0

اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

آن شبی که کاروان رفت از حرم

شهر خالی شد ز مولای کرم

از مدینه رفت شاه عالمین

سیّد و مولای مظلوم ما حسین

زینب کبری میان محملش

داشت غوغای دو عالم در دلش

نغمه ای بر گوش سان له رسید

ایها الارباب، عبدلله رسید

همرهش دارد دو درّ ناب را

هر دو خواهر زاده ی ارباب را

گفت با مولا که جانانم تویی

مور درگاهم، سلیمانم تویی

گرچه پایم عذر بر جا ماندن است

سهم قربانی زینب، با من است

در جوابش گفت بانوی حرم

اجر قربانی تو با مادرم

هر که قربانی خود همراه دارد

دخت حیدر در بساطش آه دارد

ای که از اطفال خود دل کنده ای

هدیه دادی، سربلندم کرده ای

یک شب عبدلله در دل باز کرد

بانویش را درد دل آغاز کرد

کای فدای خاک پایت ما سوا

دختر میراث دار مرتضی

شک ندارم اینکه هر کار شما

حکمتی دارد به دور از فهم ما

در دلم ماندست تنها یک سوال

روز عاشورا در آن جنگ و جدال

هر شهید افتاد بر روی زمین

خود رسیدی در برش، با شاه دین

من شنیدم زیر تیغ و نیزه ها

بر زمین ماندند فرزندان ما

چون حسین آورد اطفال مرا

پس چرا ماندی در بین خیمه ها

گفت ماندم در میان خیمه ها

تا نبیند یار چشمان مرا

چون حسینم شرم گین از خواهر است

گفتم از این غم بمیرم بهتر است

ای سلیمان نگاه کن به مور

هدیه آورده ام به مقدم تو

من هم امروز با همین دو پسر

سهم دارم در این محرم تو

ردّ احسان مکن خدای کرم

اذن میدان بده به طفلانم

بس بُوَد داغ اکبرت به دلم

بیش از این جان من، مرنجانم

گر بمانند این دو بین حرم

جان به لب میشوند از غیرت

گر ببیند خیمه ی خورشید

شود آماج آتش و غارت

حتم دارم که هر دو می میرند

گر ببیند دست بسته ی من

جای سیلی به روی طفل تو و

سیل خون از سر شکسته ی من

 
 
پنج شنبه 15 مهر 1395  7:48 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

گاه لیلایی و گهی مجنون

گاه مجنونم و گهی لیلا

گاه خورشید و گاه آیینه

روبروی همیم در همه جا

***

ای طلوع همیشه ی قلبم

با تو خورشید عالمینم من

تو حسینی ولی گهی زینب

گاه زینب گهی حسینم من

***

وقت سجاده وقت نافله ها

لبمان نذر نام یکدیگر

دو کبوتر  در این حوالی عشق

بر سر پشت بام یکدیگر

***

من و تو آیه های تقدیریم

من و تو همدلیم و همدردیم

خواب بر چشممان نمی آمد

تا که بر هم دعا نمی کردیم

***

دل ندارم تو را نظاره کنم

در غروبی که بی حبیب شدی

تکیه بر نیزه ي شکسته زدی

این همه بی کس و غریب شدی

***

کاش اینجا اجازه می دادی

تا برای تو چاره می کردم

این گریبان اشتیاقم را

پیش چشمت پاره می کردم

***

همه از خیمه ها سفر کردند

همه در خون خویش غوطه ورند

همه دیشب فدا شدند اما

کودکانم هنوز منتظرند

***

آن دمی که ممانعت کردی

مهمان نگاه من غم شد

از بلا و غم ِ مصیبت تو

آنقدر سهم خواهرت کم شد

***

کودکانم اگر چه ناقابل

ولی از باده ي غمت مستند

آن دو بالی که حق به جعفر داد

به خدا کودکان من هستند

***

خنده های با نگاه غمگینت

اذن پرواز بالشان باشد

اذن میدان بده به آنها تا

شیر مادر حلالشان باشد

 

 
 
پنج شنبه 15 مهر 1395  7:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

مادر نشسته، سیر تماشایشان کند

هنگام رفتن است، مهیّایشان کند

عون است یا محمّد ؟ فرقی نمی‌کند

در اشک‌های بدرقه، پیدایشان کند

این سهم زینب است ، دو توفان ، دو گردباد

لب‌تشنه‌اند، راهی دریایشان کند

او یک زن است و عاطفه دارد، عجیب نیست

سیراب بوسه، قامت رعنایشان کند

آن‌ها پُر از حرارت «لبیّک» گفتنند

باید سفر به خلوت شیدایشان کند

آرام، سرمه می‌کشد و شانه می‌زند

تا در کمند عشق، فریبایشان کند

بر شانه می‌زند که برو، سهم کوچکی ا‌ست

باید نثار غربت مولایشان کند

 
 
پنج شنبه 15 مهر 1395  7:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

اگر که درد تو در ناله ام اثر دارد
و گر که از دل من روح تو خبر دارد

مزن به سینه ی من دست رد، نباید دید
برادری به دلش این همه شرر دارد

اگر چه خواهر تو بی بضاعت است اما
ببین میان بساطش دو تا پسر دارد

یکی برای رسیدن به اکبر و قاسم
که شوق و شور پریدن به بال و پر دارد

که دیگری که امید دلش به اذن شماست
که ذره ای غمت از روی سینه بر دارد

و من تعجب از این می کنم، نمی دانم
برادرم به زبان نه چرا دگر دارد

برای نجمه و لیلا اگر نیاوردی
همین که نوبت من شد هزار اگر دارد؟

حلالشان شده شیرم که خونشان ریزد
به پای خون خدا پس نگو خطر دارد

 
 
پنج شنبه 15 مهر 1395  7:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

محمد سهرابی‌

طفلان حضرت زینب(س)

 

آن‌ شد امروز كه‌ ما را به‌ تو كاری‌ افتاد

كار ما در گرو چشم‌ نگاری‌ افتاد

بی‌ نیاز از همه‌ و خلق‌ گرفتار غمش‌

گر چه‌ در خلق‌ كسی‌ نیست‌ سزاوار غمش‌

لیك‌ با من‌ سر و سِرّ دگری‌ داشت‌ حسین‌

نیم‌ قرن‌ از من‌ دل خون‌ خبری‌ داشت‌ حسین‌

گردش‌ چرخ‌ ببین‌ روی‌ به‌ دلبر زده‌ام‌

دست‌ بر دامن‌ عرفانی‌ داور زده‌ام‌

یا حسین‌ بن‌ علی‌ دست‌ من‌ و دامن‌ تو

تا ابد باد پر از جسم‌ تو پیراهن‌ تو

به‌ دعایم‌ برهانی‌ ز غم‌ خود نفسی

‌ یَسَّرَ اللّه‌ طریقاً بك‌ یا مُلتَمسی‌

به‌ منای‌ تو من‌ آن‌ صاحب‌ ذبح‌ ازلم‌

كمتر از نجمه‌ نی‌ ام‌ مادر شهد و عسلم‌

به‌ تمنای‌ تو از بس كه‌ شدم‌ شهرۀ‌ مهر

شدم‌ انگشت‌ نما هم چو مه‌ نو به‌ سپهر

تو مپندار كه‌ از غم‌ دل‌ من‌ خواهد ریخت‌

یا كه‌ در آتش‌ غم‌ حاصل‌ من‌ خواهد ریخت‌

دختر شیرم‌ و شیرم‌ اثر شیر دهد

ذكر لالایی‌ من‌ جرأت‌ شمشیر دهد

دینم‌ امروز به‌ اكمال‌ رسد می‌دانم‌

آیۀ‌ روز غدیر است‌ كه‌ من‌ می‌خوانم‌

من‌ كه‌ در راه‌ تو از جان‌ نكنم‌ پروایی‌

خواهشم‌ هست‌ كه‌ اتمام‌ نعم‌ فرمایی‌

چرخ‌ بر هم‌ زنم‌ ار غیر مرادم‌ گردد

زینب‌ آن‌ نیست‌ كه‌ با دست‌ تهی‌ برگردد

گر تو خواهی‌ كه‌ نریزم‌ به‌ هم‌ این‌ چرخ‌ دنی‌

سعی‌ كن‌ دست‌ ردی‌ بر من‌ مسكین‌ نزنی‌

سال ها پیش‌ كه‌ با حكم‌ رسول‌ متعال‌

نهی‌ فرمود خداوند زنان‌ را ز قتال‌

به‌ تو سوگند كه‌ جانم‌ به‌ لبم‌ آمده‌ بود

تب‌ این‌ حكم‌ خدا، فوِ تبم‌ آمده‌ بود

لاجرم‌ تا كه‌ كنم‌ عشق‌ تو را ترویجی‌

خواستم‌ محض‌ رضای‌ تو كنم‌ تزویجی‌

تا خداوند دو شمشیر زنم‌ بفرستد

دو علی‌ زاده‌ دو سیمین‌ بدنم‌ بفرستد

حالیا سیم‌ تنانم‌ دو كفن‌ پوش‌ توأند

سائل‌ گرمی‌ یك‌ لحظۀ‌ آغوش‌ توأند

دو غلامند به‌ دربار علی‌ اكبر تو

دو اسیرند به‌ چشمان‌ علی‌ اصغر تو

دو علی‌ طینت‌ و جعفر صفت‌ و حمزه‌ نسب

‌ دو نبی‌ صولت‌ و زهرا دل‌ و عباس‌ ادب‌

دو ملك‌ جلوه‌ و قدیس‌ رخ‌ و نورانی‌

دو فدك‌ وارث‌ و تسبیح‌ دل‌ و عرفانی‌

به‌ كمر كرده‌ حمایل‌ علوی‌ تیغ‌ و نیام‌

هر دو بر عشق‌ تو مایل‌ به‌ كمال‌ و به‌ تمام‌

سرمه‌ از خاك‌ كف‌ پای‌ تو بر داشته‌اند

ز شفا بخشی‌ این‌ خاك‌ خبر داشته‌اند

قصه‌ كوتاه‌ ذبیح‌ تو دو طفلان‌ منند

تحفۀ‌ مور به‌ دربار سلیمان‌ منند

 
 
پنج شنبه 15 مهر 1395  7:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

پروانه نجاتی

طفلان حضرت زینب(س)

 

عجیب نیست زنی اشک را بخشکاند

صبوری اش جگر کوه را بلرزاند

در التهاب وداعی که بازگشت نداشت

زمین حادثه را دور سر بگرداند

بغل کند پسرش را زلال و آینه وار

درون کالبدش عشق را بتاباند

غرور نبض زند از نوک سرانگشتی

که میل سرمه به پلک پسر بلغزاند

سلام ای زن نستوه! هاله ی اندوه!

چگونه شعر کنار تو پر بیفشاند؟

چگونه واژه به تقدیس تو برآید، تا

به بیکرانه ی دنیا تو را بهماند؟

کدام واژه تو را سرکشد عزیز دلم

که هرم داغ تو آن واژه را نسوزاند؟

رسیده است برادر، ز خیمه بیرون آی!

نمی تواند از این درد، سر بچرخاند

گرفته روی دو دستش ستاره های تو را

و دشمن آمده تا کف زند، بشوراند

نسیم حلقه زده لای زلف خون آلود

که باز کاکل داماد را برقصاند

چه سخت بود زنی اشک را بخشکاند!

صبوری اش جگر کوه را بلرزاند

 
 
پنج شنبه 15 مهر 1395  7:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

   امان از دل زينب(س)

زينب گرفت دست دو فرزند نازنين

ميسود رويِ خويش به پاي امام دين

 

گفت اي فداي اكبر ِ تو جانِ صد چو آن

گفت اي نثار اصغر ِ تو جانِ صد چو اين

 

"عون" و "محمد" آمده از بَهر ِ عونِ تو

فرماي تا رَوَند به ميدان اهل كين

 

فرمود: كودكند و ندارند حرب را...

...طاقت علي الخصوص كه با لشگري چنين

 

طفلان ز بيم جان نسپردن به راهِ شاه

گه سر بر آسمان و گهي چشم بر زمين

 

گشت التماس ِ مادرشان عاقبت قبول

پوشيدشان سلاح و نشانيدشان به زين

 

اين يك، پي ِ قتال دوانيد از يسار

و آن يك، پي ِ جدال بر انگيخت از يمين

 

بر اين يكي ز حيدر كرّار مرحبا

بر آن دگر ز جعفر طيّار آفرين

 

گشتند كشته هر دو برادر به زير تيغ

شه را نماند جز علي اصغر كسي معين

(سروش اصفهاني)

 
 
پنج شنبه 15 مهر 1395  7:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

محسن مهدوی

طفلان حضرت زینب(س)

 

کاش مشمول دعاهای پیمبر بشویم

باز هم باعث خشنودی مادر بشویم

نکند دیر شود لحظه ی پرواز از خاک

کاش ما هم بپریم و دو کبوتر بشویم

پس بگیرید ز ما منصب سرداری را

قصدمان است در این معرکه بی سر بشویم

آبرویی که خدا داده به ما می ریزد

اگر از قافله جا مانده و آخر بشویم

ما نداریم بهایی مگر از لطف خدا

پیشمرگان علی اکبر و اصغر بشویم

قدر یک پلک زدن مانده که در عرش خدا

زائر فاطمه و ساقی کوثر بشویم

 
 
پنج شنبه 15 مهر 1395  7:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

چه وداعی چقدر جانسوز است

کربلا کرب والبکاء شده است

مادری پشت پرده ی خیمه

دست بر دامن دعا شده است

**

گریه های حرم سؤالی شد

راستی بانوی قبیله کجاست

شیرِ مردانِ زینب کبری ....

...کمی آهسته ؛پس عقیله کجاست

**

سخت از پیله خیمه دل کندید

بال پروازتان تَقَلّا کرد

نام زهرا گره گشاتان شد

قسم عشق کار خود را کرد

**

گرگهای گرسنه ی این دشت

در کمینند با خبر باشید

این خلیفه پرستهای حریص

لاله چینند با خبر باشید

**

نوه ی مرتضی شدن جُرم است

خونتان را حلال می بینند

تازه اسلام نابتان را هم

زیر تیغ سؤال میگیرند

**

شعله های نفاق این مردم

از سقیفه زبانه میگیرد

جان زهرا به فکر خود باشید

پهلو ها را نشانه می گیرند

**

خونِ دل روزی علی کردند

پشت پا می زنند این مردم

کوفه را با مدینه فرقی نیست

بی هوا میزنند این مردم

**

کوچه وا میکنند با حیله

کینه فتوای لاله کوبی داد

تجربه گفت:اولین کوچه...

....در مدینه جواب خوبی داد

**

راستی،سمت حرمله نروید

شرح این درد، مو به مو مانده

به خدا حیف چشمهای شماست

چند تیری برای او مانده

 
 
پنج شنبه 15 مهر 1395  7:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

تا هست خدا در دل من کرب و بلا هست

از درد غمت گریه بی چون و چرا هست

 

این دشت زیارتکده ی منظر توست

بی روی تو عالم همه در آتشِ آه ست

 

این قدر نگو یار نمانده ست و غریبم

تا دختر زهرا و ابر مرد خدا هست

 

تو تیغ بده تا که به طوفان غیورم

معلوم شود زینب تو مرده و یا هست

 

از هل مِن پر سوز تو فهمیده دل من

در قافله ی نیزه سواران توجا هست

 

هر هاجر خونین جگری هدیه ای آورد

ای کعبه من حال بگو نوبت ما هست؟

 

تو ناز نفرما که بمیرند به پایت

یک گوشه ی چشمی که کفن پوش دوتا هست

 

من کار به برگشت پسرهام ندارم

خوش هستم از این که دو نفس با تو مرا هست

 
 
پنج شنبه 15 مهر 1395  7:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

 آورده ام نذر علی اکبرش کنم

نذر علی نشد سپر حنجرش کنم

گل های باغ زندگی ام را یکی یکی

نذر دهان خشک علی اصغرش کنم

در راه او برای خدا دلخوشی خود

نذر دل شکسته ی آب آورش کنم

آورده ام گل پسران ام برای چه ؟؟

آورده ام تا که فدای سرش کنم

اصلا بزرگ کردم شان من به این امید

سربازهای کوچک این لشگرش کنم

او دست رد به سینه ی خواهر نمیزند

میخواست یادی هم فقط از مادرش کنم

شاعر: عليرضا خاكساري

 
 
پنج شنبه 15 مهر 1395  7:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

سید محسن حسینی-طفلان حضرت زینب-نوحه همراه با سبک

 

اي دلربا ا ي نا زنين گلها ي زينب را ببين
که جزتوکس ندارم (2)
اي دلبر زينب مسوزاني دلم هستم خجل از هديه نا قا بلم
غيرازدولا له من نباشد همرهم با شد تما شا ئي تمام حا صلم
جانم حسين جانم حسين  جانم حسين
**********
برتوسلام آورده ام من دوغلام آورده ام
که هردو بي قرارند (2)
خيزوببين اي من به قربا ن سرت داردتما شا هست وبود خوا هرت
هردوبلا گردا ن طفلا ن تو ا ند هردو فداي شيرخوا ره ا صغرت
جانم حسين جانم حسين  جانم حسين
**********
تا هستم وتا زنده ا م ازهديه ام شرمنده ا م
که برتوسرسپارند (2)
طفلان من روبرتوآوردندحسين طفلان من سرتا به پا دردند حسين
ا ي کعبه ا م چشمان خودواکن ببين طفلان من دور تومي گردند حسين
جانم حسين جانم حسين  جانم حسين
**********
محو مه روي تو ا ند دل بسته برموي تو ا ند
ديگر نفس  ندا رند (2)
بر پا ي تو افتاده گلهايم حسين اين صحنه رامحو تماشايم حسين
گرلا له هاي باغ من پر پر شوند ازخيمه ها بيرون نمي آيم حسين
جانم حسين جانم حسين  جانم حسين

این نوحه به این سبک خوانده می شود

 
 
پنج شنبه 15 مهر 1395  7:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

ایوب پرند آور

  طفلان حضرت زینب(س)

 

سرباز های کوچک من! ... از جلو نظام

آماده باش ... ایست خبردار ... احترام

دقّت کنید... عرش خدا گُر گرفته است

از شدّت محاصره... از زور ازدحام

هر لحظه از ستاد سماوات در زمین

ارسال می شود به شما آخرین پیام

دارد به سمت چشم شما گام می زند

فرماندۀ بزرگ زمین – عشق – این امام...

وقتی که در مقابل چشمانتان رسید

باید رسا ... بلند ... بگویید السّلام

آقا به ما اجازه بده تا که ساعتی

شمشیر را برون بکشیم از دل نیام

آقا به ما اجازه بده تا به سر رویم

با یک اشاره سمت همین راه نا تمام...

سرباز های کوچک من!... یا علی!... به پیش

سرباز های کوچک من!... یا علی!... تمام.

 

 
 
پنج شنبه 15 مهر 1395  7:51 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

دید زینب چو برادر تنهاست                                                          بهر یاری برادر برخاست

دو جگر گوشة خود را طلبید                                                به موی هر دو پسر شانه کشید

روی بر حجت داور آورد                                                                      هر دو را نزد برادر آورد

                                    از تو سر در ره حق باختن است

                                    سهم من سوختن و ساختن است

دو جگر گوشه من منتظرند                                                 خبر از ما سوی مادر ببرند

ای برادر تو دوای دردم                                                      با چه رویی به حرم برگردم

این دو گل هست به دوران ثمرم                                       هدیه بفرست به سوی پدرم

گفت ای خواهر غم پرور من                                                بس بود داغ علی اکبر من

 گفت ای نور دو چشمان من                                               ای که هستی سرو سامان من

قافله ابی عبدالله از مدینه به سوی مکه حرکت کرد ، چند منزل نگذشته بود یک وقت دید دو سوار دارند می آیند ، ابی عبدالله فرمود : عباسم برو ببین دو سوار که می باشند دید بچه های زینب اند ، آورد خدمت امام حسین ، زینب هم آمد ، خوشحال شد ، روز عاشورا هم بچه ها را آورد نزد برادر ، برادر اجازه بده محمد و عون هم به میدان بروند ، همین جا که اجازه داد زینب خوشحال شد ، بچه ها را بدرقه کرد اما وقتی عزیزانش (محمد و عون )شهید شدند زینب از خیمه ها بیرون نیامد مبادا چشمش به صورت برادر بیفتد برادر خجالت بکشد . همه صدا بزنید حسین .

ای به یک روز مادر دو شهید                                               وی فدای دو نازنین پسرت

ای که در طول کمتر از یک روز                                          ماند هفتاد و دو داغ بر جگرت

 
 
جمعه 16 مهر 1395  12:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

حضرت عاطفه لطف تو اگر بگذارد

 دل آیــینه ای ام قصــد تقــرب دارد

 آسمانم همه ابری است ، تماشایش کن

 «نه» نگو چون به تلنگر زدنی می بارد

حرفم این است که لطمه به غرورم نزنی

دست رد بر جگــر تنگ بلــورم نزنی

مهلتی تا که کنــار تو تلالــؤ بکنم

با دل سوخته ات بیعتی از نو بکنم

نذر کردم که به اندازه ی وسعم آقا!

همه هستی خود نذر سر تو بکنم

دو پســر نزد تو با چشـــم ترم آوردم

دو جگر گوشه ز جنس جگرم آوردم

هر دو بر گوشه ی دامان شما ملتمس اند

بر در خانه ی احساس شما ملتمس اند

در دل کوچکشان عشق شما می جوشد

تا که گردند به قربان شما ملتمس اند

هر دوتا شیر مرا با غم تو نوشیدند

از شب پیش برای تو کفن پوشیدند

حضرت آینه بگذار سرافراز شوم

در شعاع کرمت بشکُفم و باز شوم

طپش ام کند شده مرحمتی کن آقا!

تا به پایان نرســم بازهم آغاز شوم

این حریصان شهادت ز پی نان توأند

هر دو از روز ازل دست به دامان توأند

پیش از آنی که بیایند تفّأل زده اند

عطر بر پیرهن و شانه به کاکل زده اند

یک دهه فاطمیه گریه به زهرا کردند

تا که بر دامن تو چنگ توسل زده

 
 
جمعه 16 مهر 1395  12:09 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها