0

اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

 
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

باز بی کس باز تنها باز اشکم باز آهم**باز چشمی مادرانه منتظر مانده به راهم
باغبان باغم اما طوفان خورده خود**مانده ام حیران کنار دو گل پژمرده خود 
غرق زخم دردم اما طاقت گفتن ندارم**آه دیگر سوی خیمه روی برگشتن ندارم
تکیه‌گاهی‌نیست‌دیگرقامت‌افتاده ام را**میکشم‌بردوش‌خسته‌این‌دوخواهرزاده‌ام‌را
باز می خنندند آن سو بعد زخم کاری خود**بازمیگریم‌دراین‌سو برامانتداری خود
کاش‌یک‌زن‌بین‌خیمه‌چشم‌زینب‌رابگیرد**شرم‌ازآن‌دارم‌که‌بیند‌ترس‌ازآن دارم‌بمیرد
سرو بودم سبز اما داغ اکبر بر کمر زد**داغ‌قاسم‌سوخت‌دل‌راداغ‌این‌دوبرجگرزد


جمعه 16 مهر 1395  12:14 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

طفلان زینب(س)

 

تا صوت قرآن از لب آن ها می آید

 كفر تمام نیزه ها بالا می آید

 دجال های كوفه در فكر فرارند

 دارد سپاه زینب كبری می آید

 سد سپاه كفر را در هم شكستند

 تكبیرهای حضرت سقا می آید

 انگار كه زخم فدك سر باز كرده

 از هر طرف فریاد یا زهرا می آید

 خون علی گویان عالم را بریزید

 ای دشنه ها، تازه ترین فتوا می آید

 آداب جنگ كربلا مثل مدینه است

 چون ضربه هاشان سمت پهلوها می آید

 ای نیزه داران، نیزه هاتان را مكوبید

 روز مبادا،عصر عاشورا می آید

 خون گلوشان خاك را بی آبرو كرد

 آسیمه سر با طشت خود یحیی می آید

 ای تیغ های كند،با تقسیم سرها

 چیزی از آنها گیرتان آیا می آید!؟

 این اولین باریست كه از پشت خیمه

 دارد صدای گریه ی آقا می آید

 زینب بیا از خیمه ها بیرون، كه تنها

 با دیدن تو حال آقا جا می آید


جمعه 16 مهر 1395  12:15 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

در مدح پسران حضرت زینب(س)

 

دو سوارند چنان شیر ژیان یال به یال

دو عقابی که گشودند به میدان پر و بال

چشم ها زهر در آن، تیغ دو ابرو برّان

صف مژگان چه سپاهی است به هنگام قتال

آن یکی گفت که من فارس حیدر نصبم

دیگری گفت منم وارث جعفر به جدال

پیر لبخند زنان کرد نظر بر ساقی

ز تماشای دو سرمست تمنای وصال

تیغ تکبیر کشیدند یکایک به نبرد

در بدر و اُحد باز اذان داد بلال

وقت تکثیر مه هاشمیان در آفاق

آسمان دید به رخسار دو مه چهار هلال

آفرین بر شرف شیر زن کرب و بلا

شیر خود را به دو شیرش به کجا کرد حلال

حودجی آمده از عرش به دامان زمین

بانوی آینه ها کرد نزول اجلال

محمل مادرشان از دو طرف شد روشن

کس ندیدست به دیدار دو مه استهلال


جمعه 16 مهر 1395  12:15 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

اینان کم از دو لاله احمر که نیستند

از یاوران خوب تو کمتر که نیستند

هر چند نور چشم من اما عزیز تر....

....از حنجر بریده اصغر که نیستند

هر چند سرو قامت آنها قیامت است

هرگز به دل ربایی اکبر که نیستند

گیرم شهید گشته، فدای تو می شوند

در کربلا سیاهی لشگر که نیستند

با آنچه مادر از سفر شام گفته بود

در پیج و تاب و حادثه، بهتر که نسیتند


جمعه 16 مهر 1395  12:15 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

طفلان حضرت زینب(س)

 

بالی گشوده است و چنان پیش می رود

کز حد کودکانه خود بیش می رود

اصلاً عجیب نیست که غوغا به پا کند

آری حلال زاده به داییش می رود

موج حماسه است که در قلب دشمنش

با هر قدم تلاطم تشویش می رود

مادر دلش گرفته از این خاک کوفه وار

از بس که او شبیه علی پیش می رود

لبخند بر لبش، تن او غرق خون شده

امضا شده است برگ رهاییش ...می رود


جمعه 16 مهر 1395  12:15 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
nargese_montazer
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 1760
محل سکونت : آذربایجان غربی

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

در مدح پسران حضرت زینب(س)

 

دو سوارند چنان شیر ژیان یال به یال

دو عقابی که گشودند به میدان پر و بال

چشم ها زهر در آن، تیغ دو ابرو برّان

صف مژگان چه سپاهی است به هنگام قتال

آن یکی گفت که من فارس حیدر نصبم

دیگری گفت منم وارث جعفر به جدال

پیر لبخند زنان کرد نظر بر ساقی

ز تماشای دو سرمست تمنای وصال

تیغ تکبیر کشیدند یکایک به نبرد

در بدر و اُحد باز اذان داد بلال

وقت تکثیر مه هاشمیان در آفاق

آسمان دید به رخسار دو مه چهار هلال

آفرین بر شرف شیر زن کرب و بلا

شیر خود را به دو شیرش به کجا کرد حلال

حودجی آمده از عرش به دامان زمین

بانوی آینه ها کرد نزول اجلال

محمل مادرشان از دو طرف شد روشن

کس ندیدست به دیدار دو مه استهلال


جمعه 16 مهر 1395  12:16 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

روز اول چه خوب يادم هست

سهم من بي تو بيقراري بود

عيد من ديدن نگاه تو

دوري‌ات اوج سوگواري بود

 

بي تو جنت براي من دوزخ

روز روشن براي من شب بود

تا هميشه کنار تو بودن

همه‌ي آرزوي زينب بود

 

لحظه لحظه دلم گره مي‌خورد

به ضريح مجعّد مويت

دل من را به باد مي دادي

مي گشودي گره ز گيسويت

 

ولي اين روزها چه دلگير است

چقدر اين زمانه بد تا کرد

آنقدر بي کسي و غربت داشت

تا که ما را به کربلا آورد

 

کربلا کربلا پريشاني

غربت از چشم هات مي بارد

ندبه ندبه فراق و دلتنگي

از غروب نگات مي بارد

 

دست من خالي است اما باز

دو فدايي برايت آوردم

از منا تا منا دو حاجيِّ

کربلايي برايت آوردم

 

رد مکن هديه هاي خواهر را

گرچه ناقابلند، ناچيزند

سپر کوچکي مقابل تو

در هجوم کبود پائيزند

 

با ولاي تو پروريدمشان

درس آموز مکتبت هستند

عاشق جانفشاني اند آقا

پيشکش هاي زينبت هستند

 

هر دو با شور حيدري امروز

از تو إذن قتال مي خواهند

خون جعفر ميان رگ هاشان

اين دو عاشق، دو بال مي خواهند

 

گره از ابروان خورشيد و

گره از کار ماه وا مي شد

چشم هاي حسين راضي شد

نذر زينب دگر ادا مي شد

 

بين خيمه نشسته بود اما

در دلش اضطراب و ولوله بود

پرده‌ي خيمه را که بالا زد

دو گل و يک سپاه حرمله بود

 

دو فدايي، دو تا ذبيح الله

که به سوي مناي خون رفتند

در طواف سنان و سر نيزه

تا دل کربلاي خون رفتند

 

ديد از بين خيمه، جان هايش

دلشان را به آسمان دادند

سر سپردند در هواي حسين

چقَدَر عاشقانه جان دادند

 

دلش از درد و غم لبالب بود

شاهدش ديده هاي پر ابرش

بر دلش داغ دو جگر گوشه

عقل مبهوت مانده از صبرش

 

ديد پرپر شدند، اما باز

جز تب بندگي عشق نداشت

پاي از خيمه ها برون ننهاد

تاب شرمندگي عشق نداشت

 

اين همه جانفشاني و ايثار

خط اول ز شرح مطلب بود

کربلا ـ کوفه ، شام تا يثرب

سِرّي از معجزات زينب بود

یوسف رحیمی

 
 
جمعه 16 مهر 1395  12:18 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

گیرم که رد کنی دل ما را خدا که هست

باشد محل نده قسم مرتضی که هست

وقتی قسم به معجر زینب قبول نیست

چادر نماز حضرت خیر النسا که هست

یک گوشه می نشینم و حرفی نمی زنم

بیرون مکن مرا تو از این خانه جا که هست

از درد گریه تکیه نده سر به نیزه ات

زینب نمرده شانه دار الشفا که هست

قربانیان خواهر خود را قبول کن

گیرم که نیست اکبر تو طفل ما که هست

گفتی که زن جهاد ندارد برو برو

لفظ«برو»چه داشت برادر؟بیا که هست

خون را بیا به دست دو قربانی ام بکش

تو خون مکش به دست عزیزم حنا که هست

گفتی مجال خدمتشان بعد از این دهم

از سر مرا تو باز مکن کربلا که هست

گفتی که بی تو سر نکنم خوب!نمی کنم

بعد از تو راه کوفه و شام بلا که هست

                                                     محمد سهرابی

 
 
جمعه 16 مهر 1395  12:18 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

بالی گشوده است و چنان پیش می رود

کز حد کودکانه خود پیش می رود

اصلا عجیب نیست که غوغا به پا کند

اری حلال زاده به دائیش می رود

موج حماسه ایست که در قلب دشمنش

با هر قدم تلاطم تشویش می رود

مادر دلش گرفته از این خاک کوفه وار

از بسکه او شبیه علی پیش می رود

از پیله ها گذشت در گرد شمع سوخت

پروانه وار از قفس خویش می رود

لبخند بر لبش تن او غرق خون شده

امضا شده است برگ رهائیش می رود

                                                     سید محمد رضا شرافت

 
 
جمعه 16 مهر 1395  12:18 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز چهارم ماه محرم

صدا در سينه ها ساكت كه اينك يار مى ايد

ز راه شام و كوفه عابد بيمار مى آيد

 

غبار راه بس بنشسته بر رخسار چون ماهش

به چشم آيينه ايزدنمايى تار مى آيد

 

الا اى دردمندان مدينه با دو صد حسرت

طبيب دردمندان با دل تبدار مى آيد

 

الا اى بانوان اهل يثرب پيشواز آييد

كه زينب بى برادر با دل غمخوار مى آيد

 

بيا ام البنين با ديده گريان تماشا كن

كه اردوى حسينى بى سپهسالار مى آيد.

 

علی شجاعی

 
 
جمعه 16 مهر 1395  12:18 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها