0

اشعار روز و شب پنجم ماه محرم

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

اشعار روز و شب پنجم ماه محرم

اشعار روز و شب پنجم ماه محرم

 

اشعار شب پنجم محرم –  علی فردوسی

 

عجیب نیست که سوی عمو شتاب کند

پدر ندیده عمو را پدر خطاب کند

 

رسیده وقت حنا بستنش ولی هیهات

محاسنی که ندارد به خون خضاب کند

 

چگونه تاب بیارد که آب آبِ حرم

اگر که جنس دل از سنگ سخت، آب کند

 

قسم به حضرت حق، "لا اُفارِقُ عُمّی"

مگر که مرگ بیاید مرا مجاب کند

 

رسید و دست سپر کرد تیغ را که عمو

به روی مردی اش از کودکی حساب کند

 

اگرچه دیدن داغ عزیز جانسوز است

همیشه داغ جوان بیشتر کباب کند

 

چه عشقبازی نابی، خدا نکرده مباد

که تیر حرمله ها کار را خراب کند

 

هنوز پشت لبش سبز نیست سرو جوان

تبر دریغ، چه با شاخ و برگ شاب کند

 

امانت است پسر، وای اگر حسین به حشر

ز شرم روی حسن چهره در نقاب کند

 

شود به خون جوان دست و دامن آلوده

خدا بخواهد اگر خاک را عذاب کند

 

علی فردوسی

 
 
جمعه 16 مهر 1395  12:21 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب پنجم ماه محرم

عمه ببین عمو شده زخمی

عمه به عبدالله کن رحمی

عمه ؛ عمو تنها تو گوداله

 والله لا افارق امی

**

عمه ؛ عمو نشسته میجنگه...

تنهای تنها خسته میجنگه

زخمی شده تنش آخه لای

شمشیرای شکسته میجنگه

 
 
جمعه 16 مهر 1395  12:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب پنجم ماه محرم

حضرت عبدالله بن الحسن(ع(

 

رها کن عمه مرا باید امتحان بدهم

رسیده موقع آنکه خودی نشان بدهم

رها کن عمه مرا تا شجاعت علوی

نشان حرمله و خولی و سنان بدهم

دلم قرار ندارد در این قفس باید

کبوتر دل خود را به آسمان بدهم

عمو سپاه حسن می رسد به یاری تو

من آمدم که حسن را نشانتان بدهم

عمو شلوغی گودال بیش از اندازه است

خدا کند بتوانم نجاتتان بدهم

سپر برای تو با سینه می شوم هیهات

اگر به نیزه و شمشیرها امان بدهم

مگر که زنده نباشم که در دل گودال

اجازهء زدنت را به کوفیان بدهم

من آمدم که شوم حائل تو با عمه

مباد فرصت دیدن به عمه جان بدهم

عمو ببین شده دستم ز پوست آویزان

جدا شود چو علمدار اگر تکان بدهم

کسی ندیده به گودال آنچه من دیدم

عمو خدا نکند من ز دستتان بدهم

صدای مرکب و نعل جدید می آید

عمو چگونه خبر را به استخوان بدهم

فقط نصیب من و شیرخواره شد این فخر

که روی سینۀ مولای خویش جان بدهم

عزیز فاطمه انگشتر تو را ای کاش

بگیرم و خودم آن را به ساربان بدهم

برای آنکه جسارت به پیکرت نشود

خودم لباس تنت را به این و آن بدهم

 

مهدی مقیمی

 
 
جمعه 16 مهر 1395  12:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب پنجم ماه محرم

من در حرمت اشاره ها را دیدم
مرگ همه ی ستاره ها را دیدم

از اسب همین که بر زمین افتادی
وا کردن گوشواره ها را دیدم

رضارسولی

 
 
جمعه 16 مهر 1395  12:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب پنجم ماه محرم

حضرت عبدالله بن الحسن(ع(

 

سر می نهد تمام فلک زیر پای او

دل می برد ز اهل حرم جلوه های او

عبدالله است و ایل و تباری کریم داشت

با این حساب عالم و آدم گدای او

انگار قاب کوچکی از عکس مجتبی

هر لحظه می تپد دل زینب برای او

او حس نمی کند که یتیم است و خون جگر

تا با حسین می گذرد لحظه های او

بالاتر از تمامی افلاک می نشست

وقتی که بود شانۀ عباس جای او

نیمش حسن و نیمه دیگر حسین بود

بوی مدینه می رسد از کربلای او

مثل رقیه روح و روان حسین بود

او همچو عمه دل نگران حسین بود

 

مسعود اصلانی

 
 
جمعه 16 مهر 1395  12:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب پنجم ماه محرم

حضرت عبدالله بن الحسن ع

وقتی که از حال عمویش با خبرشد

آتش وجودش راگرفت وشعله ورشد


ازدستهای عمه دست خود کشید و

فریاد زد: عمه دگر وقت سفر شد


آمد میان گودی گودال و با دست

جان عموی نیمه جانش را سپر شد


تیزی تیغ حرمله بر او اثر کرد

دستش بریدوطفلکی بی بال ورشد


بادست آویزان شده بر پوست میگفت:

 حالا زمان دیدن روی پدر شد


محمدحسن بیات لو

 
 
جمعه 16 مهر 1395  12:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب پنجم ماه محرم

از نسل حیدرم، حسنی زاده ام عمو
از کوچکی به دست تو دلداده ام عمو
با سن و سال کوچکم آماده ام عمو
افتاده ای زمین و من افتاده ام عمو

حالا زمان مردی و پیکارم آمده
بابایم از مدینه به دیدارم آمده

کشته شدن به راه تو باشد سعادتم
چشم انتظار لحظه پاک شهادتم
من هم مدافع حرمم، از ارادتم
هوهوی ذوالفقار من اوج عبادتم
ابن الحسن فدای جراحات پیکرت
من مرده ام مگر که بیفتد ز تن سرت

دیدم بریده شد نفسِ ربنایِ تو
در زیر دست و پاست عمو دست و پای تو
می آمد از اَواخرِ مقتل صدای تو
از خیمه آمدم که بمیرم برای تو
خوردم قسم به فاطمه، تا زنده ام عمو
با سنّ کم برای تو رزمنده ام عمو

هرطور شد دویدم و بی حال دیدمت
در زیر چکمه ها چه بد اقبال دیدمت
اصلاً تو را بدون پر و بال دیدمت
وقتی رسیدم، در تهِ گودال دیدمت
دیدم که شمر روی تنت راه می‌رود
دارد نفس ز سینه ی تو آه، میرود

دستم اگر شکسته، فدایِ سرِ شما
این حنجرم فدای علی اصغرِ شما
امروز که فتادم عمو در برِ شما
شد زنده روضه های غمِ مادر شما
از مادرت شکست اگر پهلو ای عمو
از من بریده شد به رهت بازو ای عمو

رضاباقریان

 
 
جمعه 16 مهر 1395  12:27 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب پنجم ماه محرم

حضرت عبدالله بن الحسن(ع)

 

قصهء هیچ کسی مثل من آغاز نشد

هیچ کس مثل من اینگونه سرافراز نشد

هیچ عاشق پی معشوق خود اینقدر نرفت

هیچ عشقی به نگار اینقَدَر ابراز نشد

هیچ کس لحظهء جان دادن و پرپر زدنش

با دو دستان پر از عاطفه ات ناز نشد

به روی سینه تان تا دم آخر ماندم

مقتل هیچ کس این قدر پر از راز نشد

با سرِ نیزه مرا از تو جدایم کردند

قامت هیچ کس اینگونه ور انداز نشد

خودمانیم ولی بهر علی اکبر هم

اینقدر وسعت آغوش شما باز نشد

از حرم تا دم گودال پر و بال زدم

هیچ پروانه چنین لایق پرواز نشد

بیت بیت بدنم مرثیه ای می طلبد

غزلی مثل من اینگونه در ایجاز نشد

خواستم تا نگذارم سرتان را ببرند

سر و جان دادم و انگار ولی باز نشد

من که رفتم ولی ای کاش مقاتل زین پس

بنویسند همه مقنعه ای باز نشد

من کریم ابن کریمم، کرمی کن آقا

افت دارد بنویسند که جانباز نشد

تکه تکه بدنم زیر سمِ اسبان رفت

بعد از این بهر کسی قامتم احراز نشد

 

مصطفی هاشمی نسب

 
 
جمعه 16 مهر 1395  12:27 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب پنجم ماه محرم

رسید در شب پنجم هلال خسته‌ی ماه 
کنار سفره‌ی ابن الکریم، عبدالله

هزار حاتم طایی گدای کاسه به دست
هزار یوسف مصری چو برده بر درگاه

همیشه نزد کریمان گدا فراوان است
همین که نام حسن هست بند آید راه!

دوباره صفحه‌ی مقتل به تل رسیده ببین
گرفته عمه‌ی سادات دست کل سپاه

شبیه خود خوری ذوالفقار بین نیام
کنار معرکه‌ها ایستاده با اکراه

کبوتری شد و پر زد میان گرد و غبار
به زیر یورش شوم کلاغ‌های سیاه

هجوم لشگر و تکرار داغ تیر و کفن
غروب غربت گودال سبز شد ناگاه...

عمار موحد

 
 
جمعه 16 مهر 1395  12:27 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب پنجم ماه محرم

حضرت عبدالله بن حسن (ع)

خواستم دل را بساط غم کنم

تا زداغی ِعزایت کم کنم

برکویرخشک لب هایت چو ابر 

بارشی میخواستم نم نم کنم

دست از عمه کشیدم آمدم

تا که ازآه تو قدری کم کنم

آمدم تا که سپرگردم به تو

آمدم بر تیرها سرخم کنم

لحظه ی جان دادنم کی میرسد؟

بند قلبم را بگو محکم کنم

پهن کن سجاده ی آغوش را

"من دو رکعت گریه می خواهم کنم"

بر لب قاسم عسل دادی عمو

حلقه ای از خون بده دستم کنم

 من سری دارم که بایستی بر آن

چوبهای نیزه ای پرچم کنم

 پیکرت پشت و پناهم می شود

قتلگاهت قتلگاهم می شود

 می کشندت از ولایت سیرها

بغض های مانده در تفسیرها

میوه های استجابت می رسند

سجده های بی وضوی پیرها

سجده می آرند بر زخم تنت

تیرها سرنیزه ها شمشیرها

می برندت روی منبرهای نی

چشم های شور بی تقصیرها

دامنی از سنگ هم آورده اند

بزدلان سنگدل این شیرها

خویش را پیروز می دانند عمو

می شود حس کرد از تکبیرها

تو گره خوردی به خون تا وا شود

گیرهای این بهانه گیرها

روح من با روح تو تا عرش رفت

حیف که مانده تنم این زیرها

 استخاره کرده قلبم خوب نیست

خوب شد در کربلا ایوب نیست

 شاعر : رضا دین پرور

 
 
جمعه 16 مهر 1395  12:27 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب پنجم ماه محرم

حضرت عبدالله بن الحسن(ع)

 

طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی

من باشم و در حسرت سقا بمانی

من عبد تو بودم که عبدالله گشتم

نعم الامیری، عالی اعلا بمانی

فریاد هل من ناصرت بیچاره ام کرد

من مرده ام آقا مگر تنها بمانی؟!

قلبم، سرم، دستم همه نذر دو چشمت

من می دهم جان در ره تو تا بمانی

آقا نبینم در ته گودال باشی

ای زینت دوش نبی بالا بمانی

بالا نشینی و تو را پایین کشیدند

زیر لگدها زیر دست و پا بمانی

لعنت به این آب فرات و خنده هایش

راضی شده لب تشنه در این جا بمانی

با این که چندین عضو از جسم تو کم شد

تو تا ابد عشق دل زهرا بمانی

***.

 

حسین ایزدی

 
 
جمعه 16 مهر 1395  12:27 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب پنجم ماه محرم

حضرت عبدالله بن الحسن(ع)

 

من آمـده ام تا کـه به پای تو بمیرم

امـروز غـریبـانـه بـرای تو بمیرم

غم نیست اگر در قدمت دست من افتد

شادم به خدا تا که به پای تو بمیرم

از خیمه دویدم که کنم جان به فدایت

خواهـم که عمو زیر لوای تو بمیرم

ای کاش ذبیح تو شـوم در ره توحید

تا در ره عشقت به منـای تو بمیرم

این قـوم اگـر تشنـۀ خونند، بیایند

آماده شدم تا که به جای تو بمیرم

بگذار که از خیـل شهیـدان تو بـاشـم

بگـذار که در کرب و بـلای تو بمیرم

کو حرملـه تـا تیـر بینـدازد و من هم

زان تیـر در آغـوش وفای تو بمیرم

از قول من خسته جگر گفت «وفائی»

ای کـاش کـه در راه ولای تو بمیرم

 

سید هاشم وفایی

 
 
جمعه 16 مهر 1395  12:27 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب پنجم ماه محرم

یتیم مجتبی...

بال و پرش را چید تا با سر بیفتد

در پیش روی خنده ی لشگر بیفتد

زینب بروی سر زند مادر بیفتد

دیدید عالم از روی منبر بیفتد

وقتی که افتاد از سرش عمامه افتاد

یک لشگر و یک پیرهن ای داد و بیداد

 
 
جمعه 16 مهر 1395  12:28 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب پنجم ماه محرم

حضرت عبدالله بن الحسن(ع)

 

صبر كن پای گلوی تو ذبیحت باشم

صورتم غرقۀ خون شد كه شبیهت باشم

ذكر الغوث بریده ز لبت می آید

سعی كن تشنۀ اذكار صریحت باشم

آمدم باز بخندی و بگویی پسرم

كشته ومردۀ لبخند ملیحت باشم

دست من رفت نشد سینه زنت باشم حیف

دم دهم تا دم گودال مسیحت باشم

بدنم خوب قلم خورده به سر نیزه و نعل

تن پر زخم رسیدم كه ضریحت باشم

مانده ام مات كه با سنگ تو را زد چه كنم

خون زخم سر تو بند نیامد چه كنم

خرمن موی تو در پنجۀ دشمن دیدم

عمه این صحنه ندیده است ولی من دیدم

دور تا دور تو از بغض حرامی پر بود

پیكرت را هدف نیزه و آهن دیدم

سر تقسیم غنائم چقدر دعوا بود

دزدی و غارت عمامه و جوشن دیدم

شمر بی خیر تو را از بغلم كرد جدا

پشت و رو كرد تو را لحظۀ مردن دیدم

زیر لب آه كشیدی و پر از درد شدم

سهم از درد تنت برده ام و مرد شدم

***

 

محسن حنیفی

 
 
جمعه 16 مهر 1395  12:28 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز و شب پنجم ماه محرم

آمــــــده دشمن بد مـــست، عمو اینــجاها

چقــدر پاره ی سنگ اســــــت، عمو اینجاها

از چــــــــــپ وراست برای تو بلا می آید

چقدر تیرِ رهــــــا هست عـــــــمو اینجاها

از حرم تا خود گودال ، حـــــراجی زده اند

همه با پا و سر و  دست عمو ایــــنجاها

دور و اطراف تو را نیزه شکسته سد شد

شده انگار کـــه بن بست، عموایــــنجاها

سرمن رفت، چقدر اسب دوان آمده است

چقدر سینه که نشکــــست، عمو اینجاها

بسپارید بچــــــــسبد به رکاب و انگشت

درامان ماند اگر شــــست، عموایــنجاها

 

گرم تو بودم و انـــــگار حواسم شد پرت

دست بی جان من از زیر لباسم شد پرت

 

بعد هر زخم که خوردیم، نمــــــک می آید

لشکری آمده و شمر کمــــــــــک می آید

مطمئن نیست مگر مادر تو اینجا هاست

پس چرا باز هراسان، دو به شک می آید؟

بعد گرمــــــای نفس گیر دوسه روز اخیر

خبر آمـــــدن بـــــــــــاد کــــــتک می آید

آخرش قرعه بنام چه کســـــــی می افتد؟

اصلاً انگار برای همه تـــــــــــک می آید

مشعل آتش و اطفال و صــــــــدای سیلی

جنس شان جورشده، بوی فـــدک می آید

استخوانهای رقـــــــیه چه صدایی کردند

دردم از گفتن آن چند تـــــــــرک می آید

 

بین آغوش تو کم شد همه ی فـــــاصله ها

خوب شد قسمت پاهام نشد سلســـله ها

شاعر : رضا دین پرور

 
 
جمعه 16 مهر 1395  12:28 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها