0

اشعار روز و شب ششم ماه محرم

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب ششم ماه محرم

سید محسن حسینی-حضرت قاسم علیه السلام-نوحه با سبک

جان عمو من دگر بابا ندارم
به روی دامان تو جان می سپارم
گلم ولی صبر و تابم را گرفتند
با سم مرکب گلابم را گرفتند
واویلا واویلا واویلا واویلا
***
گفتم یتیمم همه سویم دویدند
با تیر و نیزه همه نازم خریدند
هم دیده من شده بسته عمو جان
هم استخوان من شکسته عمو جان
واویلا واویلا واویلا واویلا
***
منم که خون شد حنای دست و پایم
منم که ماه کنعان مجتبایم
بیا که بی تو دلم تنگ است عمو جان
حجلگه من پر از سنگ است عمو جان
واویلا واویلا واویلا واویلا

این نوحه به این سبک خوانده می شود

 

 
 
جمعه 16 مهر 1395  7:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب ششم ماه محرم

يا قاسم ابن الحسن(ع)

آشنا بود آن صدایِ آشنایی که زدی

کربلا بیت الحسن شد با صدایی که زدی

 

 

خواهرم را بیشتر از هر کسی خوشحال کرد

بانگ إنّی قاسم بن المجتبایی که زدی

 

 

لشکری را ریختی، آخر تنت را ریختند

کار دستت داد آخر ضربه هایی که زدی

 

 

استخوان سینه ات میگفت اینجایم عمو

خوب شد پیدا شدی با دست و پایی که زدی

 

 

ذره ذره چون علیِّ اکبرم میبوسمت

این به جای بوسه هایِ بر عبایی که زدی

 

 

سیزده تا سیزده تا نیزه بیرون میکشم

در إزای سیزده جام بلایی که زدی

(علی اکبر لطیفیان)

 
 
جمعه 16 مهر 1395  7:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب ششم ماه محرم

  يا قاسم ابن الحسن (ع)

بي تو در بين حرم بانگ عزا افتاده

واي قاسم، عوض ِ وا عطشا افتاده

 

 

چاره اي كن كه نمانند به رويِ دستم

عمه ات از نفس و نجمه ز پا افتاده

 

 

گيسويِ مادر ِ تو باز شده در خيمه

تا كه گيسويِ تو در دستِ بلا افتاده

 

 

كار، كار ِ نظر شوم ِ حراميها بود

اگر اين لاله ي انگشت نما افتاده

 

 

به دلم ماند عمو نَه، كه بگويي بابا

لبت از زمزمه و خنده چرا افتاده؟

 

 

خيز شايد كمكِ لرزش پايم باشي

كارم از رفتن اكبر به عصا افتاده

 

 

شده دشوار تماشاي تو از سمت حرم

چقَدَر سنگ ميانِ تو و ما افتاده

 

 

لشگري قصد طواف تو رسيد و رد شد

بدني حال در اين سعي و صفا افتاده

 

 

دست در زير ِ تنت برده ام و ميپرسم

بين اين ساقه چرا اين همه تا افتاده؟

 

 

قد كشيدي كمي از پا و كمي از سينه

بين ِ اندام تو اين فاصله ها افتاده

 

 

هركجا تاخته اسبي كمي از تو رفته

لخته خونت همه جا در همه جا افتاده

 

 

كاكُلَت قطع شد و حرمله در مُشتَش بود

اثر پنجه ي او در سر و پا افتاده

 

 

ميبرم تا در ِ خيمه قد و بالايت را

چند عضوي ز تو اي واي كجا افتاده؟

 

 

شيشه يِ عمر ِ من آرام نفس كِش بدجور

استخوانهايِ شكسته به صدا افتاده

 

 

اي ضريح ِ حسنم، زود مُشَبَّك شده اي

در حرم با تو دم ِ واحسنا افتاده

 
 
جمعه 16 مهر 1395  7:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب ششم ماه محرم

     يا قاسم ابن الحسن (ع)

امان ز لحظه يِ آخر كه دست و پا مي زد

عموي بي كس خود را فقط صدا مي زد

 

 

امان ز تشگي و پا كشيدنش بر خاك

كه مُهر ِ داغ ِ دلش را به كربلا مي زد

 

 

نفس كشيدن اين گل چقدر سنگين بود

وَ نعل اسب به رويش چه بوسه ها مي زد

 

 

عجيب نيست كه قدش چو قد سقا شد

ز بسكه بر بدنش خصم نيزه جا مي زد

 

 

هر آنكه بود در آنجا تن ِ يتيمش را

به روي خاكِ زمين يا كشيد يا مي زد

 

 

به زير ِ سُمِّ ستوران كمي ز آهش ماند

به راهِ آمدنِ مادرش نگاهش ماند

(شاعرش را نميشناسم)

 
 
جمعه 16 مهر 1395  7:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب ششم ماه محرم

وحید قاسمی

حضرت قاسم بن الحسن(ع)

 

گُلِ طوفان سواری وای بر من

تمام عشق یاری وای بر من

علی اكبر كه جوشن داشت آن شد

تو كه جوشن نداری وای بر من

***

اشك هایت طعنه بر جیحون زده

آتشی بر خرمن مجنون زده

خواب می بینم خدایا چیست این؟

استخوان ازسینه ات بیرون زده

 
 
جمعه 16 مهر 1395  7:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب ششم ماه محرم

غلام رضا سازگار-حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام-مدح و مرثیه

ثمـر ریـاضِ دلی علی، دُر فاطمه، گهـرِ حسن
به رسول، قطعه‌ای از جگر، به حسین، پاره‌ای از بدن
به دو لب عقیق-یمن یمن، به دوطره مشک-ختن ختن
رخ او چــراغ بــهشت دل قــد او قیـامت کربلا
شهدا بـه وادی سرخ لا، شده خم به عرض ارادتش
سـر و دست و تن سپر بلا، یمِ خون، بهشت شهادتش
مه و سال و هفته و روز وشب، همه لحظه‌های ولادتش
زده خیمـه در یم سـرخ خـون، شده مردِ سنگرِ ابتلا
گـل سرخ بـاغ محمّـدی، شکفد ز باغ جمال او
صلوات خالق ذوالمنن، بـه خصال او بـه کمال او
بــه بــراق وهـم بگو مپر نرسی به اوج کمال او
که گرفته جلوه جلال او ز جلال حضرت کبریا
ثمرِ حسن! که هماره دل به حسینِ فاطمه بسته‌ای
تــو همـاي قله خونی و به دل شکسته نشسته‌ای
به شتاب می‌روی از حرم تو که بند کفش نبسته‌ای
زرهت بـه تـن شـده پیـرهن، بدنت شده سپر بلا
تـو طواف دور عمو کنی، ملکوت گرم طواف تو
نگـه حسین بـه قامت و نگه حسن به مصاف تو
دل عمـه و جگـر عمـو شده شمع بزم مصاف تو
که شودخضاب به مقتلت،زحنای خون سر ودست وپا
بـه عمو و عمه نظاره کن، شده در قفای تو نوحه‌گر
دو طرف فرات و دوسو سپه،دولب تو خشک‌ ودو دیده تر
نه به تن زره نه به کف سپر نه به سر کله نه كفن به‌ بر
زره تـو زخـم تنت شـود ز هجـوم نیزه و تیرها
تـو شهید عـرصة کربلا، تو حسین را علی‌اکبری
عمویت به جای پدر به تو،تو براو به جای برادری
چه شود به پیکر نازکت؟ که میان این همه لشکری
عـلی اکبـرِ دگـرِ عمـو ز چه رو شدی ز عمو جدا؟
تو روی به جانب مقتل و، دل یک حرم به قفای تو
سپهنـد منتظـرت ولـی، حـرم است بـزمِ عزای تو
نگهی به«میثم»خسته دل که بوَد قصیده سرای تو
به امید آنکه شفیع او، شوی از کـرم بـه صف جزا

 
 
جمعه 16 مهر 1395  7:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب ششم ماه محرم

از حسن هر کس که در دل ذره ای هم کینه داشت

نیزه ای پرتاب کرد و زخم بر جسمم گذاشت

تیر باران شد پدر من سنگ باران ای عمو

وای از سنگینی نعل سواران ای عمو

مادرم را گو ببیند قاسمش رعنا شده

سیزده ساله یتیمش هم قد سقا شده

بند بند پیکر من ای عمو از هم گسست

مفصلم از هم جدا شد استخوان هایم شکست

عده ای با نیزه و یک عده با تیرم زدند

دوره ام کردند و راحت تیغ و شمشیرم زدند

می شنیدم یک نفر فریاد زد در همهمه :

می زنم ضربه به پهلویش ز بغض فاطمه

رضا رسول زاده

 
 
جمعه 16 مهر 1395  7:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب ششم ماه محرم

غلام رضا سازگار-حضرت قاسم علیه السلام-رباعی

 

همای عشق را بی‌بال کردند
ستم بر احمد و بر آل کردند
خودم دیدم که از سم ستوران
گلم را کوفیان پامال کردند

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)

 
 
جمعه 16 مهر 1395  7:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب ششم ماه محرم

عمو جان ـ عمو جان
بـگـو بـه آل هاشم
از پـا فـتـاده قاسم
اگر کـه من بـابـا ندارم          بدامانت سر مي گذارم
* * * * * * * * * *
عمو جان ـ عمو جان
بـيـا کنـارم بنشين
ببين گرفته گلچين
با سـم اسـب خـود گـلابم    در موج خون به پيچ و تابم
* * * * * * * * * *
عمو جان ـ عمو جان
از خون حنا بستم من
منتظرت هستم من
بيا که من ديده پـر آهم     دارد تمـاشـا حجله گاهم
* * * * * * * * * *
عمو جان ـ عمو جان
روي من از خون رنگ است
نقـل سـرم از سـنگ است
چـرا نمي گيـري نشـانم          بيـا شکسته اسـتخوانم

به این سبک خوانده شود

 

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)

 
 
جمعه 16 مهر 1395  7:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب ششم ماه محرم

محمود ژولیده

حضرت قاسم بن الحسن(ع)

 

من‌ رسول‌ حرمم‌ نامه‌ رسان‌ حسنم‌

پیك‌ لبیك‌ پدر، بلبل‌ شیرین‌ سخنم‌

نامه‌ دارم‌ ز پدر، دست‌ خط‌ خون‌ جگر

تا شوم‌ جای‌ پدر یار تو با جان‌ و تنم‌

پدرم‌ داده‌ چنین‌ بهر تو پیغام‌ سروش‌

كه‌ شود یار تو در كرب‌ و بلا یاسمنم‌

در فصاحت‌ چو حسن‌ گاه‌ شجاعت‌ چو حسین‌

رزم‌آموز اباالفضل‌، یلی‌ ممتحنم‌

بیقرار از سخن‌ خاطره‌آموز توأم‌

كه‌ هنوز اشك‌ فشان‌ از غم‌ بیت‌ الحزنم‌

دیگرم‌ طاقت‌ ماندن‌ به‌ حرم‌ نیست‌ عمو

در ره‌ پاك‌ تو آمادۀ خون‌ ریختنم‌

دست‌ از نصر ولا بر نكشم‌ واللّهِ

‌ نیستم‌ كودك‌ خیمه‌ كه‌ یلی‌ صف‌ شكنم‌

پهلوانم‌ من‌ و شاگرد علی‌ اكبر تو

كشتن‌ ازرِق شامی‌ ست‌ به‌ یك‌ تاختنم‌

بهتر آن‌ است‌ كفن‌ پوش‌ تو ای‌ یار شوم‌

ز رهت‌ دست‌ نگیرم‌، زرهم‌ شد كفنم‌

رنگ‌ و بوی‌ حسنی‌ دارم‌ و بر چهره‌ نقاب‌

زآن كه‌ آیینۀ خورشیدم‌ و مشك‌ ختنم‌

شمه‌ای‌ رزم‌ علی‌ وار نشان‌ باید داد

تا ببینند شِگرد عَلَم‌ انداختنم‌

گر چه‌ در حلقۀ‌ حصر سپه‌ كوفه‌ روم‌

نیست‌ خوفم‌ ز قتال‌، عاشق‌ جان‌ باختنم‌

ای‌ عمو زیر سم‌ اسب‌ اگر تن‌ دادم‌

نیتم‌ بود كه‌ قبل‌ از تو شود خُرد تنم‌

زیر شمشیر و سنان‌ در وسط‌ گرد و غبار

می‌درخشد تن‌ سرخم‌ كه‌ عقیق‌ یمنم‌

چه‌ امامی‌ چه‌ قیامی‌ چه‌ وداعی‌ چه‌ دمی‌

سر به‌ زانوی‌ پدر دارم‌ و رضوان‌ وطنم‌

 
 
جمعه 16 مهر 1395  7:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب ششم ماه محرم

يابن الحسن (ع)

مُحَرَم آمد و این دل هنوز مَحرَم نیست

هنوز قلبِ من آماده يِ مُحَرَم نیست

 

همه ز سستی ِ این بی اراده میباشد

اگر که عهد من و آن نگار محکم نیست

 

همیشه دیر رسیدم به وعده گاه ، برفت

برای ِ اینکه هنوز این گدا منظم نیست

 

ز بی وفائی و ظلم و جفای ما باشد

اگر شرائط روز فرج فراهم نیست

 

به سود ماست نه سود نگار، این خدمت

و گرنه نوکر مخلص به درگهش کم نیست

 

به قطره قطره يِ اشکی که داده ممنونم

که بر طهارت این اشک، آبِ زمزم نیست

 

میان غفلتم اما به یادِ او هستم

هنوز جزگل نرگس کسی نگارم نیست

(شاعرش را نميشناسم)

 
 
جمعه 16 مهر 1395  7:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب ششم ماه محرم

   يا قاسم ابن الحسن (ع)

سپرت سينه ي مجروح و زره پيرهنت

اجلت يار و عسل لخته ي خون در دهنت

 

 

سيزده سوره ي قرآن عمو با چه گنه

شسته با خون گلويت شده آيات تنت؟

 

 

روي هر زخم تو باشد اثر زخم دگر

جاي مرهم که گذارند به زخم بدنت

 

 

آب غسلت شده خون و کفنت زخمِ فزون

تو شهيدي، چه نياز است به غسل و کفنت؟

 

 

مي‌زند چاک، گريبان جگر را يوسف

گر ببيند که به خون شسته شده پيرُهنت

 

 

جگر سنگ بسوزد ز غمت چون دل من

تو چه کردي که شود سنگ، جواب سخنت؟

 

 

قتلگاه تو شده حجله ي دامادي تو

مي‌ چکد خونِ سر از زلف شکن در شکنت

 

 

چاک‌ چاک است تنت چون جگر پاک حسن

اي ز سر تا به ‌قدم حُسن ِ حَسن در حَسَنت

 

 

من نگه کردم و تو ديده به هم دوخته‌اي

جگرم سوخت از اين ديده به هم دوختنت

 

 

هر دلي شمع‌ صفت سوخته در ماتم تو

چون دل «ميثم» دل ‌سوخته در انجمنت

(غلامرضا سازگار"ميثم")

 
 
جمعه 16 مهر 1395  7:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب ششم ماه محرم

نیزه خوردی و تمامی تنت پاره شده

صبرکن،تابرسم من،بدنت پاره شده

خاطرت هست کفنت کردم و رفتی میدان ؟؟

تو چه کردی پسرمن کفنت پاره شده ؟؟

زیر تیغ و تبر لشگریان یوسف من

تکه تکه شدی و پیرهنت پاره شده

تو رجز خواندی و با سنگ جوابت دادند

بی سبب نیست عمو جان دهنت پاره شده

وای برمن که صدایت نرسید قاسم جان

وای من حنجره ی ناله زنت پاره شده

راضی هستی بروم من و بگویم نجمه!

کتف و بازوی یل بت شکنت پاره شده

به زمین خوردی و در خون خودت غوطه وری

سینه ات از سر پر پر زدنت پاره شده

شاعر: عليرضا خاكساري

 
 
جمعه 16 مهر 1395  7:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب ششم ماه محرم

غلامرضا سازگار

حضرت قاسم بن الحسن(ع)

 

ای عمو پاره پاره شد بدنم

زرهم گشته زخم‌های تنم

منم آن یوسفی که گردیده

بــدنم پـاره‌تر ز پیـرهنم

سیـزده سـال آرزو دارم

روی دست تو دست و پا بزنم

از دم تیغ دوست خوردم آب

که عسل جاری است از دهنم

عاشقم عاشقم عمو بگـذار

اسب‌هـا پـا نهنـد بر بدنم

بس كه خشكیده از عطش دهنم

نیست یـارای گفتنِ سخنم

آرزوی مـن از ازل این بود

که شود زخم و خاک و خون، کفنم

پدری کن بـر ایـن یتیم عمو

مـن عزیـز بـرادرت حسنم

شهد احلی مـن العسل خـوردم

به! چه زیباست دست و پا زدنم!

«میثم» از سوز دل بسوز به من

من گل برگ بـرگ در چـمنم

 
 
جمعه 16 مهر 1395  7:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب ششم ماه محرم

سید محسن حسینی-حضرت قاسم علیه السلام-نوحه با سبک

 

بيـا امـام نازنينم     بار دگر ترا ببينم
بيا بيا کـه مـن بجـز تـو کـس ندارم
از بس زدم نفس نفس ـ نفس ندارم
يـتـيـم مجـتـبـايـم     که زير دست و پايم
ببين که من به سختي  دو ديده مي گشـايم
بيا عمو عمو جان    بيا عمو عمو جان ((2

 بيا که من ديده براهم    دارد تماشـا حجلگاهم
جز سنگ و نيزه کس نمي گيرد نشانم
مثـل دلـم ببين شکسته اسـتخـوانـم
هستي مراد و پيرم   به گيسويت اسيرم
خواهد دلم تـرا من  بـبـيـنـم و بميـرم
بيا عمو عمو جان    بيا عمو عمو جان ((2
کي مي کني يادي تو از من  افتـاده ام در چنگ دشمن
گفتم يتيمم سويم از هر سو دويدند
تمـام آنهـا بـا لـگـد نـازم خريدند
به جان عمه زينب   جانم رسيده بر لب
داماد را که ديده     به زير سـم مرکب
بيا عمو عمو جان    بيا عمو عمو جان (2)
در موج خون افتاده قاسم     بيـا ببين جـان داده قاسم
بيـا ببين تـو مـاه کنعـان حسن را
اي بي کفن بر من مهيا کن کفن را
در خيمه کن تماشا    تو جان سپردنم را
در حجـلگـاه قاسم     پيچيده بوي بـابـا
بيا عمو عمو جان    بيا عمو عمو جان (2)

به این سبک خوانده شود

 

 
 
جمعه 16 مهر 1395  7:43 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها