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 29 مهر 1395  8:00 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه(به روز رسانی)

کبریا شد خلاصه در زینب

واجب است احترام بر زینب

 

عرش تعظیم می کند او را

رد شود از گذر اگر زینب

 

هم حسن ، هم حسین ، هم مادر

هم شده زینت پدر ، زینب

 

شاهد روضه ی سر خونین

شاهد روضه ی جگر زینب

 

آه ... او قتله گاه را هم دید

آه ... ناموس بی سپر زینب

 

از مدینه رشیده رفت و ولی

پیر شد بین این سفر زینب

 

کاش در کوفه یک نفر می گفت

واجب است احترام بر زینب

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 29 مهر 1395  8:00 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه(به روز رسانی)

مُهر فراغ بر جگرم خورد بی حسین


زخم خزان به برگ و برم خورد بی حسین

 

میخواستم نسوزم ازین شعله ها ولی

آتش به روی بال و پرم خورد بی حسین

 


من که شب سیاه ندیدم تمام عمر


تیر سه شعبه بر قمرم خورد بی حسین

 


دست تو نیست ؛ نیزه مرا راه میبرد


خیلی به دست و بر کمرم خورد بی حسین  

 


پیرم ...توان تند دویدن نداشتم


فریادها بروی سرم خورد بی حسین


 

ما را ندیده بود کسی وقت بودنت


 چشم غریبه سمت حرم خورد بی حسین


 

ماییم و آستین لباسی که معجرست

دستی بدست شعله ورم خورد بی حسین

 

ما داغدیده ایم ولی ساز میزنند


خنده به اشک چشم ترم خورد بی حسین

 

سنگم که میزدند دو دستم نقاب بود


باران سنگ بر سپرم خورد بی حسین

 

بی محرمم بلند شو ای محرم حرم


من ماندم و اسیری و اشک و غم حرم

 

سید پوریا هاشمی

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 29 مهر 1395  8:01 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه(به روز رسانی)

چه غارت می کند این لشکر ازتو
که هم انگشت وهم انگشتر از تو
شهادت می دهم بر روی نیزه
تو از پیغمبری پیغمبر از تو

 

مجتبی حاذق

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 29 مهر 1395  8:01 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه(به روز رسانی)

حسین جان...

با اینکه شهید داغداری بودی

دلخسته زخمهای کاری بودی

از کنج لبت نرفت صوت قرآن

بر منبر نیزه نیز قاری بودی

 

محمد کاظمی نیا

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 29 مهر 1395  8:02 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه(به روز رسانی)

ارباب من...

ناله های دخترت آتش به جانم زد حسین

خون زیر حنجرت آتش به جانم زد حسین

کوفه آن شهری که بوی مرتضی می داد نیست

کار این مردم به جز رقاصی و فریاد نیست

روی نِی رفتی ولی آنجا بمانی می زنند

با صدای خوش اگر قرآن بخوانی می زنند

کوفه ، مهمان را میان میهمانی می زنند

روی نیزه صورتت را سنگ باران می کنند

آه ... ، گاه با چرخاندن این نیزه بین کوچه ها

هی سر تو می خورد از هر طرف بر روی بام

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 29 مهر 1395  8:02 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه(به روز رسانی)

ارباب من...

ناله های دخترت آتش به جانم زد حسین

خون زیر حنجرت آتش به جانم زد حسین

کوفه آن شهری که بوی مرتضی می داد نیست

کار این مردم به جز رقاصی و فریاد نیست

روی نِی رفتی ولی آنجا بمانی می زنند

با صدای خوش اگر قرآن بخوانی می زنند

کوفه ، مهمان را میان میهمانی می زنند

روی نیزه صورتت را سنگ باران می کنند

آه ... ، گاه با چرخاندن این نیزه بین کوچه ها

هی سر تو می خورد از هر طرف بر روی بام

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 29 مهر 1395  8:03 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه(به روز رسانی)

بسم الله الرحمن الرحیم

 

گفته بودی بعد من می مانی و آزارها

 

  کوچه کوچه غربت و دشنام دربازارها   

 

گفته بودی می برندت از زمین کربلا  

 

می شوی با قاتل من همسفر تو بارها

 

خواهرم من می روم اما تو می مانی و یک

 

کاروان خسته و صحرای پر از خارها

 

بعد من هستی عجین با غصه هایم زینبم

 

ای تو غمخواردل غمدیده ی غمدارها

 

در بیابان پر از خارمغیلان می شوی

 

تو پرستار تن بیمار این تب دارها

 

خواهرم باشد برای من فراز و گه فرود

 

گاه در بین تنورم گه بروی دارها

 

****

 

رفتی و من ماندم و یک کربلا رنج و محن

 

رفتی و من ماندم و داغ وغمِ دلدارها

 

رفتی و من ماندم  وداغ تنی بی سر شده

 

داغ انگشت و عقیق و پیرهن ،دستارها

 

رفتی و من ماندم و یک مادر پژمرده گُل

 

رفتی و من ماندم و پاییز در گلزارها

 

رفتی و من ماندم و بار اسارت روی دوش

 

رفتی و من ماندم و طفلان و این عیار ها

 

رفتی و داغت به جانم آتشی افروخته

 

رفتی و من ماندم و این آتش و نیزارها

 

رفتی و با رفتنت تازه شده در جان من

 

داغ مادر داغ کوچه سیلی و مسمارها

 

رفتی و بعد از توگردیده برای دخترت

 

بهر یک گامی عصای دست او دیوارها

 

گفته بودم بعد تو هرروزمن روز غم است

 

لیک می گردم نمونه در همه غمخوارها

 

کربلا را کوفه کوفه برده ام تا شهر شام

 

کرده ام ویران تمام کاخ ها دربارها

 

سید احمد ابوترابی

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 29 مهر 1395  8:03 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه(به روز رسانی)

بسم الله الرحمن الرحیم

 

با من بگو ای سر تو از راز مگویت

بگذار من دلخوش کنم بر گفتگویت

 

آخرکجارفتی چرا اینگونه گشتی

خاکستری گشته چرا این طره مویت

 

این بوی نان هم یادگاری تنور است

تغییر کرده چند روزی رنگ و بویت

 

با سجده گاه تو چه کردند ای هلالم

با من بگو ازچه شده اینگونه رویت

 

قران مخوان ای قاری قران زینب

می ترسم از این ضربه های بر سبویت

 

بعد از وداعت نوحه ی روز و شب من

وای از لبان خشک تو وای از گلویت

 

دشمن که  می زد تازیانه دخترت را

گفتش بگو حالا بیاید!....کو عمویت؟

 

پنهان و پیدا می شوی ای ماه نیزه

با جذر و مدت می کشانی ام به سویت

 

گه در فرازی و گهی هم در فرودی

جانم به لب آمد دگر در آرزویت

 

حرفی بزن بامن بیا یک دم سخن گو

بگذار من دلخوش کنم بر گفتگویت

 

سید احمد ابوترابی

یا صاحب الزمان علیه السلام

پنج شنبه 29 مهر 1395  8:04 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها